ترور کرکوک، درگذشت طالبانی- مرگ سیاسی اتحادیه میهنی!

 

 

 

 

محمد جعفری

 

هزیمت اتحادیه میهنی کردستان عراق (یه کیه تی) از کرکوک، بالقوه میتواند سرآغازی برای بستن پرونده کل جریانات فاسد ناسیونالیست در منطقه باشد. البته این اولین بار نیست که اتحادیه میهنی علیه مردم کردستان دست به جنایت میزند و با حکومت های فاشیست منطقه بر سر سرنوشت مردم کردستان معامله میکند. تاریخ فعالیت اینها مملو از سودا کردن با دشمنان مردم است. شرکت در تمام جنایتی که نظم نوین جهانی آمریکا برعلیه مردم عراق و منطقه انجام داد، همدستی با سپاه پاسداران جهت ضربه زدن به حزب دمکرات کردستان ایران و هدایت کردن جمهوری اسلامی تا مقر آنان در شهر کوه سنجاق، دست بوسی صدام حسین در۱۹۹۱و همکاری با رژیم بعث در سال ۱۹۶۶؛  تنها چند فقره از پروندۀ قطور و سنگین جنایت آنها است. آنها در داخل کردستان نیز، کارنامه سیاهی از رواج فرهنگ عقب افتاده ملی گرایی و تحمیق مردم ستمکش کردستان، جنگ با پارتی، با پ.ک.ک، سرکوب و تحقیر سازمان پرچم انقلاب "ئالای شورش" در سال ١٩٨٥و قتل بیشرمانه ٦ کمونیست انقلابی کردستان بدست جلال طالبانی و اتحادیه میهنی در سال دو هزار... دارند. جنایات یاد شده هرکدام وزنه ای به بی اعتبار کردن این جریان فاسد افزوده است؛ اما به دو دلیل هیچ کدام به اندازه کیس کرکوک لخت و عریان اتحادیه میهنی را در مقابل خواست مردم کردستان قرار نداده است: اولاً  ترور کرکوک در شرایط ویژه ای رخ میدهد که آشکارتر از هر زمانی این نیروی فاسد را در مقابل خواست مردمی قرار داد که سنگ دفاع از آنان را به سینه میزند و تحت نام آنها گنده کاری های قبلی را توجیه می کرد. پرونده اتحادیه میهنی از بقیه احزاب ناسیونالیست کرد در ماجرای کرکوک قطور و سنگین تر است. این بار در اوج خوشبینی مردم کردستان و اعتماد به نفس و تمایل بدفاع و امید به آینده بهتری، اعتماد به نفس و امید و اعتماد آنان را در پیش پا عبادی و جمهوری اسلامی ایران و کل ارتجاع منطقه، قربانی کرد. این رسوایی تمام فعالیت های مزدورمابانه آنها در گذشته را از نو زنده کرده و در هیکل زشتشان در مقابل خواست، کرامت و حق مردم کردستان قرار داد. دوم اینکه، اگر اتحادیه میهنی طی تاریخ خیلی از اینگونه بلاها را به سر مردم آورده و باز کمر راست کرد، امروز شرایط عوض شده است. هر چیزی حد و مرزی دارد. از طرفی امروز مردم در شرایط دیگری هستند که بالقوه میتوانند از بازی های پست صحنه نامبرده با خبر شوند و اجازه بازی کردن به سرنوشت خودشان به او ندهند. و از طرف دیگر، اتحادیه میهنی طالبانی را ندارد تا علیرغم هر افتضاح سیاسی این جریان بی آینده را بازسازی کند.

این لشکر کشی رژیم های عراق، ایران با تایید ضمنی آمریکا به کردستان، نه تنها کمکی به ثبات، امنیت و آسایش مردم منطقه نکرده و نمی کند، بلکه عقربه ساعت حل عادلانه مساله کرد را به صفر بر گرداند و آن را  پیچیده تر کرد. آنچه حشد الشعبی علیه مردمی که "گناهشان" این است که مایل به ادامه این وضع نیستند مرتکب شد، ماتریال کافی جهت رشد کینه و نقرت ملی برای چند دهه است. به این خاطر باید قبل از مقابله و محکوم کردن سازش احزاب ناسیونالیست با حکومت های نامبرده؛ در مقابل این لشکر کشی با قاطعیت ایستاد. این لشکر کشی علیه آزادی، تکامل و دستآوردهای بشر برای تفاهم و زندگی مسالت آمیز و در کنار هم بودن است. در نتیجه پیش شرط هر فعالیت انقلابی، اومانیستی، کارگری و افشاگرانه آزادیخواهان، مقابله با تمام امکانات موجود در برابر این قلدری است.  باید تمام تلاش خود را بعمل آورد که نقد و افشاگری و... کاملاً سیاسی باشد و  کوچکترین فرصتی به ناسیونالیسم عرب، فارس و ترک و به اسلام سیاسی که مخرج مشترک همگیشان است، نداد. ضمن نقد بی تخفیف نایسونالیسم کرد، باید مواظب حفظ مدنیت و تامین امنیت برای مردم کردستان بود. یک اصل اساسی پیش شرط مبارزه سالم، ایستادن در مقابل هر حمله، تهدید و لشکرکشی رژیم های عراق، ایران و ترکیه به کردستان است.

 اما تنها صفی سالم، نیروهای متعهد و منتقد ادامه وضع موجود، قادر به تامین جامعه امن برای مردم کردستان هستند و نه جریاناتی که گوش در دست ایران، آمریکا و... دارند. فساد، چپاول، رشوه و حیف و میل کردن سر تاپایی حکومت اقلیم کردستان را قبل از این هم فراگرفته بود. بیان این مساله، فضا سازی و تبلیغات سیاسی علیه حکومت اقلیم نیست، بلکه حقیقتی آشکار است که حتی صدای بخش هایی از خود این کمپ را درآورده است. به این خاطر بعید نیست خیر خواهان جنبش ناسیونالیسم کرد، جهت اعاده حیثیت از جنبش "کردایتی" که گویا اهداف و مبدا اولیه آن فساد، چپاول، رشوه و حیف و میل کردن و آنچه در کرکوک رخ داد نبوده و به اصطلاح برای آشتی دادن مردم  با حکومت، مرتجعینی  از خودشان را به پا در میانی دعوت نمایند.  تلاش کنند در این فضا برای جنبش کردایتی آبرو بخرند. بعید نیست منتقد اتحادیه میهنی بسود قیاده موقت(جریان بارزانی) یا " گۆڕان" مردم را به دور باطل بازی های جنبش "کردایتی" امیدوار کنند.  طبقه کارگر و آزادیخواهان نباید سر سوزنی به این جریانات مرتجع توهمی داشته باشند. هر کدام از اینها، هر اندازه در مورد احزاب هم مسلک خود افشاگری کند و چپاول و فساد حاکمیت مورثی آنان را برملا نماید، فقط بخاطر حفظ بنیادهای سرمایه داری و ارزشهای ملی- اسلامی از گزند هجوم مردم به آنها است. تمامی آنها میخواهند مالکیت و برده داری "مدرن" که در اسلام "مقدس" است را از تعرض طبقه کارگر و آزادیخواهان جامعه مصون دارند.  صد در صد با توجیهاتی چون "اکنون زیر فشار دشمن اصلی هستیم ..." میخواهند صورت مساله را عوض کرده و اعتراضات مردم را تخفیف و آن را منحرف نمایند. مردم باید روشن باشند که اینها خود با دشمنان اصلی در تحقییر مردم کردستان نقش داشته و با حکومت های مستبد ایران، ترکیه، آمریکا و عراق در یک سنگر علیه ما ایستادند. اگر آنها قصد مبارزه با دشمنان مردم کردستان داشتند، مردم کردستان هیچ زمانی به اندازه این روزها آمادگی  دفاع از دست آورده های خود یعنی رای به استقلال و خلاصی از این بالاتکلیفی نداشتند.

 در زمانی که بخشی از خود بورژوازی منتقد بی لیاقتی بخش دیگر خویش می شود، وضعیت تا حدودی پیچیده و مه آلودی را برای مردم بوجود خواهند آورد که گرگ در لباس میش و دشمن در لباس دوست و مجرم در مقام قربانی ظاهر شود. فقط  با روشنبینی مارکسیستی است که باید نقاب را از سر رهبران مرتجع همه احزاب ناسیونالیست برداشت و چهرۀ بورژوایی و راه حل بورژوایی را بر ملا کرد، تا که آسیب پذیری جامعه از دست این مرتجعین هر چه کمتر شود. در صورت عدم نقد کمونیستی و افشاگری پیگیرانه، اگر یکی از دشمنان کارگران از میدان خارج نمایند،  یکی دیگر را علم میکنند تا مبارزه و اعتراض برحق مردم با عبادی و خامنه ای و به حکام کردستان را به مسیر حمایت از بخشی دیگری از نیروهای این طبقه منحرف و پشت سر بخشی دیگری از این جنبش، بسیج نمایند. بخصوص ما تجربه اعتراضات جنبش سبز درسال ١٣٨٨ ایران و کودتای ارتش مصر از انقلاب مصر در ٢٠١٣ بسان دو نمونه بارز امروزی تر مهندسی افکار عمومی توسط بورژوازی داریم. این نمونه ها تاکیدی است بر این حقیقت که نباید اختلافات، جنگ و منازعه بورژوازی با هم، باعث توهم طبقه کارگر به یکی از طرفین شود. اتحادیه میهنی، گۆڕان، پارتی (جریان بارزانی) و... با همه تفاوت هایشان پرسناژهای اصلی جنبش ناسیونالیسم کرد بوده وشریک تمام صحنه های سناریوی سیاه تاریخ جنبش ملی کرد بیش از نیم قرن یعنی از جنگ خلیج تا تسلیم کرکوک به عبادی و خامنه ای هستند. کلام آخر، بدون بدیل شفاف و راه گشای کمونیستی؛ جامعه از این دور باطل مصون نخواهد بود.

 مردم کردستان باید رسوایی کرکوک را به رسوایی همه احزاب جنبش ملی کرد تبدیل نمایند.  گر چه اتحادیه میهنی نفش اصلی تری در این سناریو داشت، اما احزاب و سازمان ها را بطور جنبشی و طبقاتی در متن این سنایو باید قرار داد. بعلاوه اگر جریان طالبانی کرکوک، خانقین و... را تسلیم کرد و فروخت، جریان بارزانی و بقیه احزاب ناسیونالیست و اسلامی دیگر نیز؛ در هیچ محلی مقابله ای جدی با ارتش عبادی و حشدالشعبی نکردند. آنها علیرغم امکانات وسیع نظامی و نیروی انسانی و علیرغم آمادگی مردم کردستان برای دفاع از خود و مقابله با لشکر کشی دولت عراق، مقابله ای نکردند و پا به فرار گذاشتند. حتی مردم محروم را مطلع نکردند که نمیخواهند مقاومتی کنند.

 

تراژدی کرکوک چه درسی برای مردم کردستان ایران دارد؟

 مردم کردستان ایران مطلقاً نمی توانند و نباید سهل انگارانه پیوستگی سیاست و استراتژی هزیمت کرکوک را متفاوت از سیاست و استراتژی احزاب دمکرات کردستان ایران (حدکا) ارزیابی کنند. آنچه جنبش ناسیونالیسم کرد در ١٦ اکتبر ٢٠١٧ در کرکوک به نمایش گذاشت- دوقلوی سیاست اسکورت ارتش و سپاه پاسداران به داخل شهر سنندج در سال ١٣٥٨ توسط حدکا بود.  آنانیکه به طرح خامنه ای و نماینده وی قاسم سلیمانی در دفاع از حکومت شیعه و حفظ تمامیت ارضی عراق جواب مثبت دادند، کپی و نمونه لبیک گفتن رهبری وقت حدکا به خمینی در انقلاب٥٧ است. سیاستی که دست سازش بسوی عبادی و حشد الشعبی در ١٦ اکتبر ٢٠١٧دراز کرد، تداوم خط جنبشی است که در زمان جنگ مردم کردستان با رژیم جمهوری اسلامی در سال ٥٨، از پشت و از بالای سر هیئت نمایندگی خلق کرد، مخفیانه با رژیم باب مذاکره بازکرد. اینهائیکه در مقابل کارگر مظلوم و کمونیست های کردستان عراق (سردشت عثمان ها و سوران مامه حمه ها و کاوه گرمیانی ها) شیر هستند و با گلوله پاسخ میدهند- و در برابر ارتش عراق روبا، فرزندان جنبش ناسیونالیسمی هستند که قبل تر بسوی مردم و تشکل های توده ای و سازمان های کمونیستی در سال ١٣٥٩درشهر بوکان آتش گشوند و پیشمرگان سازمان پیکار را در شهر بوکان و سلیمان محمدی ها را در کوره پزخانه کشتند.

 هزیمت کرکوک تداوم سیاست و آرمان یک جنبش در دفاع از منافع یک طبقه در دو جغرافیایی مختلف است. حتی علاوه بر مضمون و محتوا از نظر شکل و نحوۀ اجرایی، این دوشبیه بهم هستند. حزب دمکرات کردستان ایران قبل تر  اینها را امتحان کرده است. حزب دمکرات در سال١٣٦٣ قطعنامه جنگ سراسرى ارتجاعى علیه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له در کنگره شش تصویب کرد که منجر به کشته شدن بیش از ٤٠٠ کمونیست گردید. در اوائل دهه شصت از شورای ملی مقاومت حمایت کرد و به مجاهدین پیوست. از جنبش دوم خرداد "انتخابات" ریاست جمهوری دوره هشتم و از خاتمی و نامزدی مهدی کروبی حمایت کرد. از "انتخابات" ریاست جمهوری دوره دهم دفاع کرد.  با تاسیس اتحادیه علمای دینی کردستان ایران "یزاکا" و پیام تبریک به جرج بوش در این اواخر، ظرفیت و پتانسیل مذهبی خود را نشان داد. در نتیجه؛ هزیمت احزاب ناسیونالیست در کرکوک و شهرهای مورد منازعه و معامله و فروختن مردم کردستان، مانند سکانس و پرده های فیلمی است که تاریخ احزاب ناسیونالیست کرد را بهم وصل میکند. تاریخی که با آن بزرگ شده و با آن دم و باز دم میکنند. تاریخی که از یک سوی تاریخ افزایش نفاق میان طبقه کارگر و مردم هم سرنوشت و از سوی دیگر تاریخ معامله و بند و بست روزی با خمینی و دولت بعث، روزی دیگر با عربستان و ترکیه است. کردایتی و سنگ دفاع از مردم کردستان به سینه زدن نامبردگان، تنها شکل سیاسی جهت کسب سود بیشتر برای سرمایه داری و بورژوازی کرد؛ و شریک شدن در قدرت با حکومت ها (جمهوری اسلامی یا هر نوع دیگر آن) است.

 هزیمت احزاب ناسیونالیست در کرکوک نه تنها بُنیان جناح راست جنبش کردایتی را تخریب کرد، بلکه نقاب چپ نمایی را از چهره کسانی امثال ابراهیم علیزاده و فاتح شیخ که در مرگ طالبانی به سوگ نشستند را نیز برداشت!  بار دیگر نشان داد که آنها متعلق به صف طالبانی ها هستند! نامبردگان حتی در اطلاعیه حزب شان در مورد جنایت اتحادیه میهنی در کرکوک سکوت کرده و با نام و نشان مشخص از او انتقاد نکردند.  اینها در لباس چپ، حقایق جنبش کردایتی را از کارگر و زحمتکش مخفی میکنند. دوستی و رفاقت و هم جنبشی بودن خود را به هر مناسبتی اعلام می دارند. در طی این مدت ما شاهد پیام کومه له و دفاع جانانه ایشان از طالبانی بودیم. کومه له ابراهیم علیزاده عمری است در این مسیر پا میزند و توقع بیشتری از آنان نیست. اما تا جایی که به حزب فاتح شیخ بر می گردد، بعد از افتضاح سیاسی که او به نام پیام شخصی و عزاداری برای طالبانی به بار آورد، بخصوص بعد از معامله جریان طالبانی با قاسم سلیمانی و عبادی و حشد الشعبی و فروش کرکوک و...امکانی فراهم شد که رفقای دیگری در این حزب، لااقل موضع انتقادی بگیرند و نگذارند آوار بی آبرویی که فاتح در میان مردم آزادیخواه برایشان خریده است، روی سر آنان نیز سرشکن شود. متاسفانه ظاهراً این توقع زیادی است، زیرا عدم موضع انتقادی اطلاعیه رسمی حزبشان در مورد تحولات کردستان عراق و سکوت مطلق آنان در مقابل معامله خانواده طالبانی، نشان داد که موضع رسمی آنها نیز تداوم پیام فاتح شیخ است.

ظاهر شدن علیزاده و شیخ در این پُزیشن، کمبود درایت نامبردگان نیست، این ماهیت احزاب جناح چپ ناسیونالیسم کرد است و نمی توان آنها را به غیر از اینکه هستند به چیزی دیگری تبدیل کرد.  در نتیجه، این مردم کردستان هستند که باید روی اسب بازنده هیچ جریان ناسیونالیستی چه در عراق و چه در ایران دیگر شرط بندی نکنند.

 

٢٨ اکتبر  ٢٠١٧