حکومت آینده ایران !

 

 

مظفر محمدی
 

جمهوری اسلامی بدون شک رفتنی است. این خطر را خود حاکمیت ازبالا تا پایین کاملا احساس می کنند. جمهوری اسلامی هیچ شانسی برای ماندن ندارد. جمهوری اسلامی همه ی کارتهای خود را بازی و امتحان کرده  و ورقی باقی نمانده است. کشتار دهه ی  شصت را آزمایش کرد. جنگ و کشتار  جمعی جوانان و نوجوانان گسیل شده به میدان های مین را آزموده، دوره سازندگی و رونق سرمایه اش شکست خورد، اصلاحاتش به گل نشست، دوره عدالتخواهی و مستضعف پناهی احمدی نژاد با گدا پروری و بذل و بخشش در میان کشاورزان و فقرا و از جمله یارانه و پروژه مسکن مهر و غیره یک ریاکاری ابلهانه بیش نبود، همراهی بخشی از اصلاح طلبان و اصولگرایان در پروژه ای به نام اعتدال، بی آبرو تر از قبل با شعار، "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا" مواجه شده است. برجام و "نرمش قهرمانانه" با کنار گذاشتن پروژه ی اتمی شدن به بن بست رسید. علم کردن ازمایش موشک های بالستیک آخرین برگ سوخته جمهوری اسلامی است. جولان نظامی  با تامین مخارج سرسام آور سازمانهای تروریستی و ارتجاعی حزب الله لبنان، حشد شعبی عراق، لشکر فاطمیون سوریه، حوثی های یمن و غیره به قیمت به فلاکت نشاندن جامعه، ته کشیده و به ضد خود تبدیل شده است. فساد و دزدی و اختلاس سران و سرداران رژیم و سرمایه داران وابسته به نظام و سپاه، تلاش سران یک نظام ورشکسته برای پرکردن جیب ها بهنگام فرار از انقلاب آتی ایران است. همه ی اینها بعلاوه ی خیزش محرومان و زحمتکشان و ندای طبقه کارگر در اعتصابات گسترده و هماهنگ به دولت سرمایه داران...، دال بر آغاز روند سرنگونی جمهوری اسلامی است. 

 انقلاب دوم ایران، انقلابی توده ای با شرکت محرومان و زحمتکشان و زنان ستمدیده و جوانان آزادیخواه با محوریت طبقه کارگر است. طلیعه ای این انقلاب با خیزش زحمتکشان و محرومان دیماه ۹۶ و اعتصابات رادیکال کارگری در مراکز کارگری بزرگ جنوب ایران به ظهور رسیده است. شبح کمونیسم و انقلاب کارگری بر فراز ایران در گشت و گذار است. برای حاکمیت سرمایه داران در ایران و بورژوازی حاکم بین المللی نقش کمونیسم و کارگر در انقلاب آتی ایران بزرگ ترین کابوس شان است. این را همه آشکار و پنهان اذعان دارند. تلاش دولتهای بزرگ اتحادیه اروپا برای سرپا نگه داشتن جمهوری اسلامی، مدارا و نجات آن از این کابوس، آلترناتیو سازی های دولت فاشیستی امریکا از طریق فشارهای اقتصادی و تحریم و تهدید که دودش به چشم طبقه کارگر و ده ها میلیون خانواده ی زحمتکشان ایران می رود، تلاش هایی بی وقفه برای اجتناب از انقلاب کارگری آتی ایران و کابوس کمونیسم است.

 اما جنگ نهایی برای تعیین تکلیف نظام پوسیده ی جمهوری اسلامی نه بیرون مرزها، بلکه در مراکز کارگری و صفوف زنان و جوانان و معلمان و بازنشستگان و محرومان و کف خیابان های شهرهای ایران است. جامعه ایران، نظام شاهی را تجربه کرده است این پروژه ی سوخته مطلقا قابل تکرار نیست. جامعه ی ایران نظام سرمایه داری و ارتجاع اسلامی را تجربه کرده است. جامعه ایران کودتای نظامی توسط ارتش وفادار به غرب یا سپاه پاسداران را بر نمی تابد. ایران مصر و لیبی و عراق و افغانستان و برمه نیست. قهرمانان دمکراسی امریکا و غرب همان مهره های سوخته در پروژه هایی بدنام اصلاحات و اعتدال و استحاله ی جمهوری اسلامی به یک رژیم دمکرات نوع غربی اند. 

 نظام آتی ایران دردل یک انقلاب عظیم توده ای به رهبری طبقه کارگر و کمونیسم اش، یک حکومت شورایی است. جمهوری اسلامی با شعار شوراها و حاکمیت زحمتکشان و مردم و وعده ی عدالتخواهی و برادری و برابری مستضعفان که گاها سوسیالیسم اسلامی نامیده می شد، سرکار آمد. اما شوراهای اسلامی نه دخالت کارگران و زحمتکشان و مردم در تعیین سرنوشت و حاکمیت خود، بلکه به ابزارهای قدرت و فریب و جاسوسی رژیم سرمایه داران تبدیل شد. در نظام جمهوری اسلامی،  حتی شوراهای اسلامی از مجلس تا شوراهای شهر و روستا و شوراهای اسلامی کارگری و حتی دولت به اصطلاح منتخب،  مالیده و حاشیه ای شده و یک نظام مطلقه ی سیاسی، نظامی و دینی به نام بیت رهبری با تکیه بر سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات و نهادهای باند سیاهی و چماقدار، مسلط گشته است. جامعه ایران همه ی  ورژن های حاکمیت سرمایه داران را آزمایش و تجربه کرده است.

جامعه ی ایران به عقب بر نمی گردد. انقلاب آتی ایران از جنس انقلاب ۵۷ نیست. از جنس انقلابات بهار عربی هم نیست. این انقلاب شاهی نیست، دینی نیست و برای اصلاح و تغییر جمهوری اسلامی به نظام سرمایه داری معتدل و نرم و وفادار به دمکراسی نوع ترامپ نیست.

 نظام آتی ایران حکومت شورایی است. شوراهای کارگری در مراکز کار، شوراهای مردمی در محلات و شهرها و در صفوف  همه ی زحمتکشان، ابزار انقلاب آتی ایران است. تا کنون در هیچ اعتراض و مبارزه و خیزش و اعتصابی نامی از سلطنت، اصلاحات، اعتدال و مهره های دمکراسی ترامپی ازمیان اصلاح طلبان سابق و کنونی نیست. نامی از رضا پهلوی، شیرین عبادی، مریم رجوی، قوم پرستان مختلف و فدرالیست ها و رفراندوم چی ها و دیگر تکیه گاههای رژیم چنچ امریکایی نیست.

 امریکا و غرب برای مهره های آلترناتیو خود میلیون ها میلیون دلار خرج می کنند، کنگره ها و کنفرانس های متعدد با شرکت سازمان ها و شخصیت های بورژوایی و قومی و دینی، تشکیل می دهند. میلیون ها دلار به سازمانهای قومی کرد و عرب و بلوچ و ترک اختصاص داده اند، اما هیچکدام از این اقدامات ضد انقلابی، سایه و شبح انقلاب کارگری و کمونیسم را از بالای سرشان بر نداشته و نمی دارد.

 انقلاب آتی ایران انقلابی کارگری است. انقلابی برای برابری کامل زن و مرد است. انقلابی برای آزادی و رفاه و امنیت ده ها میلیون جوان و زحمتکش و خانواده هایشان است. انقلابی برای برابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی همه ی شهروندان جامعه است. انقلابی برای حقوق شهروندی برابر همه ی انسان های جامعه صرفنظر از ملیت و قومیت و مذهب و جنسیت است. انقلابی برای ایجاد جامعه ی سوسیالیستی و برابر است. جامعه ای که همه کار می کنند و همه به یکسان از تولید نعمات جامعه برخوردار هستند. کسی بیکار نیست، بی مسکن نیست، بی دارو و تامین اجتماعی نیست، کسی بخاطر نان خود و فرزندانش تن فروشی نمی کند، کسی از ناامیدی و فقر به اعتیاد پناه نمی برد، پدیده ای به نام سرمایه دار و کارگر وجود ندارد. هر کس به اندازه توانش کار می کند و به اندازه نیازش می گیرد. از ارتش و سپاه و سازمانهای مخوف اطلاعاتی مافوق مردم برای سرکوب جامعه و حفظ نظام سرمایه داری خبری نیست. تسلیح عمومی جایگزین نیروهای مسلح مافوق مردم است. جامعه ی سوسیالیستی آتی ایران صدور انقلاب و دخالت در جدالهای منطقه ای را در دستور نخواهد داشت. جامعه ی سوسیالیستی ما الگویی برای بشریت خواهد بود که اگر بخواهند از آن بیاموزند. بیایند و ببینند. و این جامعه ی خواهد بود که سمپاتی و حمایت طبقه کارگر بین المللی و افکار عمومی زحمتکشان وازادیخواهان جهان را با خود خواهد داشت.

 جامعه ی آزاد و برابر و مرفه، تسلیح عمومی و حمایت افکار عمومی بین المللی، بویژه طبقه کارگر، بهترین ضامن بقا و دفاع از حکومت شورایی و سوسیالیستی آتی ایران است.

 طبقه کارگر باید خود را برای سازمان دادن مجامع عمومی و شوراهای واقعی کارگری در همه ی مراکز کار آماده کند. زحمتکشان و محرومان جامعه، خود را برای سازماندهی شوراهای مردمی درمحلات شهرها و در صفوف معلمان و پرستاران و کارمندان جزء و دیگر اقشار زحمتکش جامعه آماده کند. انقلاب آتی ایران باید انقلابی سازمانیافته، آگاهانه، با افق آزادی و برابری و به همت و رهبریت و حاکمیت شوراهای کارگری و مردمی باشد. طبقه کارگر و زحمتکشان و محرومان جامعه نباید به چیزی کم تر از این رضایت بدهند.

 سرنگونی جمهوری اسلامی بخودی خود بدون افق انقلابی و حاکمیت شورایی مردم، جامعه ی ایران را  می تواند از چاله به چاه بیندازد. سرنگونی جمهوری اسلامی بهر قیمت و بدون آمادگی و تدارک طبقه کارگر و سازماندهی مجامع عمومی و شوراهای کارگری و مردمی و تامین رهبری سیاسی و حزبی و ارگان های حاکمیت توده ای، نباید برای توده های کارگر و زحمتکش ایران هدف باشد. نفرت از جمهوری اسلامی نباید عامل سرنگونی این رژیم منحوس بهر قیمت باشد. این سرنگونی باید  اقدامی آگاهانه و اولین گام برداشتن مانعی بر سر راه دخالت طبقه کارگر در تعیین سرنوشت خود و سازماندهی انقلابی برای جامعه ای آزاد و برابر و سوسیالیستی باشد.

 مجامع عمومی و شوراهای کارگری را در مراکز کار بزرگ و کوچک سازمان دهیم. شوراهای مردمی در محلات شهرها و در صفوف زحمتکشان را سازمان دهیم. این ها ارگان های مبارزات روزمره طبقه کارگر و زحمتکشان برای به عقب راندن تعرضات بورژوازی حاکم ایران و کشاندن آن بر لبه ی پرتگاه سرنگونی هستند. و این ها ارگان های حاکمیت کارگران و زحمتکشان در فردای روز سرنگونی جمهوری اسلامی خواهند بود.

 بدون این افق و این تدارک و این آمادگی و این سازمان ها و رهبری و هدایت جامعه در مبارزات امروز و در روند سرنگونی جمهوری اسلامی، مخاطراتی جدی جامعه را تهدید خواهد کرد که دشمنان انقلاب آتی ایران مدت ها است و همین امروز دست اندر کار آن هستند. این افق و تدارک و سازمان ها دست این دشمنان را از جامعه کوتاه و نقشه ها و دخالت ها و تهدیدهایشان را خنثی خواهد کرد. جدال طبقاتی باید در زمین سفت جامعه ی ایران بین اقلیت ظالم، ستمکار، فاسد و سرکوبگر طبقه ی حاکم و اکثریت کارگر و زحمتکش و زنان ستمدیده و جوانان محروم از ازادی و خوشبختی، فیصله پیدا کند، نه در بیرون، نه در کاخ سفید و پنتاگون و مقر اتحادیه اروپا و یا دول شیوخ عرب و ارتجاع منطقه و نه توسط نوکران تا دیروز همکار جمهوری اسلامی و امروز اپوزیسیون و سرنگونی طلب مثل رضا خان دوم، رجوی ها و عبادی ها و غیره و غیره .

 انقلاب آتی ایران انقلابی توده ای به رهبری کمونیسم و طبقه کارگر و برای یک حاکمیت شورایی و یک نظام اجتماعی ازاد و برابر و سوسیالیستی است. کمونیست های طبقه کارگر باید پیروزی این انقلاب را تضمین کنند. ما با تمام نیرو و شبانه روز و بی وقفه و با تعجیل، برای تبدیل کردن این افق به افق بخش آگاه طبقه کارگر و فعالین و رهبران جنبش های اجتماعی زنان و جوانان و زحمتکشان و معلمان و بازنشستگان و همه محرومان جامعه و تضمین پیروزی این افق و خنثی کردن مخاطراتی که انقلاب آتی ایران را تهدید می کند، می کوشیم.

 ما کمونیست ها در این راه از صفر شروع نمی کنیم. اقدام و انگیزه ما آرزوها و توهمات ما نیست. کمونیسم و شورا و کارگر در ایران مقولاتی در کتاب ها و یا شعارهایی در آکسیون ها نیستند. اکنون کمونیسم درایران صاحب  انسان ها، رهبران و سازمان و نیروهایی شناخته شده، محبوب، با اتوریته و دارای سابقه و تجارب است.

 طبقه کارگر ایران در انقلاب ۵۷ شوراهای کارگری برای کنترل و اداره کارخانه  و تولید را تجربه کرد و مدعی شرکت نمایندگان شوراهای خود در دولت موقت شد.  دستور "شورا پورا مالیده" ی بنی صدر و تعرض عمومی بهمراه کشتار جمعی، این خطر را از بالای سر جمهوری اسلامی برداشت. امروز رهبران و کمونیست های طبقه کارگر به شکست شوراهای کارگری دوره ی انقلاب ۵۷  به دلیل نا آمادگی و ناهماهنگی و عدم رهبری سراسری از طریق حزب کمونیستی و کارگری خود، واقف است. امروز طبقه کارگر ناکارآمدی انجمن ها، سندیکاها و اتحادیه های کارگری را دیده و تجربه کرده است. مجامع عمومی کارگری به سنتی در میان طبقه کارگر تبدیل شده و می رود تا این سنت به مجمع عمومی پایدار و ایجاد شوراهای مستقل و اتحادیه های متکی به  مجامع عمومی کارگری منجر گردد. 

 در یک کلام، کمونیسم در صفوف بخش آگاه طبقه کارگر و زحمتکشان و محرومان خواهان ازادی و رفاه، محبوب است. این کمونیسم می رود تا در ابعاد توده ای به عنوان یک ابزار مبارزه و روش اداره جامعه ی آزاد و برابر انتخاب شود. این تنها انتخاب سرنوشت ساز، برای ساختن جامعه ازاد و برابر با درد و دردسر کم تر بر ویرانه های حاکمیت سرمایه دارانه و دینی جمهوری اسلامی است.

 دشمنان رنگارنگ و ضد انقلاب داخلی و خارجی مدام و بی وقفه برای حفظ نظام سرمایه داری ایران با یا بدون جمهوری اسلامی تلاش می کنند. بورژوازی ایران و بورژوازی حاکم درسطح بین المللی  حتی به هنگام خطر جدی سوسیالیسم کارگری، ممکن است به فریبی موقتی به نام سوسیال دمکراسی هم تن دهند. اما کلاه دمکراسی بر سر سوسیالیسم ده ها سال است رسوا و بر داشته شده است. انقلاب ما اما ضد سرمایه داری با یا بدون دمکراسی و برای جامعه سوسیالیستی و آزاد و برابر، نه یک کلمه کم و نه یه کلمه زیاد است.  

 

 فروردین ۹٨ آوریل ۲۰۱۹