کدام شیوه!

 

 

 

 

 

مظفر محمدی

 

 

حزب کمونیست کارگری ایران حکمتیست در اطلاعیه ۱٧ اکتبر تحت عنوان:

 "محکومیت تعرض نظامی ارتش عراق، حشد شعبی و سپاه قدس به کرکوک. کرکوک راه حل نظامی ندارد!" می گوید:

نیروهای نظامی عراق وحشد شعبی بدون مقاومت کرکوک و توز خورماتو را تصرف کردند و "بهمان شیوه" وارد خانقین و مناطق دیگر کردستان شدند.

 کدام شیوه؟" 

"با چراغ سبز امریکا به دولت عبادی و تبانی بخشی از سلطه حاکم بر اقلیم کردستان..."  

این شیوه اعلام موضع نرم و لطیف و همراه با رمز و راز هم خودش یک شیوه است.

 این اطلاعیه به زبان فارسی و مخاطبش مردم کردستان ایران است. اما این شیوه پنهان و پوشیده ی " تبانی بخشی از سلطه حاکم بر دولت اقلیم" را نه تنها مردم کردستان عراق، بلکه کردستان ایران و کل منطقه با چشمان خود دیدند و شنیدند و خودشان هم گفتند که تصرف نیمی از کردستان عراق تنها و تنها با خیانت خانواده طالبانی که قدرت و اسلحه و پول دولت  اقلیم را قبضه و در اختیار گرفته اند، ممکن بود و لا غیر. همسر و فرزندان و برادرزاده های طالبانی با اسم و رسم و اعلام اینکه در کنار قاسم سلیمانی افتخار می کنم، اعضای این باند جیانتکارند. این ها بارها در مقابل دوربین ها و پشت میکروفون اعتراف کردند و مردم کرکوک و شهرهای دیگر کردستان با چشمان خود دیدند که این دارو دسته چطور پیشاپیش نیروهای حشد شعبی وارد کرکوک شدند تا مبادا خدای ناخواسته کسی مزاحم نزول صلح طلبانه ی حشد شعبی شود.

جنگی در کار نبود. ده ها هزار پیشمرگ دولت  اقلیم زخم این خنجر را بر پشت خود احساس کردند و هنوز با درد آن زخم و حقارت دمساز ند. میلیون ها زن و مرد و جوان تحقیر شدند، اشک ریختند و خون دل خوردند. این یک تبانی ساده نبود. این یک خیانت بزرگ به ٦ میلیون انسان جامعه ای است که به  ازادی و استقلال رای دادند. کسانی که با اسم و رسم و جناح معین  دستاوردهای بیش از ٦ میلیون انسان آن جامعه را بر باد دادند، راه را برای دشمنان مردم باز کردند، امنیت جامعه را دست وحشی هایی به نام حشد شعبی سپردند، پیشمرگان بی اطلاع از این جنایت "تبانی" را در سنگرهایشان لت و پار کردند و با تانک از رویشان گذشتند...، این یک تبانی بر سر امضای یک توافق عادی نبود. یک خیانت بود. خیانتی که بار سیاسی، اجتماعی و انسانی یک جنایت را بردوش دارد!  

کسی هست یادش رفته باشد که چندی پیش طالبانی را با آن وضع و حال بهمراه  پسرش، به تهران کشاندند تا از او امضا بگیرند که بافل جانشین او است. امضایی که بیچاره طالبانی نه تنها اراده و اختیاری نداشت و فکر وعقلش بر اثر بیماری کار نمی کرد، روحش هم از آن بی خبر بود. بافل واعضای فامیلش را جمهوری اسلامی از پیش خریده بود...

 سوال این است که پشت این مصلحت و رمز ها چه منفعتی خفته است؟ هیچ! اگر امثال علیزاده ها مشکل اردوگاهشان را دارند، ولی بقیه چه؟ همه می دانند دیگر از جناح طالبانی مسلط بر اتحادیه میهنی برای کسی آبی گرم نمی شود، هیچ، بلکه  با وجود این ها و حشد شعبی و قاسم سلیمانی هیچ اپوزیسیون ایرانی در این منطقه، شبی را آسوده نمی تواند بخوابد.

 اما پشت این شیوه اعلام موضع، یک تعلق خاطر باید وجود داشته باشد. که البته این بار "شخصی" نیست. تعلق خاطر احزابی به نام کمونیسم به ناسیونالیسم کرد. به شیوه همان تعلق خاطری که جریان علیزاده به این خانواده و مام جلال شان که "دوست ودلسوز ملت کرد در همه بخش ها" بود، دارد. نباید چیزی گفت که روح این دوست مردم کرد برنجد!  جریاناتی که همین روزها برای بافل طالبانی و خانواده اش با اسم و رسم پیام تسلیت می فرستند، باید جنایت و خیانت چند روز بعدشان را به نوعی ماسمالی کنند.

 و بخش جالب دیگر اطلاعیه نصیحت پدرانه ی "کرکوک را ه حل نظامی ندارد و موجب کشتار مردم بیگناه می شود"، است!

واقعا باید به این درایت آفرین گفت. من تازه بعد از این اطلاعیه دو هزاریم افتاد که بیچاره این  آراس و بافل و لاهور... این زعمای جدید قوم طالبانی راست می گفتند که اگر جنگ می شد مردم بیگناه کرکوک کشته می شدند! و ایشان بخاطر همین که کرکوک راه حل نظامی ندارد و خون بی گناهان ریخته می شود، حشد شعبی قاسم سلیمانی را بدون درگیری و جنگ وارد کرکوک کردند...! با این حساب امثال من و اهالی داوطلب و "ماجراجو"ی کرکوک و پیشمرگانی که از پشت خنجر خورده بودند و خون همسنگرانشان که بدون اطلاع از این "تبانی" و تصمیم جنگیدند و  کشته شدند، چه اشتباه فاحشی کردیم. یا این استاندار کرکوک که میخواست در مقابل حشد شعبی صلح طلب، مردم کرکوک را بشوراند!

 آراس و بافل طالبانی و همراهانشان گفتند، آن "دوستان" صلح طلب حشد شعبی، البته  توپ و تانک و نیروی زیادی داشتند. و ما انها را بدون درگیری و جنگ به خانه مان آوردیم تا خون از دماغ کسی نریزد!

و البته ما هم می دانیم که  پیشمرگان فقط  ۱٦ هزار نفر بودند! با  فقط مقداری تانک و توپ و کاتیوشا و از این حرفا! نه. چه خوب شد جنگ نشد و خون بیگناهان ریخته نشد. خوب شد نجنگیدیم وفقط چند صد نفری کشته و چند ده هزاری فراری و آواره شدند و  فقط چند هزار خانه سوخته و ویران و غارت شدند و  فقط یه خورده بیش از نصف کردستان و همه مناطق مرزی و ... به حشد شعبی واگذار شد. آره خوب شد. آخر همه چیز این دنیا با صلح حل و فصل میشود نه جنگ!

نتیجه: باید به اراس شیخ جنگی، بافل طالبانی و همه صلح دوستان دلسوز مردم کردستان،  یکجا یک جایزه گنده صلح نوبل داد!

 

 ۱ نوامبر ۲۰۱٧