هفت تپه و فولاد نماد مقاومت طبقه کارگر ایران

مصاحبه‌ی رادیو نینا با خالد حاج محمدی

 

هیمن خاکی: کارگران هفت تپه جنگیدند و تلاش کردند که به خواست‌ها و مطالباتشان برسند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. مسئله‌ی هفت تپه از یک ماه پیش برای جامعه‌ی ایران توده‌ای شده‌است. اما کارگران هفت تپه چندین سال است که با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند؛ چه در دورانی که شرکت دولتی بود و چه در دورانی که شرکت به بخش خصوصی واگذار شد. چند بار اعتصاب و اعتراض کردند، اما این بار موج عظیمی شکل گرفت. اخبار اعتراض و اعتصاب و خواست و مطالبات کارگران دهان به دهان چرخید و موجی از پشتیبانی‌ها شکل گرفت؛ از دانشگاه تا معلمان، کشاورزان، و مهم‌تر از همه، لایه‌های متفاوت طبقه‌ی کارگر. با شعارهایی همچون "ما فرزندان کارگرانیم" تا فریاد رسای "کارگر زندانی آزاد باید گردد"؛ همه و همه بخش‌هایی از اعتصاب هفت تپه هستند. اما با این وجود دولت در دهم آذرماه با تعیین مدیرعامل جدید و پرداخت دو ماه حقوق معوقه‌ی کارگران تلاش کرد (در بین کارگران) تفرقه ایجاد کند و از سوی دیگر با فشارهای حاکمیت و سرکوب تلاش کردند که به این اعتصاب پایان بدهند. هنوز کارگران زندانی آزاد نشده‌اند. خبرها حاکی از این است که "اسماعیل بخشی" و "سپیده قُلیان" تحت شکنجه قرار گرفته‌اند و از سرنوشت "علی نجاتی" هنوز خبری در دست نیست. حمایت‌ها هنوز ادامه دارد؛ امروز دانشجویان پلی‌تکنیک (امرکبیر) و کارگران فولاد فریاد می‌زدند که "کارگر زندانی آزاد باید گردد". کارگران فولاد هم نوزده روز متوالی است که اعتراض خیابانی می‌کنند و بیست‌وپنج روز است که در اعتصاب هستند.

 خالد حاج محمدی؛ صدا و سیما و خبرگزاری "ایلنا" گزارش داده‌اند که کارگران هفت تپه به سر کارشان برگشته‌اند و پایان اعتصاب را اعلام کرده‌اند. در شرایطی که خود هفت تپه‌ای‌ها و نمایندگان کارگران و کانال رسمی‌شان چیزی در این باره اعلام نکرده است. ما شاهد تلاش‌هایی هستیم که پایان این اعتصاب را اعلام بکنند و این اعتصاب را به شکست بکشانند. به نظر شما وضعیت کنونی به کجا کشیده می‌شود و چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا پایان اعتصاب اتفاق می‌افتد یا اعتصاب ادامه پیدا می‌کند؟ یا مذاکراتی صورت خواهد گرفت؟ به طور کلی کارگران چه راهی را در مقابل دارند و چه‌کار باید بکنند.

خالد حاج محمدی: تا جایی که به اعتصاب کارگران هفت تپه و فولاد مربوط می‌شود فکر می‌کنم این اعتصابات در یک دهه‌ی گذشته، بعد از "بافق"، جزو برجسته‌ترین اعتراضات و اعتصابات کارگری در ایران بوده است. اینکه اعتصاب یک روز شروع می‌شود و در یک دوره‌ای به یک صورتی پایان می‌یابد، مثلاً کارگران تصمیم می‌گیرند، توافق می‌کنند، مذاکره می‌کنند، سازش می‌کنند، دو قدم به جلو بر می‌دارند، یک قدم به عقب می‌آیند و...اینها همه جزو یک پروسه‌ی معینِ جدال بین سرمایه‌داران و حاکمیت و در مقابل‌شان کارگران است. بافق را به خاطر بیاورید. یا صدها مورد مبارزه و اعتصاب کارگری که در این دوره صورت گرفته است. کارگران در مراحلی احساس کرده‌اند که امتیازاتی به دست آورده‌اند و در این دوره و با این توازن قوا قدرتشان به بیشتر از این نمی‌رسد و اعتصابشان را پایان داده‌اند.

تا جایی که به کارگران هفت تپه و فولاد مربوط می‌شود این مسئله که "چه باید کرد" سوالی است در مقابل رهبران کارگران هفت تپه و فولاد. آنها در محل هستند. اینکه ادامه بدهند یا عقب بنشینند یا در ازای گرفتن امتیازاتی مذاکره و توافق کنند، اینها همه بخشی از پروسه‌ی مبارزاتی آنهاست. و کسی بیرون از این پروسه نمی‌تواند پاسخ این مسائل را به طور واقعی بدهد. توازن قوای آنها، میزان نیرویی که پیرامون فعالین کارگری و رهبرانشان هستند، میزان آمادگی و روحیه‌ی این نیرو، تاکتیک‌های رژیم، تاکتیک‌هایی که خود کارگران استفاده می‌کنند، و تشخیص اینکه چه زمانی می‌شود جلو رفت و چه زمانی عقب نشینی کرد همه‌ی اینها فاکتورهای هر مبارزه‌ی کارگری و هر نوع مبارزه‌ی اعتراضی دیگر در داخل جامعه هستند؛ از دانشگاه گرفته تا معلم و کارگر و زن و مبارزه در محلات و .... اما یک چیز مهم و مسلم است و آن اینکه تنها کارگران هفت تپه حق دارند تصمیم بگیرند و اعلام پایان اعتصاب بکنند. اینکه امروز و بدون اعلام رسمی هفت تپه ای ها، رسانه های جمهوری اسلامی اعلام پایان اعتصاب کرده اند و عده ای هم به هر دلیل و حسابی دنبال آن افتاده اند، کاری نه تنها خلاف که تهوع آور است. اخباری که تا این لحظه در دست داریم حاکی این است که کارگران هنوز پافشاری می‌کنند و به این قناعت نرسیده‌اند که به اعتصاب پایان دهند وعقب نشینی کنند. آن چیزی که مسلم و مهم است این است که آن کارگرانی که متحدانه پای این اعتصاب رفته‌اند و حدود یک ماه است که قهرمانانه ایستاده‌اند و از منافع خود و به نوعی از منافع کل طبقه‌ی کارگر ایران دفاع می‌کنند، روزی هم رسما و متحدانه اعلا کنند که امروز تصمیم دیگری گرفته و به هر دلیل به اعتصاب پایان میدهند. مثلاً اعلام کنند که به تحقق این مطالبات بسنده می‌کنیم و درخواست کنند که رهبران یا نمایندگان‌شان از زندان آزاد شوند و در نتیجه به اعتصاب پایان دهند. منظورم این است که پایان اعتصاب یا مذاکره کردن و سازش کردن بخشی واقعی از پروسه‌ی هر مبارزه ای است. مسلم است که این جنگ نهایی آنها نیست. اکنون موقعیت و توازن قوا آن‌طوری نیست که بگوییم "کارگران هفت تپه یا فولاد تا آخرین قطره‌ی خونشان خواهند ایستاد". کارگران هفت تپه و فولاد مانند مبارزات هر بخش دیگری به این مسئله واقف هستند که هر مبارزه و هر تلاشی به عقب راندن کارفرما و حاکمیت را قدرت و توان متحدانه کارگران تعیین می‌کند. درنتیجه الان موقعیتی نیست که بشود به جنگ نهایی متوسل شد. به همان صورت که مجمع عمومی گرفتند و تصمیم بر این شد که اعتصاب کنند و آن را اعلام کردند و گفتند که ادامه می‌دهند و مطالباتشان را به گوش جامعه رساندند و درخواست حمایت کردند، باز هم می‌توانند همین کار را بکنند و اگر بخواهند به اعتصابشان پایان دهند و بگویند که "به این دستاوردهای معین رسیده‌ایم و به اعتصاب پایان می‌دهیم".


هیمن خاکی: شما به این اشاره کردید که رسانه‌های دولتی پایان اعتصاب را اعلام کرده‌اند. با توجه اینکه هنوز کارگران هفت تپه یا نمایندگان یا سندیکای آنها پایان اعتصاب را اعلام نکرده‌اند، این کار رسانه‌های دولتی را چطور باید دید و ارزیابی کرد و چه موضعی در برابر آن باید گرفت؟

خالد حاج محمدی: این یک بخش از جنگ است. این که یک روز توطئه چینی می‌کنند و با بی‌شرمی اسماعیل بخشی را دستگیر می‌کنند، یک روز دیگر علی نجاتی، از کارگران قدیمی‌تر و با تجربه‌ی هفت تپه را دستگیر می‌کنند، درواقع تصمیم گرفته بودند که به عنوان بخشی از جنگ از جمله از ابزارهای مدیایی‌شان هم علیه کارگران هفت تپه استفاده کنند. شایعه پراکنی، فضاسازی، کار مدیایی، دروغ پراکنی؛ بخشی از تلاش برای مرعوب کردن کارگران هفت تپه و فولاد. حتی اعتصاب شکنان را هم به میدان آوردند. علاوه بر سرکوب که کارایی زیادی برایشان نداشته است، تبلیغات، کدخدامنشی، تهدید، شایعه پراکنی، فضا ایجاد کردن و مدیاهایشان را به خدمت گرفتند. تاثیر مدیاهای جمهوری اسلامی علیه کارگر هفت تپه کمتر از سلاح‌هایی که برای دستگیری و سرکوب به دست یگان ویژه‌شان داده بودند، نیست. از مسجد تا بیت رهبری و همه‌ی رؤسا را به کار واداشتند. خوشبختانه حاکمیت تنها توانست عده‌ی معدودی از صاحبان شرکت و اطرافیانشان را به عنوان کارگر هفت تپه بسیج کند، تا بتواند کارگران واقعی هفت تپه را به زانو دربیاورد. درنتیجه این بخشی از جنگ است.

مسلم است که هیچ مرجعی، هیچ قانونی، هیچ کارفرمایی، هیچ دولتی، هیچ اداره‌ای و هیچ شخص ثالثی صلاحیت این را ندارد که پایان این اعتصاب را اعلام کند، مگر خود کارگران هفت تپه. آنها حق دارند هر تصمیمی بگیرند چون آنها اعتصاب کرده‌اند. اما اینها تنها بخشی از جنگ روانی‌ای است که در کنار زندان، تهدید، تلاش برای تفرقه افکندن و حیله‌هایی که در این دوره به کار گرفته‌اند، در پیش گرفته‌اند. می‌خواهند درمیان کارگران انشقاق ایجاد کنند، تفرقه بیاندازند، چند دستگی ایجاد کنند، مرعوب‌شان کنند و فضایی ایجاد کنند که کارگر احساس کند راه دیگری ندارد. به همین دلیل تاکید می‌کنم که هر تصمیمی که گرفته می‌شود مهم این است که با توافق همه گرفته شود. اگر تصمیم بر ادامه‌ی اعتصاب است، با هم تصمیم بگیرند و حتی اگر تصمیم بگیرند که برای مطالبات خاصی اولتیماتم چندماهه به دولت بدهند و فعلاً به اعتصاب پایان بدهند، حق‌شان است که این تصمیم را بگیرند و خود آنها باید این تشخیص را بدهند و هیچ مرجعی از آنها صلاحیتدارتر نیست که تصمیم بگیرند چکار بکنند.
 

هیمن خاکی: شما در صحبت‌ها‌یتان درباره‌ی هفت تپه به دستگیرشدگان اشاره کردید. ما در دو روز گذشته شاهد اخبار جدیدی از اعتصاب کارگران هفت تپه نبودیم با وجود اینکه موج حمایت‌ها همچنان ادامه داشته‌است. اعتراض و اعتصاب کارگران فولاد، امروز دانشجویان پلی تکنیک و دیروز دانشجوان دانشگاه رازی و حتی کشاورزان هم حمایت‌های خودشان را از هفت تپه اعلام کرده‌اند. شما فکر می‌کنید سرنوشت دستگیرشدگان چه می‌شود؟ اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان. چون در روزهای گذشته اخباری منتشر شد مبنی بر آزار و شکنجه‌ی این افراد. و امروز اخباری منتشر شد که بر اساس آن اسماعیل بخشی از زندانی به زندانی دیگر منتقل شده است. در صورت تداوم یا توقف اعتصاب سرنوشت این دستگیرشدگان چه می‌شود؟

خالد حاج محمدی:  این اعتصاب تا این لحظه دستاوردهای بزرگی داشته است؛ صرف نظر از اینکه نتیجه‌ی آن به کجا ختم شود. که می‌شود جداگانه به این مسئله پرداخت. اما تا آنجا که به دستگیرشدگان مربوط می‌شود یک حقیقت وجود دارد و آن هم این است که تلاش برای دستگیری، تهدید، اخراج، پرونده سازی، پاپوش دوزی و شایعه پراکنی برای رهبران در هر تحرک اعتراضی، بخشی از جدال حاکمیت است برای فلج کردن اعتراضات؛ که در اینجا کارگران هفت تپه و فولاد مد نظر ما هستند. تهدید، ربودن و تروررهبران کارگری – خصوصاً رهبران دارای اتوریته، هشیار، روشن‌بین و کمونیست –  و تلاش برای سیبل کردن آنها، نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا انجام می‌شود و به هزاران مورد از آن می‌توان اشاره کرد؛ از آمریکا گرفته تا هرجای دیگر. کاری که در جمهوری اسلامی سابقه‌ی فراوانی دارد. درنتیجه یک مسئله‌ی جدی برای هر بخش آگاه از جامعه، از جمله کارگران، مسئله‌ی دستگیرشدگانش است. الان اعتراضات معلمان، به شانزده آذر نزدیک می‌شویم و مسغله دانشجوهای بازداشت شده؛ همه‌ی اینها روی میز آن عده‌ای است که تصمیم می‌گیرند مردم را جمع کنند، فشاری اعمال کنند و مطالباتی را کسب کنند. این مسئله روی میز کارگران هفت تپه و فولاد هم هست. راستش را بخواهید آزادی آن سه نفری که شما به آنها اشاره کردید، یعنی اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان به عنوان حامی کارگران هفت تپه، امروز فراتر از هفت تپه، روی میز کل طبقه‌ی کارگر و کل جنبش آزادی خواهی در ایران است. رهبران کارگری و سخنگویان‌شان چشم و گوش جنبش اعتراضی طبقه‌ی کارگر هستند. امروز جامعه اسماعیل بخشی را نه تنها به عنوان رهبر اعتراضات هفت تپه، بلکه به عنوان عزیز خودش و پاره‌ی تن جنبش محرومان نگاهش می‌کند. امروز طبقه‌ی کارگر ایران نمایندگان هفت تپه و فولاد را به عنوان نماینده‌ی خودش می‌بیند. حفاظت از این افراد، دفاع از آنها، تلاش برای آزادی آنها و حتی تلاش برای اینکه خانواده‌هایشان در طول مدت زندان از لحاظ مالی محتاج نباشند بخشی از مبارزه است. و هر مبارز و هر مبارزه‌ای که اینها را در نظر نگرفته باشد بخشی از کارش ناقص است. فکر نمی‌کنم اینها فراموش شده باشند. کارگران هفت تپه اعلام کرده‌اند که تا اسماعیل بخشی آزاد نشود مذاکره‌ای صورت نخواهد گرفت و گفته‌اند که مذاکره کننده در زندان است! در نتیجه این مسئله روی میز کارگران هفت تپه است و دلیل اینکه این افراد را سیبل می‌کنند این است که از این راه می‌توانند بیشترین لطمه را به اعتراضات کارگری بزنند. و فکر می‌کنم تلاش برای آزادی‌شان، صرف نظر از هر تصمیمی که کارگران هفت تپه - چه اکنون و چه در آینده بگیرند، روی میزشان است. و همانطور که گفتم آنها (کارگران) تصمیم می‌گیرند که چکار بکنند نه کس و جریان دیگری. به طور قطع دفاع از نمایندگان و سخنگویان‌ کارگران به این دلیل یک پدیده‌ی جدی است.

در مبارزات کارگری همیشه رهبران و سخنگویان سیبل هستند و به همین دلیل همیشه به بار آوردن یک نسل از رهبران و فعالین کارگری در دل جدالی که در جریان است یک عرصه‌ی مهم فعالیت کارگران هشیار، رهبران کارگری و فعالین کمونیست طبقه‌ی کارگر است؛ تا بتوانند وقتی کسی دستگیر می‌شود بلافاصله جمع دیگری جایش را بگیرند. و با این کار اجازه ندهند فضای اعتراضی بخوابد، اجازه ندهند اعتراض بشکند، اجازه ندهند حاکمین و عوامل کارفرما نفوذ کنند و تفرقه بیاندازند؛ چیزهایی که در این مدت یک ماه بر روی کارگران هفت تپه و فولاد پیاده شده است و خوشبختانه تا این لحظه موفق نبوده‌اند.
 

هیمن خاکی: شما در صحبت‌هایتان در رابطه با دستاوردهای این اعتراضات و اعتصابات حرف زدید. دوست داریم کمی این بحث را باز کنید. خود این اعتراض و اعتصاب پس از اعتراضات دی‌ماه و خواست و مطالباتی که کارگران هفت تپه و فولاد داشتند تا کنون چه دستاوردهایی داشته است؟ همانطور که گفتید "صرف نظر از اینکه کارگران هفت تپه و نمایندگانشان چه تصمیمی می‌گیرند و این اعتصاب در آینده چگونه پیش خواهد رفت". 

خالد حاج محمدی: در صحبت‌هایم اشاره کردم که در هر مبارزه‌ای که جمعی از افراد یا جمعی از کارگران آغاز می‌کنند و در یک مرکز اعتراضی صورت می‌گیرد، شرکت کنندگان و رهبران این مبارزه قطعاً به این امر واقف هستند که این همه‌ی کار نیست. اعتصاب هفت تپه و یا اعتصاب فولاد نه اولین اعتصاب است و نه آخرین خواهد بود. اعتصاب هفت تپه و فولاد با همه قدرت آن و اتحاد تا کنونی و دستاوردهایش هنوز در توزی نیست و در سطحی نیست که بتوان مثلا مانند اعتصاب کارگران شرکت نفت در دوران قیام تعیین تکلیفی جدی کند. هنوز آن شرایط و آن توازن به وجود نیامده است. در نتیجه این اعتصابات و هر اعتصابی ممکن است پیشروی‌هایی داشته باشد و بگوید "دو قدم به جلو برداشتم حالا یک قدم عقب می‌روم و خودم را برای دور آتی آماده می‌کنم".

کار و جدال ما تمام نشده است اما ت هم اکنون هم، این اعتصابات دستاوردهای جدی‌ای داشته است. اولین دستاورد این است که در این دوره هفت تپه و فولاد نزدیک به یک ماه مبارزه‌ی متحدانه ای را در مقابل کل حاکمیت و کل بورژوازی ایران به پیش برده‌اند. همه علیه‌شان متحد شده‌اند. کارگران تلاش کردند همه‌ی تاکتیک ها، همه‌ی توطئه‌ها، همه‌ی تبلیغات، همه‌ی نفاق افکنی‌ها، همه‌ی پاپوش دوزی‌ها و پرونده سازی ها برای فعالین و نمایندگانشان را افشا کنند و به حاشیه برانند. دستاورد دیگر این است که این کارگران اتحاد بالایی را از خودشان نشان دادند. توجه داشته باشید که نه تنها کارگران و خانواده‌هایشان بلکه مردم شوش، مردم اهواز و بخش‌های مختلف محرومان از کارگر و معلم و دانشگاه تا حمایت‌های جهانی به این اعتراضات پیوستند. امروز هفت تپه و فولاد به نماد مقاومت کل طبقه‌ی کارگر علیه فقر و استثمار و بی‌حقوقی تبدیل شده‌است. به همین دلیل است که می‌گویم "اسماعیل بخشی و اسماعیل بخشی‌های هفت تپه و فولاد دیگر تنها از آنِ هفت تپه و فولاد نیستند، بلکه اینها به عنوان رهبران صالح و سخنگویان ده‌ها میلیون انسان کارگر فهیم و شریف آن جامعه در قلب‌ها جای گرفته‌اند و جامعه به آنها به عنوان رهبر خود نگاه خواهد کرد. امروز در چشم کسانی که در رأس فولاد و هفت تپه هستند اینها افرادی هستند که در دوره‌ای عروج کردند و نشان دادند که صلاحیتدارترین انسان‌ها و شخصیت‌ها و صلاحیتدارترین جنبش و طبقه برای اداره‌ی جامعه، جنبش و طبقه‌ی کارگر و رهبران آن هستند. اینها در قامت رهبران جامعه و به عنوان پاسخگو و مسئول در قبال جامعه ظاهر شده‌اند و این دستاورد بسیار بزرگی است. مدیا در اختیار کارگر نبود، سدّ سانسور وجود داشت، همه‌ی درها به رویش بسته بود، رسانه‌های جمهوری اسلامی غیر از پاپوش دوزی و توطئه‌چینی چیزی نمی‌گفتند. اما کارگر هفت تپه و فولاد با همه‌ی این محدودیت‌ها، با بی‌پولی و بی‌امکاناتی، در رأس مبارزات جامعه‌‌ی ایران مطرح شده‌ و در دل مبارزین راستین در جامعه‌ی ایران، که میلیون‌ها انسان هستند، جای گرفته‌است. علاوه بر این، تشکلات آنها و مجامع عمومی‌ای که شکل داده‌اند، هر بار جمع شدنشان به نام شوراها، به نام مجمع عمومی کارگری در هفت تپه و فولاد، دخالت مستقیم در همه‌ی این تصمیم گیری‌ها و رأی گرفتن اکثرشان؛ همه دستاوردهای این اعتصابات محسوب می‌شوند. همین الان که بحث پایان اعتصاب مطرح شده، خود کارگران هفت تپه یک نظر سنجی به راه انداخته‌اند و بر اساس سایت رسمی‌شان نودوشش درصد کارگران هفت تپه گفته‌اند که به اعتصاب ادامه می‌دهند. این دخالت کردن‌ها همان پروسه‌ای است که کارگران از طریق آن خودآگاه می‌شوند، منافع خودشان را می‌شناسند و اینکه قدرتشان در باهم بودن و اتحادشان است را عملاً حس می‌کنند. و این احساس و این توان که در مقابل کل حاکمت در یک جامعه‌ی بزرگ مانند جامعه‌ی ایران و یک حاکمیت تا دندان مسلح چهل ساله، متحدانه ایستاده‌اند و تا امروز مقاومت کرده‌اند دستاورد بسیار بزرگی است. و این باعث می‌شود که طبقه‌ی کارگر در ایران به هفت تپه و فولاد به عنوان جوانه‌های یک مقاومت عظیم پرولتاریای صنعتی عظیم در خاورمیانه نگاه بکند. و مصداق اینکه "اگر بخواهم می‌توانم و اگر مانع سر راهم را رفع کنم می‌توانم و قدرت دارم". و تنها در دو مرکز! و اینها تنها چند درصد از کارگران ایران هستند. و در ذهن طبقه‌ی کارگر و در ذهن این کارگران، تشخیص جایگاه و اهمیت دخالت مستقیم از کانال مجامع عمومی کارگری و تشکلات کارگری‌ای که داشتند، دستاورد بسیار عظیمی بود.

قبلاً هم اشاره کردم؛ امروز جامعه از دل این تجربه، رهبران کارگری را در قامت سخنگویان و رهبران یک جنبش که بسیار عظیم و بزرگ است می‌بیند و آنها را گرامی می‌دارد. به همین دلیل است که می‌گویم؛ حفاظت از اسماعیل بخشی یا علی نجاتی یا هرکسی که از آنها دفاع کرده مانند سپیده‌ قلیان، و افراد دیگری که پرونده‌هایشان در مراکز امنیتی و پلیسی موجود است مهم است. فعلاً اسماعیل بخشی و علی نجاتی را دستگر کردند و فرداروز کارگران فولاد در این پروسه قرار می‌گیرند. این افراد از این پس نمایندگان جامعه هستند. تمام تلاش در سالیان گذشته اینگونه بود که رهبر کارگری ظاهر نشود، جامعه او را نشناسد؛ اما این کارگران این سد را شکستند. و همچنین سد سانسور، سد استبداد و موانعی که در مقابلش بود. و در گوشه‌ای از ایران یک اتحادی را به وجود آورده‌اند که برای مبارزات آینده‌ دستاورد بسیار بزرگی محسوب می‌شود. به هرحال می‌توان از زوایای مختلف به آن پرداخت. نسلی از کارگران آمدند و صحبت کردند، طیفی از زنان جلو آمدند؛ اینها همه دستاوردهای ارزشمندی است و میتوان به این لیست اضافه کرد.
 

هیمن خاکی:  بله؛ مسئله‌ی حضور زنان به عنوان سخنران و سازمانده، که به آن اشاره کردید واقعاً در تاریخ اعتراضات ایران بی‌سابقه بود. در این رابطه می‌توانیم یک برنامه‌ی اختصاصی داشته باشیم و جنبه‌های متفاوت آن را بررسی کنیم. البته لازم می‌دانم اشاره کنم که علاوه بر اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان، "محمد امیدوار" و "شهین پیشاهنگ" هم دستگیر شده‌اند. این خبر مربوط به چند روز گذشته است اما اخبار منتشر شده بیشتر حول آن سه نفر بوده‌است.

اما به عنوان سوال آخر؛ شما به این اشاره کردید که این جنگ آخر نیست و راجع به دستاوردهای اعتصاب هم صحبت کردید. چگونه می‌توان در دل این تحرکات و سرکوب ها و تفرقه افکنی‌ها برای جنگ آخر آماده شد؟ چون اعتراضات محدود به هفت تپه و فولاد نمی‌شود. بعد از اعتراضات دی‌ماه می‌بینیم که هر روز و در گوشه و کنار ایران اعتراضات و اعتصابات وسیعی در جریان است. و می‌بینیم که مردمی که نمی‌توانند زندگی‌شان را به پیش ببرند برای خواست و مطالباتشان به میدان آمده‌اند. از جهات مختلف از سوی معلمان، دانشجویان، کارگران، کشاورزان و بخش‌های متفاوت. در دل این اتفاقات و با توجه به دستاوردهای اعتراضات هفت تپه و فولاد، شما فکر می‌کنید چطور می‌شود برای جنگ آخر آماده شد؟  

خالد حاج محمدی: من تنها به چند نکته اشاره می‌کنم. ببینید پروسه‌ی مبارزه برای ما پروسه‌ی آماده کردن جنبش‌مان و طبقه‌مان است برای اینکه بتواند امتیازات بیشتری بگیرد. کارگران هفت تپه حتی اگر به مطالباتشان برسند ، حتی اگر شرکت را از بخش خصوصی بگیرند و یا دولت مطالباتشان را تضمین کند که حق دارند این تضمین را بخواهند، باز هم به طور واقعی از بردگی رهایی نمی‌یابند. به نظر من جدال برای پایان دادن به بردگی و برابری خواهی سرلوحه‌ی مبارزات این دوره‌ی کل جامعه از جمله طبقه‌ی کارگر است. اگر توجه کنید در بخش دستاوردها اشاره کردم که اعتصابت هفت تپه و فولاد مهر خود را بر کل فضای سیاسی جامعه زده است. مبارزه امروز برای بهبود از زاویه جریان و جنبشی که میخواهد به بردگی و به کار مزدی خاتمه قدمی جهت ایصاد آمادگی و خشتی از دیواری است که میخواهیم بسازیم. این باید افق حاکم بر جنبش و اعتراض ما باشد. اما در کل این ماجرا در عین حال باید به عنوان کارگر رهبرانت را بسازی، اتحادت را حفظ کنی و آن مسائل و موانعی که باعث می‌شوند در آن جامعه کارگر را فریب بدهند و کارگر اعتماد به نفس نداشته باشد و برای به دست گرفتن قدرت آماده نشده باشد و متحزّب نشده باشد، را از میان برداری. ناسیونالیسم، مذهب، تبلیغات هر روزه‌ی حاکمیت، سمی که می‌پاشد، انشقاقی که در طبقه‌ی کارگر ایجاد می‌کند؛ این ها را باید کنار زد، طبقه را به جلو برد، اتحاد را به جلو برد. به همین دلیل تاکید می‌کنم که حتی اگر قرار باشد به اعتصاب پایان دهید و قرار باشد عقب نشینی کنید باید همه تلاشت را بکنی که متحد بمانید و متحد عمل کنید و عقب بنشینید. باید شبکه‌ها را ساخت، به جاهای دیگر وصل شدن، این ها همه مهم هستند. و خصوصاً کمونیست‌ها و رهبران هشیارشان و آنهایی که کل افق پیروزی را می‌بینند، آنهایی که تنها به همین مبارزه‌ی امروز فکر نمی‌کنند و می‌دانند که در دل این مبارزه‌ی امروز آمادگی ایجاد می‌شود، یک قدم به جلو برمی‌دارند، اتحادی ایجاد می‌شود، موقعیت بهتری را فراهم می‌کنند، چند دستاورد به دست می‌آورند و زندگی قابل تحمل‌تری به دست می‌آورند تا طبقه‌ی کارگر بتواند فرداروز کل بورژوازی را به زیر بکشد. محافل کمونیستی، شبکه‌های کمونیستی، تحزب کمونیستی در خودشان ایجاد کردن،  صندوق‌های کمک به اعتصاب را سازمان دادن، شبکه‌ای از انسان‌های مهم و شرافتمند جامعه را به خود جلب کردن و دهها مسغله دیگر در راه ما است. تبدیل شدن به قدرت، از پراکندگی در آمدن، سراسری شدن مبارزات، عروج شبکه‌‍‌ای از رهبران، هزاران اسماعیل بخشی از شرکت نفت و ماشین‌سازی‌ها و مراکز دیگر کارگری سر بر آوردن؛ این‌ها همه اقداماتی هستند که می‌توان انجام داد تا آمادگی ایجاد کرد برای جنگ نهایی و به زیر کشیدن حاکمیت و پایان دادن به استثمار. مبارزات امروز باید کمک کند؛ هم باید بهبود زندگی را تامین کند تا زندگی مقداری قابل تحمل‌تر بشود و مطالبات رفاهی را به حاکمیت تحمیل کند و هم طبقه‌ی کارگر را در موقعیتی قرار بدهد که از تشکل‌های صنفی، سیاسی و حزبی خودش بهره‌مند شود. بلاخره یک روزی باید به این وضعیت پایان بدهد، به حاکمیت بورژوازی، به تبعیض و کار مزدی باید پایان داد و طبقه‌ی کارگر برای این امر به کمونیسم‌ش نیاز دارد. به همین دلیل این‌ها چیزهای ماندگاری هستند در دل این مبارزات و در هر مبارزه‌ای، و باید بتوانید پایه‌های استقلال سیاسی و طبقاتی طبقه‌ی کارگر را در خودت بسازی! وگرنه در یک سال گذشته چندین اعتصاب کارگری در ایران صورت گرفته‌است و در دل هرکدام از این اعتصابات یک قدم به جلو آمده‌ایم اما باید برای آن افق سوسیالیستی نیرو آماده کنیم. برای حکومت کارگری و آن آینده‌ای که ترسیم می‌کنیم؛ که بدون استقرار سوسیالیسم غیر ممکن است که به پایان سیستم بورژوازی رسید. این را باید ساخت. و مبارزات امروز برای هر کارگر آگاه و کمونیست پله‌ای است در راه رسیدن به این هدف و پایان دادن به استثمار و بردگی.



چهارم دسامبر ٢٠١٨