فاتح شیخ

fateh_sh@yahoo.com

 

در لبنان چه ميگذرد؟

 

اینکه در لبنان چه میگذرد یک مساله است و اینکه اپوزیسیون دست راستی جمهوری اسلامی ایران چگونه و با چه هدفی دارد از آن بهره برداری میکند مساله دیگری است. در این هر دو باید تامل کرد. ابتدا نگاهی به لبنان بیندازیم که در هفته های اخیر با ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق، وارد دور جدیدی از کشمکش و بحران شده است.

 

لبنان هنوز از جنگ داخلی ویرانگر و عوامل پابرجای پشت آن عبور نکرده و به حالت "نرمال" در نیامده است. یک رکن این وضعیت، نهادی شدن تقسیم  جامعه بر خطوط سکتهای مذهبی و قومی و قبیله ای است که از گذشته استعماری لبنان بجا مانده و تاریخا رنگ خود را به ساختار سیاسی و دولتی آن زده است. مسیحی، سنی، شیعه، عرب، دروزی و غیره عناوین و هویتهایی است که جریانات ارتجاعی رقیب قدرت در لبنان، طی سالها به زور جنگ و تفنگ و مافیا و میلیشیا بر شهروندان لبنان تحمیل کرده اند. به نام این هویتهای جعلی انتسابی نه تنها پستهای رئیس جمهوری، رئیس پارلمان و نخست وزیری را به دور از هر معیار برابری حقوق شهروندان تقسیم کرده اند، بلکه مناطق، شهرها، محلات شهرها و ازجمله محلات بیروت پایتخت را هم بر اساس همین تفرقه سکتی از هم جدا کرده اند.

 

این عوامل "داخلی" اما هیچوقت در جنگ داخلی و روند "لبنانیزه" کردن لبنان، به تنهایی نقش تعیین کننده نداشته اند؛ بلکه امتداد کشمکشهای جاری منطقه در جغرافیای آن کشور بوده اند. به عبارت دیگر بازتولید و تشدید شکافها و جنگ و جدالهای سکتی و قبیله ای، محصول گروهبندیهای داخل لبنان نبوده، به عکس، این گروهبندیها محصول و بازتاب کشمکشهای منطقه و سیاستهای خاورمیانه ای آمریکا و غرب بوده است. طی چهل سال گذشته رویدادها و روندهایی مانند جنگ شش روزه و سرازیر شدن سیل آوارگان فلسطینی به لبنان، فراز و نشیب های مساله فلسطین، تعرضات نظامی پی در پی اسرائیل، عروج جمهوری اسلامی و در امتداد آن ظهور پدیده حزب الله لبنان، و بالاخره حضور نظامی سوریه، همگی عوامل منطقه ای تحمیل و بازتولید سناریوی جنگ داخلی بر زندگی مردم لبنان بوده و هستند.

 

رفیق حریری در شرایطی ترور شد که آرایش و رویارویی بازیگران سیاست لبنان در آستانه انتخابات پارلمانی، حول خروج نیروهای سوریه قطبی شده بود. چارچوب منطقه ای این قطببندی اما تحولات پس از جنگ آمریکا علیه عراق و مشخصا شرایط پس از انتخابات عراق بود. حریری سیاستمدار میلیاردری که از 1992 تا 2004 بجز دو سال مداوما نخست وزیر بود، از زاویه بهره مندی از پشتوانه ثروت در خدمت کنترل بر سیاست لبنان، نقشی شبیه برلوسکونی نخست وزیر کنونی ایتالیا داشت. او طی همه آن سالها دنباله رو سیاست سوریه بود، اما در کمپین انتخاباتی اخیرش، بر مطالبه خروج نیروهای سوریه سرمایه گذاری کرد تا بتواند به سیاست خاورمیانه ای آمریکا و "پروژه خاورمیانه بزرگ" بوش نزدیک شود. بدنبال ترور حریری، آمریکا کمپین سنگینی در جهت تغییر توازن قوای سیاسی در لبنان به نفع محور خودش و اسرائیل و در جهت فشار گذاشتن بر سوریه براه انداخت.

 

در باد این کمپین آمریکایی، طرفداران حریری و مجموعه نیروهایی که زیر چتر عمومی اپوزیسیون گرد آمده اند با شعار خروج فوری سوریه دست به تظاهرات زدند. در فقدان حریری، ولید جنبلاط که با عنوان رهبر دروزی ها صاحب میلیشیا و قدرت منطقه ای است و از این رهگذر یک بازیگر اصلی صحنه سیاست سراسری لبنان است، تلاش میکند که رهبری اپوزیسیون را بدست بگیرد. آمریکا و میدیای غرب از تحرکی که علیه دولت طرفدار سوریه براه افتاد و نخست وزیر را به استعفا کشاند حمایت کردند و با اشاره به حرکت اپوزیسیونی اخیر اوکراین آن را "انقلاب مخملی" لقب دادند. اما نه لبنان اوکراین بود و نه خاورمیانه بازمانده بلوک شکست خورده شوروی، تظاهرات "مخملی" اپوزیسیون متمایل به آمریکا سریعا با تظاهرات مسلحانه و به مراتب بزرگتر حزب الله که به طرفداری از سوریه سازماندهی شده بود، جواب داده شد. نخست وزیر مستعفی مجددا به کار گمارده شد و آبها ظاهرا از آسیابها افتاده است.

 

در آستانه تجدید جنگ داخلی

 

اما آنچه پس از ترور جنایتکارانه و بحران آفرین حریری در لبنان میگذرد، در هر حال یک رودررویی جدی میان نیروهای فعاله سناریوی "لبنانیزه کردن" سالهای گذشته است که بار دیگر و در شرایط به مراتب خطرناکتر و انفجارآمیزتری، شبح تجدید جنگ داخلی را روی سر جامعه لبنان گرفته است. لبنانی که در چند سال اخیر دریچه ای کوچک برای نفس کشیدن حیات مدنی یافته است که امکان داده "فیروز" آوازخوان پس از سالها سکوت، حنجره اش را به ترانه باز کند و سازمانهای کارگری پس از سالها سکون، نیروی اجتماعی شان را به خیابان بیآورند و در حد فاصل محلات "مسیحی نشین" و "مسلمان نشین" علیه جنگ تظاهرات توده ای برگزار کنند، اکنون در آستانه تجدید جنگ داخلی ایستاده است. بر این زمینه باروتی، ماجراجویی آمریکا میتواند آتش جدیدی در محور دیگری از منطقه انفجارآمیز خاورمیانه بپا کند. در آنسوی ماجراجویی آمریکا، حزب الله لبنان با نمایش قدرت کم سابقه ای نشان داد که آماده است به نمایندگی از اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی و با حمایت جمهوری اسلامی و سوریه، فرصت آزمایی کند و خود را بعنوان سمبل "رادیکال" مقاومت در مقابل آمریکا و اسرائیل، به مغناطیس جذب نیرو برای ناامن تر کردن منطقه مطرح سازد. این ماجراجویی ها در استراتژی هر دو قطب تروریسم یعنی آمریکا و متحدانش از یکسو و اسلام سیاسی از سوی دیگر میگنجد و از احتمال بالا برخوردار است. سه سال و نیم پس از 11 سپتامبر، خاورمیانه به میدان اصلی نبرد و رویارویی این دو قطب تروریستی بدل شده است و در حالیکه آتش بس شکننده ای در جبهه اسرائیل و فلسطین امضا شده است، در عراق که نقطه برخورد فعال این دو قطب است، جنگ تروریستها هر روز قربانی میگیرد.   

 

خواب اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی

 

در این میان چنانکه اشاره کردم شیوه و هدف بهره برداری تبلیغی اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی از رویدادهای لبنان جای تامل بزرگی است چراکه نشان کوچکی از مسئولیت در آن نمیتوان دید. اپوزیسیون راست دارد از موقعیت در آستانه جنگ لبنان، روایتی از انقلاب مخملی میبافد و حول آن نامسئولانه و بی پروا تبلیغ و تهییج براه میاندازد. اجماع سخنوران و قلمزنان جناح راست اپوزیسیون، اعم از سلطنت طلب و جمهوریخواه، در رویای خود چنان روند رو به جنگ لبنان را با انتقال آرام قدرت از طرفداران سوریه به طرفداران آمریکا عوضی گرفته اند که قدرتنمایی خشن و خطیر حزب الله هم آنها را  از خواب نپرانده است. اینها در آرزوی تحویل گرفتن ماشین دولتی از جمهوری اسلامی با حفظ همه ارگانهای سرکوبگر و نهادهای ناامن کننده آن، حاضرند کابوس شب و روز مردم لبنان را رویای نرم و خواب خوش جلوه دهند و به مردم بفروشند.

 

در قبال این برخورد نامسئولانه اپوزیسیون راست، مردم ایران به اکیدترین هشیاری و هشدار نیاز دارند. سناریو سیاه که طی بیش از یک دهه در بسیاری نقاط جهان یک خطر همیشه در کمین بوده و اینجا و آنجا عملا اتفاق افتاده است، امروز در هر نقطه بخاطر حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و بالا رفتن دوز ماجراجویی آن، از پتانسیل بالا و خطرناکی برخوردار شده است. امروز عراق، فردا لبنان، بعدا کجا؟ به این سوال باید با بالاترین درجه حساسیت فکر کرد. ما و هر نیروی سیاسی دیگری در اپوزیسیون ایران که خود را در قبال مخاطرات احتمالی در روند سرنگونی جمهوری اسلامی برای زندگی مردم و مدنیت جامعه، مسئول میداند باید مدام برای هشیار و بیدار نگاهداشتن مردم در این زمینه تلاش کنیم. به اپوزیسیون راست باید فشار آورد تا از مخملی جلوه دادن کابوس خشنی که در لبنان زندگی مدنی را تهدید میکند دست بر دارد. و در هر حال باید احتمال چنین مخاطراتی را با بالا بردن مدام هشیاری و اتحاد صفوف مردم به صفر رسانید.