شبح هفت تپه بر فراز ایران

 

 

 

 

خسرو کشاورز


موج اعتصاب و تحصنی که از هفت تپه و بعد فولاد اهواز شروع شد، در روزهای سرد دیماه وارد مرحله دیگری از پیکار خود شده است. با تمام کارشکنی ها و موج سرکوب و احضار فعالان کارگری در فولاد اهواز، کارگران در مجمع عمومی که با حضور اکثر کارگران تشکیل شد بر تداوم اعتصاب تا رسیدن به خواسته های خود تاکید کردند. آن طرف تر در هفت تپه، با تداوم بارداشت و شکنجه اسماعیل بخشی و وعده و وعیدهای کارفرمای هفت تپه به کارگران، نه تنها هیچ کدام از خواسته ها و مطالبات اصلی که کارگران در سی و پنج روز اعتصاب مداوم خود بر روی آن تاکید کرده اند، محقق نشده، بلکه حلقه های نهایی برای از سرگیری دوباره اعتصاب به صورت علنی و جمعی در جریان است. آنچه که در هفت تپه می گذرد، برخلاف تبليغات رژيم که گزارش از پایان اعتصاب داده بود و برخي محافل ظاهرا مدافع کارگر هم به استقبال پايان اعتصاب رفته بودند، عدم حضور اکثر کارگران این مجتمع در محل کار خود است. بنا بر گزارشاتی که کانال مستقل هفت تپه و سندیکای نیشکر هفت تپه منتشر کرده، نه تنها پایان اعتصاب به معنای حضور تمامی کارگران در محل کار خود اتفاق نیفتاده، بلکه کارگران در تلاش اند که اعتصاب خود را به صورت علنی تر و همانند سی و پنج روزی که این کار را به صورت جمعی به پيش بردند به همگان نشان دهند. شرایط عینی و مادی که کارگران هفت تپه با آن رو به رو هستند تعیین کننده تداوم مبارزه آن ها در روزهای آتی ست، نه آنچکه تشکل های مختلف در اظهارنظرهای غیرمسئولانه به عنوان نماینده کارگران و همصدا با اعتصاب شکن ها به پیش می برند. اين روزها، موج همبستگی در دانشگاه های ایران با کارگران هفت تپه و فولاد اهواز هر چه رساتر از روزهای اوج اعتصاب  بلنتر شده است.

اگر در سال ٨٦ و ٨٧ صدای دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاه های ایران فریاد "کارگر، دانشجو، معلم، اتحاد! اتحاد" را سر می داد، امروز این صدا هر چه رساتر و بلندتر و همصدا با فریادهایی که در خیابان های اهواز و شوش سر داده می شود در تهران، بابل، سمنان، کرمانشاه و شیراز شنیده می شود. اگر در سال های دهه هشتاد، جریان های راست و ناسیونالیستی در دانشگاه از هر حربه ای استفاده می کردند که موج طبقاتی و سرخ برخاسته از دانشگاه را فراطبقاتی، ملی، زرد و یا فیروزه ای کنند، امروز پیکار طبقاتی در جامعه به نقطه ای رسیده است که پژواکش هر چه رساتر در دانشگاه ها شنیده می شود و صدایش آنقدر رساست که جایی برای هرگونه پچ پچ و نجوایی نگذاشته است.

از نقطه نظر همبستگی با هفت تپه در ابعاد داخلی و خارجی و از نقطه نظر گزارشاتی که کارگران هفت تپه از اتفاقات چند روز گذشته می دهند، تصویر واقعی تر و شفاف تری از آنچه که امروز در ایران می گذرد، به دست خواهد داد. این تصویر با صدای رسایی که در خود دارد، اگر چه ممکن است بخشی از فرصت طلبان را که مدال کارگری بر سینه خود آویزان کرده اند، بیدار نکند، اما در حداقل ترین شکل جریان راست را که هيچ مدال کارگری بر سینه ندارد مجبور کرده است مدال هفت تپه و فولاد اهواز را برای روزهایی و برای خریدن اعتبار به خود آویزان کند.

تضمین پیشروی و پیروزی هفت تپه و فولاد اهواز علاوه بر اینکه در گرو  تداوم مداوم مبارزه کارگران در اهواز و شوش است، بلکه ارتباطی ناگسستنی با مشارکت دیگر بخش های طبقه کارگر در سایر شهرها و مراکز را دارد. اگر چه در یک ماه گذشته شاهد موج همبستگی بی سابقه کارگران در مراکز تولیدی و صنعتی مختلف ایران با اعتصاب کارگران هفت تپه بودیم، با تمام لزومی که این نوع همبستگی ها می تواند ایجاد کند، اما برای تضمین پیشروی و پیروزی کافی نیست.

جنبش برپا خاسته از هفت تپه از یک ماه پیش برای جامعه ایران توده ای شده و خبر آن در هر شهری و در هر جمعی دهن به دهن می گردد. از واکنش کج دار و مریض سلبریتی ها تا کشاندن بحث هفت تپه به صدا و سیمای جمهوری اسلامی و به نوعی تا واکنش اجتماعی و سیاسی جامعه ایران در فضای مجازی، نشانه های مهمی است که پس از سال ها جنبش کارگری توانست خود را توده ای کند و به خبر اول رسانه هایی تبدیل سازد که همیشه با اکراه خبرهای این جنبش را پوشش می دادند. پیش از این و از دهه هشتاد و با احیا و بازگشایی دوباره سندیکای نیشکر هفت تپه، این تشکل توانست بارها اعتراضات و اعتصابات هفت تپه را هدایت کرده و در این راه هم رهبران این سندیکا بارها تهدید و بازداشت شدند. به جرات می توان گفت که از سال هشتاد و چهار به بعد سالی نیست که هفت تپه رنگ اعتراض و اعتصاب را به خود ندیده باشد. کارگران هفت تپه سیزده سال است که با معضلاتی چون اخراج، حقوق یک ماه در میان و معوقه و بیمه های پرداخت نشده دست و پنجه نرم می کنند، یعنی سال هایی که حتی هفت تپه مستقیما توسط دولت اداره می شد، تمامی این معضلاتی که امروز در این کارخانه عظیم با چهار هزار کارگر شاهد آن هستیم، در آن دوره هم موجود بود. در سال ۱۳۹۳ و با واگذاری شرکت به دو جوان میلیاردر ۲٨ ساله و ۳۱ ساله که در مزایده ای هفت تپه را به ثمن بخس خریدند، تعرضی که در دوران دولتی بودن هفت تپه به کارگران شروع شده بود، آشکارتر گشت. در زمانی که میلیاردهای جدید مدیریت هفت تپه را بر عهده گرفتند، درست در زمانی که دویست و هشتاد میلیارد تومان حق بیمه کارگران را پرداخت نکرده بودند، سرگرمی های فوتبالی مدیریت جدید، به اسپانسری میلیاردی تیم استقلال خوزستان توسط مجتمع نیشکر هفت تپه منتهی شد. اما اعتراض کارگران هفت تپه از سال ۱۳۹٦ به بعد رنگ دیگری به خود گرفت. دیگر بحث بر سر حقوق های یک در میان و حق بیمه های پرداخت نشده نبود. اعتصاب هقت تپه پس از سیزده سال و پس از احیای سندیکای خود، پوسته هایی که سرمایه داری خصوصی و دولتی به آن تحمیل کرده بود را کم کم پاره کرد و پا به عرصه جدیدی نهاد. عرصه ای که یک ماه اداره کارخانه را توسط خود کارگران و توسط شوراهای آن ها را در مقابل فرمانداری شوش فریاد می زد و خواسته ای را پیش پای دولت قرار داد که امکان تحقق آن تنها در گرو شورایی کردن کارخانه با اعمال قدرت خود کارگران است. همه می دانستند که جوان های میلیاردر مدیریت هفت تپه که در روزهای اعتصاب معلوم نبود در کدام جزیره نیلگون و مرجانی در مقابل آفتاب ریلکس کرده اند، به راحتی مالکیت شان را واگذار نمی کنند و در عین حال کارگران بر این آگاه بودند که دولت پشت کارفرمای خصوصی را برای کارگران خالی نمی کند. کارگران هفت تپه در یک ماه گذشته دست آوردهای بزرگی را برای جنبش کارگری ایران رقم زدند.

تحمیل پایان اعتصاب از طرف اعتصاب شکن هایی که توسط شورای اسلامی کار و خانه کارگر تطمیع شده اند نه تنها  نمی تواند جنبش هفت تپه را متوقف سازد، بلکه تجربه بیش از سیزده سال اعتصاب و تحصن کارگران نیروی بزرگی است که هیچ کدام از این تهدیدها نمی تواند صف متحد کارگران هفت تپه را بر هم زند.  ممکن است که هفت تپه بار دیگر با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دستگیری برای ماه هایی خاموش باشد، اما شبحش بر فراز ایران و بر روی هر مرکز تولیدی در حرکت است. این شبح ممکن است که فردا در کارخانه پتروشیمی ماهشهر باشد و روز دیگر بر فراز شهرک صنعتی قزوین بچرخد.