تحریم ها و فضای جنگی

مصاحبه رادیو نینا با امان کفا


 

هیمن خاکی:  تشدید جنگ لفظی میان ایران و امریکا، ترامپ و تیم او از یکطرف و روحانی و هیئت حاکمه ایران، تهدید سردار سلیمانی از طرف دیگر جنگ روانی را به راه اندخته است. روحانی میگوید جنگ با ایران مادر جنگهای دیگر خواهد بود و از طرف دیگر سلیمانی پیام داده که شما با رئیس جمهوری طرف نیستید و با ما طرف هستید و تهدیداتی میکند. وقتی به فضای عمومی نگاه میکنید شاهد یک فضای جنگی و جنگ روانی هستید. جنگ روانی که جنبه های متفاوتی دارد و ترس و وحشتی را به جامعه غالب میکند. یکی سلیمانی را سردار قهرمان ایرانی میخواند، از طرف دیگر یکی سوار بر اسب امریکا قصد رژیم چینج دارد.

ورای این تبلیغات این رجز خوانی های دو طرف علیه همدیگر را چگونه باید ارزیابی کرد.

امان کفا: به نظر من  از چند جنبه می توان با این قضیه نگاه کرد. اول اینکه چرا این فضای جنگی وجود دارد.

قبل از هر چیز باید گفت که این وضعیت بطور واقعی فقط فضاسازی و جوسازی است. تا آنجایی که به خطر وقوع جنگ بر می گردد، به نظر من چنین خطری حداقل در حال حاضر وجود ندارد. چرا که از یک طرف شما نیاز دولت امریکا به این نوع برخورد را میبینید، نیاز و مشکلاتی که ناشی از مولفه های متعددی است و بطور واقعی جمهوری اسلامی در آن تعیین کننده نیست و نقشی ندارد. یکی از این مشکلات، مسائل و معضلات داخلی در خود امریکا است. مستقل از مشکلاتی که ترامپ با  پیاده کردن قول و قرارها و وعده هایی که دوره انتخابات ریاست جمهوری امریکا داده بود و معضلاتی که در این رابطه با آنها مواجه شد، در همین چند روز اخیر، بعد از مذاکره پوتین و ترامپ و مشکلاتی که بر سر رابطه امریکا و روسیه، تصویر غیر معترضانه ای که ترامپ از پوتین و روسیه داد و فشاری که از درون خود هیئت حاکمه امریکا به ترامپ وارد شده بود، همه اینها نیاز به این فضا سازی را برای ترامپ و دولت امریکا بیشتر و بیشتر کرده است.

از طرف دیگر مسئله حل نشده فلسطین و اسرائیل است که آن هم یک جنبه دیگر از ماجرا است. اختلافات و مسائل و مشکلاتی که بین اروپا، امریکا و حتی به درجه ای بین چین و روسیه با امریکا و مشکلات فعلی که در دنیای چند قطبی امروز هست، همه اینها را اگر روی هم بگذارید، نیاز ترامپ به اینکه تصویری از خود بدهد که خواهان مقابله با ایران و آن چیزی که خودشان به آن می گویند مرکز تروریسم و غیره، است بدهد. این نیاز حداقل در یک دوره ای در امریکا خیلی کمتر بود و امروز با توجه به مجموعه مولفه هایی که اشاره کردم و موقعیت امروز امریکا، نیاز با آن  روز به روز بیشتر میشود.  

از نقطه نظر ایران هم شما اگر نگاه کنید نیاز به ساختن این فضا، بوجود آوردن فضای جنگی و تصویر اینکه ایران مورد تعرض قرار گرفته است و باید از جمهوری اسلامی دفاع کرد تبلیغات حول این مسائل برای یک دوره دیگر، نیاز جمهوری اسلامی است.

علاوه بر آن همانطور که شما هم در صحبت هایتان اشاره کردید ما داریم راجع به اوضاع بعد از خیزش دی ماه صحبت می کنیم. دورانی که عقب نشینی هایی به جمهوری اسلامی تحمیل شده است و در این دوران و برای عقب راندن فضای اعتراضی نیاز به بوجود آوردن چنین فضایی را برای حاکمیت بیشتر کرده  است.

همانطورکه در ابتدا هم راجع به آن صحبت کردیم این وضعیت بیشتر فضاسازی است. چون امریکا امکان حمله نظامی به ایران را ندارد. بعد از دوران جنگ خلیج دنیا عوض شده است. دوران جنگ خلیج اول و بوش پدر که با فروپاشی  دیوار برلین و قدرقدرتی امریکا ، نظم نوین جهانی را مطرح می کرد، مدت هاست سپری شده و گذشته است. امروز امریکا دیگر آن موقعیت سابق را در سطح جهانی ندارد و اگر بخواهد به ایران حمله کند نمی تواند با یک هواپیما و یک موشک جنگ را به پیش ببرد. به جنگی به مراتب وسیع تر و گسترده تر از جنگ اول خلیج نیاز دارد. و یک چنین شرایط جهانی لااقل امروز برای امریکا وجود ندارد و چنین شرایطی برایش مهیا نیست.

کرکری خواندن ایران هم به همان اندازه در مورد اینکه ما جلو امریکا می ایستیم و .. همه می دانند که چنین امکانی از نظر نظامی برای ایران وجود ندارد. این جنگ در صورت وقوع، به یک جنگ فرسایشی دراز مدت و بدتر از جنگ افغانستان و سوریه و .... خواهد بود. در نتیجه از نقطه نظر ایران هم امکان  و هم خواست ورود به چنین جنگی موجود نیست.

به همین دلیل دو طرف با علم به اینکه جنگی در میان نیست اما به فضای جنگی دامن میزنند چرا که فضای جنگی فواید زیادی برایشان دارد و فکر می کنم این همان چیزی است که در این دوره مورد استقبال دو طرف قرار گرفته است تا مسئله جنگ و امکان وقوع جنگ. همانطور که گفتم و شما هم با آن اشاره کردید، وقوع جنگ  منوط به این است که شرایط منطقه چطور است و اینکه چطور می توانند تغییرش دهند و مهمتر از آن رابطه ای که قطب های جهانی سرمایه داران و سرمایه امپریالیستی با هم دارند و اینکه چطور می توانند با هم این مسائل را حل و به نتیجه  برسانند. اما تأکید را باید اینجا گذاشت که جنگی در میان نیست. صحبت از جنگ کردن به مراتب متفاوت تر است از خود جنگ! انتظار اینکه جنگی بین ایران و امریکا به وقوع بپیوندد دیگر حتی بعنوان داستانی تخیلی هم خیلی غیر واقعی و خیلی غیر منطقی است. لااقل در شرایط امروز هیچکس چنین تصویری ندارد و مسلما نه امریکا و نه جمهوری اسلامی هم  نه چنین تصویری دارند و نه می خواهند چنین اتفاقی بیفتد. داستان امتیاز گیری است و این جو جنگی کمک می کند به آن امتیاز گیری ها و ساختن شرایط بهتری برای امتیازگیری ها.
 

هیمن خاکی: امروز خبری منتشر شد حول اینکه ترامپ قرار است یک ائتلاف خاورمیانه ای را با شرکت مصر، عربستان و اردن بدهد و اسم آنرا گذاشته اند ناتوی عربی. شرایز نشان میدهد عرصه باری ایاران در منطقه تنگ میشود. این فضای جنگی و این شرایط و کشمکش امریکا و ایران جه تاثیراتی در منطقه خواهد گذاشت. با این پیش فرض که بگوئیم جنگ میشوئ و چه با این فرض که بگوئیم این صرفا یک فضای جنگی است.

بخصوص که همین الان که ما داریم صحبت میکنیم شاهد اعتراضات و وضعیت بحرانی در سایر کشورهای خاورمیانه هستیم. این کشمکش چه تاثیراتی در اوضاع منطقه و چه مخاطراتی را به دنبال خواهد داشت؟

امان کفا: مسائل و معضلات منطقه ای که شما دارید به آن اشاره می کنید، ناشی از کشمکش امروز میان امریکا و ایران نیست. ریشه و دلیل این معضلات جای دیگری است. شرایط فعلی کل منطقه و بطور مشخص خاورمیانه ، به هیچ وجه مربوط به ایران نیست و مطرح کردن ایران بعنوان منشا این وضعیت در این میان فقط یک بهانه است. وخامت اوضاع در منطقه اختلاف و پایه اختلافات در منطقه نه مربوط به ایران است، نه مربوط به عراق است، نه مربوط به یمن است و نه مربوط به هیچیک از این کشورهای دیگر منطقه مثل عربستان سعودی و غیره است. این کشورها هیچکدامشان به تنهایی در منطقه نیروی تعیین کننده ای نیستند. اتفاقی که افتاده و اساس این اوضاع را بوجود آورده است تغییر اوضاع و فضای بین المللی است. اوضاع بین المللی ای، دنیای چند قطبی امروز، ناروشن بودن جواب مشخص به این وضعیت جدید، تعیین نشدن مرزها، یا ضرورت دوباره کشیده شدن مرزها که در چند سال اخیر در جریان بوده است، و بی سیاستی قدرتهای امپریالیستی چنین خلاء قدرتی را بوجود آورده اند. یکی از پاسخ ها به این خلاء این بود که دولتها و قدرتهای منطقه ای مستقل از حمایت دول غربی رابطه و معضلات خود را به شکلی حل کنند. این جوابی است که در دوره اوباما به شدت تقویت شد. اگر به یاد داشته باشید در دوره اوباما و سیاست او مبنی بر واگذار کردن منطقه به کشمکشهای نیروهای منطقه ای، عربستان انتقاد و بد و بیراه گفتن به امریکا را شروع کرد و از اینکه دیگر نمی توان به امریکا اعتماد داشت میگفت و سرش را به طرف چین و اروپا چرخانده بود.

 بهر حال این خلاء قدرت و این پاسخ باعث شد نیروهایی فکر می کردند می توانند قطب هایی در منطقه باشند و ابراز وجود کردند. یکی از این قدرتها ایران است و دیگری عربستان سعودی و ترکیه و اسرائیل هم به درجه ای وارد این پروسه شدند. اینها همگی نیروها و دولت هایی هستند که سعی می کنند جواب های خودشان را بعنوان نیروی تعیین کننده در منطقه بدهند و اتوریته خود را در منطقه تثبیت کنند. اما نه فقط از نظر تحلیلی بلکه عملا در عرض چند سال اخیر ثابت شد که هیچکدام از این دولتها امکان ایفای چنین نقشی را ندارند. نمونه هایی از این تلاشها و شکست آنها را در چند سال گذشته دیدیم. دیدیم که در یک دوره ترکیه و عربستان سعودی به هم نزدیک شدند و نتیجه آن بوجود آمدن داعش بود. در دوره دیگری دیدیم رابطه بین ایران و ترکیه تقویت می شود و بعد به هم می خورد. یک دوره هم که عربستان سعودی بعد از شکست های متعددی که در منطقه خورده بود و برای اینکه بتواند نیروهایی را در منطقه حول فشار به ایران دور خود جمع کند تحریم هایی علیه قطر راه انداخت  که با مشکل اساسی مواجه شد.

فضایی که بخصوص بعد از بهار عربی منطقه را در بر گرفت این وضعیت را تشدید کرده است. در چنین شرایطی هر کدام از این نیروها سعی می کنند بعنوان نیرویی که می توانند در منطقه تعیین کننده باشند ابراز وجود کنند. بطور واقعی نه ایران به تنهایی در منطقه تعیین کننده است، نه ترکیه و نه عربستان سعودی به تنهایی تعیین کننده اند. برای همین مدام ائتلافاتی از این دست شکل می گیرند تا در رابطه با وزن و قدرت هر یک در منطقه از هم امتیازاتی بگیرند. نزدیک شدن عربستان سعودی به اسرائیل بعنوان دو نیرویی که مخالف ایران هستند یکی دیگر از جنبه های این تلاش است. در نزدیکی امروز عربستان سعودی به مصر، مستقل از اینکه چقدر از نظر سیاسی به هم نزدیک هستند یا نه، نیاز اقتصادی مصر به عربستان جنبه تعیین کننده ای دارد.

اما همانطور که اشاره کردم در دوره بی جوابی کل غرب به وضعیت منطقه، اینکه خود قدرتهای منطقه ای چه تاثیراتی در اوضاع منطقه خواهند داشت و تلاش آنها برای تیدبل شدن به نیروی تعیین کننده در منطقه عملا شکست خورده است. در نتیجه ائتلافات امروز هم موقت هستند و هیچکدام از این ائتلافاتها دراز مدت نیستند.

تشکیل ائتلافی به اسم "ناتوی عربی" عملا به معنی حمایت امریکا از نیروهایی است که سنتا در منطقه آنها را متحد و هم جناح و به قول معروف دوستان خود می داند. یکی از آنها عربستان سعودی است. ولی همه از کشمکشهای درونی دول عربی مطلع اند و می دانند که عربستان نماینده بورژوای عرب نیست و در نتیجه نمی تواند نیرویی تعیین کننده در منطقه باشد به همان اندازه که ایران نمی تواند از نظر نظامی مثل زمان پهلوی ابراز وجود قدرتمندی داشته باشد.

در یک دوره ای بعد از حمله به داعش، بطور مشخص بعد از اینکه معلوم شد بشار اسد قرار است دوباره سرکار بماند و نقشی که روسیه در کل خاورمیانه پیدا کرد، ائتلافات دیگری بوجود آمد و دوام زیادی نیاورد. این ائتلاف هم اگر شکل بگیرد به هیچ وجه دائمی نیست، موقتی و، لحظه ای است. همه منتظرند ببینند که بالاخره پاسخ قطب های امپریالیستی جهانی در رابطه با کل منطقه، به معنای تعیین روابط میان این قطبها، به کجا می رسد.

ما شاهد اتفاقات زیادی بر متن این فضا و خلاء قدرت در خاورمیانه  بودیم. از یک طرف بهار عربی را می بینید. از یک طرف ناروشن بودن موقعیت و درجه اعمال نفوذ امریکا را در منطقه می بینید. بر متن چنین فضایی است که بعنوان مثال سر و کله ایران در یمن پیدا می شود، عربستان سعودی به یمن حمله می کند، وضعیت سوریه نامعلوم است و موقعیت اسرائیل به همان اندازه در این پروسه تضعیف می شود. این بی ثباتی و نا امنی در منطقه به نیروهای راست امکان می دهد یک دوره دیگر  و به یک شکل دیگر ابراز وجود کنند. نمونه اش قوانین جدیدی است که اسرائیل در رابطه با مسئله "دولت یهود" در پارلمانش به تصویب رساند که اساسا بدلیل جلو آمدن نیروهای دست راستی ممکن شد. اما اینهم دائمی نیست، موقتی است.

چیزی که تعیین کننده و مهم است نامعلومی شرایط امروز است و تشدید و ادامه این ناروشنی باعث بحرانی شدن بیشتر منطقه میشود. در این میان تصویر جنگی و میلیتاریستی از رابطه ایران و امریکا به همان اندازه فضای عمومی را متشنج تر می کند و وضعیت کل منطقه را بحرانی تر می کند. این اتفاقی است که دارد می افتد.
 

هیمن خاکی: دور جدید تحریمهای امریکا علیه ایران از سیزده مرداد شروع میشود و بخش دیگر از تحریمها مربوط به تحریمهای بانکی و انرژی از سیزدهم آبانماه شروع میشود. ما در چند ماه گذشته اعتراضات وسیعی در ایران داشتیم و امروز هم اعتراضات کامیون داران در جریان است. بحثی وجود دارد که میگویند ایران در سطح منطقه و در داخل از طرق مردم تحت فشار قرار دارد. در این شرایطی که اعتراضات کارگری بطور وسیعی در جریان است و جمهوری اسلامی واقعا تحت فشار است، این فضای جنگی و تهدیدات و ... چه تاثیری بر توازن قوای طبقاتی در ایران میگذارد و چه تاثیری روی اپوزیسیون راست  میگذارد. بخصوص که در دوره های قبل شاهد جان گرفتن نیروهای طرفدار رژیم چینج و ... بودیم.

امان کفا: من فکر می کنم شاید بهتر باشد این موضوعات را کمی از هم جدا کنیم.

تا آنجایی که به تحریم ها بر می گردد هنوز هیچ تحریمی قطعی و صد در صد نیست. صحبت از تهدید به گسترش تحریم هاست. تا جائیکه به تحریم و یا محدودیتهای بانکی برمیگردد قبلا هم فشار بر جمهوری اسلامی ایران بود و بخشی از بانک های اصلی و تعیین کننده هنوز ایران را در محدودیت گذاشته بودند و در نتیجه ایران دستش به عرصه ارزی و بانکی باز نبود و با موانع جدی روبرو بود. این شرایط کماکان موجود است و تغییری نکرده. اتفاقی که افتاده این است که با تهدید به تحریم های بیشتر امکان از بین بردن این موانع کمتر شده و این تهدید افق دسترسی بانکی، که یکی از معیارهای اصلی فروش و مبادله تجارتی است، را دور میکند. این یک جنبه قضیه است و اینکه تا لحظه آخر این تحریم ها واقعا انجام می شوند یا نه و تا چه اندازه انجام می شوند هنوز مورد بحث و دعوا و امتیازگیری است. تهدید به تحریمهای بیشتر عملا افق و دستیابی ایران و وصل شدنش به بازارها  و نتیحتا  گسترش تجارت را محدود کرده است.

در نتیجه اگر که این تحریم ها هم نبودند جمهوری اسلامی به هر حال در موقعیت ضعیفی بود. بخاطر اینکه هنوز دستش کاملا باز نشده بود و در نتیجه امکان سرمایه گذاری به آن اعتباری که جمهوری اسلامی تبلیغش را می کرد وجود نداشت و برجام قرار نبود همه چیز را حل کند.

خود ایران در این پروسه سعی می کند روابطش را با روسیه و چین تقویت کند و سرش را بطرف آنها بچرخاند. راهی که قبلا  هم رفت و نتیجه ای نداد. امروز با تهدید به تحریمهای بیشتر دوباره مجبوراست همان مسیر را طی کند. از نظر من این پروسه هم جواب نمی دهد. چون نهایتا وصل شدن به بازار جهانی اساسا از طریق اروپا و امریکا و کشورهای اصلی در غرب صورت می گیرد. در نتیجه سرمایه ایران و به این اعتبار خود جمهوری اسلامی مجبور است که هنوز به همان پروسه بهبود رابطه با غرب را ادامه دهد. برای اینکار، با توجه به شرایط فعلی و با در نظر گرفتن کشمکش امریکا و مشخصأ ترامپ با ایران، جمهوری اسلامی مجبور است که چهره واحدی از خودش نشان دهد. اما این تصویر متحد از خود امروز و بخصوص بعد از خیزش دیماه به مراتب سخت تر شده و برعکس همه تصویر تصویر شکننده تری از جمهوری اسلامی دارند.

جمهوری اسلامی کره شمالی نیست که مذاکره ترامپ با یک نفر، رئس جمهور، به معنی توافق دو هیئت حاکمه باشد یا مذاکره با روسیه یعنی مذاکره با پوتین. در جمهوری اسلامی شما نمی توانید یک نفر را پیدا کنید که اگر از طرف ایران پای میز مذاکره برود نظر همه جناح ها و کل هیئت حاکمه را نمایندگی می کند. چنین تصویر واحدی را جمهوری اسلامی ندارد و بخصوص بعد از دی ماه این وضعیت تشدید شده است. این مشکل قدیمی تر جمهوری اسلامی است که کماکان وجود دارد.

راه دیگری که جمهوری اسلامی بتواند تصویر واحدی از خودش نشان دهد، ارائه تصویر "جمهوری اسلامی تحت فشار" است و با این تصویر تلاش کند نیروهای ناسیونالیست و عظمت طلب ایرانی و غیره را دور خود جمع کند. حتی اگر جمهوری اسلامی در اینکار هم موفق شود، هنوز معضلات سیاسی- اقتصادی اش سر جای خودش باقی است چرا که این نیروها هم نمی توانند جواب آینده اقتصادی و سیاسی ایران را بدهند.

پس از خروج امریکا از برجام، ایران سعی کرد از طریق مذاکره با اروپا به نتیجه برسد و بالاخره نهایتأ معلوم شد که اروپا و امریکا و حتی روسیه با هم هم نظر هستند که ایران باید از منطقه خارج شود، ایران باید از سوریه خارج شود و حضور ایران در منطقه باید محدودتر شود. این تثبیت شده و جا افتاده است. و جمهوری اسلامی هم آن را قبول کرده بود. خروج از سوریه، عدم حمایت از حزب الله در لبنان و قطع شدن پروسه خط مستقیمش، برای جمهوری اسلامی یک فرض است. منتهی انجام و اجرای این، با در نظر گرفتن موقعیت و جناح بندیهای جمهوری اسلامی به این راحتی نیست.  همین امروز می بینیم که وقتی روحانی با امریکا  تند حرف می زند و تهدید میکند از طرف بخشی از جمهوری اسلامی مورد حمایت و از طرف بخش دیگری مورد انتقاد قرار میگیرد. جمهوری اسلامی نیروی واحدی ندارد و به این اعتبار وحدت نظر ندارد. حتی در مذاکرات برجام هم همگی آن را قبول کردند تا اینکه خواهان آن باشند. این مشکل جمهوری اسلامی است. این فضا و ادامه این فضا و دعوا با امریکا، اینکه امریکا نیرویی است که در مقابل ایران و به قول خودشان در مقابل عقل سلیم می ایستد، یک امکانی به جمهوری اسلامی می داد که به سمت اروپا و چین برود و به طرق متفاوت سعی کند اوضاعی را بوجود بیاورد که بتواند افق بهبودی را به جامعه نشان دهد.

در مورد فضای جنگی، این فضا مطلوب جمهوری اسلامی است و به این اعتبار آنرا تشدید می کند. جدا از فشاری که می خواهد به مردم بیاورد، فضای جنگی به جمهوری اسلامی این امکان را می دهد که از این شکاف ها و از این اختلافات برای خود زمان بخرد. منتهی مشکل اصلی که در پیشبرد این هدف دارد این است که ادامه این اوضاع به معنای وخیم تر شدن وضع اقتصادی در داخل خود ایران و در عین حال و بخصوص بعد از دی ماه دست جمهوری اسلامی را در ادامه این وضعیت میبندد.

فرض کنید اگر هشت سال یا ده سال پیش جمهوری اسلامی در چنین شرایطی بود می توانست این موقعیت شکننده را به همین شکل ادامه دهد و بالاخره در یک پروسه ای، اگر می توانست، یک جوابی را به جامعه می داد. امروز اما دادن چنین جوابی به جامعه به مراتب مشکل تر شده. جمهوری اسلامی با ادامه یافتن این دوره بحرانی و با بیشتر شدن فضای میلیتاریستی و نظامی و فضای جنگی به درجه ای سرکوبش را بیشتر می کند ولی به همان اندازه خطری که در مقابلش وجود دارد، یعنی بی جوابی به جامعه ، یعنی عدم توانایی اش در دادن افق بهبود به جامعه، به همان اندازه ادامه حاکمیت را برایش سخت تر است. تشدید این فضا برای امتیازگیری همزمان به معنی پرمخاطره تر شدن ادامه بقا خود در مقابل مردم معترض است.

برای همین جمهوری اسلامی این فرصت و این امکان را ندارد که این فضای جنگی را تا چند سال دیگر، چه تحریم ها انجام شود چه نشود، ادامه دهد و فکر کند که بالاخره به جایی می رسد. چنین شرایطی در حال حاضر غیر ممکن است. و دی ماه نشان داد که اگر آن افق بهبود وجود نداشته باشد نه فقط شورش ها و عصیان های توده ای بلکه هر جرقه ای می تواند همه چیز را از بین ببرد.

نکته دیگری که وجود دارد این است که وقتی که کشوری تحریم میشود، برخلاف تصویری که کل نیروهای متفاوت راست و دولت هایی که سرکار بوده اند همیشه داده اند، این تحریم ها محدود به دولت آن کشور نیست. هر تحریمی همانطور که ما خودمان دیده ایم به معنی از بین رفتن امکانات مردم در داخل ایران، به معنی سخت تر شدن زندگی، به معنی گرانی وسیع تر و به معنی دست نیافتن به همان تولیداتی که روزمره به آن دسترسی داشتند، است. در نتیجه شرایط زندگی برای مردم سخت تر می شود. شرایط اقتصادی سخت تر می شود، فقر شدت بیشتری پیدا می کند و گرانی به همان اندازه و نابودی زندگی بخش وسیع تری از جامعه را به دنبال خود می آورد. این شرایط شرایطی است که جمهوری اسلامی در آن قرار دارد. نیروهای قومی و مذهبی و بخشی از این نیروهای ناسیونالیستی که فکر می کنند در این شرایط که موقعیت جمهوری اسلامی ضعیف تر شده امکان ابراز وجود پیدا کرده اند، نیروهایی هستند که سناریو سیاه را تبلیغ می کنند. این نیروهای سناریو سیاهی در اپوزیسیون بطور واقعی برای سختتر کردن مبارزه مردم و نابودی زندگی آنان عمل می کنند. این همان پروسه ای است که جمهوری اسلامی بعنوان دولت انجام می دهد و اینها هم به همان اندازه بعنوان اپوزیسیون در حال انجام دادن آن هستند. اگر یک سر به تباهی کشیدن جامعه جمهوری اسلامی است، این نیروها سر دیگر آن هستند. این نیروها و ابراز وجودهایشان و استفاده و تبلیغاتشان حول اینکه امریکا قرار است حمله کند یا رژیم چنج می خواهد، نیروهایی که به قول شما فضای جنگی روح تازه ای در کالبدشان دمیده شده، نیروهایی اند که برای سیاه کردن و خراب کردن اوضاع در داخل ایران فعالیت می کنند و علیه مردمی که می خواهند به بهترین وجه و به بهترین شکل از دست این شرایط خلاص شوند قرار می گیرند.

چکار باید کرد؟!

یکی اینکه هر نیروی انقلابی و مردمی این را به خوبی می دانند که باید صد در صد مخالف هرگونه تحریم با هر شکل آن بود.

دوم اینکه باید در مقابل نیروهای راست چه ترامپ و چه نیروهای قومی، بعنوان نیروهایی که هیچکدام بهبود زندگی مردم ایران را نمی خواهند و مثل جمهوری اسلامی و مثل همه نیروهای راست افراطی علیه مردم کار می کنند و هیچ آلترناتیو بهبود شرایطی را در مقابل مردم نمی گذارند، سد بست.

سوم در رابطه با خود مردم چکار میشود کرد و یا اینکه خود مردم چکار می توانند بکنند؟ مردم باید نیروها و احزابی که مطالبات واقعی شان را برای آزادی و رفاه نمایندگی می کنند را انتخاب کنند.  بوجود آوردن شوراهای مردمی حول منشور سرنگونی که حزب ما ارائه کرده، را باید در دستور خود گذاشت.

هدف منشور این است که مردم قدرت و توانایی آن را داشته باشند که آلترناتیوی را که با کم دردسر ترین شکل، با بیشترین تعداد نیرو و به بهترین وجه بتواند مردم را از این شرایط بیرون بیاورد و جمهوری اسلامی را هم کنار بگذارد، انتخاب کنند. همچنین متحد کردن همین نیروهای مردمی در شوراها و جمع هایی که در هر جایی تشکیل می شوند، به شکلی که عموم مردم بتوانند به آن اتکا کنند، یکی از مفاد این منشور است.

مردم باید قدرت دفاع از خودشان را داشته باشند. قدرت دفاع از خود یعنی بتوانند در مقابل تمام نیروهای سناریو سیاهی از منافع دراز مدت مردم برای بهبود دفاع کنند و این یکی دیگر از آن نیازهایی است که باید از امروز آنرا شروع شود.

بطور واقعی چیزی که لازم است این است که نیروی خود مردم در شوراهایشان حول منشور سرنگونی که خواست های انقلابی مردم را نمایندگی می کند، متحد و متشکل شوند.

پیشبرد خواست های انقلابی مردم برای رفتن و خلاصی از دست جمهوری اسلامی، چه در رابطه با محیط زیست، چه در رابطه با مسئله فقر، چه در رابطه با مسئله تولید و چه در رابطه با مسئله توزیع و در رابطه با تمامی ابعاد اجتماعی، نیازمند یک نیروی وسیع متشکل و نیروی سازمان یافته خود مردم است که از طریق شوراهایشان در مجامع عمومی که تشکیل می دهند قابل انجام و قابل اجراست. این بهترین راه، بی دردسرترین راه و کم ضررترین و لااقل کم قربانی گرفتن ترین راه است برای پیشروی و ایستادگی نه تنها در مقابل فشاری که چه از بیرون و چه از طریق جمهوری اسلامی به مردم وارد میشود. جمهوری اسلامی چون این نیروی عظیم توده ای را در مقابل خود می بیند دست به عقب نشینی هایی زده است. کرکری خواندن ها و رجزخوانی هایشان را باید نادیده گرفت، بطور واقعی جمهوری اسلامی می داند که این اعتراضی که از پایین جامعه وجود دارد، بدون افق بهبود روز به روز بیشتر می شود و مجبور می شود که عقب نشینی کند. و در این پروسه هنوز سعی می کند که مردم را دور خود جمع کند و بگوید اگر دبنال من بیائید و اگر حواستان به من باشد می توانم علیه امریکا و علیه بقیه بایستم و از شما محافظت کنم. این حرف پوچی است و تنها نیرویی که می تواند این پوچی را نشان دهد نیروی واقعی خود مردم و شوراهای خود مردم است. و تشکیل این شوراها حول منشور سرنگونی که می خواهد کل جمهوری اسلامی و کل این شرایط اسفناک امروز را کنار بگذارد، ممکن است و قابل انجام است و می توان بوجودش آورد.

جمهوری اسلامی امروز جمهوری اسلامی چهار سال پیش نیست. جمهوری اسلامی از بعد از خیزش دی ماه روز به روز در مقابل مردم عقب نشینی های بیشتری می کند و البته سعی میکند این عقب نشینی ها را به اسم اعتدال خود ثبت کند. بطور واقعی اما همه می بینند که جمهوری اسلامی توانایی قدیم را ندارد و در پروسه عقب نشینی است و باید این پروسه عقب نشینی به نفع نیروهای انقلابی و نیروهای مردمی تثبیت بشود. در غیراینصورت شکل دیگری از جمهوری اسلامی با نیروهای سناریو سیاهی سعی می کنند این فضا را از دست مردم در بیاورند و جلو آنها بایستند. تحریم ها یک بخش از این پروسه است. عروج انواع نیروهای دست راستی و قوم پرست و ناسیونالیست از طرف دیگر همگی تلاشی است برای مقابله با اعتراض وسیع مردم برای به زیر کشیدن حاکمیت.  

ما امروز شاهد فقط بخش کوچکی از این اعتراض و مبارزه هستیم. بخش وسیع آن هنوز مثل آتش زیر خاکستر است و همه می دانند که این آتش هر لحظه می تواند سر بلند کند. و برای اینکه مطمئن شویم نه در هرج و مرج بلکه به شکل برنامه دار، به شکل سازمان یافته و به شکل یک نیروی قابل اتکا مردم بتواند جلوتر برود، باید خود مردم بتوانند شوراهای خودشان و مجامع خودشان را بوجود بیاورند و از دستاوردهایشان دفاع کنند و این پروسه ای است که امروز می توانند انجام دهند. تضمین آینده ای روشن ممکن نیست مگر نیروی دخالتگر مردم و جایگاه دخالت مردم در آن روشن نباشد.