آتشی که روزی جمهوری اسلامی را خواهد سوزاند

 

 

مونا شاد
 

روز دوشنبه سیطره ی کثیف آپارتاید جنسی در ایران، باز هم قربانی دیگری گرفت! خبر دردناک مرگ سحر خدایاری بر اثر خود سوزی، نه تنها دوستداران ورزش که جهانی را به ماتم و خشم کشاند. بغض و خشم مان را وسیله ادامه راهی میکنیم که سحر به خاطرش جان باخت! آتشی که سحر را سوزاند، روزی قاتلین واقعی او را خواهد سوزاند!

 سحر خدایاری، ۲۹ ساله، یا همان "دخترآبی" فقط چون عاشق فوتبال بود به استادیوم آزادی میرود و دستگیر می شود. به قید وثیقه آزاد می شود.سحر مجددا احضار می شود در دادسرای عمومی متوجه می شود که به شش ماه حبس محکوم شده است. سحر تحمل اینهمه ستم علیه بدیهی ترین خواست و حقوق ش را نیاورد. در خشم اعتراض، دست به خودسوزی میزند و بعد از یک هفته جدال بین مرگ و زندگی، شب دوشنبه مرد. به همین سادگی !همانطور که هر روز خبر خودسوزی صدها زن در استان های مختلف ایران، خصوصا در استان هایی که بیشتر رنگ و بوی قومی و قبیله ای دارند، می شنویم و تنها به انتشار یک خبر اکتفا می کنیم.

 این خودسوزی ها خبر از عمق فاجعه ای بزرگ در جامعه می دهد. فاجعه ای که عامل و مسبب اصلی آن حاکمیتی است که ضدیت با زن و زن ستیزی سیستماتیک بخشی از هویت آن است.

 پارتاید جنسی در تمام ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زندگی شخصی زنان سایه شوم خود را افکنده و هر روز به اشکال مختلف و بدلایل مختلف قربانی می گیرد. آپارتاید جنسی در هر لباسی که به جامعه تحمیل شود شنیع و غیرقابل پذیرش است. این چه جهنمی است که برای زنان ساخته اند؟!. بخاطر انتخاب لباس، آب بازی، شادی، ورزش، رفتن به استادیوم و ..... به دختران حمله ور می شوند و به شکل وحشیانه ای آنان را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و مجریان این وحشگیری، نه تنها تنبیه و بازخواست نمی شوند بلکه تشویقی هم می گیرند و زیر پروبال حمایت های قانونی قرار می گیرند. حکومت ایران، برای سرکوب جامعه همیشه از تعرض به زنان آغاز کرده تا توقع جامعه را از آزادی، برابری، حقوق اولیه و طبیعی انسان ها به حداقل ها تنزل دهد. شرایطی تحمیل کرده اند، که شایسته نه تنها هیچ انسانی که هیچ موجود زنده ای نیست. شرم آور است که در قرن بیست و یک، از سوی حاکمان زن ستیز، قوانین عهد عتیق و ارتجاعی بر نیمی از جمعیت جامعه تحمیل شود تا جایی که آنها را وادار به خودکشی، خودسوزی کند.

 جمهوری اسلامی که سنتا بعد از این فجایع با بی شرمی تمام خانواده های قربانیان را وادرا به اعترافات علیه خود یا عزیزان از دست رفته شان می کند، اینبار نیز در هراس تبدیل نفرت و خشم جامعه به اعتراضی گسترده، سراسیمه دست بکار شده و پدر و خواهر داغ دیده را وادار کردند تا علیه جگرگوشه شان حرف بزنند و دلیل خودسوزی او را نه فشار حاکمیت که مشکل روانی اعلام کنند. و دست به کار ساختن مضحکه تلویزیونی و سناریو سوخته و نخ نمایی شد که قدمتی به تاریخ منحوس حکومت اسلامی دارد. جمهوری اسلامی چنان وحشت کرده است که حتی از انتشار عکس سحر ممانعت می کند.

 علی کریمی، فوتبالیست سرشناس در اینستگرام خود به زبان اینستاگرامی پیام داد "تا اطلاع ثانوی مردان به استادیوم نخواهند رفت". کیست که نداند این اطلاع ثانوی یعنی تا شکستن در ورزشگاهها به روی زنان!

 امروز جامعه تمام قد به مقابله با بیحقوقی و تبعیض و آپارتاید جنسی را بعنوان تعرضی به حقوق انسانی همه شهروندان، بعنوان حاکمیت فرهنگ و قوانین ارتجاعی و مردسالارانه برخاسته است. امروز صفی از زنان و مردان آزادیخواه نه فقط به قوانین ارتجاعی و بیحقوقی و خشونت رسمی علیه زنان که به فرهنگ قرون وسطایی و ضد زن نه میگویند.
 سحر اگرچه اولین سوخته در آتش عشق به فوتبال است ولی اولین قربانی در راه احقاق حق ورود به ورزشگاه نیست. دخترانی که برای داخل شدن از مرز در ممنوعه ی ورزشگاه "آزادی!" باید از صورت تا بدن خود را "مردانه" کنند و برای این "مردانه" کردن حتی تا مرز شکنجه کردن خود پیش میروند. شکنجه هایی که کسی از آن سخن نمیگوید.

 فشارهای بین المللی از فشار فیفا و نهادهای ورزشی در محکوم کردن جمهوری اسلامی و ... به تنهایی قادر به عقب راندن رژیم نیست. حاکمیت و نظامی که پایه هایش براساس بی حقوقی و زن ستیزی بنا شده، را فقط با تعرضی قدرتمند میتوان به زانو در آورد. اینرا کارگران هفت تپه نشان دادند.

 باید با تعرض، مشت محکمی بر سینه این تحجر زد! باید درب استادیوم ها را به قدرت خود شکست و آنجا را برای بازی و مسابقات آزادنه زنان و تماشای مختلط مسابقات و استفاده از امکانات برابر و مختلط ورزشی باز کرد!

 پس از دیماه ۹۶، دختران خیابان انقلاب و کارگران مهر رادیکالیسم خود را به جامعه زدند و سپیده ها، سانازها، عسل ها، آتناها، نداها، عاطفه ها در دفاع از آزادی زن و رهایی طبقه کارگر راه را نشان دادند. تنها راه جدال با این حاکمیت ضد زن، ضد کارگر و ضد انسان، قدرتنمد شدن جنبش برابری زن و مرد است. باید دست به قدرت شد و به حکومت این نظام قرون وسطایی و متحجر ضد انسان پایان داد.

 تنها راه پایان دادن به این توحش، سازمان یافتن زنان، اتحاد و اعتراض کارگران، فعالین و آزادیخواهان زن و مرد است. این نظام باید بعنوان جنایتکاری که مسبب مرگ و اعدام هزاران انسان، بعنوان مسئول زندانی کردن کارگران و فعالین زنان و معلمان و انسان آزاده، به زیر کشیده سود و سران آن بعنوان بزرگترین مجرم و جنایتکار تاریخ محاکمه شوند.

 سرنگونی جمهوری اسلامی تنها راه پایان دادن به این بی حقوقی و زن ستیزی و گروگان گیری عزیزانمان است. باید تکلیفمان را با این نظام یکسره کنیم و جمهوری اسلامی را درآتشی که خود بر پا کرده بسوزانیم .