جنبش سرنگونی و کسب قدرت سیاسی

 

 

مظفر محمدی

 

طبقه کارگر و جنبش سرنگونی

 محور مبارزات، اعتراضات و خیزش هایی که از دیماه ٩٦ شروع شده،  تامین معیشت و رفع ستم و تبعیض است. از گرانی وبیکاری و فقر و گرسنگی تا بی آبی و محیط زیست مسموم و قطع برق و تبعیض جنسی، فساد و غارت داراییهای جامعه و نبود آزادیهای فردی و اجتماعی...  چشم انداز بهبود شرایط کار و زندگی و آزادی و امنیت، وجود ندارد و جواب  رژیم به آن سرکوب و خفقان است.

 در مقابل این مبارزات و اعتراضات تنها یک راه در مقابل توده های محروم باقی مانده است: سرنگونی. اکنون سرنگونی مقدم بر بهبود شرایط کار و زندگی و تامین معیشت و رفاه  و آزادی وخوشبختی شده است. این انتخاب دلبخواهی مردم نیست. این اجباری است که بر سر راه محرومان جامعه قرار گرفته است. و این آغاز جنبش توده های محروم برای سرنگونی است. اما بر سر راه این جنبش مخاطرات عظیمی کمین کرده است. زمانی که برای محرومان جامعه  تنها یک راه یعنی پایین کشیدن نظام ستم و سرکوب، باقی مانده است و بپا میخیزند باید هم پروسه سرنگونی و هم مساله کسب قدرت سیاسی را با چشمان باز نگاه کرد. یعنی باید دانست و آگاه بود که با چه نیرویی و چگونه و به چه شیوه ای امر سرنگونی را باید به انجام رساند و بدیل کسب  قدرت سیاسی بعد از سرنگونی کیست و کدام است؟  در اینجا است که بجای عصیان و شورشهای کور و خودبخودی، مساله ی افق سیاسی روشن و سازمان و رهبری جنبش تا پیروزی و کسب قدرت سیاسی به دستور جامعه می آید.

 جواب این مساله را توده های محروم و عاصی و بجان آمده در خیابان، نمی توانند بدهند. جواب جای دیگر است. جایی که سرهای محرومین باید به طرف آن برگردد. و آن کمونیسم و طبقه کارگر است. در اینجا است که کمونیسم و طبقه کارگر آگاه در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه به نفع محرومان و ستمدیدگان نقش تعیین کننده دارد.

 حضور و دخالت طبقه کارگر متشکل و آگاه در مبارزات سیاسی امروز اضافه شدن نیرویی به خیزش و عصیان های خودبخودی نیست. بلکه بسیار فراتر از آن تامین رهبری اعتراضات و مبارزات توده ای و تدارک کسب قدرت سیاسی است. مردم عاصی و بجان آمده به خیابان می آیند و کسی نمیتواند جلوشان را بگیرد. اما  خیابان وتظاهرات و یا قیام زمانی مثمر ثمر است که از پشتوانه ی محکم طبقه کارگر که سکان جامعه دستش است و رهبری طبقه کارگر توسط حزب و کمونیسم اش برخوردار باشد. باید سر جامعه به این طرف بچرخد. این اتفاق نمی افتد مگر اینکه طبقه کارگر به مثابه طبقه و در ظرفیت رهبری جامعه در راس کشمکشهای سیاسی جامعه ظاهر شود. طبقه کارگر برای اینکه بتواند در سیاست و جنبش سیاسی برای سرنگونی دخالت و نقش ایفا کند باید به سرعت بر پراکندگی صفوف خود فایق آید.

 طبقه کارگر درسهای انقلاب ٥٧ را دارد. این طبقه زمانی که پا به عرصه سیاسی گذاشت و شیرهای نفت را بست، گلوی رژیم شاه را فشرد. با وجود این نقش تاریخی در جنبش سرنگونی رژیم شاه، اما بدون آمادگی و بدون اتحاد طبقاتی و بدون سازمان و بدون شورا و بدون حزب کمونیستی کارگری اش به حاشیه تحولات سیاسی رانده شد. تلاش برای ایجاد شوراهایش را شکست دادند و تسلیم و مرعوب جنبش ملی اسلامی به قدرت رسیده گردید. این تاریخ نباید تکرار شود. طبقه ای که با بستن شیرهای نفت گلوی رژیم را می فشارد و سرنگونی اش را قطعی می سازد باید بتواند مدعی کسب قدرت سیاسی بعد از رژیم ساقط شده هم باشد. باید از قبل و در دل مبارزات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و جنبش توده ای برای سرنگونی این قابلیت و آمادگی را بدست آورده باشد.

 کمونیست ها باید این اصل را به داده جامعه تبدیل کنند که نیروی اصلی اعتراضات، شورش و قیام برای تعیین تکلیف سرنگونی و کسب قدرت سیاسی در مراکز کار و تولید متمرکز است. اگر طبقه کارگر ضرب اول به خیابان نمی آید از عدم توانایی و قدرت آن نیست، خصلت و شیوه و مکانیسم مبارزه و اعتراض طبقه کارگر با توده های پراکنده مردم متفاوت است.  از جمله یک اعتصاب عمومی کارگری مهر طبقه کارگر را بر خیابان می کوبد و در نهایت کمر بورژوازی را خم می کند. یا اعتراض و اعتصاب کارگران برای افزایش دستمزد بالاتر از خط فقر و به نسبت تورم همین امروز و نه انتظار تا آغاز سال بعد، خواست بیمه بیکاری و تامین معیشت میلیون ها بیکار و محرومان جامعه، آزادی بیان و تشکل و اعتصاب و تحزب برای طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه، لغو اعدام، برابری زن و مرد، لغو حجاب و... همه و همه در مقابل بورژوازی به گل نشسته و بی جواب، در حد حکم مرگ جمهوری اسلامی است حتی بدون اینکه مرگ بر رژیم هم گفته شده باشد.

 جنبش مجامع عمومی کارگری، جنبش افزایش دستمزد، جنبش بیکاران برای بیمه بیکاری و تامین معیشت، جنبشهای اجتماعی زنان، معلمان، علیه اعدام و... همه اجزای یک جنبش طبقاتی و اجتماعی برای سرنگونی جمهوری اسلامی اند. چرا که این رژیم از پاسخ به این مطالبات و جنبش ها عاجز است و تنها راه بقای امروز تا فردای خود را سرکوب و نگه داشتن جامعه در انتظار می داند.

 مبارزه طبقه کارگر زدن به ریشه نظام ستم و سرکوب سرمایه داری است. مبارزه اقتصادی طبقه کارگر که سرمایه داری بحران زده و فاسد ایران پاسخی به آن ندارد، زدن تیشه به ریشه این نظام است. در شرایط بحران زده سرمایه داری ایران این مبارزات به امری سیاسی و مربوط به سرنگونی و پیشروی طبقه کارگر به سمت قدرت سیاسی تبدیل شده است. اعتصابات کارگری، سراسری شدن این اعتصابات  که در دل آن اتحاد و سازمان و رهبری و تحزب کمونیستی طبقه کارگر شکل گرفته باشد، ستون فقرات و رهبری جنبش سرنگونی و بدیل قدرت سیاسی در ایران است

 اگر بپذیریم که طبقه کارگر ضرب اول به خیابان نمی آید، اما هرحرکت و اعتراض و اعتصاب سازمانیافته و قدرتمند و سراسری کارگری، جایگاه تعیین کننده این طبقه در مبارزه سیاسی و در جنبش سرنگونی نشان می دهد. این اولویت اول کمونیست ها و بخش آگاه طبقه کارگراست.

 کارگران در مجامع عمومی  کارخانه ها و مراکز کارگری و جنبش مجامع عمومی خود، شور و تبادل نظر و تصمیم گیری می کنند، علیه دخالت های خارجی موضع میگیرند، از اعتراض محرومین درخیابان ها حمایت می کنند،علیه سرکوب مبارزات توده ای میایستند، اعتصاب عمومی اعلام می کنند و الی آخر. جنبش بیکاران بعنوان بخش بیکار طبقه، با خواست بیمه بیکاری و تامین معیشت ابراز وجود می کند. جنبش زنان و محرومان جامعه  همه و همه اجزای جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی است. اگر در تهرات یک میلیون بیکار بیایند و بیمه بیکاری و تامین معیشت بخواهند. اگر زنان بیایند و بر ته قابلمه خالی بزنند، اگر مردم سفره خالی در خیابان ها پهن کنند، حتی نیازی به مرگ بر این و آن نیست. نفس این مبارزات حکم به سرنگونی است  و هر کدام از این ها از مرگ بر خامنه ای و ...، موثر و کوبنده تر است.همه این ها اجزای جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی است. چرا که رژیم قادر به پاسخ به هیچکدام از خواستهای جامعه نیست و هرمطالبه ی ولو کوچک حتی خواست حقوق های معوقه را با سرکوب جواب می دهد و سیاسی اش می کند. به این دلیل خودبخود مساله سرنگونی مطرح میشود.

 اگر ابعاد جنبش سرنگونی و جنبشهای اجتماعی این دوره ایران را گسترده ببینیم و فقط به خیابان محدود نکنیم در نتیجه به راه حل و طرح و روش ها و اشکال مبارزاتی متنوع و گسترده در این جنبش ها می رسیم. برای جنبش سرنگونی نمیتوان یک نسخه عمومی و همه با هم پیچید. علاوه بر جنبه طبقاتی مساله و موقعیت کمونیسم که اساسی ترین مساله کمونیسم و ما است، گرایشات سیاسی و اجتماعی قدرتمندی در جامعه حضور دارند و عمل می کنند. هر کدام از این گرایش و سنت ها نیروی خود را دارند و بعلاوه امکانات و قدرتهای گوناگون داخلی و خارجی پشتشان ایستاده است. مقابله با این پدیده بسیار پیچیده و سخت است. و این وضعیت ما را باید بسیار محتاط کند.  
 

سرنگونی و کسب قدرت سیاسی

سرنگونی جمهوری اسلامی موضوعی مربوط به کسب قدرت سیاسی هم هست. این ها از هم جدا نیستند وکاملا بهم مربوط و بهم پیوسته اند. یکی پس از دیگری نیست. توقع، انتظار و یا ادعای اینکه مردم اول رژیم را سرنگون می کنند و بعد ما قدرت را میگیریم، تنها توهم نیست بلکه ابلهانه است. جنبش و جریانی که در امر سرنگونی دست بالا دارد بطور طبیعی بیشتر از هر کس دیگر شانس قدرت گیری دارد. در نتیجه  سیاست، افق و دورنمای کسب قدرت برجنبش سرنگونی ناظر است و در دل این جنبش راه خود را به طرف قدرت هموار می کند. سرنوشت جنبش سرنگونی و پیروزی آن را تعداد کمتر یا بیشتر شرکت کنندگان در این جنبش و یا اشکال عصیان وشورش و قیام های ناگهانی، تعیین نمی کند. سیاست، افق، سازمان و رهبری مبارزات و اعتراضات است که سرنوشت جنبش سرنگونی را به نفع این یا آن گرایش و بخش و طبقه در جامعه  تعیین می کند.

 چه سیاستی ناظر بر این جنبش است، این جنبش چه سازمانی دارد، رهبری جنبش کدام است؟ و شکل پیروزی مورد نظر چیست؟ قدرت چگونه دست به دست می شود و کدام نوع حاکمیت جایگزین حکومت ساقط شده در نتیجه ی قیام توده ای و سازمانیافته می شود؟ ... این ها سوالاتی هستند که رهبران مبارزات و اعتراضات بویژه طبقه کارگر بعنوان رهبر اصلی جنبش از همین حالا به آن جواب دهند.  با توجه به این اصل بی بروبرگرد باید سراغ چند و چون و کم وکیف جنبش کنونی، جنبش سرنگونی برویم.
 

 اول از مشخصات جنبش سرنگونی کنونی شروع کنیم

  جنبش سرنگونی که با خیزش دیماه استارت خورده است، جنبشی برای کسب قدرت سیاسی نیست. جنبشی سلبی است و سرنگونی رژیم را می خواهد و یک گام بعدتر را نمی داند چیست. این جنبشی خودآگاه و سازمانیافته و با رهبری و سیاست معین برای کسب قدرت نیست. این جنبش چطور خودآگاه و سازمانیافته و دارای رهبری و سیاست رادیکال و آزادیخواهانه و برابری طلبانه می شود؟ تا بتواند هم جمهوری اسلامی را بزیر بکشد و هم آلترناتیوهای بورژوایی و قومی و تهدیدات خارجی را خنثی کند؟

 در اینجا بحث بر سر این نیست که به جنبش سرنگونی فرمان توقف داد. امروز دیگر همه می دانند که بانی اصلی همه مصیبتهای جامعه از فقر و فلاکت و بیکاری و اعتیاد و فحشا و فساد و قحطی و بی آبی و تخریب محیط زیست و ستم و تبعیض جنسی و سرکوب واعدام و شکنجه و زندان... و جهنمی که برای مردم ساخته شده، جمهوری اسلامی است. و این مانع اگر یک روز هم زودتر برداشته شود به نفع جامعه و انسانیت و مردم است.

 ما کمونیستها هیچ وقت مشروعیت جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناختیم. و امروز با آغاز جنبش سرنگونی موظفیم و مسئولیم که به جامعه بگوییم راه پیروزی این جنبش از چه مسیرهایی می گذرد. مردم گرسنه و ستمدیده و محروم عصیان و شورش می کنند و میخواهند دشمن شان را از سر راه بردارند. اما این کار بدون سیاست روشن، بدون تاکتیکهای معین، بدون رهبری و سازمان و اتحاد در وهله اول در صفوف طبقه کارگر و سپس مردم و بدون چشمان باز و بدون شناختن دوست و دشمن...، جامعه را از چاله به چاه بیندازد.

 ما امروز در شرایطی شبیه سالهای ٥٦ و ٥٧ هستیم. با همان تب و تاب جامعه برای سرنگونی و با همان ناآمادگی جامعه و مردم محروم برای مقابله با دشمنان و تدارک کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر و کمونیسم اش. امروز باید خطاب به جامعه از اینجا شروع کرد که، چگونه نگذاریم که تاریخ تکرار شود. چه مخاطراتی جنبش مردم را تهدید می کند. راه پیروزی جنبش سرنگونی و تدارک کسب قدرت در دل آن کدام است؟

 تدارک کسب قدرت در دل همین اعتراضات و مبارزات در محل های کار و محلات زندگی دیده می شود. طبقه کارگر و رهبرانش و مردم و رهبرانشان در دل این مبارزات و جنگ کنان خود را سازمان می دهند، متحد می شوند، رهبرانشان جلو می آیند و در صفوف متحد و سازمانیافته و آگاه خود سیاستها و روشهای مبارزاتی و افق های مطرح شده بر سر راه جنبش را سبک سنگین می کنند و راه و روش و سیاست و افق درست را انتخاب می نمایند. پس بحث بر سر توقف جنبش نیست. برعکس بحث بر سر آگاهانه و با چشمان باز جلو رفتن است و در اینجا به موضوع دوم می رسیم.
 

مساله دوم این است،  بدانیم و آگاه باشیم که راه ها و اشکال سرنگونی و تغییر رژیم هم به اندازه افق ها و سیاستهای ناظر بر آن متنوع است. از جمله:
 
 ١- یک راه و روش پیشاروی جنبش سرنگونی، دخالت نظامی امریکا و اسراییل و متحدین منطقه ای شان چون عربستان و ... است. این یک روش برای تغییر رژیم و سرنگونی جمهوری اسلامی است. طبیعی است اگر رژیم به این شیوه سرنگون شود جانشین و آلترناتیو آن را همان نیروهای پیروز یعنی امریکا و اسراییل و نیروهای ارتجاعی وابسته به خودشان تعیین می کنند و سر کار می آورند. نمونه کرزای در افغانستان، مالکی و عبادی در عراق، ارتش آزاد و نیروهای اسلامی در سوریه و... بدون شک ته این ماجرا سناریوی سیاه است. این سناریو از هم اکنون در دستور نیروهای سیاه چون مجاهدین و قوم پرستان و فدرالیستها و فرقه ها و باندهای قومی و مذهبی...، قرار گرفته و قرار داده شده است.
ولو جنگی در کار نباشد اما فضای جنگی و ترس و ارعاب  از دوران بوش تا حالا بر فراز سر ایران قرار گرفته و وحشت از تکرار سناریوهای سوریه و عراق در دل مردم کاشته شده است.  

 ٢-  راه و روش دیگر سرنگونی و تغییر رژیم، تحریم اقتصادی مورد نظر ترامپ برای فلج کردن جامعه و تحمیل گرسنگی و فقر مضاعف به مردم است. دشمنان مردم، بر عصیان و شورشهای خودبخودی محرومین و گرسنگان سرمایه گذاری کرده و می خواهند با موج سواری، زمینه های تغییر رژیم را این بار به شیوه ی "نرم" فراهم کرده و باز آلترناتیو خود را جایگزین کنند. این راه و روش هم کم تر از تهدید و حمله نظامی مخاطره آمیز نیست. دراینجا هم افسار خشم و عصیانهای کور مردم دست دشمنان رنگارنگی چون ترامپ و نتنیاهو و شیخ عربستان است که با سیاست جنایتکارانه ی تحریم اقتصادی و فشردن گلوی مردم و تحمیل فلاکت محض، نقش ناجی را بازی کنند و بر مردم محروم بپا خاسته منت بگذارند که رژیم را تغییر می دهند. پس مردم باید شکرگزار باشند و آلترناتیو و جانشین حاکمیت ساقط شده را که "ناجیان" برایشان تعیین می کنند بپذیرند. ولو سیاستهای تحریمی ترامپ هدفش سرنگونی رژیم نیست و خودشان هم همین را می گویند و کماکان تلاششان سر براه کردن جمهوری اسلامی است. 

 ٣- و بالاخره سوم، راهکار و روش لیبرال ها، دمکراسی خواهان پروغرب و جریانات پرورژیم از طریق طرح رفراندوم و کشاندن جمهوری اسلامی به تغییراتی در سیاستهای داخلی و خارجی و کنار آمدن با امریکا و دول منطقه است.  جمهوری اسلامی مقبول دول سرمایه داری بزرگ و کوچک، یک راه دیگر تغییر رژیم بدون سرنگونی و فروپاشی کامل نظام است. آیا این راه میانبر جمهوری اسلامی را از زیر تیغ جنبش واقعی سرنگونی از جانب ده ها میلیون کارگر و زحمتکش و مردم محروم و ستمدیده بیرون می آورد؟ جواب این سوال را جنبش مستقل طبقه کارگر و محرومان جامعه برای سرنگونی باید بدهد.  

 این ها صرفا احتمالات نیستند بلکه  سیاست و  راه و روشهای آشکار و صریح و روباز اند و چیز پنهانی در آن وجود ندارد. تدارک تهدیدات نظامی از سالها قبل دیده شده است. نقشه تحریم اقتصادی فلج کننده کشیده شده و در حال اجرا است. و تلاش لیبرال ها و بورژوازی پروغرب و پرو رژیمی ها برای قانع کردن جمهوری اسلامی به کوتاه آمدن در مقابل امریکا و متحدینش، کوتاه آمدن از دخالتهای نظامی در منطقه و بهره برداری از امکانات دول سرمایه داری و شاید گشایشی در بحران مرگبار اقتصادی ...، همچنان ادامه دارد. 

٤- در اینجا به موضوع و راه  چهارمی می رسیم که جنبش مستقل مردم برای سرنگونی است

در مقابل همه راه های فوق، توده های محروم و بجان آمده هم جنبش علنی و آشکار و روبازی برای سرنگونی جمهوری اسلامی برپا کرده است.  طبقه کارگر و مردم باید به آن سه راه حل امپریالیستی و ارتجاعی برای تغییر رژیم و یا وادار کردن آن به تسلیم و سازش با امریکا و غرب برای حفظ نظام، به چشم دشمنان جدی جنبش خود نگاه کنند. پیروزی جنبش مستقل طبقه کارگر و محرومان و ستمدیدگان جامعه برای سرنگونی جمهوری اسلامی در گرو پاسخ طبقاتی و کمونیستی است.
 

پاسخ کمونیستی به جنبش سرنگونی و کسب قدرت سیاسی

در شرایط کنونی محور پاسخ کمونیستی به جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی با مشخصات و تعاریف فوق و برنامه و راهکار و روش های سازمانی و اشکال مبارزاتی در این جنبش  عبارتند از:


 ١- تحزب کمونیستی طبقه کارگر. جنبش کمیته های کمونیستی کارخانه و مراکز بزرگ و کوچک کار، آن جنبش حزبی است که کارگران کمونیست با اتحاد خود و ایجاد شبکه های روابط بین خود می توانند بوجود آورند. کارگران سوسیالیست و آژیتاتورها و شبکه های محافل کارگران بوفور وجود دارند اما تا کنون سراغ سازماندهی خود در کمیته های کمونیستی و تامین تحزب کمونیستی طبقه کارگر نرفته اند. جنبش کمیته های کمونیستی در شرایط کنونی و برای پاسخ به مهم ترین معضل طبقه کارگر در جنبش سرنگونی و کسب رهبری آن از نان شب برای کمونیسم و طبقه کارگر واجب ترشده است.

اگر تا دیروز تحزب کمونیستی طبقه کارگر گوش شنوا نداشت و اعتراضات کارگری در چنبره  رفرمیسم تنگ نظر و سندیکالیسم محدودنگر گرفتار آمده بود امروز بخش آگاه طبقه کرگر و کارگران کمونیست  باید متوجه باشند که حتی یک روز تاخیر در اتحاد صفوف کمونیست ها در جنبش کمیته های کمونیستی کارخانه ها و مراکز کار، مهلک و کشنده است.

جنبش کمیته های کمونیستی از طریق متحد شدن کارگران کمونیست و ایجاد شبکه های این جنبش در مراکز بزرگ صنعتی و کارخانه ها و کارگاه ها، پیش شرط تحقق اتحاد طبقاتی صفوف طبقه کارگر در مجامع عمومی و شوراهای کارگری برای ایفای نقش سیاسی سرنوشت ساز در جنبش سرنگونی است. حکمتیست ها نقش لولای اتحاد کارگران کمونیست را برعهده دارند.

٢- برپایی سریع و پیگیر جنبش مجامع عمومی کارگری  در همه مراکز بزرگ و کوچک کار اولویت فوری کمونیست های طبقه کارگر است. درشرایط کنونی جنبش مجامع عمومی کارگری  یک ضرورت  تاریخی و فوری ترین امر طبقه کارگر است . جنبشی که در امر سرنگونی جمهوری اسلامی نقش درجه اول و رهبری کننده بعهده خواهد داشت و در شرایط انقلابی شوراهای کارگری برای کسب قدرت و تشکیل دولت کارگری از دل آن بیرون می آید. بدون این، قیام و انقلاب هم بشود، سر طبقه کارگر و کمونیسم و اکثریت زحمتکش جامعه بی کلاه می ماند. شوراهای کارگری نهاد تصرف قدرت سیاسی و خلع ید قدرت و ثروت از بورژوازی است. این تدارکی برای پیشروی بسوی انقلاب مداوم تا حکومت کارگری است.

٣- دانشگاه ها، نهادهای سیاسی و صنفی خود را تاریخا داشته و دارند. نهادهایی که از گرایشات گوناگون تشکیل شده و در شرایط امروز، در جنبش سرنگونی سیاستهای معین خود را دنبال خواهند کرد. در دانشگاه ها زنده کردن و در دست گرفتن  سنت و الگوی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب "داب"  پاسخ رادیکال جنبش دانشجویی به دخالت و ایفای نقش این بخش جامعه در جنبش سرنگونی است. دانشجویان کمونیست باید فضای سیاسی دانشگاه را با سیاستهای کمونیستی و سوسیالیستی و آزادیخواهانه هر جا قدرت دارند، تصرف کنند.

٤- معلمان، بازنشستگان... و حتی کسبه، نهادهای خود را دارند. کانون های معلمان و بازنشستگان باید تحت رهبری معلمان کمونیست و آزادیخواه در آیند. جنبش رادیکال معلمان هم اهرم فشار دیگری بر جمهوری اسلامی است.

 ٥- کنترل فضای سیاسی محلات کارگر و زحمتکش نشین و اتحاد صفوف زحمتکشان محله توسط کمونیست ها و پیشروان و معتمدین رادیکال محله امری ضروری و حیاتی و امروز شدنی است. هر تغییری در فضای سیاسی حتی یک محله و خودآگاهی مردم آن، الگویی برای دیگر محلات شهر و قابل تکثیر توسط فعالین و معتمدین آزادیخواه و محبوب مردم محلات است. اشکال سازمانی این اتحاد و همدلی را خود رهبران و پیشروان محلات تعیین می کنند. در بهترین حالت شوراهای مردمی ابزار مهمی برای تصمیم گیری مردم و پشتوانه محکمی برای فعالین سیاسی و پیشروان مردم در محلات است.

٦- گارد آزادی در محلات شهرهای بزرگ، پشتوانه محکمی برای تامین امنیت فعالین و تجمعات مردمی است.  در کردستان، گارد آزادی مسلح و آماده، نطفه های تسلیح عمومی و سازمان دادن مردم در گردان های مسلح علیه توحش جریانات باند سیاهی درون رژیم وتعرض ناسیونالیستها و قوم پرستان به آزادی ها و دخالت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه  است.

٧- خیابان آخرین و نهایت امر برای تعیین تکلیف سرنگونی و قدرت سیاسی توسط جنبش های خودآگاه است. خیابانی که زیر پای جنبش های اجتماعی: مجامع عمومی و شوراهای کارگری با رهبری و پرچم و شعار طبقاتی خود، مردم محلات و شهرها با رهبران و پرچم و شعارهای واحد، جنبش و صف   متحد زنان با رهبران سوسیالیست و برابری طلب در پیشاپیش خود، جنبش معلمان با پرچم کانون های خود،  جنبش و صف بیکاران، جنبش دانشجویان  آزادیخواه و برابری طلب ...، به لرزه در خواهد آمد و به یک قیام پیروزمند توده ای می انجامد.

 ٨- منشور سرنگونی جمهوری اسلامی ایران پلاتفرم حداقلی در جنبش سرنگونی است که همه ی جریانات سیاسی و مسوولیت پذیر را برای متعهد شدن به آن فرا می خواند. (متن کامل منشور سرنگونی ضمیمه است)

  این جواب کمونیست ها و حزب ما به جامعه و جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی است.  تدارک این کار امر کمونیسم و حزب ما است. در  همه جا. در مجامع عمومی کارگری، شوراهای مردمی، در دانشگاه ها و در میان معلمان و زحمتکشان و زنان...

 این تدارک، امر چندین ماه و سال نیست. وظایفی فوری و همین امروز کمونیسم و طبقه کارگر ایران است.

کمونیست های جامعه و حکمتیست ها و حزب ما، در مقابل جامعه و مردم مسوولیم. مسوول خودآگاهی مردم و نشان دادن راه درست هستیم. رساندن جامعه به این حقایق و خودآگاهی اولین و فوری ترین کار ما است. ما از وقایع و عصیان کور و تحرکات خودبخودی دنباله روی نمی کنیم و یا مرعوب هیاهوی دشمنان رنگارنگ مردم نمی شویم. ما برای از این خیزش تا خیزش بعدی برنامه ریزی نمی کنیم. ما  راه به  پیروزی رسیدن  جنبش سرنگونی را از اول تا انتها نشان می دهیم و خود در پیشاپیش ان قرار داریم. مردم باید با چشمان باز به جنبش خود برای آزادی و برابری و رهایی نگاه کنند. دوستان و دشمنان خود را بشناسند. و حول راه حل، برنامه، سازمان و افق سیاسی و پیروزمند جمع و متحد شوند. ما باید پیروزی جنبش سرنگونی را با هدف کسب قدرت توسط طبقه کارگر و مردم زحمتکش، با جمع شدن و متحد شدن و حلقه زدن جامعه ی خودآگاه، دور راه حل و برنامه و سازمان و افق سیاسی کمونیست ها و حکمتیست ها و حزب ما  تامین و تضمین کنیم.

 ما نباید بگذاریم دشمنان یا دوستان گیج سر و متوهم، اعتراضات و مبارزات کنونی جامعه علیه فقر و فلاکت و تبعیض و ستم را به عصیانهای کور خیابانی سوق دهند و یا به کشف راهکارهای ذهنی و من درآوردی برای جامعه مشغول شوند.  

کسی که فکر می کند می تواند از نمد جنبش سرنگونی بدون رهبری و سازمان و افق سیاسی و آلترناتیو روشن،  کلاهی برای خود بدوزد، به شدت پرت و در حاشیه و زیر پای هیاهوی عصیان های کور و تحرکات و تحریکات دشمنان رنگارنگ داخلی و خارجی له می شود. ما باید از کشیده شدن جامعه به مهلکه ی عصیان و خشم کور و تونلی که تهش تاریک است، بپرهیزیم.

 ما اکنون در آغاز جنبش مان برای سرنگونی جمهوری اسلامی، در مرحله تدارک خودآگاهی مبارزات و اعتراضات توده ای کنونی و سازمانیابی و تامین رهبری و افق سیاسی روشن آن هستیم. جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی باید به قیام و انقلاب کارگری و توده ای و برقراری جامعه سوسیالیستی و ازادی و برابر بینجامد. کمونیست ها و طبقه کارگر و زنان و مردان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب نباید به کم تر از این قناعت کنند و رضایت دهند!

 

مرداد ٩٧-  ژوئیه ٢٠١٨

***
 

ضمیمه:

منشور سرنگونی جمهوری اسلامی ایران

 

سرنگونی بی قید و شرط و کامل جمهوری اسلامی، باز داشتن عوامل آن از امکان مقاومت در مقابل مردم و پاشاندن بنیادهای زندگی مدنی  و همچنین تضمین حق مردم در انتخاب آزاد و آگاه نظام حکومتی آینده کشور، اساس منشور سرنگونی جمهوری اسلامی است. سرنگونی جمهوری اسلامی پیش شرط  تضمین حق مردم در تعیین نظام آتی ایران است.

معنی پیروزی جنبش سرنگونی، جایگزین شدن جمهوری اسلامی با یک دولت موقت با وظیفه اعلام فوری مطالبات انقلابی زیر به عنوان قانون و اجرای بی قید و شرط  آنها است.


۱
 - اعلام سرنگونی و انحلال جمهوری اسلامی

۲ - انحلال و خلع سلاح سپاه پاسداران، ارتش و کلیه دارودسته های نظامی و شبه نظامی وابسته به جمهوری اسلامی، تحت کنترل گرفتن کامل کلیه امکانات تسلیحاتی، تدارکاتی و اموال و دارائی های این ارگانها و نهادها .

۳ - انحلال کامل وزارت اطلاعات.

۴ - قابل دسترس کردن کلیه آرشیوها، بایگانی ها و پرونده های دولت از جمله سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات برای مردم.

۵ - مصادره کلیه موقوفات و اموال و دارائی های نهادهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک اسلامی، اموال سران جمهوری اسلامی، "حوزه های علمیه" و نهادها و مدارس اسلامی و استفاده از آنها برای رفع نیازهای مادی، معنوی، تفریحی، سیاسی و اجتماعی مردم. 

۶ - انحلال کلیه "حوزه های علمیه"

۷ - دستگیری سران جمهوری اسلامی

۸ - مسلح کردن مردم در میلیس های توده ای برای دفاع از آزادی، برای سرکوب مقاومت بازماندگان جمهوری اسلامی و تعرض هر نیروئی به آزادی ها و حقوق مردم.

۹ - اعلام جدائی کامل مذهب از دولت و آموزش و پرورش.

۱۰ - لغو کلیه قوانین و مقرراتی که منشاء مذهبی دارند. اعلام آزادی مذهب و بی مذهبی.

۱۱- اعلام آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، مطبوعات، اجتماعات، تشکل، تحزب و اعتصاب.

۱۲ – اعلام برابری کامل و بی قید و شرط زن و مرد در حقوق مدنی و فردی. لغو کلیه قوانین و مقرراتی که ناقض این اصل است.

۱۳- اعلام برابری کامل حقوق همه شهروندان، صرفنظر از جنسیت، مذهب، ملیت، نژاد و تابعیت.

۱۴ -  آزادی کلیه زندانیان سیاسی.

۱۵ -  لغو مجازات اعدام.

۱۶ - دسترسی همگانی بویژه تشکلهای توده ای مردم و احزاب سیاسی به رسانه های جمعی دولتی.  

۱۷ – تضمین بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد آماده بکار بالای ۱۶ سال. پرداخت بیمه بیکاری مکفی و سایر هزینه های ضروری به کلیه کسانی که به علل جسمی یا روانی توان اشتغال به کار ندارند.

۱۸ – ارجاع مساله تعیین نظام حکومتی آینده ایران و تهیه قانون اساسی به مجمع نمایندگان مستقیم مردم حداکثر ظرف ۶ ماه.

۱۹ - برگزاری رفراندم در مناطق کرد نشین غرب ایران، زیر نظارت مراجع رسمی بین المللی، برای دادن حق انتخاب آزاد و آگاه به مردم این مناطق برای ماندن در ایران بعنوان اتباع متساوی الحقوق با دیگران و یا جدائی از ایران و تشکیل دولت مستقل. این رفراندم باید با خروج نیروهای نظامی دولت مرکزی و تضمین یک دوره فعالیت آزادانه کلیه احزاب سیاسی در کردستان، به منظور آشنا کردن توده مردم با برنامه و سیاست و نظرشان در این همه پرسی، انجام شود.

حزب کمونیست کارگری – حکمتیست همه مردم آزادیخواه، احزاب سیاسی، تشکل های توده ای و فعالین سیاسی را فرا میخواند که برای دفاع از جامعه ایران در مقابل هر نوع سازش با جمهوری اسلامی و  برای حفاظت از جامعه در مقابل استیلای دارودسته های ارتجاعی و باند سیاهی اسلامی، قومی و عشیره ای و کانگسترهای سیاسی این منشور را مورد حمایت قرار دهند. 
 

فوریه ۲۰۰۵- بهمن ۱۳۸۳