گوشت را از ناخن نمیشه جدا کرد!

(در حاشیه همکاری کومله حزب کمونیست ایران با کمیته دیپلماسی احزاب و سازمانهای کردستانی)

 
 

وریا نقشبندی
 

بی گمان پرداختن به کارنامه کومله حزب کمونیست ایران در رابطه با همکاری و نزدیکی سیاسی این سازمان به احزاب ناسیونالیست در کردستان مربوط به دوره اخیر نبوده و نخواهد بود. در همین رابطه نیز مباحثات زیادی از جانب گروههای مختلف سیاسی صورت گرفته است و  برای این سلسله مباحث  له و علیه آن تا زمانی که کومله ای به نام کومله حزب کمونیست با تبیین چنین سیاستهای راست روانه ای وجود دارد، نمیتوان پایانی  تصور کرد. این گفته شاید برای طیفی که خود را نزدیکتر به این سیاست بدانند ناخوشایند باشد، شاید هم برای طیف دیگری که همچنان در نوستالوژی یک دهه مقاومت کومله در بعد انقلاب علیه جمهوری اسلامی بسر میبرند نیز کفرآلود باشد، اما امیدوارم که آن طیف کمونیستی که بیرحمانه هرکس و هر جریانی که  کمونیسم در کردستان را آلوده به ناسیونالیسم و قومی گری نماید، هر آنچه را که باعث تضعیف اتحاد طبقه کارگر  شود و سعی در غرق این طبقه  در سراب  خلق گرای و جنبش ناسیونالیستی  خلق کرد میکند، هر گرایش و سیاستی که فرصت طلبانه نقش کمونیسم طبقه کارگر در کردستان  را هزینه مراودات دیپلماسی خود در منطقه کند، مورد  نقد تند و تیز خود قرار دهند و خود را از این سراب برهانند.

 اما آنچیزی که  من را بیشتر مجاب کرد که  به آن بپردازم، نه از سر نشان دادن جایگاه امروز کومله حزب کمونیست ایران در جنبش کمونیستی کردستان میباشد و نه براه چپ هدایت کردن این سازمان. من عمیقا متاسف ام که طیف وسیعی از هواداران کومله به امید رهایی از بختک ناسیونالیسم عمیقا ریشه دوانده در این سازمان، مستهلک و از بین میروند، اما با این غده سرطانی که تمام شریانهای حیاتی این سازمان  را دربرگرفته نمیتوان تنها با سلاح نقد وحدت طلبی به جنگ آن رفت. همان اندازه دفاع از تاریخ  کمونیسم درون کومله حزب کمونیست افتخارآمیز، وجد آوردنده و ضروریست، به همان اندازه نیز قبول این واقعیت که پیکره سازمانی و استخوان بندی  این حزب بر شانه های سنت ناسیونالیسم به سبک اتحادیه میهنی بنا نهاده شد جسارت آور و ضروری است.  کومله جدید  سالیانی است که علنا اعلام کرده  که میخواهد رهبریت‌ جنبش خلق کورد را بعهده داشته باشد و برای این منظور با احزاب و سازمانهای کردستانی وارد یک فعالیت مشترک خواهد شد.

  برای فهم بهتر این مسئله میتوان بصورت خلاصه وار به نمونه های تاریخی آن نگاهی انداخت، به اسناد کنگره های اول تا سوم نگاه بندازید، اسناد منتشر شده در مقطع بحران خلیج را ببینید، در آن دوره دفاع ابراهیم علیزاده از عبداالله مهتدی به عنوان نماینده  گرایش ناسیونالیستی علیه کمونیسم کارگری گواهی بود بر تلاش برای زنده به گور کردن کمونیسم در کومله و غلطیدن در اردوی ناسیونالیسم به حاکمیت رسیده در کردستان عراق. در لابلای این  اسناد بوضوح جدال کمونیسم و ناسیونالیسم کرد در کومله و حزب کمونیست ایران  را  بخوبی  میتوان مشاهده کرد. چند سال بعد از آن تاریخ باز شاهد جهش دیگری از  سوی کومله به دبیر اولی  ابراهیم علیزاده در دامن ناسیونالیسم اما اینبار در دیدار با حزب دمکرات کردستان ایران هستیم. از این دهه  به بعد است که عملا جلسات دیدار و نشستهای پی در پی با حزب دمکرات کردستان در هر دو مقر کومله و دمکرات شروع میگردد و در اثنای آن بود که کومله اعلام میکند حزب دمکرات به جنبش انقلابی کردستان تعلق دارد و آن را به رسمیت میشناسد. از آن تاریخ تا به امروز سیر فرو رفتن  کومله حزب کمونیست در اردوی ناسیونالیسم کورد در برهه های مختلف شتاب فزاینده ای  بخود میگیرد و سر از بارگاه اتحادیه میهنی و کنگره ملی کردستان و نزدیکی به پ ک ک و پژاک  و در این اواخر نیز در کمیته دیپلماسی احزاب و سازمانهای کردستانی درمیاورد.

 اما این نوشته قصد ندارد به این مکررات  بپردازد، وقتی میبینیم  به درازای چند دهه از حیات سیاسی این جریان که مجموعه ای تمام عملکردهای آن  در راستای  اتخاذ سیاستهای راست روانه و ناسیونالیستی توام بوده است، به عنوان فرصتی برای افشای این دست سیاستها بهره جست بلکه نشان از بازی خطرناکی است که هم کومله ابراهیم عیلزاده  و هم دیگر جریانات دیگر چپ به اسم کمونیسم در کردستان مشغول احیای آن هستند. در اینجا به  نکاتی که از نظر من  ضروری میباشند و لازم است به دید باز تری به آن نگاه و سرانجام تحلیل کرد میپردازم.


کومله  کمونیست  یا کومله  ناسیونالیست

 اول اینکه انشعابات بعد از انشعاب کمونیست کارگری از حزب کمونیست ایران که منجر به جدا شدن صفی از ناسیونالیستها و سپس  تشکیل سازمان زحمتکشان و غیره شد ربطی به کمونیست بودن کومله نداشت. بهرحال دوره ای که بود که جمعی از سازمان ها و نیروهای کمونیستی در ایران  دور هم جمع شده بودند و حزب کمونیست ایران را تشکیل داده بودند و این چیزی بود که به این حزب وجه سراسری در معنای عملی میداد. وقتی اکثریت قریب به اتفاق این کمونیستها همراه با اکثریت بالایی از اعضا و کادرها این حزب را رها کردند و تحویل ابراهیم علیزاده و عبدالله مهتدی دادند، جدال واقعی بر سر ماندن و پیش بردن حزب کمونیست در کومله برجسته میشود. اگر زمانی ناسیونالیسم نحیف و بی قدرت در کومله، جرات عرض اندام کردن نداشت اما بعد از جدایی کمونیست کارگری ها، لازم دید که تکلیف خود را با این اسم برای همیشه مشخص سازد. ناسیونالیسم آن دوره که عبدالله  مهتدی نمایندگی کرد، به این نتیجه رسیده بود که از ابتدا تشکیل حزبی به نام حزب کمونیست ایران اشتباه بود، در این دوره که این حزب نه تنها دیگر سراسری نیست بلکه در جغرافیای ًجنبش خلق کُرد ً نیز بی رمق و جایگاهی ندارد،  پس میبایست از آن عبور کرد و روی پای خودش بایستد. عبدالله مهتدی با این توجیه عملا شیفت رسمی خود به ناسیونالیسم کرد را اعلام کرد و به جرینای فالانژ و ضد کمونیست تبدیل شد.

 کومله حزب کمونیست بعد  از جدایی منصور حکمت و آن اکثریت کاد ر و فعالین  که زمانی  درصدد بود خود نمایندگی  رفع ستم ملی در کردستان را به عهده بگیرد، اما خود در گرایش ناسیونالیستی به نام ً جنبش خلق کُرد ً غرق گردیده  بود و این موضوع برای ناسیونالیستهای درون کومله یک امر مسلم و یک داده طبیعی این سازمان و جریان بود.  از طرفی هم از سوی طیف ها و جریانات متنوع این جنبش از اسلامی ناسیونالیستی  گرفته تا چپ ملی مورد هجمه قرار گرفت که یا با مای یا بی ما، به همین دلیل و بعد از تحولات منطقه و سرنگونی حکومت بعث در عراق و به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست کورد در عراق، میرفت که وجود کومله حزب کمونیست و به طبع آن اردوگاه آن با مخاطرات جدی روبرو گردد. نزدیک شدن هر چه بیشتر اتحادیه میهنی به جمهوری اسلامی، سر بر آوردن احزاب ناسیونالیستی مختلف کورد در جهت همگرایی و تشکیل یک جبهه واحد حول به قدرت رسیدن به هر وسیله ای در کردستان ایران، کومله حزب کمونیست را بیش از پیش ترغیب کرد که از این قافله عقب نماند. اما شرط ادغام در چنین ظرفی، تقاضا میکرد که از زیر تابلو حزب کمونیست ایران بیرون آمده و با اعتماد به نفس بیشتری در مسیر کوردایتی قدم بگذارد، که این گرایش را عبدالله مهتدی به خوبی  نمایندگی میکرد، ولی در  نقطه  مقابل عبدالله مهتدی یعنی صفی که  ابراهیم علیزاده رهبری آن را نمایندگی  می کرد، همچنان مصًر بود و هست که میشود همین مسیر را با یدک کشیدن این تابلو در پیش گرفت. غافل از اینکه رفتن در راه جنبش خلقی و سهیم شدن در تبیین سیاستهای ناسیونالیستی کورد با موانع جدی روبرو خواهد شد ولو حتی نام و لوگو حزب کمونیست را با خود یدک بکشد. این موضوع را عبدالله مهتدی و طیف ناسیونالیست درون این حزب به خوبی تشخیص داده اند به همین دلیل است که با وجود تبلیغات گسترده در کومله حزب کمونیست مبنی بر اعتقاد به کمونیسم و انقلاب کارگری اما باز شاهد عروج ناسیونالیسم با اعتماد به نفس در این سازمان هستیم.

 به رسمیت شناختن این گرایش در درون رهبری  این حزب تقریبا به یک داده مسجل و طبیعی تبدیل شد و اسم آن را هم وحدت گرای سازمانی با نظریات مختلف اسم گرفت، ولی کافی بود که یک عضو این حزب در دفاع از گرایش کمونیسم کارگری در جای اظهار نظر کند، حتی کافی بود هر جنبنده ای در کومله را که از قضا ناسیونالیست نبود و از سر آزادی و برابری طلبی و مبارزه برای طبقه کارگر  در جستجوی کمونیستی بود که زمانی فکر میکرد در حزب کمونیست میتوان به آن دست یافت، به اصطلاح کردی " آش بتال " یعنی پاسیو و کسی که از مبارزه خسته شده است متهم میکردند و به کمونیسم کارگری حواله میدادند.

 اجازه بدهید به یک تجربه در همین رابطه اشاره داشته باشم. در یک دوره که من و تعدادی از رفقا در شهر برای ملاقات با رهبری حزب کمونیست کارگری به عراق میرفتیم(تاریخ برمیگردد به ۲۰۰۱ به بعد)، تصمیم گرفتیم به ملاقات یکی از دوستان که عضو کومله حزب کمونیست بود و از قبل در شهر همدیگر را میشناختیم برویم.در آنجا  ما را در یک اتاق که مربوط به مهمانان بود چند ساعتی نگه داشتند، در طی آن مدت تعدادی از پیشمرگه ها که رفت و آمد داشتند  شروع کردن به سوال کردن که آیا شما از روشنفکران هستید. ما در ابتدا متوجه نبودیم که منظورشان چیست ولی بعد که به صحبت با هم پرداختیم متوجه شدیم که منظورشان کسی است که کمونیست کارگری است.  در آن دوره بود که فهمیدم گرایش به کمونیسم کارگری در میان بخشی از اعضا این حزب به شدت قوی میباشد ولی هیچکدام جرات ابراز آن را داشتند و تقریبا درگوشی در این رابطه حرف میزدند.

 منظور این است که پدیده به نام حزب کمونیست در ادامه تغییر اوضاع حهانی و منطقه ای  و متعاقب آن بالاگرفتن اختلاف بین چپ و راست که منجر به جدایی در حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست کارگری گردید، بالطبع کومله جدید با سران جدیدش به عنوان مثال  عبدالله مهتدی، ابراهیم علیزاده و عمر ایلخانی زاده و … در جناح راست قرار گرفتند. اگر هر آدمی  با هر درجه از انصاف سیاسی به این تاریخ رجوع دهیم و از او بخواهیم یک  تعریف ساده از  راست و چپ  در آن دوره را به دست بدهد، کدام یک را راست یا چپ معرفی میکند؟ منصور حکمت و اکثریت بالایی کمونیستهای جدا شده یا عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده و غیره. لازم است یک نکته را در مورد موقعیت  ابراهیم علیزاده اینحا متذکر شوم. از زمان جدایی حزب کمونیست ایران تا به امروز، هم از دسته سازمانهای مختلف زحمتکشان و هم از طرف کومله ابراهیم علیزاده بارها شنیده شده که منصور حکمت به کومله، به کردها، به حزب کمونیست و... خیانت کرد. در طول تمام این سالها، حتی یکبار شاهد نبودیم ابراهیم علیزاده علیه این لجن  پراکنی ها علیه منصور حکمت زبان در رد این خزعبلات بگشاید. کیست که نداند، اگر  اختلافات چپ و راست در حزب کمونیست  دلیلی بود بر جدایی در این حزب ، شخص ابراهیم علیزاده بنا بر انتخاب سیاسی علیه کمونیسم کارگری در جریان راست و  کنار عبدالله مهتدی ایستاد. بنا  بر همین تاریخ و بنا بر انتخاب سیاسی تک تک افرادی که در روند جدایی در حزب کمونیست دخیل بودند، تشخیص چپ و راست از همان تاریخ تا به اکنون نباید پیچیده باشد.  در مورد چراهای ادامه حیات کومله به اسم حزب کمونیست ایران، فاکتورهای دیگر میتوانند دخیل باشند که در حوصله این نوشته نمیگنجد و شاید در آینده بتوان کالبدشکافی عمیقتری در این رابطه را بدست داد، اما آنچه مبرهن است، این است که حزب کمونیست ایران بعد از انشعاب کمونیست کارگری از آن، نه دیگر یک جریان سراسری جوابگو به مبارزات در بُعد سراسری شد و نه حتی در فرمت تشکیلاتی توانست از جغرافیای مناطق کردنشین قدمی به آن طرفتر بگذارد.

 به همین دلیل و دلایل دیگر، ما شاهد یک نوع سیاه بازی و بده بستان های سیاسی کومله ابراهیم علیزاده با هر دسته و باند مرتجع و عقب افتاده در کردستان هستیم که زمانی همین حزب کمونیست توانسته بود تمام این سازمان و دستجات را حتی اگر توان آن را نداشت که افسارشان  بزند ولی حداقل توانسته بود  آنها را  تحت انقیاد و هژمونی سیاسی و اجتماعی خود در آورد، چیزی که امروز شاهد آن هستیم تنها یدک کشیدن آوازه این تاریخ برای حفظ تشکیلات و اردوگاه و با بهره از آن مورد پذیرش واقع شدن در میان محافل و جلسات جریانات مرتجع و باندهای سیاهی که دشمن کمونیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه کردستان هستند میباشد. خزیدن زیر چتر ناسیونالیسم کورد با سو‌‌‌ء استفاده از اعتبار  کومله  کمونیست و نام حزب کمونیست قدیم ، محور اصلی سیاست کومله به دبیری اولی ابراهیم علیزاده میباشد. این آن تناقض سیاسی است که گریبان کومله حزب کمونیست را گرفته و در این میان  تنها خاک پاشاندن به چشم مردمی است  که زمانی حزب کمونیست را با انسانهای کمونیست  درون آن میشناختند که نه تنها به ناسیونالیسم باج نمیداد بلکه عرصه را بر  سیاستهای مرتجعانه و غیر انسانی آنها تنگ کرده بود.  این یکی از  مخاطراتی است که لازم میباشد توسط هر انسان کمونیستی در این جامعه بدون هیچ ملاحظه و مماشت کردنی دست رد و ایست به سینه آن زد.
 

جبهه چپ در کردستان

 نکته دیگر برمیگردد به جریانات چپ دیگر که این مدت به اسم جبهه چپ و کمونیست سعی دارند که در کردستان قطب مخالف راست باشند. آن چیزی که بیشتر در این خصوص جلب توجه میکند اول قهر و آشتی های این چند سازمان میباشد که مدتی به سر و کله همدیگر میزنند و قهر میکنند و بعد از مدتی که فراموش کردند، دوباره آنها را دست در گردن میتوان دید. برای توجیه  این رفتار نیز، آسمان و ریسمان را به هم میبافند و انگار نه انگار تا چند وقت پیش سایه هم را با تیر میزدند. به اصطلاح ً گوشت هم را  میخوریم  ولی استخوان هم را دور نمیندازیم ً. اما این اصل ماجرا نیست،  اجازه بدهید که کمی شفاف تر به قضیه نگاه بندازیم و از درون به مخاطرات پیش رو دست یابیم. این قطب محل تلاقی چند جریان میباشد که هر کدام بنا بر سیاستهای که دارند خود را چپ و کمونیست معرفی میکنند ولی هنگامی که پای موضع گیرها و سیاستگذاری  تاکتیکی و استراتژیکی میرسد، یکی چپ پروناتویی از آب درمیاد و یکی چپ ملی در ً جنبش انقلابی کردستان ً  و آن دیگری  معلق و پا در هوا به این سو و آن سود خیز برمیدارد و در این میان کومله حزب کمونیست ایران یکی از قدرتمندترین بازوهای این قطب بشمار میاید. جریانی که سکاندار ماهری برای هدایت این جریانات بسوی ساحل مطبوع خویش میباشد.

 از نگاه مخاطب بیرون از این تشکیلات ها، شاید تفوق جمعی این چند جریان حول همکاری های موردی میتواند در خوش بینانه ترین حالت منجر به تقویت قطب چپ در کردستان باشد. اما باز هم این قضیه در اصل ماجرا یعنی ماهیت سیاسی این قطب تاثیر چندانی نمیتواند داشته باشد. نگاه کنید به آخرین اقدام مشترک این قطب در اعتصاب عمومی کردستان. بر کسی پوشیده نیست که در جریان این اعتصاب، این کومله حزب کمونیست ایران بود که کاملا حرفه ای و سازمان یافته محل نقطه تلاقی این قطب یعنی ً قطب چپ و کمونیست ً با جریانات ناسیونالیست کورد بود. در نهایت هم پانل ارزیابی برای هر دو طرف تشکیل داد و در مورد اعتصاب عمومی به ارزیابی پرداختند. اعتصابی که هیچ ربطی به قومی گرای و ناسیونالیسم کورد نداشت ولی بهره برداری تبلیغاتی سیاسی آن، به لطف کومله ابراهیم علیزاده شش دانگ به جیب ناسیونالیسم ریخت
 

دیوار حاشا بلند است

 از دوره انشعاب حزب کمونیست کارگری از حزب کمونیست ایران، کوهی از نوشته ها و اسناد احزابی در مورد بی ربط بودن کومله حزب کمونیست ایران به این اسم نوشته و چاپ شده است. هم در انتشارات حزب کمونیست کارگری و هم حزب حکمتیست به کرات در مورد ماهیت ناسیونالیستی کومله بحث و اظهارنظر شده است. رفقای سابق ما نیز قبل از انشعاب از حزب حکمتیست، یدی طولانی در نقد مواضع غیر کمونیستی و به شدت ناسیونالیستی و راستگرایانه کومله داشتند. اما امروز همان حزب کومله راست و چپ ملی را در زمره اقمار کمونیستی این قطب بشمار میاورند و هرز گاهی هم برای نشان دادن اینکه در رابطه با کومله  دست به عصا حرکت میکنند ، غرولندی به دمخور شدن  کومله با احزاب ناسیونالیستی میکنند. اما مگر سابقه همکاری و بیعت کومله با احزاب ناسیونالیست در قطعنامه اخیر کمیته دیپلماسی احزاب و سازمانهای کوردی برملا شد!؟ جالب است که دبیر اول کومله همین این بار و هم در گذشته هم با صراحت کامل اعلام کرد که به همکاری خود با احزاب ناسیونالیست کردستان ادامه خواهد داد. این احزاب درون ً قطب چپ و کمونیستی ً اگر بیشتر از ما ولی کمتر از ما از این مسئله آگاهند، ولی رفقا این برخورد را ما نمی توانیم  اسمش را اپورتونیسم نگذاریم.  نمیتوان  دست رو دست گذاشته و شاهد این باشیم که کسانی یا جریاناتی به اسم کمونیسم و طبقه کارگر و  ً حل مسئله کرد ً، توازن  جنبش کمونیستی در کردستان را در سطح جنبش ناسیونالیستی تقلیل میدهند. آنهم  در دوره ای که احزاب ناسیونالیست در کردستان به تکاپو افتاده اند و از هر مترصدی برای در هم شکستن توازن قدرت چپ و کمونیست بهره میگیرند. این سیاست، یک  فرصت طلبی محض است برای پیشبرد آن سیاستهای  است که جدایی از حزب کمونیست از ابتدا اشتباه بود و میبایست میماندیم و در حزب کمونیست کار سیاسی مان را پیش میبردیم. 

 این چپ به این نتیجه رسیده  که مشکلی با  همکاری کومله با این احزاب راست و ناسیونالیست ندارد، اگردر جهت سرنگونی جمهوری اسلامی پیش برود،  والا حداقل  در یک دهه گذشته ما شاهد نه  هیچ  تغییر مواضع کومله به طرف کمونیسم و منزه کردن خود از جامه ناسیونالیسم بوده ایم، بلکه از آن بدتر، شنیدن  صراحت کلام و دفاع از ادامه  این روند سیاسی در آینده از طرف کومله  هستیم. اما با کمال معذرت،  ما و هر کسی دیگری که کمی از سابقه تعیین  سیاستهای احزاب مختلف در رابطه با سرنگونی جمهوری اسلامی به هر شکل ممکن را داشته باشد را اسمش را میگذاریم ً مبارزه صرف ضد رژیمی ً. مشکل شما این است که پ ک ک و پژاک و آن سی  حزب دیگر بعلاوه کومله زیر قطعنامه ی  را امضا کرده اند که در آن سرنگونی جمهوری اسلامی ذکر نشده است و پ ک ک متحد جمهوری اسلامی است ، والا  لقا همکاری و نشستهای سیاسی کومله را با این احزاب را به بقایش خیلی وقت است که  بخشیده اید.
 

ورودی کمونیسم به کردستان

 برای این چپ، راه ورودی تقویت کمونیسم در کردستان،  از درب اردوگاه کومله حزب کمونیست میگذرد. دانش سیاسی زیادی لازم نیست که این تشخیص را داد که حسرت به گذشته و بازگشت به اصل خود را در فرآیند سیاسی این نوع جهت گیریها میتوان به خوبی مشاهده کرد. اگر تشخیص یک بیماری نیازمند بررسی کردن  عوارض آن میباشد، در این فقره نیز تشخیص رجعت به کومله را در تعیین سیاستها  و تحرکات این قطب  که بیشتر در رفقای سابق ما نمایان است، میتوان دید. معلوم است که بی تناسبی و بی وزنی امروز خود را در لابلای تاریخ کومله حزب کمونیست میخواهد پیدا کنید. برای ما مهم است که طیفی در کومله حزب کمونیست ایران که هنوز بر کمونیسم و سوسیالیسم در این حزب پافشاری میکنند دارای قدرت اثرگذاری بودند. برای ما خوشحال کننده بود که این طیف اجازه نمیداد بیشتر از این به نام کمونیسم و آرمان انقلابی طبقه کارگر، مضحکه سیاستهای راستگرایانه در این حزب نمیشد، اما بر این باور هم هستیم که تقویت کمونیسم در کردستان از کانال مبارزه صرف ضد رژیمیگری سرانجامی جز غلطیدن در آغوش کمونیستی غیر کارگری و بی ربط به انقلاب کارگری خواهد داشت. کمونیسم در کردستان بر پایه کمونیسم متعهد، پویا، انقلابی و  آگاه به منافع طبقه کارگر و در محل  میتواند آن درب ورودی باشد.

 

۴ مه ۲۰۱۹