چپ حاشیه ای و مصادره به مطلوب شعارهای اعتراضی

 

 

 

 

وریا نقشبندی

 

در جریان هر اعتراض، قیام و انقلابی، یکی از قویترین  ابزارهای جهت دهی به مسیر این اعترضات شعار میباشد. همچنین شعارها یک رگه همسویی و اتحاد را در میان طیف یا طیفی های از مشارکت کنندگان در هر اعتراضی را برمیانگیزد که باعث تقویت یک جهت،خط و سیات  در پروسه اعتراضات و بعد آن میگردد. طرح شعار از جانب رهبران اعترضات، گاهی خود نقش رهبری اعتراضات را بر دوش میکشد. شعار میتواند روند یک اعتراض یا قیام را بر هر سوی جهت ببخشد به شرطی که این شعارها بتواند هر چه بیشتر همه گیر گردد. احزاب و جریانات مختلف  چپ و راست ضد حکومتی هر کدام در تلاش هستند در زمان بروز اعتراضات و قیام های مردمی شعارهای مطلوب با سیاستهای احزابشان دهن به دهن بچرخد . در این میان جریانهای درون  حکومتی نیز کم تلاش نمیکنند تا بتوانند با دخالت مستقیم  و با شعارهای خود روند این اعترضات را در کانال مطلوب خویش هدایت کنند و به انحراف بکشانند.

اما آن چیزی که  اینجا قصد دارم به آن بپردازم، نه تلاش طیفهای درون حکومتی بلکه آن احزاب و جریانات درون اپوزوسیون هستند که در نهایت شامورتی بازی قصد دارند آن سیاست پرو ناتوی خود را از دورن یکی از شعارهای که در اعتراضات عظیمی که در ماههای اخیر در اکثر شهرهای ایران توسط مردم سر داده شد بیرون بکشد و آن را به نفع این سیاست مصادره کند. رد پای این سیاست را میتوان در احزاب دست راستی از مجاهد و سلطنت طلب گرفت تا احزاب چپ حاشیه ای و پرو غرب مشاهده کرد. حزب کمونیست کارگری در این میان بیشترین تلاش را دارد تا بتوانند بازخورد نقطه شروع این سیاست را که از زبان رهبری و دفتر سیاسی حزب اش استارت زده شد را در خیابانها ایران و در مسیر اعتراضات اخیر ببیند. قبل از پرداختن له تلاش ناموفق و ناموجه این حزب در آشتی دادن مردم ایران با سیاستهای ناتو و مشخصا آمریکا این بار در خود ایران، ابتدا چند نکته را یادآوری میکنم.

اول اینکه در مهم بودن شعار و مطالبات یک اعتراض تردیدی نیست. در اعترضات و تظاهرات های خیابانی که خصلت به مقدار زیادی عمومی دارد  طیف ها و اقشار مختلف مردم که مخالف حاکمیت هستند شرکت میکنند و شعارهای مختلفی که همیشه نه تنها بیان سطح آگاهی عمومی که منافع اقشار و طیفهای مختلف را بیان میکند سر داده میشود. مخالفان جمهوری اسلامی حتی در میان مردم عادی و نه احزاب سیاسی یکدست نیستند.

نکته دوم اینکه شعار مردم در خیابان علیرغم اهمیت آن که نشانه خصلت اعتراض و جهت آن، نشان از سطح شعور سیاسی شرکت کنندگان و نقش و تاثیر سنتهای سیاسی مختلف است، اما قدوسیتی ندارد. هر شعاری که قشر یا اقشاری از مردم سر دادند الزاما درست نیست. بیان یک شعار در خیابان حتی اگر نود درصد مردم هم آنرا تکرار کنند، برای ما کمونیستها و برای هیچ آدم با شعور و آگاهی به معنای تائید و تکرار آن نیست. حال و با این توضیحات به اصل مطلب و شعار و حزب کمونیست کارگری برمیگردم.

بصورت کنکرت اشاره به شعار" دشمن ما همینجاست،دروغ میگند آمریکاست"  برق شوقی در دل این حزب روشن کرد که امروز هر جریان و حزبی که مخالف دخالت آمریکا و دول غربی در  مبارزات مردم علیه جمهوری اسلامی باشد را به "حزب توده" و " چپ ضد آمریکایی" متهم میکنند. غافل از اینکه این شعار را از هرکسی در ایران بپرسید که منظور چیست، با جوابی مواجه میشوید که برق از سر این حزب را میپراند. در پایین تر به خود شعار خواهم بپرداخت اما قبل آن لازم میدانم به ماهیت این چپ فرقه ای در رابطه با این شعار بپردازم.

این موضوع برمیگردد به سیاستهای رهبری این حزب در رابطه با حضور نظامی آمریکا در کشورهای منطقه علی الخصوص از زمان لیبی و در این اواخر سوریه. در این رابطه در مطلبی تحت عنوان" تهدیدات ترامپ و رویاهای ممنون حمید تقوایی" سعی کردم به اهم سیاستهای پرو ناتویی رهبری حزب کمونیست کارگری بپردازم، اما مسئله تنها به اینجا ختم نمیگردد. در ادامه همان سیاستها در قبال لیبی و سوریه، همیشه شاهد پروژه سازی این حزب در فردای هر قیام و انقلابی در ایران هستیم. تلاش آنها برای از زیر ضرب خارج کردن دول غربی بخصوص آمریکا در فشارهای که به مردم ایران به بهانه مقابله با ایران هسته ای روا داشته اند بر کسی پوشیده نیست. مسئله تحریم ها از یک سو که نزدیک به دو دهه است بهانه ای شده است در دست  جمهوری اسلامی تا فقر و فلاکت هر چه بیشتری را به اکثریت آن جامعه از هر قشری تحمیل کند، سرکوب هر اقدام و اعتراضی به اسم وابستگی به آمریکا و غیره، تحمیل سیاست انتظار و به تمکین کشاندن جامعه به اسم امید دادن به مردم در مسیر حل تحریم ها، اقدامات برنامه ریزی شده است که آمریکا در تمام این سالها بر دوش کشیده است. از سوی دیگر سیاست جنگ با ایران چندین دهه است که بر جامعه ایران سایه انداخته است و در طول این سالها هر بار جمهوری اسلامی در معرض تخاصمات عمیق با مردم قرار گرفته است، پرونده جنگ احتمالی  و تحریم ها دوباره بر میز سناتورهای آمریکای قرار گرفته است. خود مشاورین و سیاستمداران آمریکا بارها اعلام کرده اند که قصد آنها تغییر رژیم نیست بلکه تغییر رفتار ایران در راستای سیاستهای آمریکا در منطقه است.

از این بابت آمریکا حداقل تا این دوره نقش ناجی جمهوری اسلامی را بیشتر بازی میکند تا دشمنی با آن. آمریکا تا زمانی که منافعش ایجاب کند از هیچ سیاستی برای تداوم حیات جمهوری اسلامی دریغ نخواهد کرد. اما در این وسط حزب کمونیست کارگری میخواهد تنها یک روی این سکه را ببیند، صرف ضد رژیمی گری رهبری این حزب ، آنها را در ورطه دفاع و توجیه ازهردولتی با هر اقدامی میکشاند به شرطی که علیه جمهوری اسلامی باشد. به گفته حمید تقوایی اینکه مراکز تولیدی و صنعتی توسط ناتو بمباران شود، اینکه تلفات انسانی داده شود، اگر مدنیت و شیرازه جامعه از هم بپاشد ولی باز" انقلاب" بنا به تعریف حمید تقوایی در جریان است و ایران تبدیل به عراق نخواهد شد. بی مسئولیتی و وقاحت  محض این حزب در زمینه با جریانات و احزاب سناریو سیاهی  از قومی و مذهبی مانند زحمتکشان و پژاک و مجاهدین مثال زدنی است.

بنا بر موضع گیری های این حزب درباره تخاصمات آمریکا و جمهوری اسلامی، محور شر در منطقه تنها جمهوری اسلامی است به همین دلیل توجیهی بر کشتارهای چند صد هزار نفری آمریکا و دیگر کشورهای سهیم در تقسیم توازن قدرت در منطقه میگذارد. از این هم فرا تر رفته و همان خواب را برای فردای قیام های توده ای در ایران را میبیند. بنابراین طرح شعار" دشمن ما همینجاست،دروغ میگند آمریکاست" قلقله ای در دل این حزب حاشیه ای و بی افق برپا کرده است  تا با این گمان بتوانند آن را به نفع سیاستهای پرو غربی خود مصادره به مطلوب کنند. سعی دارند بگویند که مردم ایران با فشار تحریم ها توسط آمریکا مشکلی ندارند و بر زندگی شان تاثیری نگذاشته است ولی نمی خواهند بگویند که وضعیت  معیشتی فلاکت باری که گریبان توده اکثریت مردم را گرفته توسط تحریم ها دو چندان گردیده. سعی دارند تهدیدات رئیس جمهوری امروز آمریکا را به عنوان فشاری بر جمهوری اسلامی در جهت تضعیف نظام و تقویت جبهه مردمی تلقی کنند. میخواهند طرح دوستی و هم پیمانی مردم ایران با دولت آمریکا را به عنوان یک داده مشخص در خیابانها و در لابلای شعارهای داده شده برجسته کنند.  در یک کلام سعی میکنند از شعار هاله ای در دفاع از سیاست پرو ناتویی خود در کل منطقه از لیبی و سوریه تا عراق و ایران درست کنند. میخواهند اگر زمانی حمله ای نظامی توسط آمریکا و یا همپیمانان او مانند اسرائیل علیه ایران انجام گرفت ، مردم با آغوش باز آن را پذیرا باشند و آنرا بعنوان اقدامی در جهت تقویت مبارزات شان علیه جمهوری اسلامی به فال نیک بگیرند. این تمام آن غش رفتن هایست که با شنیدن این شعار در دلشان شعله کشیده و هر حزب و سازمانی که علیه دخالتهای آمریکا در سرنوشت یک کشور را محکوم کنند، فورا مهر "توده ای" یا "چپ ضد آمریکای" به آن میزنند. به هر تهمت و افترای چنگ میزنند تا حزب توده ای که در همان اوایل انقلاب در جمهوری اسلامی هضم شد و هر دو علیه آمریکا از موضع دشمنی در آمدند را در احزاب مخالف جمهوری اسلامی و طبعا مخالف دولت آمریکا و سیاستهای ضد مردمی امروز یکی قلمداد کنند. با این تعریف مثلا اگر ما "چپ ضد آمریکایی" هستیم پس خود آنها حتما" چپ آمریکایی" خواهند بود. سیاست امروز این جریان و تلاش برای آشتی دادن مردم ایران با آمریکا و اینکه بقول حمید تقوایی آمریکا حتی حمله نظامی هم بکند باز جمهوری اسلامی خطاکار است که شرایطی ایجاد کرده است که چنین شود( نقل به معنی) امری جدید نیست. صاحبان این سیاست و مدافعان آن در جنگ خلیج و متعاقبا در حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ صفی از احزاب ناسیونالیست و فرقه های قومی در جنبش ناسیونالیست کرد بودند که امروز در سیاست ایران و این بار در تخاصمات امریکا با ایران، همان سیاست با توجیهات دیگری توسط حمید تقوایی و حزبش بدوش کشیده میشود.

 اما ماهیت این شعار و استفاده به مطلوب بعضی از جریانات چپ و راست کاملا دو چیز متفاوت میباشد. در تدقیق کردن این شعار اجازه بدهید به یکی دیگر از شعارهای که کارگران با مشت های گره کرده و با خشم و انزجار سر میداند یک اشاره کوچکی داشته باشم، شاید کمکی باشد برای درک بهتر موضوع. کارگران شعار میدادند" مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر"، همان زمان باز از طرف جریانات دیگر مورد نقد قرار گرفت که این شعار ضد کارگری است، غیر مارکسیستی است و غیره. اما این شعار حاوی نکات ظریفی بود، هر کسی یک سر سوزن از طنز بفهمد میتواند به درک دیگری از این شعار برسد. وقتی کارگری با خشم و نفرت فریاد بزند مرگ بر من بمعانی این است که دیگر این ذلت و تباهی را نمیپذیرد، این مرگ تدریجی را مرگ حقیقی میداند و با صدای بلند مرگ را فریاد میکشد. نشان از خودآگاهی آنان است که زندگی امروز خود را عین مرگ میدانند، آنها از سر دادن "درود بر کارگر، مرگ بر ستمگر" آبای ندارند همانطور که بارها به عنواین مختلف علیه جمهوری اسلامی و سردمداران آن شعارهای بسا تندتری سر داده اند. اما کاملا آگاهانه و آمیخته با طنز اعلام میکنند که "درود بر ستمگر"، زمانی که مخاطب خود را ستمکار خطاب میکنند نشان از درک وضع موجود خود را بیان میکنند، قطعا اگر از سر امنیتی قضیه میبود از خطاب کردن  ستمکار به مخاطب خود اجتناب میکردند. کارگران به مخاطب خود که کل سیستم حکومتی است اعلام کردن که دوران فریب کاری  بسر رسیده است و دیگر فریب وعده های آنها را نخواهند خورد، اعلان مصافی تازه علیه ستمگری و ستمکاران است. مرگ بر من و درود بر تو به مصاف کشیدن کل حاکمیتی ایست که دیگه تمومه ماجرا، اعلان اینکه که هیچ چیزی برای از دست دادن نداریم و اگر تو ستمکار تا امروز ما را فریب داده ای، امروز نوبت ما است که تو را فریب بدهیم و با درود فرستادن بر تو این  احساس به خودت باز میگردانیم. این یک طنز سیاسی ست که کارگران قدرت خود را به مصاف یک سیستم تا دندان مسلح با صدها مشاور و ارگان دولتی  به رخ کشیدند.

"دشمن ما همین جاست، دروغ میگید آمریکاست" هم حاوی یک پیام سیاسی است، پیام این شعار بر این مسئله تاکید دارد که زمانی که ما مردم در فقر و فلاکت، بی حقوقی، سرکوب، شکنجه و زندان، اعدام، شکاف طبقاتی بسر میبریم،  همزمان پولهایی نجومی توسط مسئولان و سران حمهوری اسلامی دست به دست میگردد و در بانکهای خارج از کشور انباشته میشود، اینکه جمهوری اسلامی به بهانه دشمنی آمریکا با نظام توان رسیدگی به معضلات معیشتی مردم را ندارد یک دروغ بیش نیست. غارت و چپاول اموال مردمی به بهانه تحریم ها و همزمان به انتظار کشاندن مردم برای یک آینده بهتر بدون تحریم یک دروغ بیش نیست. اینکه چه با وجود فشارهای آمریکا و چه بدون آمریکا وضعیت بر همین چرخ در گردش است و دیگری امیدی به این دولت و آن دولت نیست. کیست که نداند که آمریکا هیچ وقت به صورت جدی با جمهوری اسلامی در رویارویی قرار نگرفته است و منافع آمریکا در ادامه حیات جمهوری اسلامی است نه برعکس. کیست که نداند همین امریکا زمانی که خطر سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی در جریان باشد، هزار بار علیه مردم ایران شمشیر میکشد و پشت جمهوری اسلامی را میگیرد. بر این اساس رجوع دادن  وضعیت جامعه با تغییر رفتار  آمریکا علیه ایران یعنی آینده ی بهتر و زندگی قابل تحمل تر یک دروغ بزرگ به قامت چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی میباشد. این به معنای باز کردن آغوش برای دولت آمریکا برای  دخالت در تغییر وضع موجود نیست. این به معنای استقبال از بمب های ناتو نیست، حتی اگر قشر خاصی طرفدار این سیاست باشند نمیتواند به کل جامعه تعمیم داده شود آنطور که جریانت سناریو سیاهی چپ و راست سعی دارند آن را در بوق و کرنا کنند. فرض را بر این بگیریم که مردم با دولت آمریکا دشمنی ندارند و اهمیتی هم برای آن قائل نیستند ولی بمعنای اجازه مداخله نظامی یا سیاسی در سرنوشت امورات خود نیز نمیباشند. سرنوشت کشورهای همسایه از شرق خود افغانستان  و از غرب عراق را توسط مداخلات بشر دوستانه آمریکا دیده اند، سوریه امروز نمیتواند رویایی برای فردای ایران باشد و مردم بخوبی آن را درک کرده اند.

ما سیاست چپ پرو ناتویی مستعد ایفای نقش( کم یا زیاد) در پروژه سناریو سیاه کردن فردای ایران را خوب رصد کرده ایم. اجازه نخواهیم داد سیاستهای  رژیم چنجی چپ و راست مخالف جمهوری اسلامی رنگ سناریو سیاه به خود بگیرد. اجازه نخواهیم داد مدنیت و شیرازه آن جامعه توسط فرقه ها و باندهای ماجراجو دستخوش فروپاشی و انهدام قرار بگیرد. ما این رویا را برای آنها تبدیل به یک کابوس میکنیم. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با اتکا به صفی متحد و خودآگاه از رهبران و فعالین هوشیار و بانفوذ کارگری، با اتکا به صفی از زنان و جوانان برابری طلب، راهی است که ما میرویم. در این مسیر نه تنها هر نوع دخالت امپریالیستی را علیه مردم ایران میدانیم و در مقابل آن می ایستیم که مدافعان این سیاست را نیز در کنار صاحبان اصلی آن افشا وحاشیه ای میکنیم.
 

۲٦/۰٨/۲۰۱٨