جنگ موصل بسوی خاتمه، اختلافات قومی– مذهبی بسوی تعمیق!

 

 

 

ریبوار احمد

 

توضیح کمونیست: این مطلب در اواسط مه نوشته شده است. اصل مطلب به زبان کردی است و ترجمه آن متاسفانه به شماره قبلی کمونیست نرسید. به همین دلیل و با توجه به اهمیت مسئله در این شماره کمونیست منتشر شده است.

 

جنگ موصل روبه اتمام دارد، اما با همان سرعت اختلافات قومی و مذهبی بسوی  تعمیق  رانده شده و تمامی احزاب قومی و مذهبی وسیعا بر روی این پروژه متمرکز شده و جیبهای خود را برای جمع آوری محصول آن باز نگه داشته اند. این سرانجام و نتیجه منطقی و قابل انتظار جنگی ست که قتل و کشتار و آوارگی وسیع مردم موصل را به وسیله و هزینه درهم پیچیدن داعش و پیش بردن اختلافات ارتجاعی  قطبهای جهانی و منطقه ای که تحت پوشش جنگ علیه ترور و تروریزم عملی میشود.

محتوی دعوت بارزانی برای رفراندم، بخشی از این پروژه برای راه انداختن فشار سیاسی علیه دولت بغداد است که قبلا در اینمورد نوشته ام. اما مسئله بسیار از این عمیقتر و وسیعتر است. تمامی نیروها و طرفهای قومی و مذهبی خود را برای تقسیم قدرت و ثروت بعد از داعش آماده  کرده اند. در این روزها از دو جبهه متفاوت، تلاشی فراوان با همان آرایش شروع شده است. دیروز بخشی از ناسیونالیستهای عرب سنی تشکیل حزب جدیدی بنام "للعراق متحدون" (متحدین برای عراق) را اعلام کردند، که مستقیما با فراخوانی مذهبی بمیدان آمده و هدف اصلی آن برقراری اقلیم سنی در موصل است. این گروه کنگره خود را در شهر اربیل و در آغوش حزب دمکرات کردستان برگزار کرده و از اولین روز کار خود به تعریف و تمجید از حزب دمکرات و بارزانی پرداخته است. همزمان نیز بر همخوانی پروژه و اهداف خود با پروژه و اهداف "کردها" اصرار میورزند، چون هم همسایه اند و هم در آینده فقط این اقلیم "کردها" نخواهند بود که حقوق خود را از دولت مرکزی مطالبه میکنند. بدون شک کنگره ای هم که در اربیل برای "عرب سنی" تشکیل شده و به تعریف و تمجید حزب دمکرات بپردازد، در نقطه ای به فراخوان بارزانی برای رفراندوم گره خورده و کارت بازی دیگری برای فشار آوردن بر دولت بغداد است. این، نشان میدهد که نیروهای قومپرست و عشیره ای برای رسیدن به اهداف ارتجاعی و ضدانسانی خود از هیچ تلاش منفی ای دست برنخواهند داشت.

 ازطرفی دیگر گروهای قومی ترکمن تلاش خود برای تحریک احساسات قومی "ترکمنها" را افزایش داده و جهت برجسته کردن این نکته یعنی ا"حقاق حقوق ترکمنها" درکردستان بعنوان "ملیت دوم" تلاش میکنند. به گفته حسن توران، معاون رهبر جبهه "ترکمنها"، حقوقشان بعنوان ملیتی که جایگاه دوم را دارد، عبارت از برخورداری از حقوق و مقام و رتبه های معاونت رهبری اقلیم کردستان برای جنابانی ست که مسئله ترکمنها را به بیزنسی سیاسی تبدیل کرده اند. در این رابطه و بر این اساس که به "ترکمنها" بویژه از طرف احزاب "کرد" درکرکوک و در اقلیم کردستان ستم روا شده، همه راههای آمادگی برای تشکیل کنگره متحد نیروها و گروههای "ترکمن" در هفته های آینده در بغداد را طی کرده اند. بگفته توران "در این کنگره نقشه راه ترکمنها برای اوضاع پس از داعش را تصویب کرده و مسئلهُ ترکمن بعنوان مسئله و مشکلی سیاسی در عراق را مطرح میکنند". این اقدام هم، آشکارا بوی تبدیل این مسئله به عامل فشاری علیه احزاب ناسیونالیست کرد بویژه حزب دمکرات و بارزانی توسط حکومت بغداد را میدهد.

پیغامها روشن و صریح اند، فقط مقداری دقت لازم است تا بتوان متوجه شد که بارزانی میخواهد از کارت فشار ناسیونالیستهای عرب سنی بهمراه فراخوان برای رفراندوم را در جهت تحمیل خواسته های خود بر حکومت بغداد استفاده کند، و در مقابل حکومت بغداد نیز جوابش این است که اگر بارزانی با کارت سنیها وارد میدان بازی شود، آنها نیز با کارت ترکمنها این بازی را ادامه خواهند داد. در این راه نیز هیچ باکی ندارند که این سیاسیت ارتجاعی چه جهنمی برای مردم بپا خواهد کرد. پشت سر هر سوگند خوردن این عالیجنابان قومپرست و عشیره ای که هر روزه به  "برادری" کل مردم عراق  قسم میخورند، طرحهای حقیر و کثیفی برای به جان هم انداختن شهروندان بر مبنای تعاریف و دسته بندیهای دست ساز و پوچ قومی و مذهبی پنهان است.

چه چیزی از این روشنتر است که اگر دست این احزاب و جریانات بورژوایی قومی و دینی از زندگی و سرنوشت انسانها و جامعه کوتاه شود، مردم عراق نتنها هیچ مشکل و دشمنی ای باهم ندارند بلکه روح همسرنوشتی و همرزمی و با هم زیستی جای اینهمه شکاف و دودستگی ای را که اساسا توسط دولتها و احزاب بورژوایی قومی و اسلامی بنیان نهاده شده اند را میگیرد. هدفشان نیز این است که هرگروهی خود را نماینده یکی از اقوام و مذاهب معرفی کنند و بر این مبنا نیز از نتایج و حاصل سیاسی آن بهره برداری کنند.

 اختلاف شیعه و سنی و تبدیل آن به مسئله ای سیاسی یکی از نتایج مستقیم اشغالگری آمریکا و آن پروسه سیاسی ارتجاعی بود که از هر زاویه ای ویرانی و عقبگرد را بر جامعه تحمیل کرد. تلاش امروز تبدیل موصل به اقلیمی برمبنای قومی - طایفه ای و گره زدن آن به بغداد در چهارچوب فدرالیزم قومی – مذهبی، و همچنین تلاش برای ایجاد مسئله ای بنام مسئله ترکمن، دو گام ارتجاعی دیگر بمنظور ایجاد دودستگی در میان شهروندان است. اینها و طرح بینهایت ارتجاعی و نگران کنندهُ تبدیل موصل به اقلیم و ایجاد حاکمیتی قومی – سنی در این استان، به ابدی کردن جنگ و اختلاف طایفه ای – قومی که در سالهای اخیر جان هزاران نفر از مردم را گرفته است. این، نقشه و راه محافظت و دورکردن مردم موصل از ستم و زورگویی حاکمیت "شیعه ها" نیست، بلکه این نقشه راه تازه ای ست که برای کشتن "علی و عمر و حسین و ابوبکر و حسن و عثمان"  و نامهای مشابه راه انداخته شده است. نقشه راه بسیار مرتجعانه جریانات سنی، بعنوان بخشی از بورژوازی عراق، است که که از سهم بدست آمده تاکنونی خود از قدرت و ثروت ناراضی ست و میخواهد از طریق بازی با زندگی و آینده مردم ستمدیده سهمی بیشتر نصیب خود کند. این آغاز راهی ست که کردستان به انتهای تراژیک آن رسیدە است. چندین سال است مردم کردستان در گردونه فدرالیزم قومی و زیر سایه "مملکتداری" بارزانی و طالبانی با صدها مشکل و آفت روبرو شده اند. آخرسر نیز خود بنیانگذاران این فدرالیزم نمیتوانند شکست و بیهودگی فدرالیزمشان را پنهان کنند. به همین خاطرالان در تلاشند با استفاده از کارت رفراندم و تهدید به جدایی جانی دوباره به آن بدمند. هنوز ازاینکه این کارت میتواند کارایی ای برای تحقق این هدف داشته باشد، دیده نمیشود. بهمین دلیل بارزانی دست به تحریک طایفه های سنی  میزند تا از این طریق نیز جهت تحقق پروژه ارتجاعی سود ببرد. درحقیقت برجسته کردن هرگونه کیان و قدرت و اقلیم و دولتی برمبنای قومی و مذهبی در هرگوشه این جامعه، چیزی جز عمیقتر کردن دودستگی و اختلاف و دمیدن بر تنور جنگ ارتجاعی و گروگان گرفتن جان و مال و زندگی این ناحیه توسط باندهای قومی و مذهبی، نیست و نخواهد بود. فدرالیزم قومی ومذهبی رسمیت دادن است به ابدی کردن جنگ و دشمنی ارتجاعی قومی و مدهبی، که حتی بنیانگذاران و نقشه پردازان آن نیز با ریاکاری تمام آن را نکوهش میکنند.

اوضاع پس از بیرون راندن داعش از عراق اوضاع تازه ای خواهد بود، که چهارچوب عمومی آن عبارت خواهد بود از دوران جدیدی از اختلافات نیروهای قومی و مذهبی در راه تقسیم مجدد ثروت و قدرت، برمبنای توازن قوایی که اوضاع جدید نصیبشان کرده است. یکی از میدانهای مهم نبرد مردم آزادیخواه در این دوره جدید، مبارزه در راه ناکام گذاشتن هرگونه کیانی ست که برمبنای قومی و مذهبی بخواهد بوجود آمده و یا بمیدان بیاید. اصرار و پافشاری بر غیرقومی و غیرمذهبی بودن دولت در همە ابعاد، برای مردم آزادیخواه و تشنه رهایی از چنگ جنگ و نامنی و خونریزی، نتیجه است که بایستی از تجربه ۱٤ سال گذشته، و حتی خود سربرآوردن داعش و فجایعی که ببار آورد، استنتاج شود.

در مورد  ادعاهای قومپرست ترکمن نیز، در حقیقت مسئله ای سیاسی بنام مسئله ترکمن در این جامعه وجود نداشته و هیچ پایه ای هم ندارد. به همان اندازه نیز که این پروژه پیش برده شود، قبل از هرچیز خود مردم ترکمن را به قربانی و هیزم آتش خود تبدیل میکند. تمامی احزابیکه بنام ترکمن ایجاد شده اند هیچ موضوع و مسئله ای را نمایندگی نمیکنند، اما یا رل ابزاری بازی کرده و عامل دخالت  دولت فاشیستی ترکیه بوده، و یا کارت فشار و بازی سیاسی احزاب مخالفند. هدفی نیز که گویا کنگره متحد ترکمنها میخواهند دور آن جمع شوند، یعنی "نقشه راه ترکمن پس از داعش و بحساب آوردن ترکمنها بعنوان ملت دوم در کردستان" تا مغز استخوان ارتجاعی است. این مسئله نتنها ذره ای برای بهره مند کردن شهروندان ترکمن از حقوق بیشتری نیست، بلکه حتی توهین و بی احترامی بزرگی به همین بخش از مردم بوده و زنجیر اسارت و  درجه دومی بودن را برگردنشان آویزان میکند. برمبنای این لاجیک قومی ارتجاعی، شهروندان ترک زبان نمیتوانند حق برابر با شهروندان کرد زبان را داشته باشند، بلکه بعنوان شهروندان درجه دو شامل حقوقی کمتر از شهروندان کرد زبان خواهند شد. هدف از این نیز، استفاده از آن بعنوان کارت بازی سیاسی در تحولات کنونی عراق  و تقبل گروهها و دستجات قومی ترک است که برپایه  تحمیل و کوبیدن مهر درجه دوم بودن و اسارت برپیشانی شهروندان ترکمن، از بخشی از قدرت و ثروت در جامعه برخوردار شوند.

مردم آزادیخواه در عراق و کردستان، مشخصاُ مردم ترک زبان بایستی از این بسیارهوشیارتر باشند که بدام چنین تله ای بیافتند و به سیاهی لشکر چند گروه اجیرشده توسط اردوغان و بارزانیها و طالبانیها و عبادیها، که در کشمکشهای ارتجاعی میان خود برسر قدرت و ثروت بازی بسیار حقیر و مخرب برسر جان و مال مردم راه انداخته اند، تبدیل شوند. شهروندان ترک زبان چه در کردستان و چه در عراق نتنها نبایستی و نمیشود بعنوان شهروند درجه دو قلمداد شوند، بلکه بمانند هر شهروند دیگری بایستی شامل حقوقی کاملا مساوی ای باشند. از اینها، حق خواندن و نوشتن و حرف زدن بزبان مادری، همچنین حق کاندید شدن برای هرنوع پست و مقام و مسئولیت جامعه و حتی مقام رئیس دولت، حق هر شهروند ترک زبان، به همان شیوه و درجه حق هر شهروند دیگر، است. تار مویی کمتر از این، توهین به شهروندان و بستن زنجیر اسارت بر دست و پایشان است. در همانحال این ماجرا غیر از گامی دیگر برای و با هدف تعمیق اختلاف و دودستگی و بادزدن جنگ و کشتار ارتجاعی قومی، چیز دیگری نیست. اگر این روند و مسیر کنونی پیش برود، به مرحله و نقطه ای خواهد رسید که هر محله ای به میدان اختلاف و دودستگی و جنگ برمبنا و پایه "کرد و عرب و ترک و آسوری و کلیمی و شیعه و سنی و مسیحی و یزیدی و کاکایی و فیلی و اورامی و شبک غیره .. تبدیل خواهد شد.

 

 ۱۳ مه ۲۰۱٧                                                                        

این نوشیه قبلا در  شماره ٤٤ نشریه "بو پیشوه" منتشر شدە است