٢٦ آذر، بهار عربی، هشت سال بعد، آیا نوبت اهواز است؟

 

 


 

مصطفی اسدپور
 

حمله و دستگیری دهها کارگر فولاد اهواز در هشتمین سالگرد آغاز بهار عربی  زمین را زیر پای دنیای تحولات سیاسی ایران داغ میکند: آیا بجای تونس اینبار نوبت ایران  است؟ آیا خیابان نادری اهواز جای میدان تحریر را خواهد گرفت؟ اینها سوالاتی بسیار موجه در مورد دو پدیده، در دو جغرافیای متفاوت و  شرایط سیاسی متفاوت است.  "نه آب، نه غذا و نه دارو"  در شهر تونس و پس آز آن در دهها شهر از کشورهای مصر و کشورهای دیگر یکشبه به خیابانها آورد، میلیونها کارگر و مردم محروم تلنباری از حسرت و اعتراض را با فریاد "دیگر بس است" به محمل اتحاد و همبستگی در راه به زیر کشیدن بانیان این تباهی تبدیل ساختند. تانکها و ژنرالها را از سوراخهای خوف انگیز خود بیرون کشیدند، خیابانها و میادین شهر پس از شهر را به قرق نمایش تحقیر و خفت ارتش های تا دندان مسلح  درآمد. دادگاهها، دولت و قانون و زندان و شکنجه و  ... در مقابل اراده مردمی که نمیخواستند تن به نکبت و تباهی و تحقیر بدهند هر یک به نوبت ابهت و تقدس و ضرورت کذایی خود را از کف داد. بهار عربی به هر کجا رسیده باشد، اما هیچ چیز نمیتواند از شکوه این لحظات و رویدادها در دینامیسم کشمکشها و جدلهای سیاسی روزمره در بسیاری کشورها و جوامع منطقه و جهان امروز بکاهد. تحولات سیاسی در ایران  در امتداد بهار عربی است، دینامیسم و نیروهای محرکه شباهت چشمگیری را نشان میدهند. مهم است که کارگر و زحمتکش ایرانی با علاقه و احترام به تحولات بهار عربی  بنگرد تا بتواند تفاوتهای موجود را ارج نهد، قدر آنرا بداند و به کم رضایت ندهد.

اولا، بهار عربی صاعقه ای در آسمان آبی آرامش اجتماعی و سیاسی نبود،  اما  ایران بر متن بزرگترین جنبش کارگری در مقیاس جهانی آبستن  تحولاتی بسیار پردامنه تر است.

ثانیا، اعتصابات و اعتراضات و خواستها و افق کارگری در ایران بر بستر یک نارضایتی عمومی متشکل از زنان و جوانان، معلمان و دانشجویان،  توده های زحمتکش و انقلابی است که تا اینجا مشق های خود را در مقابل قدرقدرتی دستگاه ترس جمهوری اسلامی پشت سر گذاشته اند.

 هشت سال پیش در چنین روزی خود سوزی "محمد بو عزیز"، جوان دستفروش، جرقه ای در خرمن نارضایتی عمومی در میان میلیونها هم سرنوشت وی گردید، این جرقه ریشه در استیصال داشت و در میان اجتماع و همبستگی و زمینه های طبقاتی میبایست راه به یک پلاتفرم روشن طبقاتی باز کند. دستگیری کارگران فولاد، دست درازی گزمه های مترسک سرکوب جمهوری اسلامی جرقه ای در خرمن یک حرکت توده ای عظیم است که پلاتفرم و راه و اهداف خود را به همراه دارد. بهار عربی در میان پرچمهای ارتجاعی اسلامی و ناسیونالیستی، در میان رژه بی پایان دولتهایی که بیش از هر چیز به قلتشن های خونخوار مشخص میشدند، در سایه جنگ امریکا در عراق، منطقه ای غرق در خون و کثافت استثمار وحشیانه سرمایه؛ تولد نیروی نوینی برای تحول بود.  بهار عربی شکست نخورد، نا تمام ماند. افق و امید و سرنوشت خود را به بخش آماده تر صفوف برادران و خواهران طبقاتی خود سپرد.  شوش و اهواز پرچم ظفر نمون بهار عربی را بر دوش میکشد، خیابان نادری اهواز میتواند کاری که در میدان تحریر قاهره ناتمام ماند به سرانجام برساند و کمر اقتدار متکی بر استثمار و بردگی سرمایه را با افق قدرت گیری کارگری بشکند.

 

هجدهم دسامبر ٢٠١٨