بدون همراهی زنان به ورزشگاه نروید

 

 

 

آسو فتوحی

 

اخیرا باز بحث ورود زنان به مکانهای ورزشی و استادیوم ها در ايران در جريان است. حساب جمهوري اسلامي در برخورد به حق زن در آن جامعه بر کسی پوشیده نیست و نيازي به افشاگري ندارد.

مخاطب من در این نوشته نه جمهوری اسلامی و توقع آزاد کردن حضور زنان در ورزشگاه ها و استادیوم ها است و نه کسانی که تا مغز استخوان  زن ستیز و مرد سالار هستند. این بختک که بر ما جلوس کرده  به زبان خوش بر نخواهد افتاد. با حلوا حلوا دهن شیرین نمی شود و با برخورد دوپهلو نمی شود کاری پیش برد. باید موضع را در مقابل شان جسورانه روشن کرد. مورد خطاب من هر زن و مرد و جوانی و هر انسانی است که برای انسانیت و حرمت و اختیار انسانی اش احترام قائل است؛ مورد خطاب من مدنيت و شعور در جامعه ایران است.

در به تمکین کشاندن صف میلیونی زنان خواهان رهایی از طوق لعنت اسلام و مردسالاری، نمی توان نقش آگاهانه یا ناآگاهانه  مردسالاری در بعد اجتماعی را نادیده گرفت. جامعه نمی توانند معترض به وضع موجود باشد و از عدم آزادی و برابري  بنالد اما و در همان حال آپارتاید جنسی و انقیاد زن را محکوم نکند و در مقابلش نایستد.  نمی شود در استاديومي که ورود زنان را به زیر تیغ و باتوم کشیده اند و مانع حضورشان شده اند حضور داشت و از حق آزادی و برابری و مدنیت حرف زد.

نمی شود از حکومت خرافه و جنایت و ارتجاع عاصي بود و در عين حال از کنار بخش وسیعی از قوانین و سنن کثیف ضد زن آن بی تفاوت گذشت. نمیشود انسانیت را قربانی عرق ملي و جنسي کرد. استفاده از امتیاز ننگین جنسيت برای حضور در یک استاديوم شرم‌آور است.  به نوعی ناخواسته تمکین کردن به توحش و ارتجاع حقنه شده بر جامعه است.  به این رفتار ضد زن باید نه گفت. باید در عمل حکام جمهوری اسلامی را وادار کرد که بجای به یوغ بردگی و بندگی کشیدن زنان،  پرده شرمساری بر سر خود بکشند.

ممانعت از حضور انسانها بر اساس جنسیت، آنهم در قرن بيست و يک شرم آور است. درهم شکستن این قوانين وظیفه هر انسانی است. باید به صف مبارزه زنان پیوست، باید شانه به شانه تک تک پیشگامان امر مبارزه رهایی زنان به جلو گام برداشت. اگر کسی تنها سرسوزنی به حرمت و کرامت انسان می اندیشد، باید عليه قوانيني که در آن زن و احشام صاحب يک حق اند، برخيزد و آن را به گور بسپارد.  باید دیوار عقاید ماقبل تاریخی را برسر عاملان و ماموران آن خراب کرد. باید درب آن استاديوم را بست تا زمانی که زنان هم بعنوان انسان برابر حق ورود در ورزشگاه ها را داشته باشند.

چگونه انسان می تواند لذت تماشای ورزش را در محله و خیابان و خانه فریاد بزند و در عین حال سرش را بلند کند و به چشم دوست دخترش نگاه کند و بگويد تو را به جرم زن بودن راه ندادند؟!

مبارزه برای هر اندازه از آزادی و رفاه و مدنیت را نمی توان بدون لولای اتحاد و همدلی و همفکری و درک همسرنوشتی پیش برد. جنگ با خرافه و فتوا و قوانین اسلامی و فلاکت حاکم بر جامعه از طرف جمهوری اسلامی و جنگ عليه آپارتايد جنسي حاکم بر زنان را باید به عنوان رهایی بشریت و حرمت انسانی نگریست.

باید گفت بساط تحقیر و اسید پاشی و هتک حرمت و تجاوز و تفکیک جنسیتی  و دست درازی به شخصیت زنان دستاورد جمهوري اسلامي است. نباید این ننگ را که جمهوری اسلامی برای جدا سازی زنان از مردان به جامعه تحمیل می کند پذیرفت. حساسیت به معیارهای مرد سالارانه جمهوری اسلامی نبايد پايين باشد. این ننگ را نباید قبول کرد. جمهوری اسلامی و همه ارزشهایش باید برود. مشکل ما فقط عمامه و عبا نیست، مشکل ما ارزشهای زیر عمامه و عبا است. همه اینها باید با هم به زباله دانی ارسال شوند.

همه هم صدا با جنبش آزادی و برابری زنان باید علیه بختک جمهوری اسلامی به میدان بیاییم.

 

۲٨/۱۰۰۱٨