طنز تلخ

"مرگ بر من و زنده باد شما !"

 

 

مظفر محمدی

 

اخیرا در تظاهراتی کارگری شعاری تحت عنوان "مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر!" داده شد. و در جای دیگر مالباختگان گفتند، "مال ما را پس بدید، مرگ بر اسراییل!" شعارهایی که نه فقط جامعه و طبقه کارگر که سران جمهوری اسلامی عمق ضدیت آن با حاکمیت و سرمایه را درک کردند و هشدار دادند که صبر کارگران دارد تمام میشود.

 بخشی از چپ ها این شعار را ارتجاعی، پوپولیستی، سندیکالیستی، راست و هر گرایش ضد کارگری دیگری که میشناسند، خواندند و بعنوان "گرایش مارکسیستی" درون طبقه علیه گرایش ارتجاعی و سندیکالیستی و غیره شمشیر کشیدند. حتی یکی نوشته بود "لنین و بلشویک ها همچون رفقای ما مخالف توهم به تزار و تظلم خواهی از او بودند"!!

 اما اگر از افاضات روشنفکرانه این عده فاصله بگیریم و به این پدیده نگاه کنیم چیزی جز یک طنز تلخ نیست. برخلاف تصویر "مارکسیست های دو آتشه"، کارگران در مجمع عمومی شان ننشستند و در یک جدال گرایشات این شعار را انتخاب نکردند. این شعار سراسری کارگران برای پرداخت حقوقهای معوقه ها و یا افزایش دستمزد سالانه و لغو قراردادهای سفید امضا و یا آزادی تشکل و اعتصاب و... نیست. این شعار حاکی از آگاهی کارگران هپکو به ماهیت نقطه اشتراک صاحبان کار و حاکمیت و پیدا کردن راهی برای بیان این آگاهی آنهم در توازن قوای موجود است. 

 بقول دوستی: "راستش نمیدونم این  حرف را یکی زد و ما تکرار کردیم بدون آنکه به آن فکر کنیم. برای من این معنی را داشت که که چرا ما را به این روز انداختن همانطوریکه ما میگیم "خدامرگم بده" و از طرف دیگر به دشمن بگیم که چقد ستمگر و مرد رند و زرنگه که ما را به این روز انداخته اینم در ساده ترین توضیح راهی برای زدن حرف خود و آتو ندادن به رژیم است."

از نظر من هم مساله به این سادگی است. ربط دادن این اتفاق ساده و بسیار گذرا به جدال گرایشات و ایسم های متنوع و غیره در واقع دوری و پرتی منتقدین از ماجرا را نشان می دهد. سرزنش کردن کارگران تحت عنوان "نقد مارکسیستی" پوپولیسم و سندیکالیسم و ایسم های دیگر جز پرت کردن افاضات روشنفکرانه به طرف کارگر نیست. همین ادعا که گویا  این شعار خودزنی و خودکشی و تهدید و خطری برای طبقه کارگر بود و ما رفتیم و سریع جلوش را گرفتیم، بی مایه و بی پایه بودن این به اصطلاح "نقد" را نشان می دهد. اگر پوپولیسم و سندیکالیسم و ایسم های دیگر، گرایشات  جان سخت درون طبقه کارگر اند که هستند، چگونه با یک نیش قلم شما  جا می زند و عقب می نشیند!

جنبه دیگر این طنز تلخ این است که این شعار را کارگران در یک مارش قدرتمند و با مشت های گره کرده تکرار کردند!

در اینجا نه نیازی به میان کشیدن مارکسیسم و اینکه شعار چقدر طبقاتی است یا نیست و نه موشکافی روانشناسانه و جامعه شناسانه است. اگر فخر فروشی روشنفکرانه به نام مارکسیسم را از به اصطلاح نقد این شعار بگیری، چیزی آن ته باقی نمی ماند. مشکل این "نقد" این است که این دوره را دوران انقلابی می نامد و در نتیجه طرح این شعار در دوره انقلابی ایشان زشت و برخورنده است که چرا کارگران درتوازن قوای ذهنی ایشان، نیامدند و "مرگ بر خامنه ای" نگفتند! از نظر این چپ، "اکنون خیابانها محل مارش های کارگری است". از من بپرسی این نگرش، برای طبقه کارگر سم است.

بحث بر سر این نیست که این شعار خوبی است و یا بد است و باید به جنگش رفت، جایگاه این شعار در همین حد است این بیان جمعی از کارگران، جز یک طنز تلخ نیست و هیچ ایدئولوژی و تئوری طبقاتی و غیر طبقاتی را نباید و نمی شود بارش کرد. اینگونه به اصطلاح نقدها فول گرفتن داور کنار گود است و بس!

 

  مارس ۲۰۱٨