انقلاب و کردستان

 

مصاحبه رادیو نینا با مظفر محمدی

 

 

نینا:  اگر با یک دوربین، انقلاب ١٣٥٧ ایران و حوادث آن به تصویر کشیده شود، بدون شک کردستان و اتفاقاتی که درآنجا افتاد، یکی از صحنه های مهم انقلاب خواهد بود. روایت های زیادی از اتفاقات در کردستان وجود دارد از ناسیونالیستهای کرد گرفته تا خود جمهوری اسلامی، هرکدام به شیوه ای روایت کرده اند و هرکدام سعی کرده اند نقش کردستان و اتفاقات افتاده در آن دوره را به گونه ای بازنمایی کنند. برای نمونه ناسونالیست ها سعی می کنند تمام منفعت این پدیده را به جیب احزاب ناسیونالیست بریزند وجمهوری اسلامی هم سعی کرده با مورد خطاب قرار دادن کردستان به جبهه کفار، کشتار و حملات وحشیانه اش را توجیه کند.به نظر شما نقش کردستان در انقلاب وبخصوص پس از قیام بهمن و جدال انقلاب و ضد انقلاب در ایران چه بود ؟ هرچند وقتی که از تقابل حمهوری اسلامی با انقلاب در کردستان حرف زده می شود همه جنگ و تقابل نظامی را به یاد می آورند ابعاد توده ای ترو کشمکشهای غیر نظامی چه بود و چه جایگاهی داشت ؟

مظفر محمدی: انقلاب ایران انقلابی ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری شاه بود. تظاهرات و اعتراضات توده ای در ایران علیه استبداد و قدر قدرتی نظام شاهی و خفقان و زندان و شکنجه و اعدام ها بود. همزمان با شهرهای بزرگ ایران و با کمی تاخیر تظاهرات های علیه رژیم شاه در شهرهای کردستان هم شروع شد.

 شکستن درب زندانهای شاه و آزادی زندانیان سیاسی یک خواست و هدف اولیه تظاهر کنندگان و سرانجام قیام کنندگان بود. در این دوران، هنوز بحث گشایش سیاسی در نظام شاهی با ترس و نگرانی از جانب بورژوازی حاکم عنوان می شد، تلاشهایی در جامعه برای ایجاد نهادهای صنفی و مدنی شروع شد. از جمله در سال ١٣٥٦ ما معلمان سنندج  کانون معلمان را سازمان دادیم. ساواک شاه مانع نشد اما آمدند و عکس و فیلم گرفتند و در روزهای تظاهرات ها از آن علیه ما استفاده کردند. بهنگام اوجگیری اعتراضات و تظاهرات در تابستان و پاییز ٥٧  سرعت پیشروی اعتراضات و تظاهرات ها چه به لحاظ گستردگی و توده ای شدن و چه طرح شعارهای رادیکال باور نکردنی بود. رژیم شاه با آن همه دستگاه های عریض و طویل پلیسی و نظامی نتوانست عهده دار مردم شود.

 اواخر پاییز ٥٧ بود که شعار مرگ بر شاه داده شد. و این آخر خط بود. زمانی که کارگران نفت لوله های نفت را بستند در واقع گلوی رژیم شاه هم فشرده شد و با قیام ٢٢ بهمن ٥٧ این رژیم به پایان عمر ننگینش رسید. با پیروزی قیام که به سرنگونی رژیم شاه منجر شد اما وظایف انقلاب تمام نشده بود و حتی باید گفت تازه شروع می شد. اما تداوم انقلاب تا پیروزی نهایی و بر انداختن نظام سرمایه و برقراری حکومت کارگران و جامعه سوسیالیستی آزاد و برابر، اتفاقی بود که متاسفانه نیفتاد. جریانات اسلامی وابسته به خمینی که در شبکه های مساجد و تکایا  و حوزه های علمیه در تار و پود جامعه تنیده و سازمان یافته بودند و با حمایتی که امریکا و غرب از خمینی کردند و او را به تهران برگرداندند و ارتش را دست نخورده تحویلش دادند.... این جریان  توانست بر اوضاع مسلط شود.

 در مدت زمانی کوتاه شوراهای کارگری را منحل و مردم را خلع سلاح و مخالفین نظام اسلامی را دسته دسته قتل عام کردند. کشتارهایی که در دهه ٦٠ به اوج خود رسید. و به این ترتیب انقلاب شکست خورد و به اهداف آزادیخواهانه و برابری طلبانه اش نرسید.

 در کردستان اما جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته نشد و از همان آغاز جنبشی آزادیخواهانه و در دفاع از قیام و انقلاب  شکل گرفت و مقاومت و مبارزه ای سیاسی و نظامی گسترده سازمان یافت. کردستان در این زمان منطقه امنی شد برای همه فعالین سیاسی  که رژیم اسلامی را برخاسته از انقلاب ندانسته و آن را ضد انقلاب می دانستند.

 همچنین کردستان منطقه ای شد که کمونیست های سراسر ایران و از جمله کردستان یک حزب سراسری به نام حزب کمونیست ایران در این منطقه تشکیل دادند. که به یک قطب چپ و کمونیستی قدرتمند در ایران تبدیل شد.

 در دل مقاومت مردم کردستان علیه حملات پی در پی جمهوری اسلامی به کردستان، در واقع دو جنبش متفاوت با اهداف و سیاستهای متفاوت در جریان بود. یکی جنبش ناسیونالیسم کرد و دیگری جنبش انقلابی و سوسیالیستی کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان کردستان.  این دو گرایش و جنبش اجتماعی تا به امروز در کردستان هر کدام به حیات خود ادامه داده اند.

جنبش انقلابی کردستان علاوه بر این که به درست به جمهوری اسلامی و رفراندوم خمینی لبیک نگفت وجواب رد داد، در همان  حال به گرایش و جنبش قومی  وناسیونالیستی کرد هم جواب رد داد و در همه این سالها در سنگر مبارزه با جمهوری اسلامی و علیه قوم گرایی و مذهب و تفرقه در صفوف طبقه کارگر ایستاده است. این را هم بگم که رهبری جنبش ناسیونالیسم کرد به خمینی لبیک گفت. اما این لبیک در مقابل موج عظیم آزادیخواهی و انقلابی مردم علیه جمهوری اسلامی به جایی نرسید و برای حزب دمکرات جایگاه و حرمتی نخرید.

 این سنت و این تجربه که ما کمونیست های کردستان نمایندگی کردیم نتیجه اش این بود کارگران کردستان و زنان وجوانان آزادیخواه و برابری طلب در ابعاد وسیعی پرورده و از آگاهی نسبتا خوبی برخوردار شوند. فعالین کارگری کمونیست و سوسیالیست در میان کارگران عروج کنند. وسنت مبارزه و مقاومت رادیکال باعث تداوم مبارزه جویی مردم علیه جمهوری اسلامی و ایستادگی در مقابل ستم و سرکوب سیاسی و مذهبی و تبعیض جنسی تا حد آپارتاید جنسی شد. فضایی که  تا به امروز وجود دارد.

 در جواب بخش دیگر و آخر سوالتان باید بگم که اگرچه برای مدتی جنبش مقاومت و انقلابی کردستان با مبارزه مسلحانه شناخته می شد و این بر مبارزات کارگری و توده ای علیه جمهوری اسلامی سایه انداخته بود، اما خیلی زود و همزمان با مبارزه مسلحانه اعتصابات کارگری و اعتراضات اجتماعی در کردستان شروع شد. اتحادیه ها و شوراهای کارگری مدت زمان طولانی تری دوام یافتند. شورای کارگران شاهو و نقش این شورا در مبارزات کارگران  در برگزاری اول مه با حضور رهبران برجسته کارگران و شورایشان چون جمال چراغویسی مثل ستاره ای در جنبش کارگران در کردستان می درخشد. اول مه های کارگری در تمام این ٤ دهه با وجود افت و خیزهایش ادامه یافته و تجمعات زنان برابری طلب به مناسبت ٨ مارس روز جهانی زن هم یک سنت برجسته اجتماعی در کردستان است که سیاست آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی را مدام به چالش کشیده است. آکسیون هایی به مناسبت دفاع از حقوق کودکان و نهادهایی برای این کار، دفاع از طبیعت و محیط زیست، اعتصابات عمومی علیه اعدام ها و جنایات جمهوری اسلامی، تجمعات برای دفاع از کوبانی و و علیه داعش و غیره همگی سنت ها و روش های مبارزه طبقاتی و اجتماعی وسیاسی و انساندوستانه کارگران و زحمتکشان و مردم آزادیخواه کردستان بوده است که با وجود افت مبارزه مسلحانه تا کنون ادامه داشته و مردم کردستان به این باور رسیده اند که سنت پیشمرگایه تی سابق و بویژه سنت ناسیونالیسم کرد که پیشمرگایه تی را ناجی مردم و مبارزه مردم را در حاشیه آن می دید را کنار بزنند.  ما مدام این سنت و روش را روی میز جامعه کردستان گذاشته ایم که اگر زمانی نیاز به اسلحه باشد، مردم در محل کار و زندگی خود می توانند برای دفاع از خود و مبارزاتشان مسلح شوند. گارد آزادی و مردمی ما که مسلح شدن در محل کار وزندگی برای دفاع از آزادی و حرمت انسانی و تعرض دشمن به مردم است، در جواب به همین نیاز است.

 

نینا: باتوجه به اینکه در دیماه گذشته اعتراضات وسیعی علیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی شد و تحت همین شرایط سرنگونی رژیم به بستر اصلی جامعه تبدیل شد، بدون شک بررسی تجارب در سال ١٣٥٧ در کردستان اتفاق افتاد، میتواند راهنمای خوبی برای پیش برد انقلاب آتی ایران باشد از این رو در این سوال می خواهم شما در مورد نقش و جایگاه کردستان در انقلاب اتی حرف بزنید و در این باره با توجه به اینکه بحث سوریه ای شدن ایران این روزها از جانب اصلاح طلبان حکومتی مطرح می شود، کردستان ایران با تجاربی که دارد می تواند در انقلاب آتی چه نقشی ایفا کند و سخن شما امروز با فعالینی که در کردستان هستند و در پی این هدف که رژیم جمهوری اسلامی سرنگون شود مبارزه می کنند چیست ؟

 مظفر محمدی:  سالگرد انقلاب ٥٧ امسال در شرایطی است که خیزش های اجتماعی و تداوم آن در جریان و در پیش است. این روزها به بهانه انقلاب ٥٧ کل صفوف بورژوازی و روشنفکرانش بسیج شده اند تا بگویند جمهوری اسلامی محصول انقلاب ضد شاه بود و خوب بود. و همه هشدار می دهند که نباید اشتباهات شاه را تکرار کنند و به سرنوشت او دچار نشوند.

بورژوازی حاکم ایران امسال در آینه ی بزرگداشت انقلاب بهمن ٥٧ تصویر خودش را بجای شاه و همان سرنوشت را در انتظار خود می بیند. و این در حرف همه شان هست. به نظر من هشدارروشنفکران بورژوازی که جمهوری اسلامی نباید اشتباهات شاه را تکرار کند خیلی دیر مطرح شده. خیلی دیر شده است. در یک مقایسه کوتاه میخواهم بگویم که تشابهات وضعیت جمهوری اسلامی با حاکمیت شاهنشاهی چقدر زیاد و نزدیکه:

 برای مثال:  شاه و دربار یک نظام بشدت انحصار طلب در اقتصاد و سیاست واداره جامعه با یک شبکه نظامیان ارتش و پلیس و ساواک و ژاندارمری، بود. و در جمهوری اسلامی هم بیت رهبری  خامنه ای و انحصارات مالی و قبضه قدرت سیاسی و نظامی و شبکه سرداران سپاه و بسیج و پلیس مخفی و لباس شخصی و حزب الله و غیره، همان نظام استبدادی شاه را تداعی می کند.

در نظام شاهی، هرگونه فعالیت سیاسی، تشکل و اعتصاب و تحزب ممنوع بود. همانطوری که امروز در جمهوری اسلامی همه این فعالیت ها ممنوع است و حتی  اگر عضو بسیج نباشی کار پیدا نمی کنی و یا اگر شغل داشته باشی امنیت نداری، در رژیم شاه هم تنها یک حزب درباری به نام رستاخیز بود وبس....

 سیستم پلیس مخفی شاه یعنی ساواک حتی در مقایسه با وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و بسیج، دستگاه سرکوب کوچک تری بود. شبکه جاسوسان رژیم شاه که چشم  وگوش شاه بودند همان شبکه جاسوسان اطلاعاتی و امنیتی و حزب اللهی رژیم جمهوری اسلامی و در واقع چشم و گوش بیت رهبری اند.

 در نظام شاهی دستگاه های دولتی دیگر غیر از دربار مثل مجلس و دولت و دستگاه قضایی تنها نوکران دربار شاه بودند و بس. استقلال قوه های قضاییه ومجریه و مقننه  پوچ بود. همانطوریکه در جمهوری اسلامی سه قوه درواقع فرمال اند و تمام تصمیمات ودستورها از بیت رهبری و شبکه نظامیان و اطلاعاتی های دوروبرش بیرون میاد.

 استبداد و اختناق نظام پهلوی زمینه های نارضایتی و اعتراض عمومی مردم ایران بود. تازه آن  زمان و تا مقطع قیام ٥٧ ایران، گرانی و فقر و بیکاری و گرسنگی به این وسعت و فلاکت کنونی نبود. حجاب اجباری نبود و دخالت مذهب در زندگی مردم مثل امروز نبود.

 خلاصه بگم، جمهوری اسلامی نه محصول انقلاب مردم بلکه بر علیه آن و ضد انقلاب عروج کرد تا حافظ و مدافع نظام سرمایه داری و پلیسی و استبدادی و ضد کارگری و ضد مردمی رژیم شاه باشد. همان سیستم را حفظ کرده و حتی به آن افزوده است. از مذهب علیه زن و علیه مدنیت و انسانیت و روح وروان انسان و تباهی جوانان استفاده کرده است. اسلام را به کشورهای دیگر صادر کرده است. نظام های جنایتکاری چون رژیم اسد، رژیم قومی مذهبی عراق، حزب الله لبنان و حوثی های یمن و دیگر جریانات تروریست را زیر پر و بال اسلام شیعی خود گرفته و به قیمت خالی کردن سفره ده ها میلیون کارگر و زحمتکش مخارج سر پا نگه داشتن و صرف تسلیح و تغذیه این دولتها و نیروهای تروریست و ارتجاعی کرده است. اینها در افزوده های جمهوری اسلامی به نظام شاهنشاهی قبلی است. بقیه کپی همان نظام است. بیت رهبری همان دربار شاه است که همه تصمیمات از انجا می آمد. اطلاعات سپاه و بسیج و لباس شخصی و شبکه های جاسوسی همان ساواک شاه و پلیس و زندان و شکنجه گرانش است. سرمایه دار همان سرمایه دار و کارگر هم بیحقوق و با دستمزد زیر خط فقر و میلیون ها بیکار است.

 امروزه و در آستانه سالگرد انقلاب ٥٧ زمینه های خیزش واعتراضات عمومی و توده ای همانند سالهای ٥٦ و ٥٧ دوران رژیم شاه وجود دارد.

 خوبه یادآوری کنم که  شعار مرگ بر شاه زمانی داده شد که فقط دو سه ماهی به قیام ٥٧ مانده بود. در حالی که امروزه شعار مرگ بر خامنه ای که عین همان مرگ بر شاه است خیلی زود به میدان آمده و من جایی گفتم که مردم بپا خاسته حرف آخرشان را اول زدند. با این حساب نباید مدت طولانی ای عمر برای جمهوری اسلامی، مونده باشد. در نتیجه بورژوازی حاکم ایران و دربار بیت رهبری و حول و حوشهایش حق دارند در این سالگرد تصویر خود را بجای شاه و ساواک و ارتش و خیل مفتخوران و نوکران سه قوه اش را که کاملا شبیه و عین همند را در آینه سالگرد انقلاب ٥٧ ببیند.

 خیزش دی ماه پیش در آمد طوفانی است که در پیش است. باید خود را برای تدارک آن آماده کرد. بورژوازی و همه ارگان های دولت و مجلس و قوه قضاییه و نیروهای نظامی و امنیتی و سپاه و غیره بسیج شده اند تا جلو تحولاتی که شروع شده است را بگیرند. اصلاح طلبان می خواهند جاهایی را پینه وصله کنند، اصولگرایان صفوفشان بهم ریخته، همگی متفقند که گشایش اقتصادی در پیش نیست. تنها راه  باقی مانده برایشان، مقابله با خیزش ها و اعتراضات و تظاهرات و قیام های آتی مردم است.

مردم از هر دو جناح عبور کرده و آب پاکی روی دست همه ریخته اند. مرگ بر خامنه ای آخر خط جمهوری اسلامی است.

 پیشروی مبارزات و اعتراضات و سازمان دهی و رهبری آن و تامین پرچم و افق سیاسی آن تضمین می کند که انقلاب بعدی ایران انقلابی کارگری و برای ایجادجامعه سوسیالیستی باشد. غیر از این نباید انتظار تحول جدی داشت و چه بسا اوقات بدتری را باید انتظار کشید.

 تا آنجا که به نقش کردستان در انقلاب آتی ایران برمی گردد، گفتم اعتبار چپ و کمونیسم در کردستان به این منطقه ویژگی خاصی بخشیده است. از جمله این خصوصیت باعث شده است که کارگران و زحمتکشان کردستان به عروج ناسیونالیسم قدرتمند و قومگرایی و سنی گری که در کردستان عراق و بغل دست این منطقه به قدرت رسید را با چشمان باز نگاه کنند و تحت تاثیر موج و فشار ناسیونالیسم و کردایه تی قرار نگیرند. اگر چه هنوز این خطر بر بالای سر کردستان  قرار دارد و کاملا رفع نشده است چرا که احزاب ناسیونالیست و قوم پرست و جریانات سنی سلفی و غیره در کمین نشسته اند تا در فضا و شرایط معین بیایند و منشا خطر و سناریوی بدی برای کردستان شوند. این را ما کمونیست ها باید تضمین کنیم که اتفاق نیفتد.

 کمونیسم و چپ در کردستان در آغاز کار جمهوری اسلامی در مقابل این رژیم سدی بست و جنبشی انقلابی را نمایندگی کرد این بار هم کمونیسم و کارگران آگاه کردستان از آن ظرفیت و پتانسیل برخوردارند که هم نگذارند اپوزیسیون بورژوایی شاهی و مجاهدینی و ملی و سبز و غیره بیایند و مدعی جانشینی حاکمیت کنونی شوند و بیت رهبری را بردارند و یک بورژوای لیبرال و یا دمکرات شده را جایش بگذارند و هم چنین نگذارند ناسیونالیسم و قوم پرستی و سلفی گری بر چهره کردستان خون بپاشد. این وظیفه بسیار حیاتی ما در اوضاع کنونی وآتی کردستان بخصوص در شرایط انقلابی و جنبش سرنگونی و قیام و انقلاب اتی ایران است.

 در کردستان خوشبختانه نسل انقلابیونش توانسته است نسلهای بعد از انقلاب ٥٧ و جنبش انقلابی کردستان را بطور مداوم با سیاست ها وسنت های انقلابی و آگاهگری سیاسی و افق پیروزی بر جمهوری اسلامی  آشنا  و آگاه کند. بهر اندازه جنبش های اجتماعی کارگران، زنان، جوانان و آزادیخواهان در ایران متاثر از دمکراسی خواهی غربی و سوسیال مدیا و پیشرفتهای بشر قرن ٢١ باشد که به خودی خود مثبت است، و آزادیخواهی و برابری زن و مرد و سکولاریسم و جدایی دین از دولت را در بطن خود دارد،  اما، هنوز این جنبش ها با آگاهیهای سوسیالیستی و کمونیستی و ضد سرمایه داری و جامعه ازاد و برابر فاصله دارد و در نتیجه در معرض انواع گرایشات بورژوایی و ضد کارگری  و ضد کمونیستی قرار دارد و آسیب پذیر است. این را طبقه کارگر آگاه و کمونیست ها باید تضمین کنند که این خواستهای رادیکال را دستمایه پیشروی به طرف انقلاب کارگری و حکومت کارگری قرار دهند.

 در کردستان اما، قدرت و اتوریته و اعتبار کمونیسم و سوسیالیسم و برابری و افق انقلاب کارگری و جامعه سوسیالیستی بدرجه زیادی قابل رویت و مشاهده است. و این  می تواند کردستان را به یکی از سنگرهای مهم و قدرتمند قیام و انقلاب آتی ایران به سوی انقلاب کارگری و تحقق سوسیالیسم و برابری تبدیل کند.

 امروزه یک وظیفه بسیای حیاتی و مهم ما کمونیست ها در کردستان و بویژه حزب ما حزب حکمتیست خط رسمی، این است که این سنگر را مستحکم کنیم. قدرت کمونیسم را بیشتر کنیم. کارگران کمونیست بیشتر، زنان و جوانان کمونیست بیشتر در عرصه های مبارزه اجتماعی و جنبشهای اجتماعی نقش رهبری و هدایت کنندگی برعهده بگیرند. این تضمین می کند که انقلاب بعدی ما به سرنوشت انقلال بهمن ٥٧ دچار نشود.

 کمونیستها، طبقه کارگر، آزادیخواهان و برابری طلبان و جوانان مبارزه باید به این حقیقت واقف شوند که بدون رهبری طبقه کارگر بدون افق انقلاب کارگری نباید انتظار پیروزی را داشت. طبقه کارگر این رسالت را برعهده دارد و کمونیستهای طبقه کارگردر مقابل این وضعیت وظیفه بسیار سنگینی برعهده دارند. بخصوص در شرایط کنونی این یک وظیفه عاجل و حیاتی است.

تحولات بسیار سریع خواهد بود. کارد به استخوان ها رسیده. عصیان در خون و رگ میلیون ها مردم می جوشد. نباید گذاشت این نیرو تلف بشه، هرز بشه . به بیراهه برده شود و به پیروزی نرسد.

 پیروزی تنها در یک انقلاب توده ای به رهبری طبقه کارگر برای سرنگونی جمهوری اسلامی و ایجاد حکومت کارگری و تحقق آزادی و برابری است.

ما باید در کردستان  تضمین کنیم که این سنگر مهم پشتوانه قدرتمندی و الگویی پیروزمند برای تحولات اتی در سراسر ایران باشد. ما باید نه تنها بتوانیم مانع بشیم ناسیونالیسم و قوم پرستی و سنی گری جامعه را الوده کنند و مزاحمت یجاد کنند بلکه باید بتوانیم کردستان را بعنوان سنگر کمونیسم و کارگر و آزادی و برابری نگه داریم و به ایران معرفی کنیم.