رویدادهای سیاسی هفته

 

زنان برندگان واقعی بازی ایران-اسپانیا!

خانه تکانی هم کمکی نمیکند!

جمع کردن اوباش بسیج از خیابانها!

 

آذر مدرسی


زنان، برندگان واقعي بازي ايران-اسپانيا

 مسابقه فوتبال تيمهاي ايران و اسپانيا در تاريخ مبارزه زنان براي لغو آپارتايد جنسي در ايران بعنوان روزي که بعد از چهل سال کشمکش و جدال بر سر اين ابتدايي ترين حقوق زنان، چهل سال مقاومت ارتجاع حاکم بالاخره زنان و مردان آزاديخواه دروازه هاي ورزشگاه ها را شکسته و در کنار هم بازي فوتبال را نگاه کردند، ثبت خواهد شد. راموس حق داشت بگويد برندگان واقعي اين بازي زنان در ايران بودند.

حکومتي که حتي نمايش بازي ها را در اماکن عمومي و کافي شاپها ممنوع کرده بود يکباره "انقلاب کرده" و نه فقط درهاي ورزشگاه تهران را به روي زنان باز کرد" که خانم ابتکار و تعدادي از نمايندگان زن در مجلس خود را به قفسهاي "ويژه بانوان" خود رساندند و اعلام کردند آنها هم جزء برندگان واقعي مسابقه اند. روحاني هم باد به غبغب انداخت که بالاخره "با پافشاري و با دستور مستقيم" خود درهاي ورزشگاه را به روي زنان باز کرد!

مهم نيست اينها چه سناريوهايي مينويسند. مهم اين است که آقاي روحاني و مقامات انتظامي حضور زنان و مردان را در خيابانها پس از پيروزي تيم ايران بر مراکش و فلجي کامل دستگاه سرکوب براي به خانه فرستادن آنها را ديده بودند. آنها بهتر از هر کسي ميدانستند که يا بايد خود "داوطلبانه" درها را باز کنند و يا مردم و زنان برابري طلب درهاي ورزشگاه تهران را  به نيروي خود خواهند شکست! طبعا طبق قانون بقا  دومي را انتخاب کردند و آنرا را در بسته بندي لوکس "تاثير مثبت اينکار در کاهش هيجانات ناشي از بازي فوتبال و افزايش نظم عمومي" تحويل دادند.

آنها و ما ميدانيم حضور زنان در ورزشگاه نه ناشي از تلاشهاي خستگي ناپذير روحاني است، نه ناشي از نامه نگاري هاي زنان "دگرانديش" و"مسالمت جو" به فيفا و نه ناشي از "فشارهاي" مراجع جهاني براي دفاع از حق زن در ايران است. آنها و ما ميدانيم دنياي پس از خيزش ديماه دنياي ديگري است. ميدانيم ديماه مهر خود را به همه وجوه زندگي و مبارزه و دم و بازدم آن جامعه زده است. ميدانيم اين غول عظيم برابري طلبي و رهايي از  چنگال بختک جمهوري اسلامي، به راحتي به شيشه باز نخواهد گشت. ميدانيم ديماه شروع کابوس حکومت و شروع دور جديدي از جدال مردم با جمهوري اسلامي است. چند بار ديگر بايد از زبان تک تک مقاماتشان بشنويم که خطر سقوط نظام شان به دست مردم، را هر روز به هم گوشزد ميکنند.

دنياي پس از ديماه دنياي شيرين تحميل عقب نشيني هاي بيشتر به جمهوري اسلامي و پيشرويهاي بيشتر است.  خود را براي به زير کشيدن آن و متحقق کردن آزادي و برابري آماده کنيم. 

 
خانه تکاني هم کمکي نميکند!

موسويان: "بزرگان نظام بايد قبل از هر چيز دراين مورد چارهانديشي کنند؛ حتي به قيمت يک خانهتکاني اساسي در دولت يا حتي استعفاي دولت فعلي و برگزاري انتخابات زودرس، زيرا استمرار وضع فعلي تا ۲ سال ديگر، ممکن است موجب لطمات غيرقابل جبران شود."

ظريف: "خيال نکنيد اگر روحاني رفت و اصولگرايان آمدند موفق ميشوند."

تشديد وخامت اوضاع، بن بست سياسي اقتصادي جمهوري اسلامي، هراس از خيزش بعدي مردم عليه حاکميت، نه فقط کشمکش ميان جناح ها را تشديد کرده، که سردرگمي و استيصال را ميان آنها دامن زده است.   ديروز رئيس جمهوري از رفراندم براي انتخاب بين جناح ها ميگفت و امروز اصولگرايان و طيفي از اصلاح طلبان از انتخابات زودرس براي نجات نظام ميگويند. اما همگي مانند ظريف ميدانند ديگر جابجايي مهره ها، دست بدست شدن قدرت ميان جناح هاي رژيم کمکي نميکند. ميدانند معضلات سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي چنان عميق و بنيادي است که هيچيک از جناح ها جوابي براي آن ندارند.

اعتراض امروز به گراني و تورم در تهران، شيراز، قشم و تبريز، اعتصاب مغازه داران در اين شهرها، شورش و اعتراض گرسنگان نبود. اعتراض بخشهاي مياني جامعه به گراني و تورم و فقر وسيع در جامعه تحت حاکميت هر دو جناح است.

نه انتخابات زودرس، نه کابينه نظامي، نه ماندن روحاني، نه خانه تکاني و ... هيچکدام اين رژيم را از زير تيغ جنبش براي به زير کشيدن آن نجات نخواهد داد. کرشمه هاي روحاني بي عمامه پاي تلويزيون و تماشاي جام جهاني فوتبال،  توچال رفتن هاي جناب دکتر و  پاکسازي عمامه ها از کله مقامات و  عقب نشيني ها و ملاطفت هاي خامنه اي، همه و همه نه تنها برد هيچ فريبکاري ندارد که تماما توسط مردم همچون شلاقي به صورت جناب رئيس جمهور و مقام معظم رهبري و همه شخصيت هايشان ترکش ميکند.

روزهاي آخرشان نزديک است. بايد متحد و متشکل شد. حزب حکمتيست مناسب ترين ظرف براي ايجاد اتحاد و تشکل همه مردم آزاديخواه و برابري طلب است. در سطوح و به اشکال مختلف با اين حزب متحزب شويد!

 
 
جمع کردن اوباش بسيج از خيابانها

معاون رئيس اوباش بسيجي اعلام کرده است که بنا به دستور شوراي امنيت، "ايست و بازرسي از دستور کار بسيج خارج شد". ايشان فرموده اند: "با توجه به ثبات امنيت بالاي کشور و توانمندي ناجا و اشراف بالا، ايست و بازرسيهاي ما کاهش پيدا کرده".

اوباش چماقداري که از همان روزهاي اول انقلاب ابزار سرکوب انقلاب و ارعاب مردم بودند، در خيابانها قمه ميکشيدند و به روي زنان اسيد ميپاشيدند، امروز و در بحراني ترين دوره حيات جمهوري اسلامي، در دوره اي که دنيا و حتي سران رژيم از رفتن حکومتشان ميگويند، در دوره اي که کارخانه و خيابان و دانشگاه به محل اعتراض و تجمع و شعار مرگ بر جمهوري اسلامي تبديل شده است، اعلام ميکنند "با توجه به ثبات امنيت بالاي مملکت" به قفسهايمان برميگرديم!. و همگان باور کردند!!!!

بازگرداندن اين سگهاي هار به قفسهايشان نه از سر امنيت و ثبات بالاي حکومت که از سر ناتواني اين ارگان سرکوب در مرعوب کردن مردم است. امروز حضور هر يک بسيجي در مقابل مردم نه فقط مايه هراس نيست که منجر به خشم بيشتر و تعرض بيشتر ميشود. اينها به حق سمبل توحش حاکميت اند و به همين دليل در اين روزهاي بحراني از خيابانها جمع شان ميکنند.

خلح سلاح کامل و جمع کردن بساط سرکوب و اوباش و چماقداران رژيم اما کار ما است. کار نيرو و جنبشي که با سرنگوني جمهوري اسلامي بلافاصله همه نيروهاي سرکوب آنرا، از نيروي انتظامي تا ارتش و سپاه و اوباش بسيجي را خلع سلاح ميکند و مردم مسلح را براي دفاع از زندگي و انقلاب خود سازمان ميدهد.