٨ مارس روز آزادى و برابرى

 

گفتگو با مظفر محمدى

 

کمونيست: ٨ مارس در ايران بسيار فراتر از گراميداشت روز جهانى زن است. چه چيزى به اين روز برجستگى داده؟ اهميت برگزارى روز جهانى زن در ايران از چه ناشى مى شود؟

 

مظفر محمدى: ٨ مارس يادآور رجوع جوامع بشرى به مسئله زن و حقوق برابر زن و مرد است. چيزى که به اين مسئله در ايران اهميت و ويژگى صد چندان داده است شرايط دردناک و غير انسانى است که زنان در آن به سر ميبرند. در مملکتى که قوانين اسلامى و آپارتايد جنسى بر جامعه حاکم است، در مملکتى که حرمت و شخصيت زنان در همه ابعاد اجتماعى از خانواده تا مدرسه، خيابان، محل کار و زندگى و از کودکى تا ازدواج و کل سرنوشت زن پايمال ميگردد، در پاسخ به اين وضعيت اعتراض و مبارزه زنان پروسه طولانى و سخت و در عين حال دردناکى را تا کنون طى کرده است. ٨ مارس يک فرصت براى جنبش زنان در تداوم اين مبارزه است. روز جهانى زن همانطوريکه از نامش پيداست، يک روز اعتراض عمومى و سراسرى در سرتاسر جهان عليه بيعدالتى و ستم و تبعيض جنسى است. جنبش زنان در ايران بخشى از اين صداى اعتراض جهانى است. صدايى که ميايد و ميگويد که جزيى از يک خانواده بزرگ جهانى عليه نابرابرى و ستم و تبعيض است، توقعاتش همان توقع انسانهاى جوامع متمدن است، از آن کوتاه نميايد و به اين ترتيب "نه" بزرگ و سراسرى خود را به شرايطى که بر او تحميل شده است اعلام ميدارد، آن را محکوم ميکند، و به دنيا اعلام ميکند که اين شرايط غير انسانى را نپذيرفته و نخواهد پذيرفت.

 

کمونيست: در ايران جريانات مختلفى دست اندرکار مبارز براى حقوق زن و برگزارى ٨ مارس هستند، وجوه اشتراک و تمايز اين جريانات چيست؟

 

مظفر محمدى: قبل از هر چيز بايد بگويم که بيحقوقى زن، تبعيض جنسى و تحقير و توهين به زنان تا حد آپارتايد جنسى در ايران يک مسئله اجتماعى وسيع و گريبان تک تک زنان را گرفته و در عين حال شرايطى خفت بار و تحقير آميز براى مردان و کل جامعه است. به همين دليل اعتراض و نارضايتى به اين شرايط، اجتماعى و عمومى و همه گير است. اعتراض و مبارزه زنان براى حقوق انسانى خود نه يک مسئله صنفى يا طبقاتى و يا مربوط به اين يا آن گروه خاص اجتماعى، يا اين و آن محل کار و زندگى است، بلکه به وسعت سرتاسر جامعه و کل زنان در ايران است.

 

شرايط تحقير کننده "زن نصف مرد است"، تحميل حجاب، جدا سازى زن و مرد از دبستان تا محلهاى کار و حتى وسايل نقليه عمومى، سنگسار، و ديگر شرايط خفت بار و غير انسانى موجود، همه زنان را در بر گرفته و تحت تأثير قرار ميدهد. آپارتايد جنسى در ايران مرزهاى فقير و ثروتمند و کارگر و بورژوا را دور زده و زن را به صرف جنسيتش درجه ٢ و اسير قوانين مردسالار و اسلامى قرار داده است.

 

اما اگر تبعيض جنسى گريبان همه زنان جامعه ما را گرفته، و درد مشترک همه است، پاسخ به آن يکى نيست. جريانات اجتماعى و فکرى و سياسى گوناگون پاسخهاى متفاوتى براى اين مساله دارند. و اين تمايز در شکل مبارزه و شعارهاى آن و در ارائه آلترناتيو اين معضل اجتماعى کاملا برجسته و عيان است. و اين الزاما به ٨ مارس خلاصه نميشود و امرى روزمره و دائمى است.

 

براى مثال فمينيسم در ايران هم به عنوان يک پاسخ به مسئله تبعيض جنسى ظاهر ميشود اما عليرغم هر گونه شعار راديکال و ابراز وجود، به سخنگوى جنبش زنان براى رهايى تبديل نشده است و نميتواند بشود. فمنيستها خود طيفهاى گوناگونى را تشکيل ميدهند. از سوسيال فمينيسم تا فمينيسم ليبرال و دمکرات و فمينيسم اسلامى و اخيرا فمينيسم قومى (کردى و ...).

 

فمينيسم از آنجا که خود يک راه حل واقعى رفع ستم جنسى و نابرابرى زن و مرد نيست، به همين دليل هم شکل و شمايل اسلامى و قومى و غيره را در خود هضم ميکند. گويا صرف زن بودن کافى است تا زن مسلمان و زن کرد و ترک و غيره را توجيه کند. همه اينها در خانواده فمينيسم قرار ميگيرند و مشکلى با هم ندارند. علاوه بر آن، مساله زن آن قدر شور است و اعتراض به تبعيض جنسى آنقدر بر حق و عادلانه است که ملى مذهبى ها و طرفداران سلطنت و ناسيوناليستهاى مختلف هم به آن عطف توجه دارند تا از قافله عقب نمانند. در ميان اين جريانات، چپ ها و طرفداران برابرى کامل زن و مرد بدون هيچ پسوند وپيشوندى، سرو گردنى بالاترند. اين چپ در ابعاد اجتماعى و در رابطه با مسئله زن خواست و آرزوى برابرى خواهى زنان را ميتواند نمايندگى کرده و نيروى عظيمى را دور خود جمع کند. گرايشات و جريانات ديگر هر کدام چيزى دارند تا به مردم بفروشند. يکى اسلامش را مقدم بر حقوق زن ميگذارد و آن يکى قوميتش را به زنان ميفروشد و پيش يا پس شرط رفع تبعيض جنسى قرار ميدهد و خلاصه اما و اگرهايى از اين قبيل ....

 

هر کس به نوعى ميخواهد در چارچوب پرداختن به اين معضل اجتماعى از آن قبايى براى مذهب و اسلام و قومش بدوزد... و اين جدال به ٨ مارس هم کشيده ميشود. در حاليکه ٨ مارس يک سنت سوسياليستى و برابرى طلبانه است و جنس و مذهب و قوم نميشناسد. اساسا معطوف به برابرى انسانها و برابرى زن و مرد و رفع تبعيض جنسى و استثمار است. اما گفتم از آنجا که از طرفى بيحقوقى زن تا حد آپارتايد جنسى است و از طرف ديگر فشار اجتماعى زنان قوى است و خطر آن احساس ميشود، هر کس و هر جريانى ميخواهند به نوعى خود را به آن آويزان کنند. به نظر من عليرغم هر گرايش و جريان فکرى و سياسى بايد از اين روى آورى استقبال کرد. کسى که ميايد و از تبعيض و نابرابرى حرف ميزند فرض من اين است که دردى دارد و اين بخصوص براى زنان دردى عمومى است. اين اساس هر گونه برخورد به مساله اعتراض و مبارزه و بطور کلى جنبش زنان است. کمونيستها و حکمتيستها ميتوانند و بايد در پيشاپيش اين جدال عظيم اجتماعى قرار بگيرند و بقيه را به دنبال خود بياورند. من فکر نميکنم فمينيسم در شکل و شمايل راديکالش هم تاثير چشمگيرى بر جنبش زنان براى پيشروى بگذارد، کاش ميگذاشت. اين يک جريان در حاشيه جامعه خواهد ماند، همانطور که در دنيا. چه رسد به آنهاييکه با پسوند متناقض اسلامى و قومى مزينش ميکنند. اين ديگر خيلى پرت است و در چارچوب تفسير رياکارانه امثال شيرين عبادى قرار ميگيرد که گويا حقوق انسان و حقوق بشر با اسلام تناقضى ندارد! بايد اين رياکاريها را و اين بى ربطيها را به حقوق زن افشا کرد. اما مقدم بر همه چيز پرچمدار رهايى زن شدن و در پيشاپيش جنبش زنان عليه آپارتايد قرار گرفتن است. پرچمدار لغو حجاب اجبارى و لغو جداسازيها شدن است. اين نه کار فمنيستها و نه ناسيوناليستها و نه طرفداران تاج و تخت و يا ملى مذهبى ها است. اينها هر کدام درد خود را دارند و برابرى کامل زن و مرد با افکار و مخيله و فرهنگشان بيگانه است. اينها برابرى انسانها را به مذهبشان، به قوميتشان و به منافع طبقاتيشان ميفروشند. مردسالارى در تمام ابعاد زشت آن، فلسفه و سنتشان است و دست بردارش نخواهند شد.

 

کمونيست: چگونه مى توان جنبش اعتراضى و آزاديخواهانه زنان را در ٨ مارس به ميدان آورد؟ اين کار چه ملزومات و پيش شرط هايى دارد؟

 

مظفر محمدى: گفتم ٨ مارس در شرايط ايران روزى است که فى البداهه بوجود نمى آيد، ماقبل و ما بعدى دارد. اين روز در شرايط ايران، فقط يک روز آفتابى براى گراميداشت يک سالگرد نيست. بلکه روزها و ماههاى قبل از اين روز را داريم که جنبش زنان در جدالى روزمره با رژيم هار قرار داشته است. در خيابان و مدرسه و دانشگاه و در محلهاى کار و زندگى جدال زنان و مردان آزاديخواه عليه تبعيض جنسى در جريان بوده است. روشن است کسانى که روز و هفته و ماههاى قبل را در راس اين اعتراض و مبارزات و جنبش آزاديخواهانه بوده اند در اين روز هم ميتوانند نيرويشان را به ميدان بياورند. از نظر من اين پيش شرط از قبل بايد حاصل شده باشد. مساله مهم ديگر همانطوريکه در بالا گفتم اين است که اين روز، روز جدال فرقه ها با هم نيست. روز به ميدان آوردن توده هر چه وسيعتر زنان صرفنظر از قوم و زبان و مذهب و شغل و موقعيت اجتماعى و حتى طبقاتى است. اين روز روز اعتراض هر زنى است که از حجاب متنفر است، از دخالت مذهب در زندگيش ناراضى و عصبانى است، جداسازى زن و مرد را توهين به حرمت انسان چه زن و چه مرد ميداند، از تبعيض جنسى بيزار و خواستار آزادى و برابرى و اعاده حقوق انسانى و مدنيت به جامعه است. هر شخصيت و نهاد و تشکل و گروه اجتماعى که اين درد را دارد ميتواند بيايد. جمع شدن مردم حول ٨ مارس در خود، احترام به حقوق انسان و اعتراف حتى جناح راست جامعه به بى حقوقى زن است، حال هر جريان و هر کس هر نيتى ميخواهد داشته باشد. بگذار مردم و جريانات بيايند و حرف بزنند و حرف ما را بشنوند. جنبش آزاديخواهان زنان و جنبش برابرى زن و مرد از اين شرکت و استقبال عمومى نفع ميبرد. ما مشکلى نداريم به مردم بگوييم چه درست و چه غلط است.

 

به ميدان آوردن هر چه وسيعتر زنان و دختران و مردان آزاديخواه و تشکلها و نهادهاى غيردولتى و اجتماعى، در اين روز حول شعار آزاديخواهانه و برابرى طلبانه، يک شرط موفقيت است و جنبش زنان را عليه آپارتايد جنسى يک گام به جلو ميبرد. زير سقف ٨ مارس و در ميتينگها و مراسمها و صدور قطعنامه و خواستار لغو حجاب اجبارى لغو جداسازيها و ممنوعيت اعدام و عليه آپارتايد جنسى... هر چقدر نيرو جمع شود مهم است و خير آن به جنبش عليه تبعيض جنسى ميرسد. نه اسلام به ٨ مارس ميچسپد و نه قومگرايى و نه مدافعان با تاج و يا بى تاج استثمار انسان!

 

٨ مارس عليه استثمار و عليه نابرابرى و عليه تبعيض جنسى است. بگذار همه بيايند و به سر اين روز قسم بخورند، هر چه بيشتر بهتر. اساس مساله اين است که اين روز و اين ابراز وجود اجتماعى بار ديگر با کمونيستها و سوسياليستها و چپ ها تداعى شود.

 

و بالاخره ابعاد بين المللى اين مساله است. فعالين جنبش آزادى وبرابرى زن در خارج از ايران ميتوانند در آستانه ٨ مارس و در اين روز بار ديگر و در ابعاد وسيعى افکار عمومى جهان متمدن را متوجه آپارتايد جنسى در ايران کنند. ميشود صدها طومار، قطعنامه و شکايتنامه عليه بيحقوقى زنان در ايران از جانب جنبشهاى زنان و مجامع و محافل پيشرو اجتماعى و نهادهاى مدافع حقوق بشر تهيه کرد، رژيم ضد زن در ايران را تحت فشار گذاشت و فضايى بوجود آورد که رژيم را ازهر گونه سنگ اندازى بر سر راه اجتماعات بزرگ زنان در ميادين و پارک شهرها و سالنهاى بزرگ باز دارد.