با کانديد زن يا کانديد مرد، انتخابات بى انتخابات!

رژيم بايد سرنگون شود!

 

مهرنوش موسوى

 

در جريان کارزار مضحکه انتخابات رژيم دارند همگى براى گرم کردن تنور انتخابات رژيمشان تلاش ميکنند و براى "مشارکت بيشتر مردم" مايه ميگذارند. از ژنرالهاى داخلى و خارجى ميترسانند، کانديد زن مى آورند و ميبرند، طرحهاى "سپيد" مينويسند، تا شايد کل دستگاه دولت و نظام را از زير ضرب مردم بيرون بکشند. همگيشان به شدت ترسيده اند. کانديداى زن براى انتخابات مملکتى که در قانون اساسى اش در بند بند رفتار حقوقى، سياسى، اجتماعى، فرهنگى و ايدئولوژيکش، سياه روى سفيد، اصلا آدم و شهروند به حساب نمى آيد، تلاشى مسخره است. آن هم از جانبه به اصطلاح "راستها" همانگونه که سياست عمامه زدايى از مارمولکها در راس نظام ديدنى و مسخره بود. بعد از رياست غير عمامه دار مجلس، تلاش براى از صندوق درآوردن لاريجانى در واقع تلاشى در اين جهت است. چکار کنند؟ چاره ايى جز اين ندارند. مشکلشان آمريکا نيست. آمريکا دشمنى با قوانين اسلامى ندارد. آمريکا ظرفيتهاى ضد کمونيستى و ضد کارگرى اسلام را ميشناسد و کاملا به آن متکى است، نمونه عراق و افغانستان جلو روى همه است. آمريکا مشکلش يک حکومت اسلامى رام شده و هژمونى پذيرفته شده است. حکومتى در چهارچوب سياستها و منفعت آمريکا و قواعد و قوانينش که امکان تجديد سازمان استثمار مافوق کارگر در ايران را بهتر از اينها فراهم کند. رو کردن کانديداى زن براى اين شعبده بازى فقط چشمک زدن و بازى با مطبوعات بين المللى از سويى و همچنين پيشبرد مضحکه انتخابات از سويى ديگر است.مشکل حکومت اسلامى در اصل، مردم ايرانند. اين هم مشکل دوم خرداديها و هم راستهاست. دوم خرداديها تلاش ميکنند به رژيم بفهمانند تنها راه نجاتشان در مقابل مردم، يک عقب نشينى مخملين است. يک جورى بار کنند مثل عسگر آقايف و شواردز نادزه بروند و محافل مختلف اطلاعات و سپاه و ... هم دست در دست راست پرو غرب و باقيماندگان نظام با مشتهاى گره کرده، با پرچمهاى "سپيد" خاتمه کار را اعلام و سوت رفتن ملت به خانه هايشان را بکشند! اسمش را هم خودشان براى آبرو ريزى کمتر رفراندوم گذاشته اند! طورى که هيچ چيز دست نخورد، دم و دستگاهى منحل نشود، بويژه همين سپاه، ارتش، اطلاعات، پليس و کميته و نهادهاى مختلف سرکوب. يعنى غلفتى نظام را تحويل گرفته، چند نفرى را در يکى از کشورهاى هم جوار بازنشسته کنند و روز از نو روزى از نو! راستها ميدانند که مردم ايران نميگذارند سرنوشت خامنه ايى مانند شواردز نادزه و عسگر آقايف قرقيزستان بشود! مردم نميگذارند سران اين نظام از پايين تا بالا ابقاء شوند، مردم نميگذارند ريشهايشان را بتراشند و سر سفره فقر و بدبختى و خفقان و سرکوب اين ملت دوباره بنشينند. محافل "واقع بين" رژيم ميدانند که اينجا ايران است! همچنين ميدانند که جمهورى اسلامى و سرانش در راس يک جنبش اسلامى سياه هستند که کوچکترين ترکى از بالا تا پايينترين سطوح اين جريان سياه در لبنان، سوريه و فلسطين و نه فقط خاورميانه بلکه شمال آفريقا، آسياى ميانه و در خود اروپا ى غربى در يک مقياس اجتماعى ادامه خواهد يافت! بزرگترين شبکه هاى تروريستى اسلامى تکيه گاهشان ايران است. ارتزاق ميشوند. اينها ميدانند که اولين پادگان و يا مسجدى که در تهران به دست مردم تصرف شود، مساجد و نمادهاى اسلامى و قدرت اينها در کل جهان زير ضرب قرار ميگيرد. آمريکا هم اين را ميداند که در هجوم جنبش عظيم ضد دينى در ايران، نه فقط اسلام، بلکه دين و مذهب بطور کلى، وسيعتر از انقلاب اکتبر در شوروى مورد هجوم و لايروبى واقع ميشود. و اين يک تجديد تعريف کردن سيما و موقعيت بورژوازى را در سطح جهان به همراه خواهد داشت. قطبى در جهان معاصر که يکى از تکيه گاههاى اصلى اش در مقابله با طبقه کارگر و جهان متمدن، دين است!پيام نوروزى خامنه ايى تاييدى بر اين حکم منصور حکمت و بيانيه منشور حکمتيستها بود که جمهورى اسلامى ذوب شدنى نيست. جمهورى اسلامى فقط، بايد به قدرت و نيروى اعتراض مردم درهم شکسته و تماما از صحنه جارو شود. از طرفى کمونيسم براى همگيشان يک خطر بالفعل است. اشارات رفسنجانى و بقيه شان به وجود خطر سوسياليسم و کمونيسم در دانشگاه و کارخانه و اينکه تهران را در مقابل يک قيام ٦ ساعته هم نميتوانند کنترل کنند، قبل از اينکه يادآورى اين جايگاه به خود جنبش کمونيستى کارگرى باشد، به حريفان درون نظام است. دارند ميگويند خودتان را مچل رفراندوم نکنيد. اينجا اوکرائين نيست. به آمريکا ميگويند يکى ديگر از دلايل فلج شدن سناريوى حمله نظامى از يکسو و انقلاب مخملينت از سوى ديگر در ايران، وجود يک جنبش عظيم سرنگونى و در قلب پر طپش آن کمونيسم است. مردم ايران را بعد از تصرف کاخ سعد آباد نميتوان مثل قيام کنندگان بيشکک به خانه فرستاد و يا بدتر از آن به جوانان تهرانى گفت بياييد از مرکز فرماندهى يونسى که ابقاء شده است، مثل مرکز رئيس امنيتى قرقيز تازه مراقبت هم بکنيد! نقشه اينترنتى بفرستند که چگونه قيام ساختگى جلو کاخ سعد آباد برگزار کنيد و بعد هم رئيس جمهور سابق بيايد و مصاحبه کند که چگونه طرح سناتور آمريکايى لو رفت!! لابد مردم هم بربر نگاه ميکنند! جوک است! اينها ترانه هاى آخر شب نوريزاده و محفل يارانش و راست اپوزيسيون با نوستالژى بازگشت است. ذره ايى با واقعيت جامعه نه براى چپ و نه براى راست خوانايى ندارد. آمريکا هم خودش اين را تشخيص داده است. واقعيت اين است که ايران باتلاق سرنوشت آمريکا و تروريسم اسلامى هر دو با هم است. بويژه براى جريانى که يک بار انتخابات را سکويى براى عروج خود کرد و اقدامات "مخملينشان" با چاشنى قتلهاى زنجيره اى اش شکست خورده است، آويزان شدن از چنين طرحهايى چون طرح "سپيد" سحرخيزان، عين درماندگى است. آخر اگر نمونه قرقيزستان، اوکرائين و گرجستان در ايران عملى بود، در قاموس خود دوم خرداديها بايد در خرداد ٧٦ به ميوه مينشست! مگر نه اينکه هيچ يک از انتخاباتهاى "مخملين" کشورهاى آسياى ميانه در محاسبات خود اينها قابل مقايسه با "مشارکت ٢٠ ميليونى" نيست؟ و مگر نه اينکه عسگر آقايف مرد شماره يک اصلاحات آسياى ميانه بود؟؟نه آويزان شدن به کانديداى زن، نه عمامه زدايى، نه رفراندوم چاره درد بى درمان نظام نيست. اين نظام را نميتوان يواشکى نجات داد، يا به عقب نشينى کشاند. مردم در صحنه اند، شاهدند. آن جنبش کمونيستى کارگرى که منصور حکمت در ايران ساخته است با همه موانع سر راهش، به سادگى قابل چشم پوشى نيست. اين يک جنبش وسيع است. پرچم منصور حکمت را به اين سادگيها نميتوان ناديده گرفت. ما اعلام کرده ايم که انتخابات يکى از مصافهاى مبارزه مردم براى به زير کشيدن نظام است. ما فقط نميگوييم تحريم، ما ميگوييم صندوقهاى راى را بايد بر سرشان خراب کرد. آنچه بايد سى ان ان و بى بى سى مخابره کنند، بر خلاف تصوير محفل سازگارا و سحرخيزان پرچمهاى تسليم يعنى پرچنهاى "سپيد" نيست، بلکه صحنه خراب کردن صندوقهاى راى روى سرشان، دستگيرى سران نظام، تصرف پادگانها و منحل اعلام کردن تمام و کمال جمهورى اسلامى است. بخوانيد منشور ما را دقيقتر! به اين ميگويند تصوير پيروزى!