انتخابات ریاست جمهوری، اپوزیسیون راست و مردم

آذر مدرسی   3 مارس 2005                 

انتخابات رئیس جمهوری در راه است. انتخاباتی که مردم در آن کمترین حق رای و انتخابی ندارند. سیاهترین رژیم قرن "اجازه میدهند" مردم بین رفسنجانی یا معین یکی را"انتخاب" کنند. در مملکتی که از آزادی فعالیت احزاب سیاسی خبری نیست، در مملکتی که اعتراض کارگر و زن و دانشجو و معلم را سرکوب میکنند، نام انتخابات گذاشتن بر چنین نمایش و مضحکه ای بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه است. این انتخابات نیست. این اعلام رسمی بیحقوقی مردم است.

انتخابات در میان مردم تحرکی را بوجود نیاورده و دلیل آن روشن است. در این انتخابات قرار نیست اتفاقی بیفتد. قرار نیست مردم با امید تضعیف رژیم و دامن زدن به جنگ جناحها در این انتخابات شرکت کنند.  انتخاب رفسنجانی یا معین هم تغییری در صحنه سیاست ایران نخواهد داد. امروز دیگر نتیجه انتخابات نه برای مردم مهم است و نه برای رژیم. مهم نیست چه کسی از صندوق رای سر در میآورد. مهم نیست چه کسی در راس دولت و قوه قضائیه و مجریه ودستگاه سرکوب آن قرار میگیرد. جمهوری اسلامی به رهبری این جناح یا آن جناح رژیم سیاهی است که باید برود.  "حنای همگی شان برای مردم بی رنگ شده است" برای مردم دیگر دهها خاتمی با دهها ادعای بیشتر با رفسنجانی و ناطق نوری فرقی نمی کنند. مردم مدتها است که دیگر مبارزه خودشان را برای سرنگون کردن رژیم نه از کانال دامن زدن به جنگ و جدل میان جناحهای رژیم بلکه از راه مبارزه مستقیم خودشان برای سرنگونی پیش میبرند. امروز هر اعتراضی به خواست سرنگونی رژیم و برچیدن کل دم و دستگاه رژیم تبدیل میشود. مردم انتخاب خودشان را کرده اند، رای شان به رفتن رژیم را با عبور از خاتمی و سناریو "اصلاح رژیم"، داده اند. سالها است مردم انتخاب خودشان را کرده اند و اینرا در 18 تیر ها، 16 آذرها و اعتراضات هر روزه شان اعلام کرده اند که به چیزی کمتر از سرنگونی کامل رژیم راضی نمیشوند. سرنگونی کامل بدون هیچ دست انداز و توقفی، بدون هیچ اما و اگری!

پوچ بودن و فرمایشی بودن انتخابات را امروز همه اپوزیسیون  از چپ تا راست اعلام میکنند. انتخابات مسئله مردم نیست، برای رژیم هم قرار نیست "دستاوری" داشته باشد. اما ظاهرا در میان طیف راست در امید و آرزوهایی را باز کرده است. 

انتخابات و راه حل اپوزیسیون راست

 در بازار انتخابات تکاپوی راست قابل تعمق است! انتخابات مسئله مردم نیست اما راست در بازار انتخابات "فعال" شده و "راه حل" پیش پای مردم میگذارد. انتخابات را "تحریم" کرده اند و بجای آن کماکان پرچم "رفراندم" را بلند کرده است. از رضا پهلوی،  که اعلام میکند در مقابل انتخابات، بر "رفراندم شعار ما است"  تاکید و اصرار دارد، تا ملکی که شعار "انتخابات فرمایشی نه، رفراندم آزاد آری" سر میدهد، طیفی از راست صف کشیده اند که همگی انتخابات را فرصت مناسبی برای طرح مجدد رفراندم و دمیدن جانی تازه بر بدن مفلوک و از کار افتاده رفراندم میدانند. رفراندمی که مثلا قرار بود بعد از رفتن جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد، امروز آلترناتیو انتخابات شده است! طبق این طرح قرار است رژیم به جای صندوقهای انتخاب رئیس جمهورش،  صندوق رفراندم برای سازمان دادن "رفتن اش" بگذارد!  رفراندم بر سر چه و رای به چه چیزی، زیاد مهم نیست. رای به تغییر قانون اساسی؟ رفتن جمهوری اسلامی و آمدن شاه یا رئیس جمهوری دمکرات تر؟ رای به دخالت نظامی امریکا؟ برای جریانات راست ظاهرا اینها مهم نیست، مهم زدن حرفی است مثلا اعلام مخالفت و ضدیت با رژیم اسلامی آنهم در آستانه رفتنش! این "رفراندم" و آلترناتیو بازی های راست،  قرار است ضربه گیر کلمه سرنگونی و خواست سرنگونی باشد! همه خاصیت این کلمه جادوئی "رفراندم" که هم با رژیم هم بدون رژیم، "آلترناتیو" است در این است که سرنگونی و چگونگی سرنگونی به پشت صحنه رانده شود. همه خاصیت این تکاپو ها در این است که مردم کنار بروند و بگذارند به نحوی و به ترتیبی راست فرمان حکومت را با همان سیستم و نظام از جمهوری اسلامی تحویل بگیرد و در خدمت خود، مردم را بیست و چند سال دیگر دنبال گرفتن حق وحقوق ابتدایی خود دنبال نخود سیاه بفرستد. همه خاصیت این تکاپو، مقابله با سرنگونی رژیم توسط مردم است.

 انتخابات اگر برای رژیم برکتی در برنداشته باشد، برای راست پر برکت شده است تا بوسیله آن باز در مقابل سرنگونی رژیم، به ایستد و مردم را از سرنگونی منع کند و به "رفراندم" امیدوار!

برای راست اگر سران رژیم جایشان را به عده ای کراواتی و بدون حجاب بدهند، اما تمام دستگاه سرکوب رژیم سرجایش باقی بماند، اگر ارتش دیگر نه اسلامی بلکه ارتش جمهوری یا سلطنتی باشد کافی است. سرنوشت سپاه پاسداران و ساواما چه میشود؟ مسلح شدن مردم برای مقابله با مقاومت دارودسته های اسلامی چه میشود؟  تکلیف حوزه های علمیه و دستگاه مفتخور مذهبی چه میشود؟ آزادی بدون قید وشرط بیان و آزادی فعالیت احزاب سیاسی چه میشود؟ طرفداران رفراندم ظاهرا جواب همه این سوال ها را به بعد از رفتن جمهوری اسلامی حواله میدهند. سوالاتی که پاسخ به آنها معنای رفتن جمهوری اسلامی است و پاسخ ندادن به آنها، طفره رفتن از خواست رفتن رژیم و کنار آمدن با آن است.

روشن است که مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. اما نه به این امید که در یک زور آفتابی پای صندوق رفراندم بر سر "هنوز معلوم نیست" بروند. مردم وقتی از رفتن رژیم حرف میزنند خیلی روشن میخواهند کل این سیستم با همه دستگاه سرکوبش سرنگون شود. مردم زمانیکه از رفتن و سرنگونی رژیم حرف میزنند میخواهند آنرا به اتکا نیروی خودشان و از راه یک قیام توده ای سرنگون کنند نه با اتکا به بند و بست از بالا و بیحقوق کردن خودشان در تعیین آینده و سپردن سرنوشتشان بدست رژیم دیگری سوار بر همان سیستم و نظام حکومتی! 

 این مردم تجربه انقلاب سال 57 علیه رژیم دیکتاتوری شاه را از سر گذرانده اند. تجربه "انقلاب همه با هم"، "بحث بعد از مرگ شاه"، مهم این است که "شاه باید برود" را دارند! نتیجه این "انقلاب همه با هم" سرکوب انقلابی بود که آرمانش آزادی و سعادت و رفاه همگانی بود. امروز جامعه ایران سیاسی تر، و متحزب تر از آن است که بتوان انقلاب آتی اش را با چنین سیاستی  قاپ زد و آن را به شکست کشاند. جامعه آگاه و بخصوص با حضور کمونیسم قوی  وحزبیت یافته تر از سال 57، تکرار تجربه 26 سال پیش را مشکل میکند. امروز بر خلاف سال 57 چپی هست که کل ضدیت مردم را با این رژیم نمایندگی کند، کمونیسم و حکمتیسمی هست که مردم میتوانند در سیر سرنگونی رژیم، امید و آمال هایشان را در به قدرت رسیدن آنها ببینند.  واقعیت این است که این بساط انتخابات نمی تواند نان دانی خوبی برای راست باشد!