دولت کردی؛

 چیزی که آرزو بود و حالا باید سرنگون شود!

 

 

محمد فتاحی

 

تظاهرات های صدها هزار نفر در شهرهای کردستان عراق برای نان، برای دستمزد و حقوق های پرداخت نشده، برای آزادی و حرمت، علیه فساد و تبعیض و... مدتهاست صحنه های تکراری در سرتاسر آن منطقه است. و حالا که این یادداشت را می نویسم، بطور غریبی صحنه های وقایع تاریخی نزدیک به سه دهه گذشته به مانند فیلم فشرده ای در ذهن من رژه میروند؛ اعتراض نیروهای کوردایتی در شهر سلیمانیه سال ١٩٩١، علیه تظاهرات شوراها که شعار میدادند، "شورا شورا بس کنید، ملت از شما متنفر است "(شورا شورای چیتانه، میلله ت رقی لیتانه).  بعدها، اسم دولت اقلیم کردستان، ساختمان دولت اقلیم کردستان، اربیل پایتخت کردستان، کاک مسعود کردستان، مام جلال کردستان، همه و همه چه شادی و شوری، چه افتخاراتی و چه عظمت و غنیمتی شده بود برای ناسیونالیسم و طبقه حاکمه، تا سمفونی روزهای پیروزی اش را بنوازد.

 آن روزها وسیعا از ناسیونالیست ها شنیده می شد که "فکر میکردند دولت و کشورداری فقط برای فارس و ترک و عرب آمده است، ما نشان میدهیم که کرد از آنها تواناتر و موفق تر جلو خواهد رفت..."  البته این را حقیقتا درست می گفتند. به زودی ثابت شد که دولتمدار و حاکم و رئیس و وزیر و وکیل "کرد"، دست برادران "فارس و ترک و عرب" خویش را از پشت بسته اند، در فساد، در جارو کردن پول و ثروت جامعه، در باز کردن حساب های بانکی بیشمار در غرب و شرق، در تبعیض و تحقیری که همه جا و به همه روا می بینند.... "دولت فارس" تنها در عدم پراخت دستمزدها به کارگران از آنها جلو بود. در سالهای اخیر، دولت کرد با عدم پراخت دستمزد کارگر و حقوق معلم و دکتر و پرستار و دانشگاهی و کارمندان بخش های مختلف، دست رقیب "فارس" خود را از پشت بسته است. با حذف وظیفه تامین آب و برق و خدمات اولیه شهری از لیست وظایف دولت "کرد"، انصافا اینها دست تقریا هر دولت بی وظیفه ای را در این جهان از پشت بسته اند.

 همین "پیشروی" های دولت کردی اما البته کار دستش داده است؛ اگر روزی ساختمان پارلمان و بارگاه احزاب و رئیس و روسا و وکیل و وزیر مایه افتخار خیلی ها بود، امروز همان مردمی که روزی جهالت ملی و قومی طوق گردن شان برای بندگی سران قوم بود، حالا اگر دست شان برسد، خشت خشت دیوار آن افتخارات کذایی را در می آورند. آتش زدن مقرات و بارگاههای احزاب در ماه گذشته به هر رهگذر ساده ای میرساند که آن روزها که خرافه ناسیونالیستی و افتخار ملی و حاکمیت "کردی"  و "کرد" بودن میتوانست "ملتی" را دست بسته پشت سر مرتجعترین ها و فاسدترین های سیاستمداران و احزاب ناسیونالیست کرد ببرد، امروز اوضاع چیز دیگریست.

 ما این واقعیت را در تمام دوران زمامداری ناسیونالیسم کرد بیان کرده ایم که دولت "خودی" همانطوریکه خود شاهدیم، تفاوتی با دول دیگر همین منطقه ندارد. دولت "کردی و فارسی و ترکی و عربی" و آن دیگری، هیچوقت به معنی دولت خودی برای "فارس و ترک و عرب و عجم" زبان نیست. دولت در تمام دنیا دولت طبقه حاکمه است. عنوان دولت خودی یک حقه بازی در روز روشن از طرف ناسیونالیست هاست. دولت فارس(ایرانی) دولت یک طبقه است همانطوریکه دولت ترک و عرب و آن دیگری است. به همین دلیل، صرفنظر از تفاوت های زبانی و احتمالا فرهنگی، سیستم سیاسی اقتصادی تمام آنها در پایه ای ترین شکل خود دقیقا مشابه هم اند. در همه آنها سرمایه دار استثمار کننده کارگر است. در همه آنها حرمت و کرامت و زندگی مردمان زحمتکش جامعه نزد حاکمان پشیزی ارزش ندارد.

 گفتن این واقعیت به تنهایی اما دردی دوا نمیکند. تاکید بر این واقعیت آشکار تاکید است به ضرورت ایجاد صف متفاوت از طبقه سرمایه دار و ناسیونالیسم مدافع و ایدئولوژی آن. تاکید است بر ضرورت اتحاد کارگری برای رسیدن به دولت و قدرت خویش. تاکید است بر ضرورت حزب سیاسی متفاوت و مستقل و قدرتمند کردن جنبش خویش برای به دست گرفتن قدرت برای خود. بدون در پیش گرفتن چنین جهتی، چرخ زمان بر همان دور قبلی می چرخد و نسل بعداز نسل می آیند و مروند و تازه بعداز دوره ای طولانی از استثمار و تبعیض و ستم توسط دولت "خودی"، تازه باید به این واقعیت برگردیم که منظور از دولت خودی برای کارگر فقط دولت کارگری میتواند باشد و بس.