حذف صورت مسئله،

در خصوص طرح ضد انسانی "جمع آوری کودکان کار و خیابان"

 
 

آسو فتوحی


مدتی است سازمان بهزیستی طرح جمع کردن کودکان کار از خیابانها را تحت شعار "زیبا سازی زیست شهری و امنیت بخشیدن به زندگی کودکان" به اجرا در آورده است
.

در نگاه اول هر کسی می تواند بپرسد خوب ایراد از کجاست و مستقل از اسم گستاخانه ای که این طرح دارد، هر دو شعار بسیار منطقی هستند. اما آیا واقعیت قضیه این چنین است؟ پشت پرده این بسته بندی نه چندان زیبا چه چیزی در کمین کودکان خوابیده است؟

مسئله بسیار ساده است! وجود خیل عظیم کودکان کار و خیابان مهر تائیدی است بر فقر و فلاکتی است که حاکمیت به  بخش اعظم جامعه تحمیل کرده است. کودکان کار در خیابانها فقط بخش کوچک و قابل مشاهده کودکان کاری اند که به جای شادی و درس و آموزش در کارگاههای متعدد از قالیبافی تا آجر پزی و .... روزانه ۸ تا ۱۰ ساعت کار میکنند و استثمار میشوند. طرح "جمع آوری کودکان خیابان" قرار است بخش قابل مشاهده این بردگی را از اذهان و انظار محو کند. اما قبل از باز کردن چنین حکمی اول نگاهی به ادعا های "دلسوزانه" جنابان بیندازیم.

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور حبیب‌الله مسعودی فرید در ارتباط با برنامه‌ریزی این سازمان برای "ساماندهی کودکان کار و خیابانی" در شهر تهران میگوید:

"در همین زمینه بنا شد از یک ماه آینده و با توجه در پیش بودن تابستان، طرح ساماندهی کودکان کار و خیابانی با مشارکت دستگاه‌های مرتبط از جمله شهرداری تهران و وزارت کشور آغاز شد که در این طرح کودکان جمع‌آوری و در اختیار خانواده‌هایشان قرار خواهد گرفت."

" در این طرح تلاش می‌شود که از ظرفیت خانواده‌ها برای بازگشت کودکان استفاده شود و در واقع از خانواده می‌خواهیم که اجازه ندهند کودکانشان در معابر اقدام به گدایی و حتی کار کردن کنند و در صورتی که خانواده در این زمینه همکاری نکند، کودک در سازمان بهزیستی نگهداری خواهد شد."

اول اینکه به اصطلاح مدعیند که تصمیماتی اتخاد فرموده اند ولی تمام انتشارات و اظهاراتشان را برسی کنید معلوم می شود که هیچ تصمیم روشنی در کار نیست. از هیچ امکان واقعی که حل چنین پدیده دردناک و عظیمی را در دستور "مسئولین امور" بگذارد، خبری نیست، تنها چیزی که معلوم است اعلام لشکر کشی برای حمله به کودکان کار و خیابان و جمع آوری مظاهر و شواهد فقر در جامعه است.

دوم اینکه انگار کودکان مخفیانه، بدون اطلاع پدر و مادر، و از سر عشق و علاقه به ساعتها کار طاقت فرسا از خانواده فرار می کنند و به کار خیابانی، آشغال گردی و یا .... مشغول می شوند، در نتیجه میتوان مشکل را به سادگی، با دستگیری و جمع آوری کودکان و بازگرداندن آنها به "کانون مرفه" خانواده هایشان حل کرد.

برای یک لحظه فرض کنیم که طرح و شعارهای دروغین کودک پناهی، یک شیادی نیست، که هست!، اولین سوالی که به ذهن هر انسانی در این جامعه میرسد این است که ماتریال و مولف های اجرای این طرح و شعار ها کدامند؟ و مسئولین پیشبرد این طرح به اصطلاح کودک پناهی چه کسانی هستند؟ نقش دولت و مسئولیت دولت در قابل این معضل اجتماعی چیست؟

مسعودی فرید مسئولیت دولت در قبال زندگی و آسایش این کودکان را اینطور تعریف میکند که: "در صورتی که خانواده در این زمینه همکاری نکند، کودک در سازمان بهزیستی نگهداری خواهد شد". به زبان آدمیزاد یعنی اگر از سر فقر کودکان خود را به جای فرستادن به مدرسه و زمین بازی روانه خیابانها نکنند، این کودکان در سازمان بهزیستی نگهداری شوند. قرار است پشت این بسته بندی "مسئولانه" این یک واقعیت تلخ که کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی که وضعیت زیستی، بهداشتی، تغذیه بهتری از کودکان خیابان ندارند، مخفی شود.

این لفاظی ها برای سرپوش گذاشتن بر تئوری شناخته شده "دولت مسئول نیست"، "همه معضلات از خانواده شروع میشود" و سلب مسئولیت از دولت است. اینها برای سرپوش گذاشتن بر معضل واقعی یعنی فقر و گرسنگی میلیونی در جامعه، بر این واقعیت که وجود کودکان کار و خیابان فقط یکی از عارضه های فقر و گرانی و بیکاری حاکم بر جامعه و راهی برای اضافه کردن لقمه نانی به سفره خالی  خانواده های کارگری است.

کمی از نزدیک به ادعاهای حاکمین و واقعیات وضعیت کودکان و بیحقوقی مطلق آنان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نگاهی بیندازیم.

·         اینکه کار حرفه ای کودکان و نوجوانان زير ١٦ سال باید ممنوع باشد، به درست کانون زندگی کودکان باید عاری از هر نوع خشونت و بدرفتاری و ترس و هراس باشد، اینکه کار کودکان زیر ۱۶ سال و خشونت علیه کودکان جرم محسوب میشود. یکی از دستاوردهای جامعه بشری است. اما این شعار را حکومت یا ارگانی می تواند بدهد که خودش مشمول این اتهامات نباشد، چند درصد کودکان با تشویق نهادها و ارگانهای دولتی در قالیبافی ها و ریسندگی ها و کوره پزخانه ها و ... به شکلی وحشیانه به بردگی گماشته شده اند؟ چند فقره ضرب و شتم شدید در آموزشگاه ها و مدارس که منجر به نابینایی یا ناشنوایی یا آسیب های جدی بدنی شده است را شنیدیم و دیدیم. چنین سیستمی نمی تواند با پز "سالم سازی جامعه" و "فضای شهری برای کودکان" از صندلی اتهام جا خالی بدهد. این لباس بر تن شان زیادی گشاد است.

·         اینکه تمامی کودکان بی سرپرست و فاقد خانواده تحت پوشش و حمایت کامل دولت قرار داشته باشند و با مترقی ترین متد روز آموزش ببینند و با بالاترین سطح استاندارد زندگی، پرورش یابند، داده امروز جامعه متمدن بشری است. حکومت ایران و ارگانهایش استفاده ابزاری و حتی نظامی از کودکان را در سرلوحه جنایات شان دارند! کودکانی که به عنوان سرباز به قتل گاه فرستاده شدند، کودکان بی سرپرستی که از آنها لشکر فاطمیون و گوشت دم توپ ساختند، چنین نظامی صلاحیت پرورش و مراقبت از کودک را ندارد و نمی تواند مدعی سازماندهی کودکان بی سرپرست باشد تا چه برسد به اینکه طرحی برای آن داشته باشد.

·         کودکان باید مستقل از هر رنگ و نژاد و دیگر تقسیم بندیهای جنسی، مذهبی و ... از یک زندگی سالم و پر نشاط و امن برخوردار باشند. در جمهوری اسلامی چند فقره قتل کودکان دستفروش که گدایی هم نمی کردند در پرونده اوباش شهرداری های دولت نقش بسته است؟ چندصد بار کودکان کار و خیابان توسط ماموران وحشی انتظامی به باد کتک و شلاق گرفته شده اند؟ مامورانی که امروز لباس ناجی کودکان برطن کرده اند اما دیروز گلهای دست گلفروشان را به شکلی متوحشانه و با زور کتک به خورد بچه های گلفروش می دادند، مگر میشود با ساده لوحی باور کنیم؟ چند هزار فقره از آمار ضرب و شتم وحشیانه مامورین  نسبت به کودکان و خانواده های دستفروش که از سر فلاکت تحمیل شده به زندگیشان به دست فروشی مشغولند بودند در پرونده این ارگان ها ثبت شده؟

·         اینکه مسئولیت کودک با خانواده نیست بلکه با دولت است یکی دیگر از دستاوردهای تثبیت شده جنبشهای رادیکال و انسانی در جامعه بشری است، حال در ایران چندین بار در روزنامه ها خواندیم که مادری به خاطر نداشتن توان مالی و فقر و فلاکت نوزادش را در جائی با دست نوشته ای رها کرده است؟ اگر مکانی امن برای تربیت و پرورش کودکان باشد کدام مادر فرزندش را در بیابان رها می کند یا در خیابان به کار وامیدارد؟

·         قاعدتا حکومت یا دولتی میتواند مدعی ساماندهی کودکان کار و ممانعت از کار کودکان باشد که: دستمزد کارگرش متناسب با تورم باشد، بیمه بیکاری مکفی برای هر فرد بیکار بالاتر از ۱۶ سال وجود داشته باشد، هزینه بهداشت و درمان و پزشکی و تحصیلی برای کودکان به شکل رایگان فراهم شده باشد. حال در ایران ۹۰ درصد مردم زیر خظ فقر مطلق زندگی میکنند، دستمزد کارگرش کفاف ۳۰ درصد مخارج خانواده اش را میدهد، از بیمه بیکاری کافی خبری نیست. علاوه بر آن چندین هزار کودک تاکنون به دلیل عدم استطاعت خانواده و نداشتن هزینه های پرداخت درمانی و پزشکی آسیب های جدی دیده اند و یا جان باخته اند؟ چند صد هزار کودک از امکان تحصیل محروم هستند؟ "آمارهای دولتی از شناسایی ۱۳۶ هزار کودک بازمانده از تحصیل در ایران خبر میدهد"  هرچند باید به این آمار هم شک کرد. مسئول سیه روزی و به خاک سیاه نشستن تک تک کودکان کار و خیابان همین عالی جنابان هستند و طرحشان هم به اندازه خودشان و تاریخشان وقیح است "جمع آوری کودکان کار و خیابان " تحقیر و بیحرمتی به شان انسان از اسم طرحشان نیز می بارد. کجای دنیا به یک کودک به عنوان یک زباله نگاه می کنند و طوری بیان میکنند که انگار چیزی را از کف خیابان جمع میکنند؟

·         دولت موظف است در برابر هر نوع تعرض و سوء استفاده جنسي از کودکان سد محکمی ببندد. اما در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تعرض به کودکان و پدوفیلی نه فقط جرم نیست بلکه آمار میلیونی تعرض جنسی به کودک تحت عنوان شرع و سنت و زیر پرچم قانونی ازدواج با بچه های نه ساله را شاهدیم. چنین حکومتی با ارگانها و مجلس اش نمی توانند با شعار دروغین ممانعت از تعرض و سوءاستفاده از کودکان به پاکسازی کودکان کار خیابان از صورت مسئله جامعه بپردازند.

در لابلای استدلالهای بیشرمانه مسئولین و ارگانهای دولتی میتوان دلایل واقعی این تعرض را دید. اینکه "زیبایی شهر از بین میرود"، اینکه "وجود این کوکان باعث نمایش عدم توانمندی دولت در اداره امور شهروندان هستند"، "گردشگران فکر خواهند کرد که نمیتوانیم مشکلات استان خودمان را حل کنیم" و .... 

آری به درست و به حق کودکان نباید کار کنند اما چیزی که اینجا حکومت ایران می خواهد جلوه دهد معکوس نشان دادن مسئله است، عامل اصلی این وضعیت نه کودکانی که ناچارند برای سیر کردن شکم گرسنه خود و خانواده شان، برای تامین نیاز داروی و درمانی و سلامتی شان به گدایی، به آشغال گردی و ... روی بیاورند، که دقیقا سیستم و مسئولینی اند که امروز مجری اجرای چنین طرح هایی هستند.

این کودکان یک روزه از زیر زمین بیرون نیامده اند که فضای شهر را زشت کنند یا اینکه یک شبه مثل بلای آسمانی بر زندگی این حکام و کلاشان سرمایه داری نازل آمده باشند بلکه ماحصل یک پدیده اجتماعی و طبقاتی هستند. قطعا کودکان کاری که مورد انواع سوءاستفاده جسمی و جنسی قرار می گیرند دختر یا پسر روحانی یا لاریجانی و احمدی نژادها و  دیگر سران ریز و درشت حکومت ایران نیستند بلکه همگی از کودکان خانواده های معترضین دیماه هستند. فرزندان خانواده هایی که حقشان، نانشان، شادیشان، مدرسه شان، امکانات رفاهی و بهداشتی شان را زالو صفتان حکومت از دستشان درآورده اند و امروز کمر به مکیدن خونشان هم بسته اند.

کودکان کار خیابان چهره شهر را زشت نمیکنند آنها چهره زشت و غیر انسانی سیستمی را به نمایش میگذارند که برای سودآوری حتی از کار کودکان خردسال نمیگذرد. چهره کریه حکومتی را نشان میدهد که در قبال زندگی، آسایش، سعادت، شادی و رفاه بیگناه ترین و ضعیف ترین بخش جامعه به راحتی شانه بالا می آندازد و برای پوشاندن این واقعیت که " این کوکان باعث نمایش عدم توانمندی دولت در اداره امور شهروندان هستند"، تصمیم به تعرض به آنها را میگیرد.

در واقع هیچ راه حلی برای کودکان کار و خیابان در کار نیست و تنها طرحی که نمایان و در حال اجرا است "حذف صورت مسئله این معضل اجتماعی، فقر، بردگی و استثمار کودکان، است"

از چنین حکومت سراسر ضد کودک و ضد امنیت و رفاه کودک انتظاری بیش از این نباید داشت. تاریخ شرمگین جمهوری اسلامی در برابر روند به فلاکت کشاندن طبقه کارگر، بخش محروم و زحمتکش جامعه و سرکوب اعتراض برای مطالبات شان، تعرض هر روزه به سطح معیشت زحمتکشان جامعه، رنگین تر از آن است که ادعای دلسوزی "کودکان کار" و در لباس میش ظاهر شدن شان را کسی جدی بگیرد. پرونده جمهوری اسلامی در ضدیت با هر نشانه ای از رفاه، آزادی، شادی، سعادت و امنیت مردم سیاه تر از آن است که چه لفاضی های نه چندان "خردمندانه" شان بتواند برایشان آبرویی بخرد.

این طرح جمهوری اسلامی نیز مانند دیگر طرح های دروغینش نه برای حل یک معضل واقعی و اجتماعی که برای حذف صورت مسئله و مخفی کردن آن و سلب مسئولیت از خود در قبال معیشت و رفاه و آسایش معصوم ترین و بیگناه ترین بخش جامعه است.  این دقیقا مصداق "کپک و سر در برف فرو بردن است به این خیال خام که دیگر مشکلی وجود ندارد".

 اما مردم  و محرومین و زحمتکشان جامعه به درست در برابر این قبیل طرحهای جمهوری اسلامی ایستاده اند و میدانند تنها راه اینکه دیگر در خیابانها شاهد کودکانی نباشیم که سطل زباله ها را برای یافتن لقمه نانی زیر و رو میکنند، برچیدن سیستم و نظامی است که بانی و مسبب این فقر و فلاکت است. مردم به درست می دانند تنها راه پایان دادن به تعرض به حرمت انسانی خود و فرزندان شان، برچیده شدن بساط ارتجاع و مذهب از جامعه ایران است. تنها راه شاهد نبودن کودکان کار در خیابان و تنها راه تبدیل شدن کودک کارتون خواب به یک داستان تاریخی، حذف سیستم و ارگانهای حاکمیت از محیط زندگیشان است.

چیزی که باید جمع شود، بساط جمهوری اسلامی از جامعه است"
 

٢٥ اوت ٢٠١٩