بر قله کوهی از تناقضات!

 اوضاع عراق و ریاست جمهوری جلال طالبانی

فاتح شیخ

 

با واگذاری پست رئیس جمهوری عراق به جلال طالبانی، از دو هفته پیش ارکستر مدیای غرب و مدیای دارودسته های حاکم بر عراق تبلیغات وسیعی بپا کرده اند که گویا پروسه دمکراسی و دولت سازی در عراق براه افتاده است. بوق و کرنا که گویا ناسیونالیسم کرد پیروزی بزرگی کسب کرده است! گویا با اتفاقی که افتاده توازن قوا به نفع مردم کردزبان تغییر کرده است! و گویا این مردم، حتی بی توجه به نفع و ضرر مساله، به صرف رئیس جمهور شدن یک "کرد" در عراق باید به خود ببالند و بزنند و برقصند!

 

چرا؟ چون دارودسته هایی که در باد سیاست آمریکا، در سایه جنگ و اشغال آمریکا و به زور میلیشیا و تحمیق و فریب، بر گرده بخشهایی از مردم سوار شده اند، میخواهند قومیگری خود، اسلامیگری خود و عشیره گری خود را به یاری هم! بصورت پایدارتری بر جامعه تحمیل کنند. میخواهند جامعه تقسیم شده به طبقات را یک بار دیگر بر اساس مذهب و قومیت و طایفه هم تقسیم میکنند. میخواهند مهر هویت شیعه، سنی، عرب، کرد، ترکمان، آشوری، کلدانی و غیره و غیره بر پیشانی شهروندان جامعه بکوبند. میخواهند مفاهیم انسان، طبقه، کارگر، سرمایه دار، شهروند، زن، جوان، حقوق برابر، آزادی های مدنی و اجتماعی، فرهنگ مدرن و پیشرو و خلاصه هرچه رنگ و بویی از یک قدم پیشرفت دارد را در ذهن مردم محو کنند. و اینها همه برای اینکه بجای دیکتاتوری صدام و ارتجاع و استبداد بعثی، مجددا دیکتاتوری و ارتجاع و استبداد نوع دیگری بر مبنای تفرقه مردم بر گرده شان سفت کنند تا بتوانند چرخه استثمار کار مزدی و تحمیل فلاکت و غارت ثروت جامعه را با اتکاء به سرکوب، تفرقه، فریب و تحمیق، دوباره به گردش در آورند.

 

وظیفه این کمپین تبلیغاتی وارونه نشان دادن واقعیات زندگی مردم و ماهیت سیاست هایی است که در حال حاضر بر آنها حاکم شده است. اما حقیقت، خلاف این تبلیغات ارتجاعی است. آنچه ظرف همین دو هفته اتفاق افتاده مشتی از خروار واقعیتهایی است که خلاف واقع بودن این کمپین تبلیغاتی را برملا میکند.

 

- پس از دو هفته هنوز ابراهیم جعفری نخست وزیر نتوانسته معضل تقسیم وزارتخانه ها بین "لیست کرد" و "لیست شیعه" را پشت سر بگذارد. در درون خود ائتلاف شیعه بر سر وزارت کشور نزاع است. تازه ایاد علاوی هم سهمش را میخواهد و مشخصا بر وزارت "امنیت" پا میفشارد (و حمایت سیا را هم پشت خود دارد). تازه احزاب اسلامی "سنی" و کهنه بعثی ها که در انتخابات هم شرکت نکرده اند با اینحال ناگزیرند آنها را در "پروسه دمکراسی و دولت سازی" شریک کنند دو پست از وزارتخانه های اصلی را طلب میکنند!

 

- ناامنی بیشتر و بیشتر شده است، ایاد علاوی روز چهارشنبه و یکی از اعضاء مجلس سه شنبه از ترور جان سالم بدر بردند ولی جنازه دهها نفر دیگر در شمال بغداد کشف شد. درگیریهای روزانه ادامه دارد. طالبانی پیشنهاد کرده که میلیشیای احزاب ناسیونالیست کرد و "سپاه بدر" وارد عملیات شوند و همه میدانند این شلیک تیر جنگهای داخلی متقاطع بین ناسیونالیستهای کرد و قومیون عرب و اسلامیون شیعه و سنی و باقیمانده نیروهای مسلح رژیم بعث خواهد بود.

  

- در منطقه کردستان "توافق" بر یکی کردن دو کابینه حکومتی اربیل و سلیمانی که اول دسامبر 2004 امضاء شده روی کاغذ مانده است. آخرین نشست دفتر سیاسی دو طرف در چهارشنبه فقط توانست بر سر رسمیت دادن به پست ریاست منطقه کردستان برای مسعود بارزانی به نتیجه برسد. همه میدانند که رئیس منطقه شدن بارزانی که رهبری اتحادیه میهنی به اجبار توازن قوا به آن تن داده است، سرآغاز وحدت دو حزب رقیب نیست، برعکس میتواند سرآغاز حاد شدن جدال همیشگی شان باشد. همه میدانند که این پست به معنی ریاست و رهبری جنبش ناسیونالیسم کرد است و این جنبش بخاطر کاراکتر عشیره ای اش در طول نیم قرن گذشته هرگز نتوانسته به رهبری واحد دست یابد و امروز هم نمیتواند. این معضل جز از راه جنگ و شکست کامل یک طرف قابل "حل" نیست. مردم عادی در کردستان  میدانند و نگرانند که مهمات از سرگیری جنگ میان دو حزب رقیب، که سالهاست دو حکومت جداگانه، دو بوروکراسی، دو سیستم چاپیدن ثروت جامعه و فساد اداری و مالی در دو بخش کردستان شکل داده اند، با رئیس جمهور شدن جلال طالبانی و متعاقب آن رئیس منطقه شدن مسعود بارزانی از گذشته قابل انفجارتر شده است.

 

در سطح سراسری عراق، واقعیات دو هفته گذشته فقط این را اثبات میکند که هیچ بخشی از بورژوازی طرحی کارامد برای شکل دادن به دولتی که بتواند اتوریته اش را به سراسر کشور بگستراند و از این راه طبقه حاکمه را "متحد" کند در دست ندارد. هیچیک از ایدئولوژیهای در صحنه این خاصیت را ندارند اما دارای حد اکثر خاصیت متفرق کنندگی و جنگ و جدال برپاکنی هستند. اسلام سیاسی منقسم به دو بخش "شیعه" و "سنی"، ناسیونالیسم کرد منقسم به دو حزب سنتا رقیب، عشیره گری و فساد اداری و مالی تعمیم یافته در نهادهای حکومتی، همه و همه بانی بی ثباتی بیشتر و تزلزل دائمی تر در بطن "دولت" سرهمبندی شده کنونی عراق هستند. نیمچه دولت های بی ثباتی که پشت سر هم خواهند آمد تنها امکان "دولت سازی" است که به روی این دارودسته های متنازع و "موتلف" باز است.

 

بنابراین کرسی ریاست جمهوری عراق که جلال طالبانی از دو هفته پیش بر آن نشسته است، نه بر راس یک دولت به معنی معمولی و امروزی، بلکه بر قله کوهی از تناقضات گذاشته شده است. برگزیده شدن رهبر یکی از دو حزب رقیب ناسیونالیست کرد بعنوان رئیس جمهور عراق برآیند مجموعه ای از توافقات و ائتلافات شکننده است که قبل از مهر و امضای طرف های مربوطه، مهر ناپایداری  و  شکست به آن خورده است. علاوه بر این، "دولت مستعجل" طالبانی و جعفری با سد مبارزات آزادیخواهانه مردم عراق، با جنبش رو به اعتلای کمونیسم و کارگر، با جنبش برابری طلبی زن و مرد و با واقعیات یک جامعه مدرن روبرو است که بر حاکمیت قوانین شریعت و تحمیل قومیت و مذهب بر ساختار سیاسی جامعه از پیش مهر باطل زده است.

 

در کردستان که ظاهرا ثبات سیاسی بیشتری دارد، بی ثباتی دارد در دل همین "توافقات" جوانه میزند و رشد میکند. مسخره ترین صحنه سیاست امروز عراق اینست که رئیس جمهور آن که قاعدتا باید مظهر "وحدت ملی" در سطح سراسری عراق باشد، رهبر شاخه ای از ناسیونالیسم کرد است که نتوانسته و نمیتواند وحدت را در سطح همین جنبش ملی کرد تامین کند!

  

برای جنبش ناسیونالیسم کرد، رئیس جمهور شدن رهبر یکی از شاخه هایش جای هیچ افتخاری نیست. زیرا این از  راه اتحاد با ارتجاعی ترین جریان موجود در صحنه سیاسی عراق یعنی اسلام سیاسی آنهم بخش مرتبط و متصل به جمهوری اسلامی بدست آمده است. این نهایت راه بی افتخاری است که این جنبش بورژوا- عشیره ای طی چهار دهه گذشته پیموده است، این سرمنزل مسیر بند و بست از بالای سر مردم کردستان و علیه منافع آنان با نیروهای ارتجاعی جهانی و منطقه ای و داخل عراقی است که جنبش ملی کرد (کردایتی) از چهار دهه پیش، از زمان جنبش ملا مصطفی بارزانی در اوائل دهه 60 میلادی و بویژه از جنگ خلیج تاکنون دنبال آن بوده است.

 

اما در همین دو هفته تحولات دیگری هم در صحنه سیاست عراق اتفاق افتاده که نشان امید به تحقق آینده روشنی در آن جامعه ویران شده دارد: برگزاری کنگره سوم حزب کمونیست کارگری عراق در بغداد به فاصله چند روز بعد از برگزاری کنگره بزرگی از شوراها و اتحادیه های کارگری. و این خود به فاصله کوتاهی از اعلام تشکیل "کنگره آزادی عراق" و برپایی "کنگره زن و قانون اساسی در عراق" توسط "سازمان آزادی زن در عراق" بوده است. کمونیسم و تحرک طبقاتی کارگر و جنبش برابری طلبی زن در جامعه عراق واقعیت های اجتماعی درخشانی هستند که به رغم تلاش دارودسته های مرتجع حاکم برای قومی و اسلامی قلمداد کردن جامعه عراق، به روشنی نشان میدهند که این جامعه یک جامعه مدرن و امروزی است که بر پایه مبارزه طبقاتی کارگر و سرمایه دار میچرخد. این تنها آلترناتیو سیاسی موجود در جامعه عراق است که به حکم موقعیت اجتماعی و سیاسی بالفعلش میتواند جامعه از هم گسیخته عراق را بهم ببافد و متحد کند و رها سازد. پروژه آزادی عراق هم از اشغال عراق و هم از کثافات اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی و بقایای رژیم بعث و از حلقه باطل و خونبار جنگ و جدال قومی، یک پروژه سیاسی واقعبینانه است که توسط حزب کمونیست کارگری عراق برای خروج جامعه از بحران و سناریو سیاه کنونی پیش گذاشته شده است. مردم و کمونیستها و طبقه کارگر در عراق شایسته این آینده آزاد و روشن هستند و قادرند با نیروی خود آن را متحقق کنند.