دوره انتخاب است!

 

 

 

 

امان کفا

 

به دنبال "غيب" شدن ژورنالیست سعودی در ترکیه، سیاستمداران جناح های هیئت حاکمه در آمريکا وادار شده اند که در مورد دوستی شان با عربستان و خود بن سلمان، به سخن آيند. روزنامه واشنگتن پست، با یک ستون سفید به یاد او، بچاپ رسید.

 طرفداران خط رسمی سیاست روز آمریکا، از "سردی روابط" بین دو کشور در دوران اوباما می نالند و بر جایگاه و اهمیت عربستان و روابط تجاری و نظامی با آن تاکید می کنند. منتقدان، به ترامپ ایراد می گیرند که برخوردی دوگانه نسبت به ایران و عربستان، انهم از دیدگاه "احترام به حقوق بشر" داشته است. گویی که سیاست تاکنونی آمریکا، القاب دوستان و دشمنان آمریکا، بر اساس حقوق بشر تعیین شده است!

 اما، و در عین حال، از سران گروه پنج بعلاوه یک،  خبری نیست و تقریبا یک سکوت کامل برقرار است. اما این سکوت نه بر خواسته از اتفاق نظر، بلکه ناشی از اختلافات عمیق فعلی در میان کمپ های سرمایه جهانی است. اختلاف و سیاست های رقابتی که در دنیای چند قطبی امروز، اخیرا هم خود را به وضوح در اجلاس وسیع سازمان ملل نشان داد. ابراز نظرات متناقض، البته در بسته بندی های دیپلماتیک سران دول سرمایه در پشت تریبون "جهان متمدن" سازمان ملل، انچنان عیان بود که حتی میدیای خود سازمان ملل قادر نبود که انرا مخفی کند. اختلافی که در مورد کل خاورمیانه، و مشخصا در مورد سیاست "مقابله با خشونت ایران"  رک و پوست کنده تر خود را نشان داد، سیاستی که با وجود سعی ترامپ که انرا به یکی از محورهای تصمیمات مشترک بین المللی به صحنه بیاورد، نتیجه مشخصی نداشت. 

در کنار اجلاس وسیع امسال سازمان ملل، پمپئو هم جلسه ای را از طرف ترامپ با حضور سران کشورهای عرب تشکیل داد. جلسه ای که قرار بود سنگ "محکمی" برای انچه ناتوی عربی معروف شده است، با اتکا به عربستان و هم پیمانان ان بنا کند. اما، واضح بود که هدف امریکا چیز دیگری است. همه می دانستند که چنین پیمانی، با وجود نزاع های موجود میان این کشورها، با وجود روابط نزدیک و دور میان خودشان و حتی ایران، غیر ممکن است. و همین را نمایندگان حاضر در جلسه، هم ابراز کردند.

 تمامی هدف آمریکا، در بوجود آوردن این ناتوی عربی این بود که موقعیت خود را در مقابل دیگر رقبای جهانی در منطقه تثبیت کند. هدفی که به بهانه و لوای "مقابله با خشونت ایران" قرار بود دنبال شود، در همان جا شکست خورد. موقعیت جدید روسیه در منطقه، از قبل جای پایش در سوریه، و تنها در همین حد، فعلا مورد مشاجره آمریکا و اروپا نیست. آمریکا، به این وسیله، خواهان راهی برای تثبیت نقش ژاندارمی خود در منطقه و در میان کشورهای عربی بوده و هست. در این میان، دوست و دشمنی، در کار نیست. جایگاه عربستان سعودی، در اینجا مسلما از نظر آمریکا، گرچه مهم، ولی تعیین کننده نیست. بی دلیل نیست که ترامپ، در عین حال، همین موقعیت عربستان را به بن سلمان، از طریق سخنرانی خود در آمریکا، اعلام می کند. این نه ترامپ، بلکه بن سلمان است که به جایگاه خود متوهم است. ترکیه هم در این میان، خواهان سهم خواهی است، ولی نقشش در این تصویر بزرگ رقابت های حهانی، حد و حصور خود را دارد. و باز مضافا اینکه، نقش جمهوری اسلامی هم در بازی و خواست یافتن امکانات با استفاده از فضای رقابتی بین امپریالیست ها، بمراتب رو به تحدید می رود.

همه این اتفاقات بار دیگر نشانگر این است که برای امپریالیست ها، ادعاهای دفاع از حقوق بشر، مقابله با خشونت جمهوری اسلامی ایران، و هزاران پرچم دروغین دیگر، تنها بهانه هایی برای پیشبرد سیاست های خود در پیشبرد رقابت های موجود جهانی است. راهی که در مسیر خود، با جنگ های نیابتی، هیچ ابایی در نابودی و سناریوی سیاهی کردن کل منطقه ندارد. انتظار هرگونه دخالت و هرگونه بهبود اوضاعی در این میان، توسط امریکا، اروپا، چین و یا روسیه، توهم محض است. بی جهت نیست که نیروهای قومی و مذهبی که با امید این سناریو سیاه نشسته اند تا امکان بیابند جا پایی برای خود بدست بیاورند، در لابی های دولت هایی چون امریکا پرسه می زنند. برای ما، برای تمامی نیروهایی که برای تغییر این اوضاع، برای دستیابی به هرگونه بهبود شرایط زندگی هستند، راهی جز اتکا به خود و طبقه ای که این بهبود را می تواند میسر کند، ندارند. تغییری که در اولین قدم، تنها با سرنگونی انقلابی کل این دولت های فوق ارتجاعی در منطقه ممکن است. ما، تمامی فعالین این نوع سرنگونی را، به متشکل شدن درحزب مان دعوت می کنیم. راه دیگری موجود نیست.