تهدیدات ترامپ و رویاهای ممنوع حمید تقوایی


 

 

 

وریا نقشبندی

 

دوره اخیر و عروج ترامپ و قرار گرفتن او در راس دولت آمریکا همراه با تیمی از دست راست ترین سیاست مداران آمریکایی، به همراه خود تخاصمات میان امریکا با ایران را افزایش داده است و بار دیگر تنش آمریکا و ایران را به اوج خود رسانده است. خروج آمریکا از برجام و تلاش برای اعمال تحریمهای جدی علیه ایران همراه با تهدیدها و تبلیغات جنگی، بار دیگر مسئله ایران و آینده این کشور را به راس اخبار رسانه ها رانده است. عواقب این مسئله تا همینجا علاوه بر گرانی و افزایش فقر بر اثر فشار های آمریکا و اعمال تحریم بر ایران که برای مردم ایران به ارمغان آورده است، همزمان ترس و نگرانی از عواقب تهدید ها و عواقب آن را نیز به همراه داشته است. مستقل از اینکه این تهدیدات چقدر جدی باشند یا نباشند، تا همینجا و در دوره ای پرتحول در جامعه ایران، دست جمهوری اسلامی را برای مقابله با اعتراضات وسیع و آزادیخواهانه به اسم دخالت آمریکا و متحدین او و خطر جنگ و سوریه ای شدن ایران، باز کرده است.

تخاصمات امریکا و متحدین او مانند اسرائیل و عربستان با ایران در عین حال امیدی در میان گروهای قومی و بخشی از نیروهای غیر مسئول از تیپ فرقه مجاهد و حزب دمکرات و جریانی مانند سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی و... بازکرده است. در این میان حمید تقوایی یک بار دیگر به تلاشی دست زده است که نه تنها قلدری ترامپ و تهدیدهای او را توجیه کند و نفرت از سیاستهای امریکا و دولت ترامپ را کاهش دهد بلکه یک بار دیگر و این بار انقلاب خود را حتی از دل حمله نظامی امریکا به ایران پیش ببرد و یک خط و سیاست تماما پرو ناتویی در امتداد جهت تا کنونی در کل بحران خاورمیانه را دنبال کند. بحث من در این نوشته اساسا به سیاست حزب "کمونیست کارگری" از زبان دبیر اول او حمید تقوایی در این زمینه است.

حمید تقوایی در مصاحبه ای با عنوان ترامپ، جمهوری اسلامی و اپوزوسیون راست به نکاتی اشاره کرده است که بهانه ای شد تا  به  بحثهای قدیمی تر و سیاست های راست و غیر مسئولانه حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری پرداخته شود، همچنین روشن شدن بیشتر تاکتیک های انحرافی به نام کارگر و کمونیست که  حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری در مورد انقلاب ، خیزش جنبشهای مختلف در دوره های مختلف و جنگ برآمده از سیاست صرفا ضد رژیمی حمید تقوایی رهبر حزب کمونیست کارگری آن را نمایندگی میکند و نه بر مبنای منافع طبقه کارگر و حتی نه بر مبنای منافع عام  توده ای مردم . بطور روشن میتوان گفت که مخالفت حمید تقوایی با جمهوری اسلامی با اسلامیت آن میباشد و نه کل سیستم سرمایه داری حاکم بر این جامعه که امروز جمهوری اسلامی سکاندار آن است. در چنین حالتی اگر حاکمیت امروز ایران از نیمچه سیستم غربی و نه اسلامی برخوردار بود ، مدتها بود که دفتر سیاسی این حزب و در راس آن رهبریت آن در راهروهای مذاکرات و جلسات با حاکمیت جولان میداد.  بدون شک برای ما که همیشه سعی کرده ایم بنا به تحولات و شرایط مشخص، تحلیلی مشخص و کمونیستی داده باشیم مهم است که آن جریانات و گرایشهای را هم که به نام کارگر و کمونیست سالهاست انحرافی را در صحنه سیاست در مورد ایران نمایندگی میکنند نقد کنیم همچنان که در دوره ها مختلف به آن پرداخته ایم و جواب داده ایم. رد پای استدلال های امروز حمید تقوایی و سیاست رسمی حزب کمونیست کارگری را نیز میتوان در قبال جنگ، قیام و انقلاب حداقل در لیبی و سوریه مشاهد کرد. این نوشته قصد دارد بر نکاتی انگشت بگذارد تا نشان دهد چطور یک انحراف مشخص در تحولات خاورمیانه  از آن لباس حداقل در ظاهر کمونیستی بیرون میجهد و لباس پروناتویی بر تن میکند. در اینجا لازم است کمی به عقب برگشت و  بحث های کمی قدیمی تر از حمید تقوایی را دوباره روی میز گذاشت و امتداد این خط را تا امروز پیگیری کرد. در این نوشته سعی میکنم به اهم این مباحث بپردازم.

اما همزمان تئوری بافی خجولانه حمید تقوایی و حزب اش را میتوان در یک عامل دو فاکتو جستحو کرد، اول اینکه وضعیت امروز عراق بعد از حمله آمریکا و شکستش در پروژه بازگشت به دوران ابر قدرتی جهان، تبدیل کردن عراق به کشتارگاه انسانی که هنوز بعد از ١٥ سال از آن تاریخ، عراق نتوانسته رنگ امنیت و ثبات و آسایش را به خود ببیند. این ادعای سران ریز و درشت خود آمریکا و همچنین جامعه بین اللملی درباره حمله به عراق و نتایج آن میباشد. در مورد لیبی و سوریه نیز، دول غربی و در راس آن آمریکا با همان وضعیت گرفتار شده اند و شکست مفتضحانه ای که در سیاست خارجی خود در خاورمیانه با آن روبرو شده اند، عروج دار و دسته های اسلامی و قومی که نتیجه سیاستهای صدور دمکراسی دول غربی میباشد و همه مصائب و بدبختی های آن جوامع هیچ راهی را برای حمید تقوایی باز نمیگذارد که همزمان یکی به نعل میکوبد یکی هم به میخ بزند.

فاکتور دوم موج عظیمی از اعتراضات جهانی علیه سیاستهای جنگ طلبانه و فاجعه بارابرقدرتهای غربی است که جهان در طول چند دهه گذشته به خود دیده است، این مسئله به علاوه هوشیاری مردم ایران علیه  هرگونه مداخله کشورهای خارجی در تعیین سرنوشت سیاسی خود از عربستان و روسیه و... گرفته تا آمریکا و دیگر کشورهای غربی، رهبری حزب کمونیست کارگری را به ورطه یک سیاست خجولانه و کج دار و مریض در مورد جنگ در ایران انداخته است.  استدلالات غیر مسئولانه و  ماجراجویانه رهبری این حزب در لابلای مصاحبه ها، نوشته ها و بیانیه های رسمی گواهی بر نمایندگی کردن یک گرایش طرفدار جنگ دیگر در جنبش چپ  میباشد. یک مسئله دیگر که  لازم میدانم به آن اشاره ای کوتاهی داشته باشم این است که رهبری حزب کمونیست کارگری با بحثهای طرف است که متعلق به جنبش کمونیسم کارگری میباشد، متدی که منصور حکمت در شرایط متفاوتی به بحث جنگ و سیاستهای آمریکا در منطقه و در جهان بطور واضح و روشن به آن  پرداخته است و گلوی حزب کمونیست کارگری امروز را که اسماٌ نام آن را به دنبال خود یدک میکشد میفشارد. این مسئله هر چند برای حمید تقوایی زیاد محلی از اعراب ندارد و هر جا به نفع پیش بردن سیاستهای راست حاکم بر حزب اش باشد یدی طولانی در تحریف و به انحراف کشاندن تاریخ پر بار مباحث جنبش کمونیسم کارگری دارد، ولی اعتبار این جنبش و وزن سنگینی که این جنبش در چپ ایران و در جامعه ایران دارد مانعی گردیده است که در لفافه این سیاست را پیش ببرد.

به کمی جلوتر بیایم صرف ضد رژیمی گری این جریان پرو ناتویی بیشتر پوست میندازد، اگر بعد از یک دوره دفاع از دخالت ناتو در خاورمیانه و نتیاج خونبار این دخالتگری حمید تقوایی و حزبش مجبور شدند مقداری رنگ عوض کنند و کج دار و مریض از سیاستهای دخالتگرانه آمریکا در کشورهای منطقه انتقاد کند اما پشت بند آن با صراحت اعلام میکند که سرنگونی جمهوری اسلامی را حتی با "جنگ خارجی"  نیز شده تداوم انقلاب است. همه به یاد داریم که حمید تقوایی در مور حمله به لیبی و دخالت ناتو در لیبی با صراحت کمال میگفت: " درهر حال با هر نیتی که دخالت کرد از این نقطه نظر اجازه داد که انقلاب لیبی ادامه پیدا کند. ... در این مدت هم بمباران هوایی، با کمکهای دیگری، ناتو علیه قذافی فعال بود. منتهی یک نکته مهم اینجاست اینکه این نوع دخالتگری ها به هیچ وجه از نوع لشگر کشی به عراق یا افغانستان یا غیره نبود".

حمید تقوایی در مصاحبه ای با عنوان" جنگ، اپوزوسیون و سرنگونی  جمهوری اسلامی " فوریه ٢٠٠٨ میگوید: "از نظر سیاسی جنگ موقعیت جمهوری اسلامی را در منطقه تقویت خواهد کرد. کافی است رژیم از بمبارانها جان سالم بدر ببرد، کافی است فقط باقی بماند تا بعنوان طرف پیروز جنگ ظاهر شود. این جنگ به جمهوری اسلامی و کلا به جنبش فوق ارتجاعی اسلام سیاسی در منطقه و در سراسر جهان زمینه رشد و گسترش خواهد داد و یک بار دیگر فرقه ها و شخصیتهای مالیخولیائی » ضد امپریالیست» را بدنبال جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی به خط خواهد کرد"

نگرانی حمید تقوایی از بروز جنگ و حمله نظامی بیشتر از این است که آمریکا و دولتهای غربی ناکام از این پروژه بیرون بیایند، نگران این است که بمب افکن ها و ناوهای جنگی ناتو نتوانند کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند  و جمهوری اسلامی جان سالم بدر ببرد. این تمام آسمان ریسمان بافتن های حمید تقوایی و حزبش در مورد سیاست های جنگی دول غربی میباشد.

حمید تقوایی  و باز در همان جا میگوید:  " این جنگ ممکن است مراکز تولیدی و صنعتی را در هم بکوبد، جامعه را از نظر اقتصادی فلج کند و تلفات انسانی زیادی ببار آورد ولی این هنوز لزوما به معنی متلاشی شدن مدنیت و ایجاد شرایط سیاهی نظیر عراق نیست.  شرایطی شبیه عراق، که ما در ادبیات حزبی آنرا سناریوی سیاه مینامیم، یک پدیده نظامی- اقتصادی نیست، بلکه پدیده ای اجتماعی – سیاسی است.  استیصال مردم، وجود زمینه  رشد و کسب نفوذ نیروهای مذهبی و قومی و زمینه  داشتن ضد آمریکائی گری ارتجاعی چنین نیروهائی در جامعه از ملزومات شکل گیری سناریوی سیاه در یک جامعه است و در ایران نه تنها هیچ یک از این شرایط وجود ندارد بلکه عکس آن صادق است".

 ابتدا لازم میدانم که بحث من بر سر احتمال وقع جنگ و حمله نظامی به ایران نیست. اما مستقل از میزان احتمال حمله یا عدم آن بحث حمید تقوایی در این زمینه سراسر پرو ناتویی و ضد اجتماعی است. حمید تقوایی براحتی میگوید که این جنگ ممکن است که تلفات انسانی زیادی ببار بیاورد و جامعه از نظر اقتصادی فلج شود ولی این به معنی هنوز متلاشی شدن مدنیت و ایجاد شرایط سیاهی شبیه عراق نیست. بمباران مراکز تولیدی و صنعتی که میلیونها کارگر در آن توسط بمبهای ناتو قیمه  میشوند برای حمید تقوایی شرایط سیاه نیست، ویرانی و آواره گی و ترک محل و شهر و کشور زندگی برای جان به در بردن از حملات هوایی برای حمید تقوایی و حزبش شرایط "انقلابی" است و مردم بیش از پیش از جمهوری اسلامی متنفر میشوند. در این گفتار یک سر سوزن حتی از اومانیسم ساده برای دهها هزار کارگری که در اولین حمله در مراکز صنعتی نابود خواهند شد، برای میلیونها انسانی که جان و زندگی و هستی آنها تباه خواهد شد نیست. بر اساس نقشه قبلی که در دوره بوش کشیده بودند و افشا شد در حمله به ایران و طرحی که داشتند مراکز اصلی صنعتی ایران در اولین لحظات بمباران میشد و آماری که بود کشتار چند میلیون نیروی متخصص در مهمترین مراکز صنعتی ایران را در اولین دقایق باعث میشد. در نهایت اینگونه دلبستگی خود را به ناتو و دول غربی با هزار من من کردن بیان میکند.

در همین جا باز میگوید که :

 "یک نکته را هم باید تاکید کنم که در شرایط حاضر تبلیغ اینکه در صورت حمله آمریکا جامعه ایران به وضعیتی مشابه عراق دچار خواهد شد و ترساندن مردم از امکان سناریوهای سیاه میتواند به نفع حکومت اسلامی عمل کند. این به مرگ گرفتن برای به تب رضایت دادن مردم است. سطح مبارزات مردم ایران و توازن قوا میان حکومت و مردم همین امروز در آن حدی هست که بتوان نه تنها ازوقوع سناریوی سیاه جلوگیری کرد بلکه تعرض وسیعی را برای سرنگونی حکومت اسلامی در دل شرایط جنگی سازمان داد. در چنین وضعیتی دم زدن از سناریوی سیاه و رضایت دادن به حفظ مدنیت و شیرازه های جامعه در صورت وقوع جنگ، عملا بعنوان عاملی در جهت به تمکین و سکون کشاندن مردم عمل خواهد کرد".

 این بخش چکیده ای از جوهر صرفا ضد رژیمی گری سیاستی است که حمید تقوایی گوش همه را با آن کر کرده است، کاملا غیر مسئولانه و طبعا از استیصال حاکم بر حزبش است که خطر پیامدهای جنگ احتمالی مانند وقوع سناریو سیاه را کاملا مردود میکند و آن را در هیچکدام از معادلات جنگی خودش جای نمیدهد. تنها امثال حمید تقوایی و مجاهد و گروهای غیر اجتماعی و غیر مسئول میتوانند این اندازه پادرهوا در مورد جنگ و تاثیرات آن(اگر جنگی صورت بگیرد) ارزیابی مثبت داشته باشند و آنرا برکتی بدانند که تازه نه تنها امریکا خطایی نکرده است و آقای ترامپ درست مانند همتای قبلی خود جناب بوش باعث از بین بردن دیکتاتور حاکم بر ایران هم میشود و انقلاب حمید تقوایی هم بار میگیرد. میگوید که ضد آمریکایی گری ارتجاعی در عراق باعث وقوع سناریو سیاه گردید و در ایران این قضیه برعکس است. حمید تقوایی و حزبش در حمله و بمباران لیبی هم همین قولها را میداد و در سوریه نیز همان را تکرار کرد و در جنگ موصل و نابودی آن هم قول میداد که اوضاع موصل و مردم آن بهتر خواهد شد. امروز همه شاهدیم که چه توحش و بربریت بزرگی را به بشریت در کل این منطقه تحمیل کرده اند. آماری که امروز حاکمین بر عراق میگویند حاکی از ماندن ٤٠ هزار جنازه زیر ساختمانهای ویران شده موصل است. آقای تقوایی و همنظران او بر نمیگردند جواب بدهند امروز لیبی و سوریه و موصل که در همه این جنگها قرار بود وضع مردم بهتر شود و بعلاوه انقلاب به ایران هم از سوریه سرازیر شود به کجا رسید؟! این گفته حمید تقوایی من را یاد مصاحبه با شهروندان کرد عراق میاندازد که در زمان حمله آمریکا به عراق به بوش لقب دایی میدادند و او را" دایی بوش" خطاب میکردند. گویا به گفته حمید تقوایی مردم باید برای بمب افکن های ناتو دست تکان بدهند و به رقص و پایکوبی بپردازند. میگوید ترساندن مردم از امکان سناریو سیاه میتواند به نفع حکومت اسلامی عمل کند. این استدالال بر کدام مبانی نظری و سیاسی  بیرون آمده است که مردم به خشم آمده از بختک جمهوری اسلامی اگر از عراقیزه شدن ایران، سوریه ای شدن ایران و بروز سناریو سیاه مذهبی و قومی بترسند دست از اعتراضهای روزانه خود علیه حاکمیت دست میشکند و این جمهوری اسلامی است که نفع میبرد؟!

تقوایی در همان مصاحبه میگوید: "جنگ و شرایط  جنگی وضعیت سیاسی ویژه ای در ایران بوجود آورده است و سیاست ما در قبال این شرایط ادامه خط همیشگی دفاع از و نمایندگی کردن  مبارزات مردم در برابر جمهوری اسلامی و سرنگونی حکومت بقدرت انقلاب مردم است. جنگ همانطور که تاریخ بارها نشان داده میتواند به سرنگونی انقلابی دولتهای درگیر در جنگ منجر شود. و ما با تمام قوا میکوشیم این تجربه در ایران جمهوری اسلامی نیز تکرار شود".

چه شم سیاسی بالایی!!! پس زنده باد مسعود و خانم مریم رجویی که بسیار قبل از تقوایی این فرمایشات پر گهر را گفته بودند و رویای انقلاب بر دوش هر ارتجاعی از آمریکا تا عرسبتان را نجوا کرده بودند و برای انقلاب ناتویی خود حتی دولت و روسای آنرا هم تعیین کرده اند. واقعیت این است گفته ها و پیش بینی های "استادانه" تقوایی به جریان مجاهد و فرقه های قومی بسیار نزدیک است. این رویاهای آقای تقوایی در دل حمله آمریکا و شرکا به ایران است. همانگونه که در بالا اشاره کردم وضعیت ناکام نیروهای ناتو در سرنگونی دولتهای منطقه و بنیاد نهادن دمکراسی مطلوب غرب برای حمید تقوایی آن چیزی نبود که در دوره آغاز تحولات خاورمیانه سنگش را به سینه میزد به همین دلیل است که قافیه و ردیف میبافد که شرایط جنگی در  ایران با عراق و با یمن و سوریه و اینجا و آنجا فرق دارد و به قول خودش با تمام قوا میکوشند این تجربه در ایران جمهوری اسلامی نیز تکرار شود.

همچنبن گفتمان جنگ و سرنگونی جمهوری اسلامی یک گفتمان پایه ای در سیاست های حمید تقوایی تاکنون است. مخرج مشترک استدلالها و تئوری های پرو غربی حمید تقوایی در مورد جنگ بر این اساس است که "محور شر "در صف بندی هر کدام از طرفهای درگیر در جنگ، جمهوری اسلامی است . هر دولتی هم در این جنگ طرف جمهوری اسلامی باشد "محور شر در دنیا" اسم میگیرد. مگر نه این است که جنبشی به قدمت عمر جمهوری اسلامی در جریان است که آتش خشم انقلابی آن راست و چپ حکومتی را با هم میسوزاند؟ مگر نه این است که انقلاب ٥٧ برای کمونیستها آغاز دوباره ای شد  برای به زیر کشیدن بورژوازی  به قدرت رسیده جمهوری اسلامی؟ اگر تنها جمهوری اسلامی محور شر است، پس آن ضد انقلابی که خمینی را به وسیله میدیاهای نوکر زیر نورافکن انداخت و طوق بندگی حاکمیت جمهوری اسلامی را به گردن مبارزات آزادیخواهانه توده زحکمتش ایران انداخت چه اسم میگیرد؟! همان ضد انقلابی که در هر جای از آفریقا و خاورمیانه صدای انقلاب به گوشش رسید، ناوگانهایی هوایی و دریایی خود را به حرکت درآورده و پروژه شکست انقلاب را در دست گرفت. هر انقلابی در هر نقطه از دنیا اتفاق بیافتد با دو جین از ضد انقلاب داخلی و خارجی روبرو میگردد. نه روسیه، نه چین و نه آمریکا و دول غربی و نه هیچ یک از کشورهای همسایه ایران از بروز یک انقلاب توده ای نه تنها استقبال نخواهند کرد بلکه از هر تلاشی برای شکست آن فروگذاری نخواهند کرد.

منفعت سیاست پروغرب حزب کمونیست کارگری که حمید تقوایی سکان تئوریک آن را بر دوش میکشد ایجاب میکند که در این نزاع بیشترین فشار را بر  یک طرف محور شر بگذارد، ایجاب میکند که علیه جنبش ضد جنگ شمشیر بکشد و آنها را پا در هوا خطاب کند. ایجاب میکند خطر سناریو سیاه را به عنوان عاملی در جهت تمکین و به سکوت کشاندن مردم جلوه دهد. همچنین فراموش میکند که هم در لیبی و هم در سوریه ، از یک طرف نیروهای حکومتی و از طرف دیگر نیروهای خارجی بصورت مستقیم و غیر مستقیم، نیروهای بودند  که انقلاب مردمی  علیه دولت قذافی و اسد را به خاک و خون کشیدند و در همان ماههای اول به حاشیه راندند و مجال اینکه مردم در این قیام پیروزمندانه بیرون بیایند را بریدند.

باز حمید تقوایی در بحث " ترامپ، جمهوری اسلامی و اپوزوسیون راست میگوید: " ما در هر شرایطی از جمله در شرایط حمله نظامی و وضعیت جنگی  تلاش خواهیم کرد جمهوری اسلامی را بقدرت مبارزات مردم سرنگون کنیم. چه حمله نظامی بشود و چه نشود در هر حال جمهوری اسلامی اساس مساله مردم است. حتی اگر هجوم نظامی صورت بگیرد  این جمهوری اسلامی است که شرایط  پر تنش و فضای جنگی را ایجاد کرده است. حتی برای قطع جنگ باید حکومت را سرنگون کرد. "

توجه کنید این گفته ترامپ و میدیای دست راستی غرب نیست که قلدری و چماقداری آمریکا را به بهانه ارتجاع اسلامی توجیه میکند. این بی بی سی و سی ان نیست که چماقداری دولت آمریکا را برای جنایت و توحش و جنگ در هر کجا که منفعت هیئت حاکمه آمریکا ایجاب کند را به نام "دخالت بشر دوستانه" توجیه میکند. این گفته کسی است که در راس یک حزب و به عنوان لیدر آن به نام چپ و کمونیسم و با سو استفاده از تاریخ یک حزب کمونیستی، ناتو و سیاست میلیتاریستی ترامپ را توجیه میکند. اینکه جمهوری اسلامی جنایتکار است و باید برانداخته شود معلوم نیست چرا توجیه هر جنایتی است که ارتش آمریکا مرتکب شود؟ واقعا حمید تقوایی و حزبش در این میدان دست میدیای دست راستی و جنگ طلب خود غرب را از پشت بسته است.

 استنتاجی  که حمید تقوایی از جنگ دارد این است که برای مردم و کارگر معترض در آن جامعه مسئله جنگ محلی از اعراب ندارد، و اینکه دخالت نیروهای خارجی و تحمیل جنگ نه به جمهوری اسلامی بلکه به کارگر و توده زحکمتش آن جامعه  به هیچ وجه گریبان دول غربی را نخواهد گرفت، حتی باید مردم مچکر ناتو باشند که با بمباران مراکز تولیدی و صنعتی ، خانه خرابی و آوارگی میلیونها شهروند ایران، این  لکه پر تنش را محو کرده است. حمید تقوایی به دنبال راهی برای دور زدن بحث سناریو سیاه در ایران است، هر انسان انقلابی که خواهان به زیر کشیدن حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی به دست توده های زحمتکش ایران است  و همزمان وضعیت امروز عراق، لیبی و سوریه را ببیند، نمیتواند خواهان جنگ دیگری در به ابتذال کشاندن خیزشهای مردمی در یک جغرافیای دیگر باشد مگر آنکه خود بخشی از سناریو سیاه باشد. حزب کمونیست کارگری و رهبری آن با تبیین چنین سیاستی استعداد این نقش را در آینده دارند.

 

٢٦ ژوئیه ٢٠١٨