"حکمتیست می پرسد"

 

 

 در ۲۸ مرداد چه اتفاقی افتاد؟ چرا بعد از ٤ دهه مرور و دستاوردهای این تجربه مهم است؟

 


مظفر محمدی:
در مورد ۲۸ مرداد و حمله جمهوری اسلامی به کردستان زیاد نوشته و گفته شده است. با شکست انقلاب ایران کردستان داشت راه خود را می رفت که تداوم انقلاب ۵۷ برای آزادی و رفاه بود. حمله رژیم به کردستان برای تکمیل کردن شکست  انقلاب و سرکوب انقلابیون بود.

کردستان و بخصوص جناح چپ جامعه جمهوری اسلامی را بعنوان محصول و نتیجه ی انقلاب آزادیخواهانه مردم نپذیرفت. جناح راست و ناسیونالیسم کرد هم از جمهوری اسلامی سهم خود را در قدرت می طلبید و ستم ملی را بعنوان ابزار فشار مورد استفاده قرار می داد. خلاصه بگویم سه نیرو و سه مطالبه در مقابل هم قرار گرفتند.

یکی جمهوری اسلامی بود که میخواست بعنوان پیروزی انقلاب ایران خود را به جامعه حقنه کند.

دومی چپ جامعه کردستان است که جمهوری اسلامی را نپذیرفت و تداوم انقلاب تا کسب آزادی و دخالت مردم در سرنوشت خود را می خواست.

و سوم ناسیونالیسم کرد که سهم خود را از قدرت از جمهوری  اسلامی میخواست.

در این جدال که بیش از یک دهه مبارزه مسلحانه و مقاومت توده ای را در بر داشت، نتیجتا جنبش انقلابی  کردستان نمی توانست و نتوانست بدون حمایت سراسری به پیروزی برسد. جنبش مسلحانه عقب نشست اما مبارزه سیاسی و ضد رژیم جمهوری اسلامی بویژه از جناح چپ و کارگر جامعه کردستان هیچ وقت قطع نشد و به صورت اعتصابات کارگری، اعتصابات عمومی، بزرگداشتهای با شکوه روز کارگر و روز زن و بزرگداشت حق کودک، برابری زن و مرد و غیره ادامه یافته است.

جمهوری اسلامی در کردستان هیچ وقت نتوانست احساس قدرت و حاکمیت مطلق و پذیرفته شده داشته باشد.

این اتفاقی بود که افتاد و توازن قوای معینی بین کمونیسم و کارگر و چپ و ازادیخواهی و برابری طلبی در جامعه کردستان با ناسیونالیسم کرد و قومگرایی و سنی گری و سلفی و مفتی زاده ای از طرفی و جمهوری اسلامی از طرف دیگر همواره وجود داشته و دارد.

اما دستاوردهای این تجربه در شرایط کنونی که ما شاهد خیزش اجتماعی سراسری علیه جمهوری اسلامی و برای سرنگونی رژیم هستیم بسیار گرانبها است. چرا که، بدوا باید گفت، حق با ما یعنی کمونیسم و کارگر و چپ در کردستان بود که هیچوقت مشروعیت جمهوری اسلامی را برسمیت نشناختیم و این به داده بخش آگاه جامعه کردستان تبدیل شد. با وجودی که بورژوازی کرد در بورژوازی سراسری ادغام و سهم خود را از ثروت و کار ارزان کارگر کردستان گرفت و احزاب  ناسیونالیست کرد هم همیشه چشم به محبت و پذیرفته شدن در نهادهای قدرت و حاکمیت جمهوری اسلامی مثل مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستاها و غیره داشت و سنی گری بعنوان شعبه ای از اسلام در نهادهای مذهبی جمهوری اسلامی و شبکه امام جمعه ها و غیره ادغام شده بود، ازادیخواهی و برابری طلبی و رفاه طلبی کارگران و زحمتکشان علیه این پدیده ها ایستاد و از میدان بدر نرفت.

این اولین تجربه گرانبهایی است که طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران در این دوره خیزش های انقلابی برای سرنگونی باید به آن توجه جدی کنند. به این معنا که اگر در کردستان ناسیونالیسم کرد تا اکنون به مبارزه کجدار و مریز با جمهوری اسلامی ادامه داده است بخاطر  هژمونی کمونیسم و ازادیخواهی و برابری طلبی و حضور کارگران و زحمتکشان در عرصه های گوناگون مبارزه حق طلبانه و ازادیخواهانه بوده است. در نگاه اول، ما کمونیست ها و کارگران و چپ جامعه کردستان به همراه ناسیونالیسم کرد علیه جمهوری اسلامی  همسو دیده شده و  می شویم، این درست است اما دردنیای واقعی و در داخل کردستان کمونیسم و ناسیونالیسم و کارگر و بورژوازی مدام در نزاع و جدال با هم بوده و هست. ما این صف را قاطی نکردیم. در کردستان صف طبقاتی جامعه  فدای همسویی در مبارزه علیه جمهوری اسلامی نشده است. این مهم ترین درس تاریخی جنبش انقلابی مردم کردستان از 28 مرداد تا کنون است.

این تجربه برای امروز جنبش انقلابی و توده ای مردم سراسر ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی مثل نان شب ارزشمند است درسی که می گوید، همسویی نیروهای گوناگون مدعی سرنگونی جمهوری اسلامی به معنای اتحاد این نیروها حول منفعت مشترک درازمدت و نهایی نیست. هر کدام از این نیروها در جنبش سرنگونی ولو جدی و صادق باشند، منافع طبقاتی و سیاسی و جنبشی خود را دنبال می کنند. منفعت امثال مجاهدین، مشروطه و سلطنت طلبان، بورژوازی طرفدار غرب و ملی – مذهبی های بریده از جمهوری اسلامی و لیبرالها و نیروهای طرفدار حفظ نظام به بهانه ترس از فروپاشی و سوریه ای شدن ایران و غیره با منفعت طبقه کارگر و توده های میلیونی زحمتکشان و زنان ستمدیده و جوانان بی آینده و بیکار، مطلقا یکی نیست. آنها گوشت همدیگر را بخورند استخوان همدیگر را نمی شکنند. آنها حتی اگر در انداختن جمهوری اسلامی تا آخر بیایند اما نظام بعد از جمهوری اسلامی کماکان سرمایه دارانه و ازبالا و با حفظ ارتش و نهادهای سرکوب مثل مجلس و قوه قضاییه و زندان ها و پلیس مخفی و غیره است.

اما سرنگونی در استراتژی و سیاست کمونیسم و کارگر و جنبش انقلابی  و ازادیخواهانه به معنای جارو کردن همه نهادها ی قدرت بورژوازی و سرکوبشان است. به معنای حاکمیت شوراهای کارگران  ومردم است. به معنای ازادی بی قید و شرط سیاسی، برابری زن و مرد، لغو اعدام، رفاه و امنیت و آسایش جامعه و حرمت انسان است. و در تداوم و نهایت بسوی انقلاب و حکومت کارگری و برقراری سوسیالیسم است.

مقاومت  جنبش انقلابی کردستان حامل این درس است که در حین مبارزه جدی و پیگیر و سازش ناپذیر با جمهوری اسلامی و با وجود همسویی های مبارزاتی علیه رژیم با بورژوازی و ناسیونالیسم کرد، اما همیشه استقلال طبقاتی کارگران را از سرمایه داران کرد  و احزاب ناسیونالیست سخنگو و مدافع بورژوازی کرد حفظ کردیم و نگذاشتیم این صف طبقاتی و ازادیخواهانه و ضد سرمایه داری مخدوش شود.

در جنبش و خیزش های انقلابی پیشاروی جامعه ایران، ما باید به این تجربه و درس متعهد و وفادار بمانیم. تجارب انقلابات همه با هم و بدون مرزبندی طبقاتی و انقلابی و ازادیخواهانه و برابرس طلبانه، نشان داده است که طبقه کارگر و زحمتکشان در جنبشها و انقلابات همه با هم و بدون مرزبندی سازمانی و سیاسی و طبقاتی، جز تبدیل شدن به سیاهی لشکر جناح های مختلف اپوزیسیون رژیم حاکم، چیزی نصیبشان نشده است.

ما کمونیستها و حزب ما حکمتیست (خط رسمی) در کردستان حداقل و در ضرب اول هژمونی و رهبری کمونیسم وکارگران و زنان برابری طلب و جوانان انقلابی در جنبش سرنگونی تامین می کنیم. و در سطح سراسری هم حزب ما و کمونیستهای ایران این وظیفه را برعهده دارند.