قلدری امریکا و امنیت در منطقه

 

 

امان کفا


اعزام ناوگان
لینکلن آمریکا به خاورمیانه و فضای جنگی را بر این منطقه حاکم کرده است. مستقل از اینکه بولتن و پمپئو، هر دو ابراز داشته اند که هدف آمریکا از اعزام این ناوگان، "اعلام جنگ به جمهوری اسلامی نیست"، اما این اقدام با در نظر داشتن اطلاق "تروریسم" هر دو دولت به نیروهای متقابل، مسلما نشان از بالاگرفتن تنش هایی است که می تواند،‌ خواسته و یا ناخواسته، به درگیریهای نظامی بیانجامد.

 مسلما، اعزام ناوگان آمریکا، به تنهایی امری بی سابقه نیست. اما همینکه آمریکا مشخصا ایران را هدف و دلیل این لشکر کشی معرفی میکند، بیانگر امکان و افزایش احتمال درگیری است. فراتر اینکه آمریکا مقابله را نه تنها با جمهوری اسلامی در ایران، بلکه به تقابل با نیروهای نیابتی رژیم اسلامی تعمیم داده است. این تعمیم دادن و این هدف قرار دادن همه نیروهای وابسته به ایران، یا در جبهه ایران، از طرف امریکا به معنی دخیل کردن اتفاقات در لبنان، سوریه، فلسطین، یمن و حتی عراق در این کشمکش و تهدیدات است. مستقل از ماهیت ارتجاعی جمهوری اسلامی و سیاستهای ارتجاعی آن در منطقه لشکر کشی ترامپ به خلیج فارس قلدری تمام عیاری است که آمریکا سعی دارد به مثابه ژاندارم منطقه به پیش برد.

 در اینکه رد پای نیروهای جمهوری اسلامی در این کشورها را میتوان دید، شکی نیست. اما جمهوری اسلامی تنها و تنها یکی از بازیگران در تقابل های موجود در منطقه در کنار نیروهای دیگر منجمله ترکیه و عربستان و اسرائیل و ... است.

 آمریکا با این اقدام و اعلام رسمی اینکه تنها عامل بی ثبانی و ناامنی و جنگ در خاورمیانه جمهوری اسلامی است، عملا آب پاکی بر فجایعی که دول و نیروهای ارتجاعی در منطقه بوجود آورده اند، بر کشتارها و ... شیوخ عربستان، دولت اسرائیل و اردوغان، می ریزد. ترامپ  بدون هیچ پرده پوشی از نابودی زندگی و بی خانمانی میلیونها انسان بیگناه در خاورمیانه توسط نیروها و دولت های ارتجاعی متحد و هم امریکا در منطقه، به نام دفاع از خود و مقابله با تروریسم و قلدری نظامی جمهوری اسلامی توجیه میکند. سرکوب مردم فلسطین توسط اسرائیل، بمباران مردم و کشت و کشتار در یمن، و حتی ساختن و تا دندان مسلح کردن تمامی نیروهای قومی و مذهبی در این منطقه صورت گرفته است، همگی را یکباره موجه و مورد قبول نشان می دهد.

 اقدام اخیر امریکا، دادن چهره ای نظامی و تصویری از یک جنگی تمام عیار و قرب الوقع، کل منطقه با بحران عمیق تری مواجه می کند. این بار نیز آمریکا، اعلام میکند آماده است برای ممانعت از گسترش نفوذ روسیه، چین و اروپا، خاورمیانه را به جنگ و خون بیشتر بکشد. حاضر است، باری دیگر، مردم خاورمیانه قربانی رقابت های خود با رقبای جهانی خود کند. بازگشت و دفاع از امنیت خاورمیانه بدون کوتاه شدن دست همه عوامل نا امنی و جنگ و کشتار در خاورمیانه، از جمهوری اسلامی و حشد الشعبی گرفته تا شیوخ عربستان و طالبان، از امریکا تا روسیه و فرانسه و چین ممکن نیست. کوتاه کردن دست همه این نیروهای ارتجاعی شرایط را برای مبارزه مردم در این منطقه جنگ زده، برای دستیابی به آزادی و امنیت و رفاه تسهیل کند.

 خروج تمامی نیروهای جمهوری اسلامی و پایان دادن به دخالت های نظامی رژیم اسلامی در منطقه، خواست و مطالبه مردم آزادیخواه در ایران است. خواسته ای که با سرکوب بی مهابا و دائمی جمهوری اسلامی مواجه شده است. اما، پایان دادن به این دخالت، تنها با مبارزه مردم و تحمیل این امر به جمهوری اسلامی ممکن بوده و هست. امروز که جمهوری اسلامی با تقابل عمومی مردم در ایران مواجه است اعزام ناوگانهای امریکایی، دامن زدن به فضای جنگی، تلاش در نظامی کردن بیشتر این منطقه، به بهانه محدود کردن دامنه نفوذ جمهوری اسلامی، مستقل از ممکن یا غیر ممکن بودن رودرویی نظامی، رسما قیچی کردن این پروسه، قیچی کردن دخالت مردم در تعیین تکلیف نهایی با جمهوری اسلامی است.

تعیین تکلیفی که نه از مسیر تشدید کشمکش ارتجاع حاکم در ایران و امریکا، نه از طریق تشدید تحریم ها و تحمیل فقر و فلاکت، نه از طریق دامن زدن به فضای جنگی که از مسیر مقابله و مبارزه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه حول افقی روشن، انسانی، آزاد و برابر ممکن است. جمهوری اسلامی ادامه حیات تا امروز خود را مدیون سیاستهای اولترا ارتجاعی غرب و در راس آن امریکا است.

 مقابله با این سیاستهای ارتجاعی امریکا و معرکه بگیران آن در اپوزیسیون، نیروهایی که ادامه حیات شان به تقابل امریکا و جمهوری اسلامی و دخالت امریکا گره خورده، بخشی از مبارزه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه علیه جمهوری اسلامی و برای آزادی و رهایی از بختک حاکم در ایران است. مبارزه ای که مدتها است سوت شروع آن زده شده است.