گفتگوی رادیو نینا با مظفر محمدی

"در باره فراخوان همکاری مشترک احزاب ملی و قومی"

 

نینا:  اخیرا ده جریان و حزب به اسامی: حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، حزب کومه له کردستان ایران، کومه له زحمتکشان کردستان، اتحاد دمکراتیک آذربایجان – بیرلیک، جنبش جمهوریخوهان دموکرات و لائیک ایران، حزب تضامن دمکراتیک اهواز، حزب مردم بلوچستان، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران و شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، فراخوانی به همکاری مشترک داده اند. در این فراخوان دمکراسی و پارلمان و جمهوری مطرح شده است.  شما این اتحاد را چگونه می بینید؟

 

مظفر محمدی: از خیزش دیماه به این طرف این ائتلاف و اتحادها از چپ و راست مد شده است. همه ی جریانات سیاسی و قومی سراسری و محلی تلاش می کنند خود را با شرایط کنونی وفق داده و هر کدام با سیاست و پلاتفرم معین به میدان آمده اند. طیف اپوزیسیون بورژوایی و قومی از دمکرات و جمهوریخواه و سلطنت طلب و مجاهد و لیبرال و ملی و مذهبی...، همگی منتظرند تا فشارهای دولت ترامپ و محاصره اقتصادی و تهدیدهای دیگر، رژیم را ساقط کند و انها به قدرت برسند.

 

البته فراموش نمی کنیم که این احزاب و جریانات روی اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات  مردم هم سرمایه گذاری می کنند تا هنگامی که جمهوری اسلامی برود. و از ان به بعد وظیفه مردم تمام می شود و باید به خانه برگردند  و آنها از بالای سر مردم  قدرت را به دست بگیرند و نظام سرمایه و سود حفظ شود. دیگر خبری از رفاه اجتماعی و برابری اقتصادی و اجتماعی نیست و نهادهای قدرت بورژوازی از ارتش تا پارلمان و غیره هم سر جایشان هستند و کنار گذاشته نمی شوند. فقط حاکمیت از بالا دست به دست می شود. این ماهیت و محتوای همه ی این اتحادهای صفوف اپوزیسیون بورژوایی و ملی و قومی است.
 

بقیه انچه که می گویند، مثل ازادی و حقوق بشر و حقوق زن  و یا فرصتهایی برای مسکن و بهداشت مردم و غیره تعارفات و افاضات ریاکارانه ای بیش نیستند. در نظام پارلمانی بورژوایی که جمهوری اسلامی هم پارلمان دارد، همه این ادعاها پوچ است. استبداد و سرکوب پلیسی و نظامی و تبعیض و ستم مختص این نظام به نام دمکراسی و پارلمان است. در نظام پارلمانی توده های طبقه کارگر و توده های زحمتکش هیچ اختیار و اراده ای ندارند و هر چند سال یک بار سرنوشتشان را به دست انتخاباتی فرمایشی و پارلمان و نهادهای سرکوب و ستم می سپارند. کار ارزان و استثمار و فقر و تبعیض و نابرابری اقتصادی و اجتماعی وسیاسی خصیصه ی نظم سرمایه دارانه است. در این نظام طبقات و مبارزه طبقاتی برسمیت شناخته نمی شود. اما سرمایه محترم است. سود محترم است. استثمار جایز است. و حاکمیت سرمایه داران ازلی و ابدی است. بقیه، اهالی جامعه اند که به نام کارگر، بیکار، زحمتکش، معلم، پرستار، راننده و غیره کار می کنند و عرق می ریزند و جان می کنند و ناچیزی از سود سرمایه داران به نام حقوق و مزد سرسفره شان می اید.

در نتجه می خواهم بگویم فراخوان اتحاد این گروه هم در همین دسته بندی دمکراس و پارلمان و دولت بورژوایی شان قرار می گیرد. حالا خواه این شکل حکومت جمهوری باشد مثل جمهوری اسلامی یا شاهنشاهی و از این قبیل. فرقی بحال جامعه نمی کند. این از نظر ما مردود است. شکل حکومتی طبقه کارگر و محرومان جامعه شواریی است. توده های محروم باید خود مستقیما سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تعیین کنند و آزادی و برابری در همه ی زمینه های را تامین کنند.
 

 

نینا:  با وجود این اهداف مشترک اپوزیسیون بورژوایی و ملی – قومی، این اتحاد این احزاب  جریانات معین ویژگیهایی دارد. مثلا طرح فدرالیسم. در این مورد نظرتان چیست؟

 

مظفر محمدی: درست است.  کل طیف اپوزیسیون بورژوایی جواب اقتصادی نمی دهند و ماهیت طبقاتی جامعه را انکار می کنند و کار مزدی و سرمایه و سود و منفعت اقلیتی سرمایه دار را نمایندگی می کنند و اگر قدرت بگیرند نظام سرمایه داری را حفظ می کنند و برای حفظ آن ناچارند مبارزه کارگران و محرومان را سرکوب کنند. علاوه بر این این طیف ملی گرایان و قوم پرستان با شعار فدرالیسم مملکت را بین اقوام و ملت ها و مذاهب تقسیم می کنند. در واقع از مملکت جز جنازه ای تکه پاره شده بجای نمی ماند. این ها مثل کرکس هایی در کمین نشسته اند تا روی این جنازه بنشینند و سهم شان را بردارند.

حزب دمکراتیک اهواز جنوب ایران را عربستان نام می گذارد. بعد لرستان. کردستان. بلوچستان. حتما فردا  اذربایجان هم ترکستان می شود و بعد ترکمنستان، گیلکستان، فارسستان و تازه جناحی از جمهوری اسلامی خراسان رضوی را میخواهد مستقل کند و ارتش و سپاه خراسان رضوری تاسیس کند. این ها اهداف پلیدی اند  که این بخش فدرالیست ها و قوم پرستان بویژه تعقیب می کنند.

 

ما در مقابل این سیاست کثیف، برای همه ساکنان مملکت صرفنظر از قومیت و مذهب و زبان و نژاد و غیره حقوق شهروندی برابر داریم. ما میخواهیم طبقه کارگر ایران یک طبقه واحد و سراسری از طریق شوراهایش قدرت را در دست بگیرد. طبقه کارگر، باید خود را برای این مصاف آماده کند و این جریانات ارتجاعی و ضدکارگری و ضد انسان را کنار بزند.
 

 نینا:  در بیانیه ده جریان قومی، فدرالیسم شعار محوری و شکل حکومتی آینده ایران است. آیا مطالبه ای به نام فدرالیسم مطالبه مردم ایران هم هست؟

 مظفر محمدی: راستش طرح شعار فدراليسم توسط بعضی احزاب ابدا انعکاسى از وجود این مطالبه در ميان مردم نيست. نه فقط شعار فدراليسم جايى در ذهنيت و زندگى مردم ندارد، بلکه هويت قومى و قوميگرى بطور کلى هم در بين ميليونها مردم ساکن ايران حائز اهمیت نیست. اما هنوز متاسفانه اين براى مصون داشتن مردم از فجايع و تراژدى هايى که قوم پرستى و قوم پرستان ميتوانند ببار بياورند کافى نيست.

 به دنياى اطراف خودمان و رويدادهاى اين چند دهه اخير نگاه کنيم. حکومت شرع و دولت مذهبی و داعش و شیعی گری و سنی گری عراق و حزب اللهی لبنان و حوثی و غیره در جهان قرن بیستم وجود نداشت. در ایران مردم چند ده سال پيش تر آخوند يک قشر انگل بى آبرو و اسباب شوخی مردم در شهر و ده بود. دختران نسلهای قبل بى حجاب مدرسه ميرفتند. موسيقى و سينما جزء لايتجزاى زندگى مردم بود. با اينحال، امروز در این جامعه، جنون و جهالت دينى و جانوران اسلامى حاکم اند.

يوگسلاوى، يک جامعه مدرن صنعتى و با هر استاندارد امروزى جامعه اى متمدن بود. يوگسلاوهای امروز خودشان می گویند، چگونه قبل از اين ماجراها قوميت و مليتشان يادشان نبود. تصوراین اوضاع برايشان ممکن نبود. هنوز هم باورشان نميشود و نميدانند چرا چنين شد

.اينکه قوميت و قوم پرستى در جامعه ايران ريشه و زمينه قوى ندارد و اينکه خواست فدراليسم جايى ميان مردم ندارد، به اين معناست که روندها و جريانات و جنبشهاى اصلى در جامعه به اين سمت سير نميکنند. اما هنوز به آن معنا نیست که جامعه در برابر تحرکات قوم پرستانه مصونيت دارد و از پيش در مقابل هجوم آتى اين واپسگرايى و ارتجاع قومى آمادگى دفاع از خودش را دارد.  ناسيوناليسم و قوم پرستى مانند ويروسهايى هستند که در حالت خفته به حيات خودشان ادامه ميدهند و تحت شرايط خاصى فعال ميشوند و اپيدمى ايجاد ميکنند. ناسيوناليسم و قوم پرستى در جامعه امروز ايران نه ريشه کن شده و نه جامعه در برابر آن واکسينه است. وجود همين فدراليست ها و جماعات عقب مانده اى که از هم اکنون در اوج وقاحت و سفاهت صدور شناسنامه هاى قومى براى مردم در ايران را شروع کرده اند، گواه اين است که ويروس قوم پرستی ريشه کن نشده است و ميتواند، بخصوص در يک شرايط متحول و متلاطم سياسى، مصائب زيادى ببار بياورد.

 ما در همه ی این سال ها تلاش کرده ایم و می کنیم که قاطعانه جلو این ارتجاع و واپسگرایی بایستیم. تمایلات ضد انسانی و ضد کارگری ناسيوناليستها و قوم پرستان و مليون و روشنفکران ناقص العقل دورو برشان را رسوا ميکنیم. نميشود مردم را ٤٠ سال با مذهب اسير کنند و بکوبند و بعد ٤٠ سال ديگر هم با قوميت و مليت این کار را ادامه دهند. ما نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد.
 

 نینا:
شما گفتید ملی گرایی و هويت قومى و قوميگرى در ایران در بين ميليونها مردم ساکن ايران وجود ندارد یا خیلی ضعیف است. آیا در همه جای ایران این حکم واقعیت دارد یا در جاهایی مثلا کردستان ملی گرایی قوی تر از جاهای دیگر است و جریان اصلی خودش مثل حزب دمکرات ایران و متحدینش را دارد؟ ملی گرایی در کردستان در کجای این معادله قرار می گیرد؟

 مظفر محمدی:  گفتم هویت ملى و قومى مردم، تا چه رسد به کشمکشهاى ملى و قومى ميان بخشهاى مختلف جامعه يک پديده رايج و همه گير در ایران نيست. واضح است که در فرهنگ عقب مانده اقوام، خودپسندى قومى و شووينيسم و غيره هست. در همه کشورها هست. تا وقتى سرمايه و سرمايه دارى هست اين نوع شکاف انداختن ميان مردم هم باقى خواهد بود. ايران هم استثناء نيست. اما، هر کسی که ريگى به کفش ندارد و نقشه ای فرصت طلبانه و قدرت طلبانه نداشته باشد، قبول می کند که جامعه ايران جامعه اى نيست که چنان در چنگال کشمکش و عدم تحمل قومى و ملى عاجز شده باشد تا کسانی بیایند و داوری  کنند و بخواهند با فدراليسم جوابش را بدهند.

 شما به کردستان اشاره کردید. این درست است که مساله کرد بدلیل شوینیسم حکام مرکزی در منطقه به معضلی تاریخی تبدیل شده است و در اینجا حزب دمکرات کردستان ایران توحش ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی و جنایاتی که حاضرند با پرچم دفاع از تمامیت ارضی بکنند را متوجه است و تلاش می کند مهر تجزیه طلب نخورد و در نتیجه خود به یکی از نیروهای صف مقدم ایرانیت و دفاع از تمامیت ارضی تبدیل شده است. امروز منفعت و سهم بری از قدرت را در این شعار و سیاست می بیند.  حزب دموکرات خودمختارى ميخواهد و به اين نتيجه رسيده است که در این راه تنها نباشد و بقیه جریانات اپوزیسیون ملی و قومی را بهمراه داشته باشد و می گوید به همه ملل ساکن ایران خودمختاری بدهید، از جمله به ملت کرد به رهبری حزب دمکرات.  و دیگر برایش مهم نیست بخش وسیعی از مردم کردستان و بقیه مردم ایران نمی خواهند با برچسپ های قومی فارس و ترک و لر و عرب و گیلک و افغانی و کرد و بلوچ و ترکمن و غیره تعریف شوند. برایش مهم نیست. مهم این است که خودمختاری کردستان به نام فدرالیسم را بدست بیاورد وحکومت قومی خود را برای تصرف قدرت و ثروت در کردستان داشته باشد. این همان الگوی دولت اقلیم کردستان در چهارچوب دولت فدرال عراق است که با چشم خود دیدیم که شکست خورده و باخته است.

 زمانی خبرنگاری از دبيرکل حزب دموکرات، که انوقت ملا عبدالله حسن زاده بود نظرش را در باره سیاست ما که گفتیم مردم کردستان حق دارند در یک رفراندومی بعنوان شهروند متساوی الحقوق در چهارچوب ایران بمانند یا جدا شوند" عصبانی می شود و می گوید: "خیر ما تجزبه طلب نیستیم" و می خواهد به این وسیله به دولت مرکزی چه جمهوری اسلامی و یا هر دولت بعدی دیگر اطمینان خاطربدهد.

 از آنطرف هم در اين بده بستان ارتجاعى، جريانات ناسيوناليست ايرانى قرار دارند که خود را با مساله کرد روبرو ميبينند و برای لاپوشانی آن و اینکه به آرای عمومی مردم مراجعه نشود این بند و بست حزب دمکرات را می پذیرند و با او متحد می شوند. مثل همین اتحاد ده جریان قومی که می بینیم که هرکدام منافع مادى شان را دنبال ميکنند. در این میان روشنفکران فرصت طلب و نان به نرخ روز خوری چون نوری زاده  و دیگران را داریم که با خودشیرنی ابلهانه ای عبدالله مهتدی را لایق رییس جمهوری ایران می داند...

به نظرمن مساله از محاسبات خرد و حقیر حزب دمکرات و جریانات ملى و جمهوريخواه و شاهی بسيار فراتر است. اينها بازيچه اند. ما بايد کل بازى را بهم بزنیم و توطئه شان را خنثی کنیم.

 
 نینا:
مقابله با قومگرایی و فدرالیسم چه وظیفه ای در دستور کار فعالین کارگری و سیاسی و کمونیست ها و حزب می گذارد؟  در برابر جريانات قومی و فدرالیسم شان چه کار ویژه ای  بايد کرد؟

 مظفر محمدی: من فکر نمی کنم شعار فدرالیسم مورد توجه طبقه کارگر و مردم ایران قرار بگیرد. اما هنوز بدلیل کثافت نهفته در این شعار و تبیین های ملی و قومی و فدرالیسم قومی هر چه بگوییم  کم گفتیم. فدرالیسم شعار و سیاستی عمیقا ارتجاعی است و عمق این پدیده ی ضد انسانی و ضد کارگری ممکن است برای همگان کاملا شناخته شده نباشد. ما خطاب به مردم و بويژه به طبقه کارگر می گوییم به معنى و مخاطرات این شعارها و اتحادها توجه کنند و به دام ملى گرايى و قوم پرستى نيفتند. و براى مقابله با آن آماده باشند.

 برای ما  اصل قضيه اين است که محتواى واقعى شعارهای قومی و فدرالیسم را، با تمام توان براى مردم روشن کنيم. احزابى که اين شعار را طرح ميکنند بايد زیر فشار نقد ما قرار بگیرند. بايد تفکر و سياست قومى و ملى را بى آبرو کرد، همانطور که تفکر و سياست مذهبى امروزه بى آبرو و منفور است. بايد اگر نه کل مردم زحمتکش، لااقل بخش هاى پرتحرک و فعال طبقه کارگر در ايران آنچنان آگاهانه از ارتجاع ملى و قوم پرستى، که شعار فدراليسم صرفا يک بسته بندى لوکس تر آن است، بيزار و متنفر و نسبت به آن حساس باشند. بطوریکه هيچ نيرويى نتواند فردا جلوى پيشروى کارگر و کمونيسم را با علم کردن کشمکش ها و فجايع قومى سد کند و مردم را به روزى بياندازد که در يوگسلاوى ديديم. هجری ها و مهتدی ها و همکارانشان در این لیست و بیرون آن کارادیچ ها و میلوسویچ های آینده ایران و کردستان هستند. باید به قوم پرستان رنگارنگ فهماند که با يک نيروى کمونيستى سازش ناپذير و یک صف اجتماعی آگاه و بدون توهم در جامعه روبرو هستند