حسين مرادبيگى

 

به یورش رزیم به معیشت کارگران باید خاتمه داد!

 

يورش جمهورى اسلامى به معيشت روزانه کارگر و خانواده کارگرى همچنان ادامه دارد. شمشير اخراج و بيکارسازى سرمايه اسلامى همچنان بر بالاى سر طبقه کارگر ايران ميچرخد و هر روز تعداد بيشترى از کارگران را از کار بيکار و بدون پرداخت حقوق و مزاياى کارى و بدون دريافت بيمه و تامين زندگى روزانه در دامن فقر و فلاکتى که خود به جامعه تحيمل کرده است، رها ميکند. هم اکنون هزاران کارگر بعضى ها بيشتر از يکسال است حقوق و مزاياى کارى خود را دريافت نکرده اند، ريزش برف و سرماى شديد امسال نيز در بعضى مناطق بر وخامت شرايط زندگى کارگران افزوده است. جمهورى اسلامى همچنين از اين وضعيت براى تحميل شرايط برده وار استخدام موقت بر بخش شاغل طبقه کارگر نيز استفاده ميکند، براى اينکه هر وقت دلش خواست دست کارگر شاغل را بگيرد و از کار بيکارش کند و هيچ نوع بيمه و مزاياى کارى نيز شامل چنين کارگرى نشود. بحث در مورد عدم حقوق و مزاياى کارى بر سر عدم دريافت يک روز دستمزد يا عدم دريافت دستمزد کارگر در يکى دو هفته نيست، بحث بر سر عدم دريافت حقوق و مزاياى کارى يک ماه و چندين ماه و حتى يکسال و بيشتر از آن است! جمهورى اسلامى در واقع کمر به نابوى فيزيکى نسلهايى از طبقه کارگر ايران گرفته است و با استفاده از زور سر نيزه و اخراج و بيکارسازى و مصائب هولناک ناشى از آن دارد عملا آن را به پيش ميبرد. تجسم شرايطى که در آن انسانى آنهم معمولا با چند تا بچه قد و نيم قد در نظامى که در آن آدمها را به رقابت وحشيانه عليه هم واداشته اند نه يک ماه و نه چند ماه بلکه حتى دو هفته نيز بدون دريافت حقوق روزانه خود دوام بياورد عجيب است و در اينصورت اين انسانها چطور زندگى ميکنند و چگونه روز و شب خود را ميگذارانند، لرزه بر اندام هر انسان شريفى مياندازد. گرسنگى کشيدن تازه بخشى از اين فاجعه است، بخش ديگر آن اعتياد و خودکشى و تن فروشى و رواج قتل و جنايت و زندگى در کنار خيابانها و در کارتونهاى خواب است. اين آن شرايط وحشتناکى است که حکومت يک عده اوباش اسلامى بر طبقه کارگر و بخشهاى ديگرى از جامعه ايران تحميل کرده اند و مدام شرايط آن را باز توليد ميکنند، آنهم در کشور ثروتمندى مانند ايران. اين را با زندگى آخوندهاى جنايتکار و ايادى آنان، با مخارج سرسام آورى که صرف دستگاه سرکوب حکومت اسلامى ميشود و يا در راه تروريسم اسلام سياسى و بخون کشيدن انسانهاى بيگناه و بى دفاع در سراسر جهان ميشود مقايسه کنيد تا به عمق ضد کارگرى بودن و عمق ضد بشرى بودن حکومت اسلامى پى ببريد.

 

اعتراضات و اعتصابات کارگرى عليه اين وضعيت، عليه اخراج و بيکارسازيها و عدم پرداخت حقوق و مزاياى کارى بطور وسيعى ادامه دارد، کارگران واقعا در شرايط بسيار سختى به پيکار خود عليه جمهورى اسلامى و کارفرمايان ادامه ميدهند. روزى نيست خبر از اعتراض و تجمع کارگريى در اين يا آن نقطه ايران به بيرون درز نکند. طبقه کارگر در ايران اما تنها با اوباش اسلامى سرمايه و کارفرماى معمولا "آقازاده" و ايادى جمهورى اسلامى طرف نيست، همزمان با ارگانهاى جمهورى اسلامى در ميان خود کارگران، با خانه کارگريها و شوراهاى اسلامى کار نيز طرف است. طبقه کارگر ايران اين وضعيت غير انسانى را از توحش اسلامى سرمايه دارد، حالا شوراى اسلامى کارى نيز براى تثبيت اين وضعيت بر گرده کارگر ايجاد شده است و با مسئولين خانه کارگر و جمهورى اسلامى و کارفرما عليه کارگران دست به يکى کرده اند. خانه کارگر و شوراهاى اسلامى کار ابزار تحميل اين شرايط برده وار به طبقه کارگرند چه در کارخانه ها و مراکز کار و چه به هنگام اعتصاب و اعتراض کارگر. اينها از شرايط وحشتناکى که طبقه کارگر در آن قرار دارد و همچنين از بى حقوقى طبقه کارگر تحت حکومت اسلامى سرمايه در ايجاد تشکلهاى خود، خود را به کارگران تحميل کرده اند. ميگويند جمهورى اسلامى عقب افتاده ترين نظام دستمزد جهان را دارد اما خود در راستهاى منافع اين نظام ضد کارگر با جمهورى اسلامى در تحميل اين بدترين شرايط به کارگران، هميارى و همکارى ميکنند. در نقش ميانجى دولت و کارفرما کارگر را از اعتراض و اعتصاب به وضعيت غير انسانى اى که به کارگر و خانواده کارگر تحميل کرده اند، باز ميدارند. کارگر را با وعده فلان مامور جمهورى اسلامى و فلان کارفرما سرميداونند و سرانجام کارگر را خسته و کوفته و نا اميد که بقول خودشان مجبور است به اين شرايط تن در دهد، روانه خانه خشک و خالى خود ميکنند و بابت اين کار نيز جيره و مواجب خود را از کارفرما و دولت اسلامى دريافت ميکنند. يک شرط آزاد شدن نيروى کارگران در پيشبرد مبارزه و اعتراض روزانه خود بيرون آمدن کارگران از چنبره خانه کارگريها و شوراى اسلامى کار است. کارگران بعوض دلخوش کردن به ميانجيگرى اين ارگانهاى خودى جمهورى اسلامى که هميشه بضرر کارگران و به نفع جمهورى اسلامى و کارفرما قضيه را تمام ميکنند، ميرند سراغ نيرو و تجمع و تناسب قواى واقعى خود که در هر مبارزه و براى هر مطالبه و خواست معينى لازم دارند. خارج شدن کارگران از چنبره خانه کارگريها و شوراهاى اسلامى کار، بدين معنى است که کارگران بروند سراغ مجامع عمومى خود، بروند سراغ زدن تشکلهاى خود، بروند سراغ وحدت و هماهنگى هرچه بيشتر با ديگر کارگران کارخانه ها و مراکز کار. هم اکنون کارگران به وحدت و همبستگى وسيعى براى مقابله با اين شرايط بغايط وحشتناک و غير انسانيى که حکومت اسلامى سرمايه بر طبقه کارگر ايران تحيمل کرده است، احتياج دارند، مبارزه براى دريافت حقوقهاى معوقه و ديگر مزاياى کارى، مبارزه براى گرفتن بيمه بيکارى براى کارگر بيکار، خواه کارخانه و مرکز کار از طرف کارفرما و جمهورى اسلامى بسته شود يا نشود. جمهورى اسلامى در صورت بستن و تعطيل کردن هر کارخانه و هر مرکز کارى موظف است که به کارگر آماده بکار بيمه بيکارى مکفى بپردازد. کارگران بايد بمحض تعطيل شدن هر کارخانه و هر مرکز کارى بروند يخه ماموران جمهورى اسلامى را بگيرند و از آنان خواهان بيمه بيکارى مکفى شوند. هم اکنون مبارزه براى لغو قراردادهاى موقتى کار که کمر بخش شاغل طبقه کارگر را شکسته است، وجه ديگرى از مبارزه طبقه کارگر عليه دولت و کارفرماست. براى پيشبرد اين مبارزات کارگران به اتحاد کارگر شاغل و بيکار، به اتحاد کارگر موقتى و دائمى براى مبارزه با فقر و فلاکتى که حکومت اسلامى سرمايه به طبقه کارگر تحميل کرده است شديدا احتياج دارند. پيشبرد همه اينها بخشا به بيرون آمدن کارگران از چنبره خانه کارگريها و شوراهاى اسلامى کار گره خورده است. کارگران و رهبران کارگرى همگام با اين بايد بروند سراغ مجامع عمومى خود، بايد بروند دست خود را در دست ديگر رهبران و فعالين کارگرى بگذارند، بايد بروند مبارزه خود را به مبارزه و اعتراض عمومى مردم عليه جمهورى اسلامى گره بزنند. در عين حال مباررزه وسيعترى در سراسر ايران براى بزير کشيدن جمهورى اسلامى در جريان است که بايد طبقه کارگر نقش مهمى در آن و از اين طريق در تعيين نظام حکومتى آينده ايران و پايان دادن به کليت نظام سرمايه دارى در ايران ايفا کند. مبارزات روزانه طبقه کارگر بخشى از اين مبارزه است، اعتراض و اعتصاب کارگر بخشى از اين مبارزه است، مبارزه و اعتراض طبقه کارگر، هرچند اکنون براى سد کردن يورش جمهورى اسلامى و کارفرمايان به معيشت روزانه اش، بخشى از اين تلاش و اين مبارزه است. کارگران بايد صداى اعتراض خود را عليه اين رژيم ضد کارگر بلند کنند، رژيم اسلامى سرمايه بايد صداى اعتراض اين طبقه را به موجوديت خود بشنود. جز اين راه ديگرى نيست. براى خاتمه دادن به اين وضعيت يک فشار همه جانبه لازم است، وحدت وسيعترى از کارگران بخشهاى مختلف لازم است. ادامه اين وضعيت تنها به تباهى جسمى و روحى بيشتر طبقه کارگر و ديگر توده مردم آزاديخواه جامعه ايران تمام ميشود، بايد به اين وضعيت خاتمه داد.