ناسیونالیسم و کمونیسم در کردستان

"عنصر سلاح"
 

 

مظفر محمدی 
 

جایگاه ویژه کنونی ناسیونالیسم کرد

موقعیت ناسیونالیسم کرد تغییر کرده است. مثل سابق و سال ٥٧ و حتی ده سال قبل نیست. حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) و متحدانش دیگر جریانی ناسیونالیستی صرف در کردستان نیست که بشود پروژه مشترک همکاری داشت و علیه جمهوری اسلامی با آن همکاری کرد.

ناسیونالیسم  کرد اکنون حدکا، حدک، زحمتکشان، خبات و پژاک... دارد. جریاناتی به شدت ارتجاعی و ابزار آمریکا و اسراییل و عربستان در جدال منطقه‌ای‌اند، جدالی که فکر می‌کنند سهمی هم به آنها می‌رسد، مانند اتفاقی که در کردستان عراق افتاد. الگوی حکومت اقلیم کردستان عراق کعبه آمال ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران است. این احزاب ربطی به مبارزه مردم کردستان بر سر آزادی و رفاه و معیشت ندارند.

این احزاب با اعلام "راسان" و شروع مبارزه مسلحانه می‌خواهند مردم کردستان را به راهی بکشانند که عمق فاجعه‌اش کمتر از کردستان عراق و سوریه نیست. در نتیجه هرگونه همکاری و همسویی با احزاب کردی متشکل در ستاد و مرکز همکاری جریانات قومی  چون احزاب دمکرات و سازمان زحمتکشان و خبات و غیره بر خلاف منفعت مردم وجنبش سراسری ایران است.

فراخوان مشترک احزاب ناسیونالیست و جریانات دیگر به نام کمونیسم در واقع پاشیدن خاک به چشم مردم بود. این‌ها به احزاب کردی مشروعیت دادند و اعتبار و حرمتی که جایگاهش را ندارند بخشیدند. جمهوری اسلامی با اعدام و موشک باران مقرات اپوزیسیون، جنایت می‌کند. اما احزاب ناسیونالیست می‌خواهند جنگ ارتجاعی منطقه‌ای را به نام جدال مردم با جمهوری اسلامی قلمداد کنند و مردم را به این میدان بکشانند. ستادهای جنگی به نام مرکزهمکاری احزاب کردی را می‌خواهند به نام ستاد جدال مردم وجمهوری اسلامی به مردم حقنه کنند.

کسی که با جمهوری اسلامی جنگ مسلحانه نیابتی راه می‌اندازد باید بتواند از خودش دفاع کند. مردم نمی‌توانند جلو کشته‌های این جنگ را بگیرند اما تاوانش را می‌دهند. جمهوری اسلامی از ناامن کردن جامعه بهره می‌برد تا خود این ناامنی را چند برابر کند و محیط را بر فعالان و مبارزان و اعتراض گرسنگان جامعه تنگ و هر صدایی را به بهانه این سیاست‌ها خفه کند.

نقد ما به ناسیونالیسم متحد شدن‌شان و ایجاد جبهه و غیره نیست. این‌ها با هم جنگیده‌اند و متحد شده‌اند. نقد ما به دیپلماسی و سیاست خارجی آنها هم نیست. برای ما این اهمیت دارد که این اتفاقات برای مردم کردستان چه به بار می‌آورد. معضل ما این است که ناسیونالیسم کرد موقعیت سابق را ندارد. مثلا موقعیتی که ما از آغاز جنبش مقاومت در کردستان با حدکا داشتیم با الان بسیار متفاوت شده است. ما آن زمان با حدکایی طرف بودیم که منافع بورژوازی و ملاکان و زمین داران بزرگ را نمایندگی می‌کرد. با کارگران و کمونیسم ضدیت آشکار داشت و رهبر کارگران کوره پزخانه را ترور می‌کرد.

حدکا حتی امروز دیگررابطه قوی با بورژوازی کرد ندارد. بخش کوچکتر و متوهمی از بورژوازی و طبقه متوسطی که موقعیت اقتصادیش تضعیف شده است را با خود دارد. بورژوازی بزرگ کرد مدتهاست با جمهوری اسلامی رفته است. اصلاحطلب و سبز شده است و یا به بیت رهبری و وابستگان سیاسی و اقتصادی و نظامی اش پیوسته است. این بی‌افقی حدکا را تشدید کرده است.

این ناسیونالیسم تا دیروز منفعتش را در شورای ملی مقاومت مجاهدین جستجو می‌کرد و امروز در جنگ نیابتی و خدمت به سیاست‌های ترامپ جستجو می‌کند.هیأت‌هایش در کریدورهای ریاض و واشنگتن پشت درب اطاق‌های عوامل سازمان‌های امنیتی این دولت‌ها صف بسته‌اند. پول و سلاح و دستور می‌گیرند... 

در کردستان لیبرالیسم چپ و راست، اصلاح طلبی، ملی مذهبی نوع سراسری، مجاهدین، سلطنت طلبی و از این قماش مانع جدی ما نیست. حرف ما در مقابل ناسیونالیسم و قومگرایی عریان سر راست‌تر است و پیچیدگی چندانی ندارد. ناسیونالیسم کرد امتحان خود را نه تنها در کردستان ایران بلکه در منطقه پس داده است.

پرونده ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران با سر و سِرّهایش با جمهوری اسلامی حتی به قیمت بر باد دادن سر رهبرانش و بازی در شکاف دولت‌ها و اخیراً جنگ نیابتی عربستان و غیره باز و عیان است.

دیگر همگان دولت اقلیم، احزاب قومی و میلیشیای کردستان عراق را می‌شناسند. همه می‌دانند که ناسیونالیست‌های حاکم در کردستان عراق هیچ منفعتی از مردم را نمایندگی نمی‌کنند. کردستان شریک در حاکمیت قومی و فاشیستی و مذهبی بغداد، قربانی است.

در کردستان سوریه هم ناسیونالیسم کرد همین سرنوشت را برای مردمی که با چنگ و دندان در مقابل دشمنان رنگارنگ مقاومت کردند، رقم می‌زند. پ ک ک ی مسلح و قدرتمند سابق، اکنون در مقابل سیاست‌های اردوغان به زانو در آمده و منتظر پذیرفتن در قدرت در ترکیه است. خود مدیریتی دمکراتیک اوجلان علاوه بر جنبه تخیلی و سرگردانش، تنها بهانه‌ای در خدمت این سیاست است. همکاری پ ک ک باجمهوری اسلامی از قدیم تا حالا ادامه داشته است. پ ک ک در ارومیه دفتر نمایندگی دارد. پژاک شاخه‌ای از پ ک ک و تماماً تحت کنترل آن است.

پ ک ک با حدکا و جریانات نزدیک به آن به دلیل نزدیکی‌شان با بارزانی دشمنی دارد. به همین دلیل در اجلاس ناسیونالیست‌ها در مورد اتحاد و جبهه کردی، پژاک را راه نمی‌دهند. از نظر حدکا و متحدانش پژاک جریانی ایرانی نیست و بخشی از پ ک ک به حساب می‌آید. در نتیجه حتی در مورد سیاست و پروژه‌ها و عملیات‌هایش اظهار نظر نمی‌کنند و به نوعی بایکوت کرده‌اند. تنها کومه له است که پژاک را جزو نیروهای موجود کردستان ایران به حساب آورده و خواستار شرکت آن در نشست‌های مشترک‌شان است.

سنت ناسیونالیستی پ ک ک و حزب دمکراتیک کردستان سوریه، کمونیسم سنتی و ملی کردستان را خلع سلاح کرده است. این سنت بر سر کارگران و مردم کردستان ایران سنگینی می‌کند. با به راست چرخیدن کومه له، پژاک با تصویر چپ  و چهره میلیتانت، خود را به جامعه معرفی می‌کند.

از طرف دیگر جمهوری اسلامی مانع جدی بر سر راه فعالیت‌های پژاک نیست. پروژه پژاک – کودار برای همکاری با جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که پژاک دشمن جمهوری اسلامی نیست و رژیم تنها زمانی که پژاک عملیات مسلحانه انجام می‌دهد عکس العمل نشان می‌دهد. کتابهای اوجلان علناً چاپ و پخش می‌شود. عملیات نظامی گاه به گاه پژاک، ناشی از سرگردانی سیاسی و عدم اعتماد به سیاست‌های اعلام شده‌شان به جمهوری اسلامی برای پذیرفته شدن‌شان است. پ ک ک و پژاک در بلوک بندی منطقه در کنار جمهوری اسلامی قرار دارند.

پ ک ک در منطقه و در تحولات کردستان ایران در مقابل حدکا و ناسیونالیست‌های کردستان قد علم می‌کند و در شرایط معینی حتی ممکن است کارشان به جنگ با هم کشیده شود. کاری که در کردستان عراق بین پ ک ک و حزب بارزانی بارها اتفاق افتاده است. این دو بخش ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران بر سر قدرت و ثروت در مقابل هم قرار دارند. این مخاطره‌ای است که از هم اکنون باید دید و جلویش را گرفت.

سیاست‌های احزاب ناسیونالیست کرد حتی از خود آنها قربانی می‌گیرد. این احزاب هیچ افق روشنی از اتخاذ این سیاست‌ها ندارند. تنها نتیجه‌اش نا امن و نامعلوم کردن جامعه است.این داستان امروز آنها است.

کمونیست‌ها و صف آزادیخواهی و برابری طلبی باید در مقابل این سیاست و کشاندن دعواهای منطقه‌ای و جنگ نیابتی احزاب کردی به کردستان، قاطعانه بایستند. باید مدام مردم را نسبت به مخاطرات این سیاست‌ها آگاه کرد.
 

کمونیسم ملی، ناسیونالیسم چپ

کمونیسم ملی در کردستان اکنون بطرزعریانی در جناح چپ ناسیونالیسم کرد ایستاده است. این جریان که نمی‌خواهد سرش بی‌کلاه بماند نه تنها در مقابل سیاست‌های مخرب قوم‌گرایی سکوت می‌کند بلکه او هم می‌خواهد از این نمد کلاهی برای خود بدوزد. به همین دلیل سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – کومه له، امروز نه از کمونیسم و کارگر بلکه از نگرانی‌هایش در مورد زبان و لباس کردی، وجود مدیران غیر کرد و صنعتی نشدن کردستان حرف می‌زند. این جریان می‌خواهد با طرح دردهای "ملت کرد"، در واقع درد خود را درمان کند.

"کمونیسم" کومه له تحت عنوان چپ و قطب چپ، اعتبارش را نه از کارگران و زحمتکشان کردستان بلکه در سالن کنگره ملی کرد، میزگردهای تلویزیونی و عکس گرفتن با سران احزاب ناسیونالیست و قومی و مذهبی، تقدیس راه حل ناسیونالیستی مساله کرد، تقدیس نگاه به بالا و انتظار تغییر و تحولات از بالای سر مردم،... بخشیدن حرمت و اعتبار به ناسیونالیسم کرد....می گیرد و فراخوانهای مشترک امضا می کند.

رویگردانی این جریان ازکمونیسم و مبارزه طبقاتی، به دلایل بی‌اعتقادی و ناباوری به راه حل انقلابی مبارزه علیه جمهوری اسلامی، ناباوری به پیروزی مبارزه کارگران و مردم از پایین با سکوت در مقابل سیاست‌های ناسیونالیسم کرد در اتکا به عربستان به عنوان فرصتی برای تغییراتی در جمهوری اسلامی و اعلام "راسان"،  نشانه یاس کامل چپی است که شانس کسب قدرتی ولو کم اهمیت را در همراهی با  ناسیونالیسم کرد می‌بیند. و جالب این است که این را نشانه درایت سیاسی، اجتماعی بودن و واقع بین بودن خود می‌نامند!

کومه له ی کنونی جریانی بینابینی و مانعی بر سر راه کمونیسم و کارگراست. این جریان از کمونیسم ملی به  ناسیونالیسم خالص شیفت کرده است. اتفاقی که افتاده این است که یک جریان اجتماعی و با تاریخ طولانی به عنوان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران سابق، اکنون به کمپ ناسیونالیسم خزیده است. این تحولی مضر است که مردم آزادیخواه کردستان و کارگران باید آن را ببینند، کمونیستها و فعالان کارگری ازآن فاصله بگیرند و استقلال طبقاتی را حفظ و حساب خود را از ناسیونالیسم چپ و راست و قومگرایی و مذهب جدا کنند.
 

کمونیسم در کردستان

کمونیسم درکردستان به قدمت تاریخ جنبش ناسیونالیسم کرد نیست، اما کمونیسم در جنبش انقلابی کردستان در چند دهه اخیرمهر خود را بر جامعه زده و مبارزه طبقاتی کارگر وآزادیخواهی و برابری طلبی را در موقعیتی قدرتمند و امیدبخش قرار داده است.  

در غیاب کمونیسم، کردستان دروازه عروج قوم پرستان، فدرالیست‌ها، باند سیاهی‌ها و انتقال به بخشهای دیگر ایران مثل قوم پرستان عرب و ترک و بلوچ و غیره خواهد بود. اما حضور قدرتمند و مؤثر کمونیسم اجتماعی در کردستان می‌تواند کردستان را به عنوان دروازه قدرت و تقویت مبارزه سراسری در ایران باز نگه دارد.

کمونیسم در کردستان بدون پشتوانه کارگران شانسی ندارد. ضد رژیمی گری، ناسیونالیسم چپ و سنتی در کردستان یک مانع جدی بر سر راه مبارزه متشکل و متحد کارگران در کردستان است. کمونیسم ما در کردستان باید چپ  اجتماعی و  کمونیسم و کارگر و آزادیخواهی و برابری طلبی را حول خود متحد کند و نگذارد در سنت ناسیونالیسم چپ ادغام و استحاله پیدا کند.

کمونیسم ما در کردستان باید سنت تحزب کمونیستی، فعالیت اجتماعی محفوظ از آلودگی به ناسیونالیسم و قومگرایی و ضدرژیمی گری صرف را چنان پایه گذاری و تحکیم کند و گسترش دهد که در عمل الگوی چپ و کارگرو برابری زن و مرد باشد و عملکرد سیاست و سنتهای مخرب ناسیونالیستی را از جامعه بزداید. ما باید این الگو را تقویت و گسترش دهیم. باید ناسیونالیسم چپ و راست را مدام زیر بمباران تبلیغاتی و فشار اجتماعی قرار داد و تضعیف و ناتوان از اعمال سیاست‌هایشان کرد.

بازداشتن بخشی از چپ تا کنونی متفرق، محفلیست، بی افق و آکسیونیست های فرقه ای و اسیر سنت های ناسیونالیسم چپ و برگرداندن سر آنها بطرف شیوه ها و راه حل های کمونیستی و کارگری و اجتماعی وظیفه ای است که برعهده ما افتاده است. ما تا کنون صبورانه و قاطعانه، بی خاصیتی روش و سنتهای چپ فرقه ای و آلوده به ناسیونالیسم و ضدرژیمی گری صرف را نقد و به درجه ای عقب نشاندیم. بخشهایی از چپ در صفوف کارگران و آزادیخواهان را متوجه ناکارآمدی و بیهودگی این روش و سنت ها کردیم. اما هنوز الگوهای محکم تحزب کمونیستی، سازمانیابی و اتحاد طبقاتی، بر این سنتها و سیاستها و عملکردها تفوق و هژمونی لازم پیدا نکرده است. هر اندازه موفقیت در بیرون کشیدن فعالین کارگری و کمونیست زیر دست و پای این سنت ها، ما را به هدف نزدیک و نزدیک تر می کند.  

به راست چرخیدن کمونیسم ملی کومه له، ساختن تاریخ جعلی، تعریف دیگری کردن از کمونیسم و اشتیاق به همه باهمی که به نیاز و ضرورت این جریان تبدیل شده، موجب قطع امید کردن بخشهایی از چپ می شود و دودش به چشم کارگران و کمونیسم ما می رود. ما ضرر می کنیم. کارگران و کمونیست ها در کردستان نباید کمونیسم را از دریچه ی سیاستهای ناسیونالیستی کومه له کنونی نگاه کنند، آن را بپذیرند و یا از کمونیسم قطع امید نمایند.

 هر اندازه پیشروی کمونیسم ما و تبدیل شدن به الترناتیوی قدرتمند،  پایگاه اجتماعی متوهم به احزاب چپ کنونی را به صف جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی می کشاند. همسرنوشتی کارگران و مردم کردستان با طبقه کارگر و مردم در سراسر ایران تاریخی است. حکمتیست ها سخنگویان کمونیسم کارگر و رادیکالیسم اجتماعی برای آزادی و برابری و تبدیل کردستان به نقطه قدرت کمونیسم و کارگر در ایران هستند.
 

کمونیسم و سلاح

نیروی دفاع از خود مردم

علاوه بر ناسیونالیسم در پوشش کمونیسم وسنت و سیاست و عملکردش در جامعه، عنصر سلاح در دست ناسیونالیسم کرد و احزاب مسلح مافوق مردم مانع دیگر کمونیسم در کردستان است. اگر از سابقه تاریخی عنصر اسلحه در دست ناسیونالیسم کرد علیه مردم، علیه کارگر و علیه ما کمونیست‌ها در کردستان و حتی علیه همدیگر بگذریم، امروز حدکا مدعی نیروی مسلح کوه و شهر "شاخ و شار" است. شکی نیست احزاب ناسیونالیست سلاح فراوانی در دسترس دارند. اما هم تجربه تاریخی و هم سیاست‌های امروز این حزب به عنوان اصلی‌ترین جناح ناسیونالیسم کرد، نشان داده و ثابت کرده است که  این سلاح‌ها و نیروهای نظامی کوه و شهر در خدمت منفعت و امنیت و آزادی مردم کردستان قرار ندارد. اگر میلیشیای احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق در خدمت منفعت و امنیت و رفاه و آسایش مردم بود، نیرو و امکانات تسلیحاتی و نظامی حدکا و متحدانش هم چنین می‌بود؛ که نبوده و نیست.

شعبه دیگر ناسیونالیسم کرد به نام  حزب حیات آزاد کردستان "پژاک" است که شاخه سیاسی و فرمالیته‌ای  به نام "کودار" برای همکاری با جمهوری اسلامی علم کرده است.  پژاک و سلاح ونیروی نظامی‌اش هم نیروی دفاع از مردم در مبارزه علیه جمهوری اسلامی نیست. مبارزه مسلحانه پژآک تنها به عنوان گروه فشار بر جمهوری اسلامی برای پذیرفته شدن و ابزار فریب مردم کردستان است.

پشتوانه نیروی نظامی همه شعبات ناسیونالیسم کرد، نه نیروی اجتماعی مردم بلکه پول و سلاح آمریکا و شیوخ عرب است. این نیروها، سرباز سیاست‌های آمریکا و دول منطقه و در خدمت حل امپریالیستی مسأله کرد هستند.

احزاب ناسیونالیست مسلح علاوه بر اینکه امروز با جنگ‌های نیابتی‌شان مایه ناامن کردن فضای کردستان و باز گذاشتن دست جمهوری اسلامی برای سرکوب بیشتراند،  پیش زمینه‌های یک جنگ و جدال داخلی بین خود این شعبات قومی بر سر تقسیم قدرت و ثروت در کردستان در آینده هم هستند. تجربه کردستان عراق این واقعیت را به ثبت رسانده و کسی نمی‌تواند منکر آن شود.

سلاح در دست مردم به عنوان قدرت دفاع از خود مردم، تنها راه جلوگیری ازفجایع قابل پیش بینی کنونی و آتی در کردستان است. این قدرت را باید کمونیسم در کردستان سازمان دهد. کارگران و کمونیسم بی‌سلاح در کردستان، در حاشیه جنگ و جدال‌های خانمان‌سوز ناسیونالیسم کرد قرار خواهد گرفت و اولین قربانی خواهند بود. تسلیح مردم کی و چگونه اتفاق می‌افتد سؤالی است که امروز کمونیست‌ها و کارگران آگاه و صف ازادیخواهی و برابری طلبی باید به آن جواب عملی دهند.

شکی نیست در جریان قیام توده‌ای و از پایین، مردم با تصرف مراکز نظامی رژیم در حال سقوط، به سلاح دست پیدا می‌کنند. اما سازمان قدرت دفاع از خود مردم را نمی‌توان به روزهای قیام موکول کرد. چرا که احزاب ناسیونالیست کرد خود از پیش و هم‌اکنون مسلح‌اند و به سلاح و امکانات نظامی فراوانی دسترسی دارند. این یک مانع جدی در مقابل تسلیح مردم در روزهای تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی است. این احزاب با همین نیرو می‌توانند بر مراکز نظامی تسلط پیدا کنند و آن بخش از مردم را هم که به سلاح دست پیدا می‌کنند، خلع سلاح و یا بخشاً در خدمت خود قرار دهند. خارج از حوزه قدرت نظامی این  احزاب، مردم حق نخواهند داشت سلاح داشته باشند. این مردم حتی اگر سلاح‌هایشان را نگه دارند اما بدون سازمان نظامی و رهبری خود، قدرت دفاع از خود را نخواهند داشت. مردم کردستان عراق اسلحه دارند ولی قدرت دفاع از خود را سازمان نداده و با وجود داشتن اسلحه، اما درواقع خلع سلاح‌اند.

زمانی اسلحه در دست مردم می‌تواند ابزاردفاع از خود در مقابل دشمنان رنگارنگ باشد که اهداف ناسیونالیسم کرد برای کسب قدرت و قبضه ثروت و احتمال سناریوی جنگ داخلی‌شان و ایجاد سناریوی سیاه ...، به باور مردم تبدیل شده باشد. این خودآگاهی اتفاقی است که باید تا حالا افتاده باشد و هر چه بیشتر در ابعاد اجتماعی و توده‌ای تحکیم و گسترش یابد. در نتیجه، با این باور و از همین حالا و از پیش، باید هسته‌های اولیه نیروی دفاع از خود مردم به وجود آید. کمونیسم در کردستان باید سازمان دهنده این هسته‌ها و نیروی اولیه  باشد.

اولین گام طرح اجتماعی مسأله است. آگاه کردن جامعه به  مخاطرات کنونی و پیشاروی جامعه است. مردم حق دارند مسلح شوند و مسلح بمانند. برای دفاع از آزادی‌های سیاسی و دمکراتیک، دفاع از شوراهای کارگری و مردمی در محل‌های کار و زندگی، خنثی کردن  تعرض و زورگویی میلیشیای احزاب کردی، هیچ راه و چاره ای جزنیروی مسلح مردم برای دفاع از خود، وجود ندارد!

حزب ما عامل سازماندهی صفی از کمونیست‌ها و انقلابیون بی اما و اگر برای رهبری مبارزات مردم، خودآگاهی مردم به مخاطرات، تدارک قدرت دفاع از خود مردم و تدارک  سازماندهی هسته‌های مسلح در میان مردم است. پتانسیل نظامی حزب حکمتیست، سازمانده و پشتوانه نیروی عظیم قدرت دفاع از خود مردم است که باید تحکیم و در ابعاد اجتماعی گسترش یابد!

 

 ٧ آبان ٩٧- ٢٩ اکتبر ٢٠١٨