افول و شکست رویای اسلامی ضد زن!

 

 

 

مظفر محمدی

 
طالبان در افغانستان قبل از هر چیزی حکومت بردگی زنان بود.
داعش زنان را دسته دسته به بازارهای برده فروشی فرستاد و جمهوری اسلامی با همین هدف سرکار آمد که زنان، نصف جامعه ایران، را زیر چادر و مانتوی سیاه و مقنعه تحت نام حجاب اجباری به بند بکشد، سنگسار کند و بازار بردگی و فروش زنان را در اماکن "مقدس" قم و مشهد و حوزه های علمیه و دیگر حجره های ملایان برقرار سازد.

 اما اسارت زن و رویای اسلامی ضد زن در ایران به سرعت رو به زوال و افول نهاد. جمهوری اسلامی در چهار دهه حاکمیت ننگین، هیچ روزی از تعرض زنان  به  تبعیض جنسی، حجاب اجباری و قوانین شریعت اسلامی ضد زن در امان نبوده است. سیاستهای ضد زن رژیم یکی پس از دیگری با شکست فجیع و ابروباخته ای روبرو شدند.

 پوشش اجباری چادر و مقنعه و مانتوی سیاه با لچک یک وجبی و مانتوی کوتاه و شلوار کوتاه جواب گرفت.

  روسری ها بر چوبه های دار قرار گرفتند. اسارت زن در جامعه تحت نام "زن خوب و سربزیر و پارسا"ی مرد، با هجوم بیسابقه ی دختران جوان و تصرف دانشگاه ها روبرو شد. ممنوعیت رابطه پسر و دختر با برقراری رابطه ی دوستی برابر و همخانگی و ازدواج سفید جوانان دختر و پسر پاسخ داده شد...

 اما هنوز زنان به این بسنده نکرده و متوقف نشده اند. زنان کارگر و خانواده های کارگری، در کنار اعتصابات هفت تپه و فولاد ایستادند. در دل حاکمیتی تا دندان مسلح و ضد کارگر و ضد زن، دختران جوانی از قبیل سپیده قلیان قد بر افراشتند و بعنوان سمبل زن آزادیخواه و برابری طلب در ایران، با قلم و دوربینشان  از حقوق کارگران دفاع کردند. زنان در اعتصابات معلمان نقش پیشروی داشته اند. زنان، اعتراضات و اعتصابات پرستاران را سازمان داده اند. در مراسم های روز کارگر و هشت مارس تمام قد ایستادند و آگاهگری کردند. در ایستگاه های مترو و داخل قطار به مناسبت هشت مارس به همسرنوشتانشان گل دادند و سرود خواندند. و بالاخره در زندان های  رژیم پیامشان را به جامعه فرستادند.
 

بگذار خود زنان سخن بگویند: 

سپیده قلیان از زندان:  "من ایستاده ام"!،  "دادگاه باید علنی باشد!"...

 منیره عربشاهی از زندان: 

" نامم منیره است؛ مادر دو دختر دوست داشتنی و همسر مردی مهربان، چهار ماه است که به همراه دخترم یاسمن در زندان قرچک به اتهام "تبانی علیه امنیت ملی و نظام" به سر می برم. طی ۴ دهه گذشته زندگی ام سرشار بوده از روزمرگی ها و با وجود نقش اجتماعی که به عنوان (دبیر) داشتم و از زندگی در کنار همسر و فرزندانم خوشنود بودم اما دغدغه های ذهنی ام باعث می شد تا احساس آب راکدی را داشته باشم گرفتار در گودال. گودالی تشکیل شده از گل و لجن های زن ستیزی که بوی تعفن خشونت، بهره کشی، بی عدالتی، تبعیض، تحقیر و فرودستی آن حتی مشام عرشیان را می‌آزرد."

 

"اهدای گل به بانوان مترو زندگی مرا زیر و رو کرد اما چه باک که هر زیر و رو شدنی الزاما بد نیست که گاهی آنچه در زیر پنهان شده بهتر از رویی است که دیده می شود. پس نگران نیستم و خوشحالم از آنکه در دهه پنجم عمرم آن حجابی را که سالها بر روی تفکرات و آرمان ها و باورهایم کشیده بودم به کناری زدم و امروز که سالروز تولدم است احساس پرنده ای آزاد را دارم که مسیر پیش رویش را خودش انتخاب کرده و با اطمینان به پیش می رود."

 

"هیچکس از فردای خود خبر ندارد." این جمله ای بود که به دفعات شنیده بودم و من هم مثل اکثر آدمها به آن باور داشتم. اما در این لحظه که در گوشه ای از زندان بی آنکه بتوانم برای اندکی تمرکز و تفکر مکانی دنج و آرام پیدا کنم نگاه و برداشتم از این جمله قدیمی و فراگیر ۱۸۰ درجه تغییر یافته و به وضوح به این حقیقت رسیدم که همه انسان ها می‌توانند از فردای خود آگاه باشند ولی نه با پیشگویی های شیادان فال بینی و رمالی. بلکه با قدمهایی که به سوی فردا برمی‌دارند با اندیشه ای که به زندگی جهت می دهند و با قلبی که به اندیشه و قدم‌هایشان باور دارند."

 
این سخنان زنی است که بر اساس رای شعبه
۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، بهمراه مژگان کشاورز و دخترش یاسمن آریانی، به اتهام "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی"، "تبلیغ علیه نظام" و "تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا" مجموعا به ۵۵ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است. و جواب او به احکام سنگین ناشی از ترس و وحشت حاکمان و به زنان و مردان ایران این است: "ترس کالایی است که می فروشند اگر نخری می پوسد پس نخر!"

 و بدینسان جامعه ی ما  در مقابل حاکمیتی با رویای به زنجیر کشیدن زنان، آبستن یک جنبش عظیم اجتماعی علیه تبعیض جنسی و برای برابری است. جنبشی که دیگر نه لشکر کشی گشت منکرات حتی به متروها، نه تهدید و زوزه و فریادهای زبونانه ی آیت الله ها و امام جمعه ها و نه زندان و اتهامات سخیف و احکام دستگاه سرکوب قضایی...، ناشی از ترس و استیصال حاکمان ضد زن، عهده دارش نیست. نوک قله کوه یخ خود را نشان داده است. جنبش برابری زن، سخنگویان و رهبران خود را پرورانده است. سخنگویان جنبشی که  صاحبان پروژه های "آزادیهای یواشکی"، "چهارشنبه های سفید" و...، این دریوزگان درگاه اصلاح طلبی و وزارت خارجه امریکا باید در مقابلش زانو زده و بساطشان را بر چینند!

 طبقه کارگر ایران، نه تنها لشکر عظیم کارگران شاغل و بیکار، بلکه نیروی عظیم اجتماعی زنان و جنبش برابری زن را پشتوانه مبارزه طبقاتی علیه سرمایه داران و برای ساختن جامعه ای آزاد و برابر، بهمراه دارد.

 

۲۰ مرداد ۹۸ (۱۱ اوت ۲۰۱۹)