اين سه جناح!

 

 

 

 

 

فواد عبداللهي

 

 روحاني، در سخنراني اخيرش بمناسبت ۲۲ بهمن گفت: ”جناح‌ها براي حل اختلاف‌هايشان به همه‌پرسي و صندوق رأي مراجعه کنند و هرچه مردم گفتند عمل کنند.“؛ ”جمهوري اسلامي ايران بايد همه را به قطار انقلاب دعوت کند.“ چند روز پيش تر از جناب ريس جمهور، جنتي نيز از خطر براندازي و هراس از سال آينده گفته بود.

۱- آنچه اين روزها جلب توجه ميکند، کنه اظهارات سران رژيم به اذعان کردن هاي جا و بيجا به خطر واقعي سرنگوني حکومت است؛ بعد از اعتراضات سراسري هفته هاي گذشته ديگر جايي براي قوت قلب دادن به خود نمانده است؛ روحاني در واقع همه جناح هاي نظام را به خطر شورش از پايين هشدار مي دهد. از ميان به در کردن اصلاح طلبان و عبور از سپر اين جناح توسط خيزش هاي توده اي اخير در تعرض به بنيادهاي جمهوري اسلامي، مهمترين درس اين تحرکات بود؛ امروز اين کل نظام است که در يک موقعيت سياه و سفيد و قطبي با اکثريت عظيم مردم محروم روبرو شده است. همه، از اصولگرا و اصلاح طلب به درست، کمربندها را از هم اکنون براي اين مواجه سفت مي کنند.

همه به نحوي از انحاء به تکاپو افتاده اند که کاري کنند که پاي مردم حدالمقدور بطور علني بيش از اين به ميدان کشيده نشود. مردم نظاره گر ”همه پرسي“ جناب روحاني و ”صندوق هاي راي“ بمانند و به کشمکش از بالا اميد ببندند؛ ثانيا سير تحول اوضاع سياسي شتاب پيدا نکند و صفوف مردم متحزب و سازمان يافته نگردد بطوريکه کند و قابل کنترل باشد.

در حاليکه در ذهن و خودآگاهي جامعه، دولت اعتدال روحاني نقطه سازش جدال جناح ها و آخرين خندق نظام بوده و هست، اما اين خرفت ها فکر مي کنند که کماکان ميشود جامعه را حول جدال پلکاني مقابله - سازش جناحها به تمکين کشاند. محصول جدال دو جناح به دولت اعتدال ختم شد. اين سازش اما اگر قرار باشد به عنوان نقطه شروع مقابله جديد جناح ها عليه هم باشد قطعا فاتحه همه شان خوانده است؛ بازي مقابله - سازش، به اتمام رسيده است. اين سناريوي دفع وقت، جايي در ذهن مردمي که حکم به رفتن جمهوري اسلامي داده اند، اشغال نمي کند.

۲- در اين راستا طرح دراماتيک ”همه پرسي“ روحاني، چيزي جز بلاهت او را نمي رساند؛ عليرغم اينکه اين طرح حلقه اي در ادامه تاکتيک شکست خورده مقابله - سازش جناح ها است؛ اما هيچ ريس دولت ”عاقلي“ زمانيکه صداي پاي سرنگوني نظامش را شنيده است، ”همه پرسي“ اعلام نمي کند، آنهم زمانيکه دولت اش ظاهرا محصول سازش جناح ها بوده است! در پي هر حلقه از تقابل جناحها، کل حاکميت به زير کشيده مي شود. در پي حتي شلنگ تخته ”همه پرسي“ از طرف روحاني، سير جنبش بزير کشيدن نظام يک گام بجلو  بر ميدارد. امروز ديگر يک اردوي قدرتمند مخالف هر دو جناح و بيرون کل اين دو قطبي سياسي متولد شده است و غير قابل انکار است.  ”اصلاح طلب، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا!“. اکنون ديگر حکومت خود علنا به عبور جامعه از نظام و وجود تهديد سرنگونى و به اردوي مخالف نظام اذعان ميکند. بي خود نيست که اولين جا در دانشگاه ها عليه کمونيسم و مارکسيستها منبر ميروند.  در دوره پس از اعتراضات سراسري که به جنبش گرسنگان و استثمارشدگان معروف گشته، حکومت حتى ناگزير شده است به هويت سياسى فعالين دخيل در اين اعتراضات بپردازد و براى اولين بار پس از سالها، از خطر وجود يک جنبش "براندازى" در اين دوره در مقابل خود سخن بگويد.

در اين دوره پيش رو، ما اردوي طبقه کارگر و محرومين جامعه ايران، ما کمونيست ها را بصورت زنده و فعال در صحنه سياسى ايران خواهيم داشت. بلاهت امثال روحاني و هراس امثال جنتي، بطور سمبليکى آغاز اين دوره جديد را اعلام ميکند. دوران ”اصلاحات، آري يا نه“؛ ”گشايش اقتصادي، آري يا نه“ روى همان کاغذ جرائد هم ديگر به پايان رسيده است. با حضور مستقل مردم، سياست در ايران آغاز ميشود. روحاني به چه زباني بگويد که بايد تعجيل کرد و همه را به قطار انقلاب عليه نظام دعوت کرد!

 ۳- و بلاخره جناح سوم، آقاي پهلوي است؛ کسي از ”همه پرسي“ و رفراندم ايشان خبري دارد؟! کجا قايم شده است! طبق معمول تاکتيک هاي ايشان را مثل هميشه اينبار نيز جمهوري اسلامي قاپيد و بازار اين طيف را کساد کرد. ايشان اگر تا ديروز در سياست، روي نيمکت ذخيره جايي داشت اما امروز رختکن هم از سرش زيادي است. 

 ۴- جناح هاي سرمايه در ايران - چه با عمامه چه بي عمامه - خيالشان از بابت آينده نظام سرمايه داري راحت نيست؛ اينها پاسخي ندارند. اينها خود معلول بحران سرمايه و مشکلات حاکميت آن در ايران اند؛ ”همه پرسي“ و ”رفراندم“ تلاش براي نجات اين نظام از ضربات موجي است که از جانب طبقه کارگر و جنبش گرسنگان براي در هم کوبيدن نظام سرمايه داري براه افتاده است. نه اصلاح طلبان، نه اصولگرايان و نه جناب پهلوي در اين روند کاره اي نيستند.

 مشکل اين نظام، طبقه کارگر و مردم به جان آمده و عاصي از وضع موجود است. مردمي که فهميده اند که ميتوان از دست وضع موجود خلاص شد. مشکل اين نظام اقتصاد است، اقتصادى که بر فقر ميليونها انسان بنا شده. مشکل اين نظام، سياسى است. نظامى که انسان قرن بيست و يکم را برده و بى حق تعريف ميکند و ميکوبد. مشکل اين نظام دستگاه فکرى فاسدي است که علنا به جنگ زن ميرود. مشکل اين نظام، خود اين نظام است. نظامى که جلوى تلاش انسانها براى رفاه و برابرى و آزادى را سد ميکند. مردم حکم به رفتن اين نظام داده اند.