آتش در عمارت وزارت کار

 

 

 

 

 

مصطفی اسدپور
 

"وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با بازداشت کارگرانی که صرفاً برای مطالبات قانونی و حقوق معوقه به صورت مسالمت‌آمیز اعتراض می‌کنند، موکداً مخالف است. (سایت خبری ایلنا، 31 شهریور 1398)

 
این اظهارات بی کم و کاست از طرف "کریم یاوری" مدیر کل حمایت از مشاغل و بیمه بیکاری وزارت کار و تعاون جمهوری اسلامی در گرماگرم حمله خونین گارد ویژه به اجتماع اعتراضی کارگران هپکو است.  این بیانات متشکل از بیست کلمه در تاریخ ماندگار خواهند ماند. این کلمات مضمون کتیبه ای را خواهند ساخت که در بقایای عمارت نیمه سوخته وزارت کار  سمبل نفرت عمیق و سرکش کارگران و انقلاب آنها را به پیشانی جامعه میکوبد. میشود رفت و به بررسی  این پا و آن پا و تردید خروش و عصیان گریبانگیر جامعه و مشخصا طبقه کارگر آن جامعه پرداخت. میشود از خود پرسید این اقیانوس بغض و نارضایتی ره به کجا میبرد؟ میشود از ظرفیت های ضد کارگری حکومت، از دامنه طینت چرکین اسلامی سرمایه، از ابعاد  بختک نکبتی که بر هستی و سرنوشت قریب به پنجاه میلیون مردم شریف و زحمتکش چنگ انداخته ناباورانه به صفحه روزنامه جلوی روی خود خیره ماند... اما هنوز جا دارد از خود بپرسید چگونه است که در پاسخ به  بیانات آقای مدیر کل، عمارت  وزارت کار در آتش نمی سوزد.

خیلی خلاصه حمله به کارگران هپکو، یک رویداد مهم دنیای سیاسی ایران، پای وزارت کار در میان است و مهمترین شخصیت این وزارتخانه جلو افتاده است. بپرسید: "بازداشت کارگران" از کجا آمده است؟ دهها کارگر، بیدفاع و دست خالی به خاک و خون کشیده شده اند. آیا فقط "بازداشت" و آنهم مورد مخالفت وزارت کار است؟ مقامات وزارت کار زیادی دل برای کارگر میسوزانند که بازداشت کارگران در اعتراض به حقوق معوقه بشرطی که مسالمت آمیز باشد را مورد مخالفت  و آنهم انصافا مخالفت اکید قرار میدهند. بلاخره کسی پیدا میشود از عالیجناب مدیر کل  بپرسد تکلیف عدم پرداخت دستمزد از طرف کارفرما تا چه وقت قانونی است و مطابق این قانون کارگر تا به کی باید بطور مسالمت آمیز دعا و التماس کند و بسوزد و بسازد؟

محض اطمینان خاطر باید یاد آور شد که وزارت کار اکیدا با قراردادهای موقت هم مخالف است، و بعلاوه بارها مخالفت (طبعا اکید) خود با دستمزدهای زیر خط فقر  را اعلام نموده است. همین وزارتخانه (باز هم اکیدا)  خواهان آزادی  تشکلهای آزاد کارگری است، مخالف اخراج است و ..!

واقعیت اینستکه که این وزارتخانه رتق و فتق امور به نفع طبقه حاکم و به نفع موثر ترین راه استثمار کارگر در کریدورهای قانونی و اداری است.  سر دواندن کارگر امر قانون در تمام جوامع بورژوایی است اما در افسار گسیختگی نمونه جمهوری اسلامی نیازی به "حجاب" بیطرفی و اطوارهای "برابری همگانی در برابر قانون" نیست. هر نوع حق طلبی و خصوصا نوبت به کارگر که میرسد با غربال "مسالمت آمیز" و "اعتراض" سر از اجتماعات "مشکلات خود را به آگاهی مسئولان برسانند" در میاورد. اینجا هم وزارت کار دوان دوان خود را به میکروفن رسانده است تا تکلیف خود را با کارگران روشن کند. یک سر سوزن دفاع و دلسوزی برای کارگران در این موضع گیری نمیتوان سراغ گرفت. این توجیه و مشروعیت سرکوب کارگران است که وزارت کار سهم خود را به بهترین وجه ممکن ایفا میکند.

طبعا انتظاری بی جا  است که کارگران هپکو برای اقامه دعوی علیه کارفرما، علیه گارد سرکوب دست به دامن وزارت کار شوند. هر گونه دفاع از کارگران هپکو مستلزم اینستکه وزارت کار خفه خون بگیرد، خنثی گردد و عجالتا به حاشیه رانده شود. دلقک بازی "مخالفت های اکید" فقط "فلفل زردچوبه" مکمل توحش قلچماق های گردان ویژه است. نه وزارت کار قصد ایفای نقش واسطه و ملایم را دارد و نه (مهمتر اینکه) کارگران به این چوبدستی های پوچ نیاز دارند.

این ربطی به دیوار کوتاه کارگر در آن جامعه ندارد، گیرم که اعتراض کارگر را به زنجیر کشیده باشند، گبرم که در وانفسای بیکاری و فلاکت موجود صرف یک شغل، یک مدیر کاردان و غیر "فاسد"، چرخ گردان تولید همانقدر که دستمزدها پرداخت شود ... همه افق تولید و نظم و قانون و رفاه و سعادت و دلخوشی و غرور ملی   وزارت کار و حکومت آنرا تشکیل داده باشد، همه ارج و قرب مبارزات کارگری آنجاست افق و انتظارات دیگری را جلوی جامعه باز میکند. این اعتراض نمیتواند علیه قانون نباشد، نمیتواند سرکش نباشد، نمیتواند در چهارچوب "حقوق معوقه" بماند. اما این اعتراض هنوز به وزارت کار و قوانین کار نیاز دارد. صغیر و کبیر طبقه در موازات و برای دفاع و حمایت از پیشتازان هپکو و هفت تپه باید هر قانون و هر روده درازی مقامات عالیه را به بهانه ای برای تجمع و قرق این دفاتر، برای رسوایی و برای ذله کردن حضرات تبدیل سازند. هنوز مجاری قانونی زیادی وجود دارند که میتواند کانال کشیدن شیره جان حکومت سرمایه در ایران مورد بهره برداری قرار بگیرد. بیمه بیکاری، بیمه های درمانی، بن و یارانه ها از آن جمله هستند. آقای مدیر کل بهتر است سرش به کار خودش گرم باشد.

خود سوزی یک کارگر بیکار میوه فروش جرقه موج اعتراضات کارگری "بهار عربی" شد که دولتهای متعدد را به آتش کشید. در مورد ایران اگر جرقه و آتشی در کار باشد، قدر مسلم نه با خود سوزی یک کارگر بلکه با وسوسه و خبر "وزارت کار در آتش" گره خواهد خورد.