استراتژی، سیاست و تاکتیک در جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی محرومان

 

 

 

مظفر محمدی

 
مقدمه

استراتژی جنبش های اجتماعی امروز ایران مبتنی بر یک ارزیابی از شرایط اقتصادی- سیاسی جامعه است. جواب به سوالات زیر می تواند مبنای یک استراتژی معین باشد.

 آیا جمهوری اسلامی قادر به سازماندهی و کنترل اقتصاد بورژوایی ایران هست؟

آیا درجه ای از رفاه و بهبود شرایط کار و زندگی کارگران و محرومان در شرایط کنونی اقتصادی و سیاسی ایران ممکن است؟

آیا شرکت های ورشکسته در ایران قادر به بازسازی خود و سرپا شدن هستند؟  حقوق های معوقه و حتی حفظ شغل این مراکز کار از جمله هفت تپه ممکن است؟

آیا درجه ای از حفظ اشتغال و پایین آوردن درصد بیکاری و بیمه بیکاری به بیکاران در شرایط کنونی ممکن است؟

....

جواب این سوالات از نظر تحلیلگران اقتصادی چپ و راست و از نظر خود دولت هم منفی است.

 دولت خود اذعان دارد که اقتصاد در کنترل او نیست. در کنترل اسلحه است. (سپاه و بیت رهبری) و رانتخواری و مافیا و فساد و پولشویی... دولت می گوید تحریم ها اقتصاد را فلج تر می کند. سرمایه نمیاد. وسایل یدکی تعمیر ماشین الات فرسوده نمیاد. نفت فروش نمیره. در نتیجه، نمیتونه به صاحبان شرکتهای ورشکسته یا در حال ورشکستگی و مدیر عامل ها فشار بیاورد تا دستمزد کارگران را بدهند یا بیمه بیکاری بدهد. دولت هر جا هم احساس خطر کرده، با دادن سوبسید و پولی از بانک مرکزی بخش کوچکی از معوقه ها را پرداخت می کند. این صورت مساله ی اقتصاد در ایران است.

 وقتی بورژوازی حاکم و سرمایه داران این را می گویند تکلیف کارگران چیست؟ کارگر چه می گوید؟

 جواب ما تا کنون اینها است:

ما می گوییم کاری به شرایط اقتصادی سرمایه دار و دولت نداریم. مهم نیست دولت و سرمایه دار چه می گوید. مشکل آنها مشکل کارگر نیست. می گوییم پول هست و باید معوقه ها فورا پرداخت شوند. باید دستمزد کارگران کفاف تامین معیشت خانواده هایشان را بکند. دستمزدها باید به نسبت تورم و گرانی و نرخ ارز و غیره افزایش یابند. به بیکاران بیمه بیکاری داده شود. تورم و گرانی باید مهار شوند... همه ی اینها درست است و چیز بیشتری نمیتوان گفت.

 و باز در جواب به این سوال که، از طرح این مطالبات درست برای طبقه کارگر، چه سیاست و تاکتیکی در می آید؟ می بینیم که کارگران اعتصاب می کنند، اعتراض می کنند. معلمان، بازنشستگان، رانندگان و... اعتصاب می کنند. محرومان اعتراض می کنند. جامعه در تب و تاب مبارزه و اعتراض و عصیان می جوشد. و ما میگوییم شوراهای کارگری و مردمی ایجاد گردند. رهبری مبارزات را باید تامین کرد... همه این ها هم درست  و این تنها راه جلو پای همه محرومان جامعه است با وجود همه این ها دورنمای پیروزی گنگ و مبهم و بعضا تاریک است.

 اگر قرار است همه این ها یعنی مطالبات و اعتراضات و اعتصابات و اتحاد و تشکل و غیره در خدمت سیاست و استراتژی معین و روشن باشد، این استراتژی چیست؟ هنوز جای استراتژی در درون رهبری و نمایندگان و تشکلهای مبارزات و جنبش های جاری (تا انجا که تشکلی وجود دارد مثل چند سندیکای کارگری و معلمان و بازنشستگان)، خالی است. و  در بیشتر موارد تشکلی هم وجود ندارد.
 

استراتژی اپوزیسیون بورژوایی

 در بیرون از مبارزات وجنبش های اجتماعی، در میان احزاب اپوزیسیون راست و چپ بورژوایی، اکثرا می گویند استراتژی رفرم و اصلاحات چه سیاسی و چه اقتصادی، شکست خورده است. جمهوری اسلامی نه بلحاظ سیاسی اصلاح پذیر است و نه بلحاظ اقتصادی جوابگوی سروسامان دادن به اقتصاد و تامین نیازهای حیاتی اکثریت مردم ایران است. استراتژی اپوزیسیون بورژوایی چپ و راست، سرنگونی رژیم  است.

 این اپوزیسیون، تحریم اقتصادی ترامپ و فشارهای بین المللی را در راستای این سرنگونی می بینند و خواستار آنند. همین ها مبارزات جاری و جنبش های اجتماعی کنونی را هم در خدمت این استراتژی می دانند. در این استراتژی جناح راست و چپ ملی و مذهبی و قومی، سرنگونی بهر شکلی مانند فروپاشی از بالا یا  فتح میادین و خیابان ها، شورش وعصیان یا حتی قیام مردم از پایین نتیجه اش باید یک جمهوری پارلمانی دیگر اما غیر اسلامی یا کم تر اسلامی تحت نام دمکراسی یا بازگشت نظام شاهی و در میان قوم پرستان نظام فدرالی است.  این بخش اپوزیسیون خواهان انقلاب و عواقب آتی آن که طبقه کارگر و مردم محروم قدرت را بگیرند و یا حتی آنها را در قدرت شریک کند، نیستند. دمکراسی پارلمانی و انتخابات از نظر آنها برای مشارکت مردم در امور جامعه کافی است. در این استراتژی، نظام سرمایه داری و نهادهای نظامی و امنیتی و اداری و قضاییش باید دست نخورده بمانند.

سوال این است که آیا استراتژی کل اپوزیسیون بورژوایی دمکرات و لیبرال و ملی و قومی و مذهبی از نوع جدیدش، استراتژی جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی امروز است؟  آیا اعتصابات کارگری واعتراضات اجتماعی محرومان تاکتیک هایی برای این نوع سرنگونی و آلترناتیوهای آن هستند؟  جواب قاطعانه "نه" است.
 

استراتژی کارگری و کمونیستی

 کمونیسم و کارگر در ایران به استراتژی مستقل و متفاوت خود از بورژوازی نیاز دارد. کمونیسم و کارگر و محرومان در ایران هم خواستار سرنگونی اند. اما این سرنگونی نوع اپوزیسیون بورژوایی چه به لحاظ فرم  و محتوا و چه نتایج حاصله از آن و بدیل حاکمیت، نیست. این صرفا یک تشابه اسمی است اما در واقع و در عمل مغایر و حتی در مقابل هم قرار دارند. این را صراحتا دو قطب انقلاب و ضد انقلاب در ایران می توان نامید.  

استراتژی جنبش طبقه کارگر و مردم محروم ایران، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی از پایین با محوریت طبقه کارگر و رهبری کمونیسم کارگران با هدف ایجاد جامعه سوسیالیستی و ازاد و برابر است.

در نتیجه سیاست و تاکتیکهای مبارزاتی جنبش های اجتماعی می بایست در این راستا بوده و به تحقق این استراتژی کمک کند. 
 

عرصه های طبقاتی و اجتماعی مبارزه کنونی و چشم انداز

 ١- خیزش دیماه ٩٧ طوفانی بود که جامعه را لرزاند. بدیهی است که این طوفان آسمان بدون ابر نبود. نتیجه ی فقر و فلاکت و بیکاری و گرانی و تباهی  سالها  تلنبار شده ی جامعه بود. این خیزش هم در بالا و هم در متن جامعه تغییرات جدی بوجود آورده است. به دولت اعلام کرد که دیگر هیچگونه امیدی به بهبود سطح معیشت و رفاه اجتماعی و آزادی ندارد. شعار "اصلاح طلب،اصولگرا، دیگر تمامه ماجرا" شاخص این پیام جامعه به دولت بورژوازی ایران و همه جناحهایش است.

 خیزش دیماه در همان حال، جامعه را به درجه ای از پولاریزاسیون طبقاتی نزدیک کرد. خیزش دیماه عصیان محرومان و تهیدستان طبقه کارگر، بیکاران و مزدبگیران جزء و حتی بخشی از خرده بورژوازی بود که بموقعیت فرودستان تنزل یافته است. خیزش طبقه متوسط و یا بخشی از بورژوازی نبود. زمانی که مساله معیشت به اولویت جامعه در می آید صف طبقات هم از همدیگر جدا می شوند. این نقطه آغاز یک پولاریزاسیون طبقاتی و اجتماعی و جدا کردن صف طبقه کارگر و محرومان از بورژوازی بزرگ و متوسط ایران است. در نتیجه و به تبع این واقعیت عینی و اجتماعی، اپوزیسیون بورژوایی، نه می خواهد و نه می تواند خواست محرومان جامعه را که معیشت و رفاه است تامین کند. هیچ بخش اپوزیسیون بورژوایی جوابی به معیشت و رفاه طبقه کارگر و محرومان جامعه ندارد. در نظام الترناتیو مورد نظر آنها هم که حفظ نظم سرمایه و سود و حاکمیت استبدادی متکی به پارلمان و ارتش و پلیس ودستگاه های اداری و قضایی است، آزادی و برابری سهل است، هیچگونه رفاه نسبی اجتماعی به نفع محرومان به دست نمی آید.

 اما تداوم خیزش دیماه به همان شکل عصیان و طغیان خودبخودی و بدون استراتژی و افق سیاسی روشن و بدون اتحاد و سازمان و رهبری در صفوف طبقه کارگر و محرومان و بدون حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر، استراتژی سرنگونی جمهوری اسلامی با یک انقلاب توده ای و سازمانیافته با محوریت و رهبری طبقه کارگر را متحقق نمی کند. نه باید منتظر چنین شیوه ای از مبارزه بود و نه باید، دنباله رو آن شد. (فراموش نمی کنیم، در شرایطی که ملزومات و تدارک انقلاب توده ای از پایین فراهم نیست، تکرار مکرر عصیان و شورش گرسنگان منتفی نیست و ممکن است این تکرارها به سرنگونی هم بینجامد. کمونیسم و کارگران و محرومان باید با چشمان باز به این واقعیت هم بنگرند و با هر درجه از آمادگی و توانایی نگذارند عصیان و شورشهای خودبخودی، توده های مردم را سیاهی لشکر جناحی دیگر از بورژوازی چه از جانب بقایای رژیم کنونی و یا اپوزیسیون بورژوایی سرنگونی طلب کند. و به طریق اولی نگذارد جامعه با سناریوی ارتجاعی و ضد مردمی قوم پرستان و فدرالیست ها، متلاشی شود)

 ٢- عرصه های مبارزاتی بدرجه ای سازمانیافته و متشکل تا کنونی، مانند اعتصابات کارگری، اعتصاب معلمان و بازنشستگان، اعتصاب رانندگان کامیون، جنبش برابری زن و مرد، جنبش ضد مذهب، علیه اعدام و غیره، اکنون در جامعه ایران شناخته شده و دارای هویت اجتماعی هستند. درجه ای از تشکل و سازمان توده ای و رهبران خود را دارا است. خواست این جنبش ها، معیشت، رفاه، امنیت و آزادی است. بخش موثر این جنبش و اعتراضات از جمله اعتصابات کارگری و معلمان...، در گام اول سیاسی نیست. اعتصاب سیاسی زمانی است که جدال طبقاتی و اجتماعی با دولت بورژوازی چنان پیشرفته و بلحاظ سازمانی و رهبری آماده است که به مرحله تعیین تکلیف نهایی با دولت نزدیک شده است. در نتیجه اعتصابات و مبارزات کنونی این بخش هنوز ظرفیت طرح شعار مرگ بر این و آن و یا سرنگونی فوری جمهوری اسلامی را ندارد. ولو دورنمای بهبودی در سطح معیشت و زندگی و امنیت و آزادی مبهم و تاریک باشد و بورژوازی حاکم از جواب به این مطالبات شانه خالی کند و این مبارزات را سر بدواند یا به سرکوب متوسل شود... این اعتصابات و اعتراضات، می تواند گام به گام دولت بورژوازی ایران را به عقب بنشاند. با هر عقب نشینی دولت و سرمایه داران، دستاوردی اقتصادی وسیاسی برای این جنبش ها ببار می آورد. از جمله در جاهایی دولت را مجبور می کند تمام یا بخشی از حقوق معوقه را بپردازد یا دستمزد کارگران را انطور که می شنویم درسال اتی ٣٠ در صد افزایش دهد. یا مثلا طرح کوپنی کردن و سوبسیدهای ولو ناچیز را به میان بکشد. همه ی این ها عقب نشینی است. اما از آنجا که ابعاد تورم و گرانی و بیکاری و عدم  امنیت شغلی و ورشکستگی بنگاه های تولیدی معین سرسام آور است، این اقدامات، ده ها میلیون کارگر و زحمتکش و محروم را از سطح زیر فقر بیرون نمی کشد. در نتیجه، صورت مساله ی رابطه دولت و بورژوازی و طبقه کارگر و محرومان جامعه سرجایش باقی است. این شرایط، تداوم مبارزات و گسترده و سراسری شدن و به هم پیوستن جنبش های اجتماعی را اجتناب ناپذیر می کند. تداوم، گسترش و همبستگی این جنبش ها می تواند شرایط سیاسی شدن اعتصاب و سرنگونی انقلابی و از پایین جمهوری اسلامی را فراهم کند. و این زمانی که است حاکمان نمی توانند حکومت کنند و محکومان نمی خواهند بر آنها حکومت شود.
 

جنبش سرنگونی

 ورای مبارزات اقتصادی طبقه کارگر، معلمان، بازنشستگان و دیگر اصناف اجتماعی معین، جنبشی توده ای بالقوه برای سرنگونی جمهوری اسلامی مثل آتش زیر خاکستر هر آن ممکن است بیرون بزند. این جنبش به شکل خیزش دیماه تا کنون یک بار از قوه به فعل در آمده است. این جنبش بی شکل و خودبخودی هر چند با خواست تامین معیشت و علیه گرانی و فقر و قلاکت به میدان آمده است اما از آنجا که هیچ چشم انداز بهبودی در زندگی و معیشت وامنیت و آزادی در دولت نمی بیند، جنبشی سیاسی،  ضد رژیم و خواستار سرنگونی است. این جنبش، سازمانیافته و دارای رهبری واحد و سراسری و حتی محلی متعین و صاحب استراتژی و افق و نقشه عمل معین نیست و در تداوم خود به شکل کنونی جز عصیان و شورشهای مقطعی در چشم اندازش نیست. این نیروی عظیم چند ده میلیونی نهایتا باید پولاریزه و سازمانیافته شود. سازمانیافتگی و اتحاد بخشهای دیگر اجتماعی محرومان،  تنگدستان،زنان، جوانان و غیره، در شوراهای مردمی بویژه در محلات شهرها قابل تحقق است.  شوراهای مردمی محلات شهرها بتدریج و عملا کنترل محلات را به دست می گیرند. در پروسه شکل گیری شوراهای کارگری مراکز کار و محلات کارگری بعنوان نقطه قدرت طبقه کارگر، بعلاوه آن بخش کارگری پراکنده و ادغام شده در نیروی چند ده میلیونی جنبش سرنگونی نیز، خود را در این سازماهای طبقاتی می یابند و از پراکندگی و بی هویتی در می آیند.
 

افق، سیاست و تاکتیکهای مبارزاتی طبقه کارگر و جنبش محرومان

 ١- بعنوان اولین گام، باید این جنبش ها فاصله خود را با اپوزیسیون بورژوایی و تبدیل شدن به ابزار استراتژی آن چه در پروسه سرنگونی و چه بعد از آن حفظ و استقلالش را تامین نماید. به این اعتبار اعتصابات کارگری و اعتراضات اجتماعی با خواست تامین معیشت و علیه فقر و گرسنگی، می تواند تنه اش را به سیاست بزند و وارد این میدان شود. مخالفت طبقه کارگر و محرومان جامعه با بورژوازی پرو غرب و طرفدار تحریم اقتصادی دولت ترامپ، ایفای نقش ابزاری ونیابتی دول امپریالیستی و دولتهای مرتجع منطقه توسط بخشی از بورژوازی و ملی گرایان، مخالفت آشکار با تحریم ها و تهدیدات، مقابله با قوم پرستی و فدرالیسم قومی، علیه اعدام، خواست آزادی زندانی سیاسی، آزادیهای بی قیدوشرط سیاسی، برابری زن  و مرد، علیه تخریب محیط زیست  و از این قبیل خواستها، عرصه های مبارزه طبقه کارگر و محرومان جامعه است.

 به این اعتبار اعتصابات کارگری و اعتراضات اجتماعی نقش سیاسی اش را هم ایفا می کند. در نهایت اعتصاب سیاسی طبقه کارگر متشکل در شوراها و بویژه تحزب کمونیستی طبقه و جنبش محرومان متشکل در شوراهای مردمی محلات کار و زندگی که اساسا دولت بورژواژی و سرنگونی اش را نشانه گرفته است، دریک اقدام هماهنگ و نقشه مند کار رژیم را می سازد. این پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی مطلوب طبقه کارگر و محرومان جامعه است و از هم اکنون نطفه آلترناتیو کارگری و کمونیستی و انقلابی را در دل شوراهای کارگری و مردمی در خود می پروراند.

 ٢- تامین رهبری رادیکال و ادامه کار، (بصورتی که با دستگیری هر رهبر یا جمع رهبری؛ رهبران و جمع رهبری دیگر جانشین آن گردند). این کار بدون اتکا به مجامع عمومی و شوراهای محل کار و زندگی، ممکن نیست. مجامع عمومی کارگری عامل اساسی تحکیم اتحاد صفوف کارگران و دخالت وسیع توده های کارگر درتصمیم گیری جمعی است. مجامع عمومی پشتوانه محکم رهبران کارگری چه بهنگام مبارزه و چه مذاکره با کارفرماها و دولت و چه بهنگام سرکوب و دستگیری ها است.

 ٣ - پرهیز اعتصاب و اعتراض و جنبش های اجتماعی از آکسیونیسم. اعتصاب را نباید مثل یک آکسیون موقتی و بخصوص در شرایط کنونی که دورنمای پیروزی زود فرجام آن مبهم و بعضا تاریک است، نگاه کرد. اعتصاب مدرسه ی کارگران است که اگر متکی به مجامع عمومی و شوراهای کارگری باشد، آگاهی طبقاتی، اتحاد و همبستگی، محل آژیتاسیونهای سوسیالیستی، تصمیم گیری جمعی، اتخاذ تاکتیکهای معین، تغییر تاکتیک، پیشروی بهنگام لازم و حتی عقب نشینی بهنگام ضرورت، نمایش قدرت طبقاتی و اعتماد بنفس در توده کارگرانی که هر کارگر خود را عضو یک طبقه نه یک فرد تنها می بیند... همه این ها را به دنبال دارد. در این صورت ولو یک اعتصاب شکست هم بخورد اما چنان سنت و تجاربی پایه گذاری می کند که نه تنها قابل بازپس گیری نیست بلکه قابل تکثیر و تکامل هم هست.
 

تجارب، سنت های مبارزاتی و ابتکارات توده ای

اعتصابات کارگری و مبارزات اجتماعی مردم در محلات کار و زندگی، بخصوص در شرایط فلاکتبار اقتصادی امروز ایران، می تواند و باید به تجارب، سنت ها و ابتکارات توده ای متکی شود. از جمله: 

-          صندوقهای همیاری کمک به نیازمندیهای فوری و ضروری اعتصاب کنندگان و مبارزین جنبشهای اجتماعی.

-          تعاونی های مصرف با تهیه کالاهای ضروری به نرخ ارزان از طریق حق عضویت ها و کمکهای مالی کارگران و در جنبش های اجتماعی در میان مردم بخصوص در محلات.

-          کمک های نقدی، جنس، دارو، لباس، خدمات پزشکی توسط پزشکان و پرستاران داوطلب، آرایشگاه های مجانی، تعمیرات مجانی وسایل ضروری منازل نیازمندان، آشپزخانه های توزیع مواد خوراکی در میان نیازمندان و گرسنگان...  از اقدامات عاجلی هستند که شوراهای کارگری و مردمی محلات کار وز ندگی  در دستور فوری خود دارند.

-          همراهی خانواده ها در شوراهای مردمی اعتصابات کارگری،  معلمان و مبارزات محله ای. کارگران و جنبش های اجتماعی مردم محروم بدون حضور زنان پیروز نمی شود! جنبش زنان برای برابری هم بدون شرکت زنان در جنبش های طبقاتی و اجتماعی حاصل نمی گردد.

-          جلب حمایت مردم شهر از اعتصابات کارگری و مبارزات محله ای. تیم های گشت در میان اهالی شهر و محلات و بازار جهت آگاهگری و جلب حمایت مادی و معنوی وسیاسی از جنبش کارگران و  محرومان.

 و مجموعه ای از ابتکارات توده ای که بهنگام مبارزه بروز پیدا می کنند.

 بدون این اقدامات و ابتکارات توده ای کارگران و محرومان، حتی اگر اعتصاب و اعتراضی شکست هم بخورد، اما سنتها و تجاربش برای حرکت بعدی بجا می ماند و سکوی پرشهای مداوم است. وگرنه شکست هر تاکتیکی ممکن است یاس و سرخوردگی توده کارگران را بهمراه داشته باشد. 
 

قدرت فاع از خود مردمی

 اعتصابات و اعتراضات کارگری و توده ای در ایران علاوه بر سرکوب رسمی دولت، با خطر تعرض دستجات باندسیاهی جمهوری اسلامی روبرو است. این گانگسترهای سازمانیافته توسط وزارت اطلاعات و بویژه اطلاعات سپاه پاسداران و بسیج حزب الله در شرایط معین، در مجامع عمومی، اعتصابات و تجمعات کارگری و توده ای رخنه کرده و علنا به این تجمعات حمله کرده و به ضرب و شتم  و ارعاب می پردازند. یا حتی مخفیانه رهبران کارگری و توده ای را ربوده و یا ترور می کنند. بدون اینکه کسی عملشان را برعهده بگیرد. برای مقابله با این خطر و تروریسم جمهوری اسلامی از هم اکنون اعتصابات کارگری و تجمعات و اعتراضات توده ای به یک نیروی دفاع از خود و حفاظت نیاز دارد. این نیرو سازمانیافته و در شرایط کنونی به شکل تیم ها و دسته های انتظامات باید آمادگی مقابله با اینگونه تعرضات باند سیاهی را داشته باشند. این ابتدایی ترین شکل دفاع از خود کارگران و مردم است. در پروسه شکل گیری شوراهای کارگری و مردمی این امر جدی تر و سازمانیافته تر است. شوراهای مردمی بدون نیروی حفاظتی و دفاع از مجامع و شوراها در معرض خطر جدی باندهای سیاه قرار دارند.

 در شرایط انقلابی علاوه بر دستجات سازمانیافته جمهوری اسلامی، دستجات قومی و مذهبی جدید هم از همین حالا به نام قوم پرستان بلوچ، عرب، ترک، کرد، فدرالیست ها و غیره در گوشه و کنار کشور تشکیل شده اند و به باندهای سیاه جمهوری اسلامی اضافه می شوند. در چنین شرایطی گاردهای مسلح شوراها که از پیش تدارک دیده شده اند نیروی دفاع از خود مردمی را تشکیل می دهند. این نیرو در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی و قیام به تسلیح کامل شوراها و تسلیح عمومی برای دفاع از قیام و انقلاب در مقابل نیروهای مسلح باقی مانده از جمهوری اسلامی و گانگسترهای قومی و مذهبی که سازمان مجاهدینی بخشی از آنها را تشکیل می دهد، می انجامد. تسلیح شوراها و تسلیح عمومی تنها ضامن دفاع از پیروزی قیام و انقلاب و برقراری حاکمیت شوراهای کارگری و مردمی است. هر اندازه نیروی اجتماعی کارگران و زحمتکشان و شوراها و سازمآنهای توده ای شان، قدرتمند و وسیع باشند، بدون نیروی مسلح دفاع از خود در مقابل میلیشیای مذهبی وفادار به جمهوری اسلامی، دستجات مذهبی و جریانات قومی، ضربه پذیر خواهند بود. ! سلاح در دست مردم بعنوان قدرت دفاع از خود، تنها راه جلوگیری ازفجایع قابل پیش بینی است. با سرنگونی جمهوری اسلامی، مردم حق دارند و باید مسلح شوند و مسلح بمانند.

 
کردستان

در کردستان بطور ویژه ای و از هم اکنون احزاب ناسیونالیست و قوم پرستان و فدرالیست ها مسلح اند و پشتوانه ی نیروی نظامی همه شعبات ناسیونالیسم کرد، نه نیروی اجتماعی مردم بلکه پول و سلاح امریکا و شیوخ کشورهای عربی است. این نیروها، سرباز سیاستهای امریکا و دول منطقه و در خدمت حل امپریالیستی مساله کرد هستند.

 احزاب قومی مسلح علاوه بر اینکه امروز با شعار فدرالیسم و جنگهای نیابتی شان مایه ی ناامن کردن فضای کردستان و باز گذاشتن دست جمهوری اسلامی برای سرکوب بیشتراند،  پیش زمینه های یک جنگ و جدال داخلی بین خود این شعبات قومی بر سر تقسیم قدرت و ثروت در کردستان در آینده هم هستند.  

سلاح در دست ناسیونالیسم کرد و احزاب قومی و مسلح مافوق مردم مانع جدی کمونیسم و قدرت گیری کارگران و زحمتکشان در کردستان است. گذشته از سابقه تاریخی عنصر اسلحه در دست ناسیونالیسم کرد علیه مردم، علیه کارگر و علیه ما کمونیست ها در کردستان و حتی علیه همدیگر، احزاب ناسیونالیست کرد هم اکنون به سلاح و امکانات نظامی فراوانی دسترسی دارند.  اما هم تجربه تاریخی و هم سیاستهای امروز جناح های مختلف ناسیونالیسم کرد، نشان داده و ثابت کرده است که  این سلاح ها و نیروهای نظامی در خدمت منفعت و امنیت و آزادی مردم کردستان قرار ندارد. تجربه میلیشیای احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق این را ثابت کرده است.

 اسلحه در دست ناسیونالیسم و قوم پرستان کرد یک مانع جدی در مقابل تسلیح مردم در روزهای تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی است. این احزاب با همین نیرو می توانند آن بخش از مردم را هم که به سلاح دست پیدا می کنند، خلع سلاح و یا بخشا در خدمت خود قرار دهند. خارج از حوزه قدرت نظامی این  احزاب، مردم حق نخواهند داشت سلاح داشته باشند. این مردم حتی اگر سلاح هایشان را نگه دارند اما بدون سازمان نظامی و رهبری خود، قدرت دفاع از خود را نخواهند داشت. مردم کردستان عراق اسلحه دارند ولی قدرت دفاع از خود را سازمان نداده و با وجود داشتن اسلحه، اما درواقع خلع سلاح اند.

 کارگران و زحمتکشان کردستان از همین حالا و از پیشی، به سازماندهی هسته های اولیه ی نیروی دفاع از خود مردم نیاز دارند. این هسته ها بدوا در محلات شهرها و در میان کارگران و زحمتکشان و جوانان انقلابی ایجاد می شوند. این هسته ها ابتدا به شکل خودجوش و داوطلبانه  بصورت شبکه هایی از انقلابیون مسلح که الزامان بهم وصل نیستند در محلات کارگر و زحمتکش نشین، شکل گرفته و ابراز وجود می کنند. 

در تداوم خود و بهر درجه به موقعیت انقلابی نزدیک می شویم، سندیکاها و شوراهای کارگری و شوراهای مردمی محل های کار و زندگی، نیروی مسلح دفاع از خود را در ابعاد گسترده تری سازمان می دهند و در جریان پیشروی امکان تسلیح عمومی را فراهم می کنند! در شرایط انقلابی، برای پاک کردن کردستان از بقایای نیروهای نظامی و میلیشیای مذهبی  وفادار به جمهوری اسلامی، خنثی کردن  تعرض و زورگویی میلیشیای احزاب  و جریانات قومی و مذهبی  و دفاع از آزادیهای سیاسی و دمکراتیک، دفاع از شوراهای کارگری و مردمی در محل های کار و زندگی ، هیچ راهی جزنیروی مسلح مردم برای دفاع از خود، وجود ندارد.

 در بعد سراسری و در کردستان اولین گام طرح اجتماعی مساله است. آگاه کردن فوری و عاجل جامعه به  مخاطرات کنونی و پیشاروی جامعه است. زمانی  اسلحه در دست مردم می تواند ابزاردفاع از خود در مقابل دشمنان رنگارنگ باشد که اهداف ناسیونالیست ها، فدرالیست ها، قوم پرستان وگانگسترهای مذهبی در به خطر انداختن مدنیت و امنیت جامعه و سناریوی احتمالی جنگ داخلی و ایجاد سناریوی سیاه ...، به باور مردم تبدیل شده باشد! این خودآگاهی باید هر چه بیشتر در ابعاد اجتماعی و توده ای تحکیم و گسترش یابد.
 

پتانسیل نظامی، حزب مسلح

کمونیسم در کردستان بدون پتانسیل نظامی و سازمان مسلح در مقابل دستجات مسلح مذهبی و قوم پرستی و فدرالیسم قومی،  خلع سلاح است. بعلاوه کمونیسم بی سلاح قادر به سازماندهی نیروهای اولیه ی دفاع از خود مردم، هسته های اولیه ی تسلیح مردم در کردستان در شرایط فعلی و نیروی دفاع از خود مردم متشکل در شوراهایشان و نهایتا تسلیح عمومی، نخواهد بود. حزب و کمونیست ها  در کردستان خود باید بدوا  پتانسیل نظامی و سازمان مسلح قدرتمندی داشته باشند. ایجاد هسته های اولیه تسلیح مردم و نیروی دفاع از خود مردم بر عهده ما و طیف کمونیست های انقلابی کردستان قرار دارد. این نیرو و قدرت را باید کمونیسم در کردستان سازمان دهد.

 سازمان های محلی حزب، کمیته ها و حوزه های حزبی در میان کارگران و زحمتکشان در محلهای کار و محلات زندگی، سازمانده هسته های اولیه و نیروی توده ای دفاع از خود مردم هستند.

 حزب حکمتیست (خط رسمی) عامل سازماندهی صفی از کمونیستها و انقلابیون بی اما و اگر برای رهبری مبارزات مردم، خودآگاهی مردم به مخاطرات، تدارک قدرت دفاع از خود مردم توسط نیروهای مردمی است. پتانسیل نظامی حزب ، سازمانده و پشتوانه نیروی عظیم قدرت دفاع از خود مردم است که باید تحکیم و در ابعاد اجتماعی گسترش یابد!