تحریمها، سیاست فلج سازی جامعه

 
 

وریا نقشبندی


 فضای برگشت تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران، به اسم مقابله با گسترش تروریسم در خاورمیانه از جانب ایران و همچنین افزایش یافتن توان تسلیحاتی هسته ای جمهوری اسلامی بعد از برجام میباشد. تاوان این مکافات را هم  قرار است مردم ایران با گوشت و پوست خود بپردازند. آنچه پر واضح است، به کرنش کشاندن جمهوری اسلامی در برابر قدرتهای حامی آمریکا در منطقه و در راس آنها آمریکا میباشد. حنای جدال این دول بورژوازی  که هر کدام همدیگر را به تروریسم محکوم میکنند رنگ باخته است. امروز دیگر کسی  این افاضات  سران ایران و آمریکا و متحدینشان در  غرب و خاورمیانه را به عنوان حامیان ضد تروریست  به پشیزی نمیخرد. آنچه هست، جدال قطبهای ارتجاع بین المللی  برای تقسیم مجدد جهان و حفظ و گسترش سهم موجود در این تقسیم بندی میباشد. رقبای اصلی آمریکا در این جدال، اروپا، روسیه و چین هستند و میدان زورآزمایی این قطبها کشورهای مانند عراق ، سوریه، کره شمالی، ایران و … میباشند تا بتوانند  توازن قدرت را در منطقه به نفع خود افزایش دهند. اینکه ایران یک دولت تروریستی است شکی نیست همچنانکه ترکیه و عربستان و اسرائیل و... هستند. مبارزه با تروریسم و بهانه ایران تروریستی فقط توجیه عامه پسندی برای پیشبرد یک سیاست قلدرمنشانه توسط بزرگترین دولت تروریستی جهان است.

 

تحریم تبرک است

 نیاز هیئت حاکمه  آمریکا  به خلق یک قطب به اسم "قطب شر" و خود خواندگی خود به اسم "قطب خیر" در دنیا، برگ برنده ترامپ برای رسمیت دادن به کتخدا منشی خود میباشد. تا آنجا که به سیاستهای  جمهوری اسلامی و آمریکا در این دوره و دوره های گذشته  برمیگردد، هر دو لازم و ملزوم هم بوده اند.  بدون جمهوری اسلامی و کشورهای همتای آن به عنوان قطب شر،  آمریکا به تنهایی توان مانور دادن در خاورمیانه را به عنوان قطب خیر را حداقل بعد از شکست نظم نوین جهانی و حمله نظامی به عراق  نداشت. در بعد سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی ایران  نیز، اگر قطب شری به اسم آمریکا نبود، جمهوری اسلامی  نمیتوانست دولت بعد دولت، به بهانه دخالت های آمریکا در امور داخلی ایران، بدون فضای جنگی و خطر حمله، بدون تحریمهای اقتصادی ،به تامین امور معیشتی جامعه دهن کجی کند، نمیتوانست این چنین بر طبل سرکوب عریان  و خفقان بکوبد. قطب بندی های سیاسی مابین این دولتها، هرچقدر کذایی یا واقعی بوده باشند اما در اصل این مسئله به عنوان منجی  در  گذار از بحرانهای سیاسی  هر کدام از این دولتها هم در بعد داخلی و هم خارجی خدشه ای وارد نمیکند.

 بعد از انقلاب ،۱۳۵۷ سیاست های تحریمی علیه ایران توسط آمریکا به عنوان بخش لاینفکی از  جدال و کشمکش های  این دو دولت بورژوازی  تبدیل گردید. بیش از ۴۰ سال است که مردم ایران سایه شوم تحریم را مضاف بر فقر و گرسنگی و بی معیشتی که جمهوری اسلامی به سفره این مردم تحمیل کرده است، بر سر خود احساس میکنند. مردم ایران تنها از طرف  حکومت جمهوری اسلامی  نیست که به این فقر و فلاکت افتاده اند بلکه از طرف دودولت و دو قطب ارتجاعی بورژوازی است که به این فلاکت محکوم شده اند. این تحریمها بنا بر ادعاهای مقامات کشورهای غربی قرار بود که جمهوری اسلامی را سر جای خود بنشاند، اما کیست که نداند که این تنها افاضات و شکر خوری های بیش نیست وگرنه اگر قرار بود دولتی با تحریم شدن به زانو در بیاید، تجربه تحریم های کوبا، کره شمالی، عراق و بسیاری دیگر از کشورهای دیگر میبایست کارساز میبود و آنها را به عقب نشینی وا میداشت.

   بعد از اشغال کویت توسط عراق نیز ما شاهد یک دوره از تحریم ها از طرف شورای امنیت سازمان ملل متحد  علیه عراق بودیم. در آن دوره نیز به یمن تحریمهای اعمال شده علیه عراق، لیست بلندی از مقامات سازمان ملل و سیاستمداران داخلی و خارجی را درگیر فسادهای کلان مالی شدند و توانستند ثروتهای هنگفتی را به جیب بزنند.  تحریم عراق مشهور به این  است که " پانصد هزار کودک را به کشتن داد". همان زمان نیز در مصاحبه ای که یک خبرنگار با مادلین آلبرایت وزیر وقت امورخارجه آمریکا انجام داده بود، به این اشاره گردید که در اثر تحریمهای عراق حدود نیم میلیون کودک در عراق مرده اند و به نظر شما چنین بهایی ارزشش را دارد؟ ایشان نیز  با کمال وقاحت اعلام کرد: "به نظر ما ارزشش را دارد". بهایی که فقط مردم عراق محکوم به بپرداختن آن شدند و این تحریمها نه تنها هیچگاه منجر به سقوط حکومت عراق نگردید بلکه مردم این جامعه را از هرگونه مایحتاج ابتدایی نیز محروم کرد و از طرفی نیز فساد مالی که در دوران تحریم ها پا گرفته بود، تبدیل به یک ویژه گی در ساختارهای اقتصادی این کشور از آن زمان  تا هم اکنون کرده  است.

  تحریمهای اقتصادی علیه ایران نیز ، کیسه دزدان و دلالان اقتصادی که همه از سران و وابستگان حکومتی بودند را سنگین تر و سفره مردم زحمتکش را خالی تر از قبل کرد . رانت خواری و اختلاس های میلیاردی به برکت فضای تحریم، موهبتی بود که هیچگاه به اندازه دوران تحریم به خوب ندیده بودند. گرچه تحریم ها میتواند چرخه نظام اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی را با مشکلات بزرگی روبرو کند، اما بدین معنا نیست که جمهوری اسلامی را در لبه نابودی و سرنگونی قرار میدهد. این تحریمها و به فلاکت کشاندن مردم اهرمی بود برای کشاندن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره همانطور که گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه با اتکا به تروریسم خود اهرمی بود برای امتیازگیری در مذاکره.  امروز هم تحریم اقتصادی ایران اهرمی است برای گرفتن امتیازهای بیشتر از جمهوری اسلامی نه سرنگونی آن!

 
تحریم ها و "حقوق ملت ایران"

 اگر  مداخله های  "بشر دوستانه" غرب، اسم رمزی برای لشگرکشی و مداخله نظامی در کشورهای منطقه میباشد. اگر بمباران شهرها و مدفون کردن هزاران هزار بی گناه  زیر آوار در عرض یک ثانیه را جنگ علیه" تروریسم" فرمولبندی میکنند و همزمان برای قربانیان این جنگ اشک تمساح میریزند، امروز و در رابطه با ایران، اینبار  نه با بمب ها و راکت  بلکه با گرو گرفتن هر چه بیشتر نان و معیشت مردم ایران با اسم تحت فشار گذاشتن جمهوری اسلامی  برای تن دادن به خواسته های مردم ایران  و همزمان نیز جلوگیری از دامنه نفوذ و  صدور تروریسم به کشورهای دیگر منطقه از جانب جمهوری اسلامی  را دفاع از حقوق ملت ایران نام گذاشته اند. قرار است " پرو تحریمی ها" همراه با ترامپ و پمپئو بر بالین  کودکان گرسنه لالای  حقوق بشر را زمزمه کنند و خواب شیرین دمکراسی و "انتخابات آزاد"  را برایشان آرزو کنند. جنایتی که  عاملین و طرفداران تحریم به اسم مبارزه با جمهوری اسلامی به مردم ایران روا میدارند کمتر ازخود  جنایت جمهوری اسلامی در پایمال کردن حق و حقوق این مردم نیست. حکم آمده است که قرار است در جدال  بین تروریستها، قربانی بالفعل این جدال مردم ایران باشند.  

 کنار ترامپ و تیم مشاورش٫ اپوزسیون های دست  راستی جمهوری اسلامی را داریم که توجیه گر چرای لزوم تحریم در شرایط فعلی هستند. از سازمانها و احزاب  ناسیونالیست کورد گرفته تا مجاهدین و سلطنت طلبان که رضا پهلوی در راس آن قرار دارد، افزایش تحریم ها را به عنوان  ابزاری کارساز در جهت تضعیف جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار میدهند. پیاده روی در راهروهای پنتاگون و ملاقات با نمایندگان و مشاورین برجسته دولت آمریکا،  مشاوره دادن به آنها برای تشدید تحریمها و "کوتاه نیامدن" در مقابل جمهوری اسلامی، گدایی تکه استخوانی برای امروز و فردایشان،  به یک امر معمول برای سران این  اپوزسیون ها تبدیل  گردیده است و  این درحالی است که بازتاب برنامه های  آمریکا در قبال تحریم ها را میتوان به خوبی در سیاستهای این جریانات به خوبی مشاهده کرد. دولت آمریکا نگران" دمکراسی" در ایران میباشد، به همین دلیل است که سخترین مجازاتها را همزمان علیه جمهوری اسلامی و مردم ایران  که تحت حاکمیت آن  هستند اعمال میکند و این جریانات نیز همین نگرانی را دارند.

 خط کش سیاستهای بورژوازی غرب  و علی الخصوص  آمریکا تا آنجا که به وضعیت "حقوق بشر" و " دمکراسی در ایران و حتی کل منطقه برمیگردد، منوط است  به هم جهتی  این کشورها در تامین کردن منافع اقتصادی و سیاسی  بورژوازی غرب، کما اینکه در جریان قتل جمال خاشقچی  درخود  سفارت عربستان در ترکیه  و دست داشتن ولیعهد عربستان محمد بن سلمان در این قتل ،شاهد بودیم که ترامپ کنار عربستان ایستاد و از عربستان به عنوان  متحد خود در مبارزه با ایران نام برد. در همان حال تداوم  روابط  کشورهای غربی با عربستان  با وجود سرکوب سنگینی که علیه مخالفان سیستم حکومتی در عربستان، سرکوب زنان و نادیده گرفتن هر نوع حقوقی در رابطه با زنان  و کودکان و نقض کامل "حقوق بشر" در آن صورت میگیرد، نشان از این دارد که حقوق  مردم در این کشورها در هیچ اولویتی برای بورژوازی غرب قرار  ندارد بلکه مسمسکی است برای همسو کردن دولتهای ارتجاعی منطقه با منافع اقتصادی و سیاسی خود. چه کسی است که نداند عمق انساندوستی اینها به اندازه کف دست است. 

 اپوزوسیون های راست ایران  نیز در این دوره بسیار آگاهانه متحد گردیده اند که از هر اقدامی که فقط  منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی گردد ، خود را همسو کرده  و با چاشنی " حقوق ملت ایران" آن را به خورد جامعه دهند. رضا پهلوی میگوید که مردم ایران هیچ مشکلی با آمریکا ندارند و قول داده است که منافع آمریکا در ایران را بعد از جمهوری اسلامی تامین بکند. احزاب ناسیونالیست کورد و سازمان مجاهدین  نیز کمافی سابق رکاب دار هرگونه امری که از جانب کشورهای منطقه و غرب صادر میگردد هستند، حتی اگر به قیمت قربانی کردن نیروهای خود باشند.

 اما جناح چپ این اپوزیسیون بورژوایی مانند حزب کمونیست کارگری نیز در این انتخاب سیاسی جا نمانده است، همچنانکه که در بیانیه رسمی خود "بیانیه حزب کمونیست کارگری در مورد دور دوم تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی" طبق روال معمول در وصف عواقب مخرب این تحریمها بر زندگی و معیشت مردم فغان سر داده است اما در این بیانیه خبری از محکوم کردن این تحریمها نیست، اسمی از ارتجاعی بودن این تخاصم از طرف دو دولت یا دولتهای  درگیر نیست بلکه بنا بر سیاست متداول خود، تنها عامل و بانی این وضعیت را جمهوری اسلامی میداند و همزمان تحریم ها را ابزاری در جهت عروج یک قیام سراسری علیه جمهوری اسلامی میداند. این سیاست دقیقا در موازی با سیاستهای اپوزوسیون های دست راستی است  که تحریم ها را به عنوان عاملی  در جهت تضعیف جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار میدهند. هم ترامپ و هم نیروهای ارتجاعی دست راستی در اپوزوسیون ایران اقرار کرده اند که تحریمهای اعمال شده باعث وخیم تر شدن وضعیت زندگی مردم ایران میگردد و این برگه برنده ای است برای اوج گرفتن نارضایتی های همه گیر تر علیه جمهوری اسلامی. به همین جهت  بر تداوم این تحریمها اصرار میورزند. ترامپ  به امید اینکه  که جمهوری اسلامی را سرعقل آورده و تن به خواسته های این دولتها و دیگر  دولتهای منطقه بدهد و اپوزیسیون مفلوک ما به امید اینکه این تحریمها "انتخابات آزاد" یا "انقلابی علیه ولی فقیه" را به ارمغان بیاورد. اگر ترامپ شانسی برای موفقیت و کشیدن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره داشته باشد این اپوزیسیون اما مثل همیشه بازنده سیاست جنگ-مذاکره امریکا و جمهوری اسلامی است.

 
تحریم ها، خلاء سیاسی و آلترناتیو سازی

 دور دوم تحریم ها مصادف است با دوره ای که خیزش های گسترده ای در دی ماه جرقه میخورد. نارضایتی عمومی علیه کل نظام جمهوری اسلامی در طول ۴۰ سال مبارزه و اعتراض علیه جمهوری اسلامی در خیزش های دی ماه تبلور میابد. شعارهای ضد حکومتی بلند تر از همیشه در خیابانها سر داده میشود. ترس مردم ریخته است و دیگر با زندان و شکنجه مرعوب نمیشوند. اپوزوسیون های دست راستی بیشتر به تقلا و جنب و جوش افتاده اند و مرتب با مشاورین و نمایندگان مجلس سنا و اطرافیان ترامپ در حال ملاقات کردن و جلسه هستند. قرار است با تحریم های جدید، افق سیاسی مردم ناراضی را به خلاء بکشاند. یک برنامه از پیش تعیین شده و مرحله ای که گام به گام توان درایت سیاسی مردم را به اضمحلال بکشانند. قرار است این تحریمها آنچنان فضا بر زندگی مردم تنگ کنند که امید به فردای بهتر و یک افق روشن سیاسی برای آینده را از دست بدهند. قرار است فشار این تحریمها مردم را وادار به پذیرش هر گزینه ای غیر از جمهوری اسلامی  کند. این تحریمها میتواند ماهها و سالها طول بکشد تا رمقی برای دست یافتن به یک آلترناتیو سیاسی که تضمین کننده خواسته های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم به عنوان شهروندان متساوی الحقوق باشد نماند. این آن لحظه ای است که کل بورژوازی غرب همراه با نوکران و اعوانش از راه میرسند و این جامعه در حال احتضار را با آلترناتیوهای مطلوب خود دوباره احیا میکنند.این سناریوی قدرتگیری نیروهای راست از سلطنت طلب تا نیروهای قومی است. سناریویی که پوچ بودن آنرا ترامپ اعلام کرده است، "هدف تغییر رفتار رژیم است نه تغییر رژیم"،  و این اپوزیسیون درمانده خود را به نشنیدن میزند! 

 قطعا هر کدام از این اپوزوسیون ها  به دنبال یک آلترناتیو مطلوب به اقتضای خطوط سیاسی  و رویکردهای اقتصادی خود میباشند. احزاب ناسیونالیست کورد پروژه فدرالیسم قومی را در دستور کار خود دارند و اینکه در لوای آن بتوانند "تخت و تاجی" همچون احزاب بارزانی و طالبانی در کردستان عراق دست و پا کنند. این احزاب بعنوان نیروی فشار در جنگ های نیابتی وارد عمل میشوند و وظیفه مزدوری برای کشورهای ارتجاعی منطقه را برای خود تعریف کرده اند. آینده کردستان ایران قرار است با فشار تحریمها از یک طرف و گسترش جنگ های نیابتی، محمل جنگ قومی، جنگی که یکسر آن طرفداران "فدرالیسم قومی" و سر دیگر آن مدافعین "تمامیت ارضی ایران" اند،

 از آن طرف سلطنت طلبان و شخص رضا پهلوی در صدد است  با حمایت واشنگتن و کاخ سفید  و سی آی ای، خود را به عنوان تنها بدیل موجود برای آینده ایران جا بزند. برنامه ای  که این عالیجناب فیروزه ای به کمک سیاستهای دراز مدت آمریکا برای ایران، در تلاش است ضمن تضمین کردن ابقاء  نهادهای نظامی مانند سپاه، بسیج و ارتش و جذب بدنه اصلی به عنوان بازوی نظامی در سرکوب مخالفان خود در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار بدهد. رضا پهلوی نمیخواهد بشنود که مردم ایران سرنگونی جمهوری اسلامی را مشروط به  انحلال سپاه پاسداران و بسیج و هر نهاد نظامی ضد مردمی میدانند. مسئله این است که  رضا پهلوی به تغییرات و جابجایی در بالا با حفظ ارتش و بخش بزرگی از نیروهای نظامی البته به کمک غرب و... امید بسته است.  رضا پهلوی به خوبی واقف است که با حمایت مردم نمیتواند مسند و اریکه سلطنت را دوباره به ایران بازگرداند و بر آن تکیه دهد، متوجه است که شانس به قدرت رسیدنش  تنها در کسب حمایت دولتهای دیگر مانند آمریکا و حتی عربستان  میباشد ، اما در این میان نیاز دارد که خود را سوار بر اعتراضات مردمی  به عنوان عامل تعیین کننده  سرنگونی جمهوری اسلامی  ببیند. رضا پهلوی میفهمد که سلطنت طلبی پایگاه جنبشی  در ایران ندارد، به همین خاطر شانس خود را در فشار به جمهوری اسلامی از طرف دولتهای غربی و آمریکا میجوید تا بدین طریق بدون  هیچ جنبش و سازمان مردمی به عنوان یک داده انتخابی به جامعه ایران تحمیل گردد.

 اما به همان درجه که رضا پهلوی میخواهد خود را به عنوان آلترناتیو موجود به مقامات آمریکایی  در راهروهای پنتاگون جا بزند، سازمان مجاهدین خلق نیز به عنوان ابزار دیگری برای دول غربی ،آمریکا و عربستان مبباشد تا از آن به عنوان فشاری علیه جمهوری اسلامی در شرایط فعلی بکار بگیرد. سازمان مجاهدین ورژن بزرگتر دیگر جریانات قومی و مذهبی است  برای خون کشاندن مدنیت در جامعه ایران. در فردای هر تغییر و دگرگونی  در اوضاع سیاسی ایران، سازمان مجاهدین ابزار مناسبی برای عروج سناریو سیاه میباشد.

 مسئله ای اساسی که تمام جریانات در مورد سیاست تحریم علیه ایران نمیتوانند انکار کنند، این میباشد که تحریمها عواقب به شدت مخربی را متوجه زندگی  مردم ایران خواهد کرد. این را در مصاحبه ها، بیانیه ها و میدیاهای تبلیغاتیشان به کرار میتواند دید و شنید. فریبکارانه نیز از آن  اعمال تاسف میکنند و مردم را محق چنین وضعی نمیدانند، اما ظاهرا ضدیت با رژیم برگ مشروعی برای حمایت از تحریمها و زیر فشار گذاشتن مردم و فلج کردن آنها است. در این شرایط ،یا "انتخابات آزاد" یا جنگهای قومی و "فدراللیسم قومی" فرصتی است که این احزاب با همکاری دولتهای دیگر مترصد ایفای نقش خود هستند. عوامفریبانه اعلام میکنند که  این پروژه در مقایسه با جنگ نظامی به مراتب کم هزینه تر خواهد بود و برایشان نتیجه بخش تر.

 در این میان دل خوش کردن عده ای به عروج یک قیام سراسری بدون هدف و بدون  قدرت تشخیص سیاسی و ساقط کردن جمهوری اسلامی، فقط میتواند نشان از غیر اجتماعی بودن، بیربط بودن اینها به زندگی و مبارزه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه باشد.

 کمونیستها بر خلاف نیروهای بورژوایی به روشنی و صراحت تحریمهای آمریکا را به هر بهانه و تحت هر پوششی محکوم میکنند، آنرا سیاستی ارتجاعی در به زانو در آوردن مردم، در باز کردن دست جمهوری اسلامی اسلامی در تحمیل فقر و فلاکت و خفقان بر جامعه و توده محروم میدانند.

 کمونیستها هرگونه بند و بست با نیروهای ارتجاعی از جمهوری اسلامی گرفته تا عربستان و ترکیه تا ترامپ و هر نیروی ارتجاعی دیگری را سیاستی ارتجاعی در جهت استثمار و تحمیق کردن جامعه میدانند، کمونیستها برخلاف نیروهای بورژوایی که منتظرین صندلی نشین در راهروهای پنتاگون و بارگاه شیوخ عربستان اند، متکی به یک طبقه به وسعت این کره خاکی اند که امروز صدایشان را در هفت تپه و فولاد و هپکو و خودروسازی ها و .... میشونید. کمونیستها بر خلاف نیروهای بورژوایی نه با اتکاء به قدرتهای ارتجاعی محلی و بین المللی که با اتکا به مردم سازمان یافته در محل کار زندگی برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی با افقی روشن و امید بخش، با اتکا به قدرت طبقه کارگر و توده محروم اند. انقلاب ما انقلابی بر شانه های امیدواری به أینده ای روشن، سعادتمند، انقلابی با نیروی طبقه کارگر خوش بین به آینده است. ما جنبش برابری طلبی و آزادیخواهی هستیم که از همین امروز لرزه بر پیکر جمهوری اسلامی و کاخ سفید نشینان و همه مرتجعین انداخته است.

این وظیفه امروز ما کمونیستها  و  هر کارگر کمونیستی است که آلترناتیو خودمان را به میان مردم زحمتکش این جامعه ببریم. اگر آنها آلترناتیوهای خود را با عکس های یادگاری با اشتون کارترها، جان بولتونها و مک کین ها به مردم ایران تحمیل میکنند، اما ما رهبران کارگری، معلمان، زنان و دانشجویان و پرستاران را داریم که با یک سرفه خواب را بر حاکمین  تبدیل به کابوس میکنند.
 

 ۲۰۱۸/۰۲/۱۲