سوالاتی که کومه له پاسخ نمیدهد!

 

 

 

محمد فتاحی

 

در پاسخ به انتقادات چپ ها به کومه له به خاطر در پیش گرفتن استراتژی جدیدش، جوابی منتشر شده است به امضای حسن رحمان پناه که اساسا پاسخ رهبری این سازمان است. پاسخ مذکور به عنوان جوابی به اتهامات "چپ حاشیه ای" در نوع خود یک شاهکار است. شاهکار است به این معنی که در حالیکه مهمترین  تغییراتی هویتی در این سازمان میرود برای همیشه کومه له را پدیده دیگرتری کند، پاسخ نامه مذکور مدعی است که هیج اتفاقی نیفتاده و انتقادات وارده تماما اتهامات است و بس!

شاهکار دیگر این پاسخ نامه در فرمول بندی علل این "اتهامات چپ حاشیه ای" است؛ همه یکدست دشمن اند! صفی از نردیک ترین دوستان و متحدین تا دیروزی شان؛ از راه کارگری که زینت بخش دکور حزب کمونیست ایران به عنوان یک سازمان موجود بوده تا اتحاد سوسیالیستی به رهبری رضا مقدم که دوست تا دیروزشان بوده و تا حزب کمونیست کارگری که در سالهای اخیر همکاری های متعددی داشته اند و مرتب با هم عکس گرفته اند، تا ما حکمتیست هایی که عکسی با کومه له نداشته ایم، همه یک شبه در یک روز آفتابی در یک "هجمه" همدست به کومه له متحد شده اند! خواننده علاقمند به روئیت پاسخ طلایی کومه له میتواند آنرا در ضمیمه همین یادداشت ببیند تا متوجه عقل سیاسی کومه له و فرهنگ بهداشتی آن در پاسخ به منتقد و مخالف سیاسی اش شود.

 نوشته اند راه کارگر از قدیم دشمن کومه له بوده و به یاد آورده اند که در جنگ حزب دمکرات در سنگر آنها علیه کومه له ایستاده است. از گناهان کبیرترش هم قطع نکردن پیوندش از ناسیونالیسم ایرانی است. راه کارگری بیچاره میتواند پاسخ دهد که بله با دمکرات علیه کومه له بوده است، اما بعداز دوره ای طولانی که همین راه کارگر بخشی از دکوراسیون "نیروهای چپ و کمونیست" در خدمت اثبات موجودیت "حزب کمونیست ایران" بوده است، چرا حالا به یاد رفقای کومه له ای شان افتاده است؟ بعلاوه چرا برای راه کارگر "پیوند قطع نکرده با ناسیونالیسم ایرانی" یک ایراد است اما برای کومه له جزوی از ناسیونالیسم کرد بودن و نشست و برخاست شبانه روزی و عکس گرفتن های هر روزه با ناسیونالیست ها و باندهای ناسیونالیسم کرد ایرادی ندارد؟

 به رضا مقدم پریده اند که "محفل" سه نفره است و کلی بد و بیراه به آنها که "تعدادشان از انگشتان دست" نویسنده مقاله کومه له کمتر است و نئوتوده ای بوده اند و گویا بعداز ناکامی از اتحاد با کومه له به دشمنی پرداخته اند...

رضا مقدم و سازمان اتحاد سوسیالیستی میتواند بگوید که اگر منظورتان از نئوتوده ای بودن اقدامات ما علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بوده، این نقشه با همراهی کومه له بوده و وبسایت مربوط به این کار را هم خود کومه له تامین میکرد و از آن تاریخ هم سالها گذشته است و به انتقاد امروز ما چه مربوط؟ وقتی به بحث "محفل سه نفره رضا مقدم" هم میرسد، نویسنده مقاله کومه له میتواند برای چک کردن اطلاعات خود به یک همسایه قدیمی خود زنگی بزند و بپرسد چرا فعالین سابق کومه له در خیلی جاهای کردستان مدت هاست که سخنان این "محفل" را به کومه له ترجیح میدهند. بعلاوه چرا رضا مقدم هم مثل راه کارگر امروز ناگهان به دشمن تبدیل شده است؟

 احزاب مختلف کمونیست کارگری را هم جزو دشمنان تاریخی خود محسوب کرده اند که دشمنی شان به سال هفتاد و یک شمسی یعنی به بیست و شش سال قبل برمیگردد که میخواستند کومه له را نابود کنند و شکست خوردند! هر آدم فراموشکاری میتواند به کومه له یاداوری کند که از تاریخ امضای یک بیانیه پروغرب و ضد اسلامی همراه دو تای از این احزاب کمونیست کارگری فقط چند ماهی میگذرد، و از آکسیون ها و ملاقات های دوستانه تان شاید چند هفته ای گذشته باشد. اگر اطلاعات تاریخی اینها این اندازه به روز است، چرا در تمام سال های گذشته به یادشان نیامده که دارند با کسانی همکاری میکنند که سالهاست دشمن شان اند؟

 و نهایتا به همه این احزاب و به ما حکمتیست ها به عنوان دشمنان جدید کومه له و پارازیت ها و منفعلین و اپورتونیست ها توپیده اند که کومه له فعال و شاداب و کمونیست کماکان پرچمدار و رهبر در کردستان میماند...!

 طبعا منظور مقاله کومه له از نقش فعال سیاسی ایجاد تشکل توده ای برای کارگر و زن و جوان و انسان ستمدیده در کردستان نیست. منظورشان همین فعالیت هایی است که همه شاهدند؛ شرکت در کنفرانس ها و سمینارهایی که برای خدمت به "ملت کورد" برگزار میشوند، مهمانی های هر هفته احزاب برادر کرد در اردوگاهها و به هزینه حاکمان منطقه برگزار میشود. و البته عکس گرفتن های جدید برای پروژه های جدید را هم باید اضافه کرد...

 قبول! همه چپ ها و کمونیست ها منفعل، اپورتونیست، پارازیت، دشمن و هر چه که کومه له فکر میکند. آخر سر کومه له باید به سوالاتی فکر کند که در بیرون و درون آن طرح میشوند؛

 چه اتفاقی موجب شده تا همه چپ ها از "دوست و دشمن" نگران سرنوشت کومه له اند؟

اگر همه دشمن اند چرا تا بحال حرفش نبود؟ اگر حالا دشمن شده اند، علت چیست؟

کومه له تا این تاریخ خود را بخشی از جنبش ملی محسوب نمیکرد. علت اعلام رسمی تعلق به این جنبش در این دوره چیست؟

کومه له سازمان های زحمتکشان را به عنوان کومه له نمی پذیرفت. علت پذیرش امروزشان و بحث در موردشان با عنوان "کومه له ها" توسط رهبری فعلی کومه له چیست؟

 آیا وحدت با بقیه کومه له ها دستور نقشه بعدی است؟

بحث رابطه با امریکا و دولت ترامپ توسط رهبری کومه له برای کدامین نقشه است؟

آیا ورود کومه له به یک جبهه یا ائتلاف ناسیونالیستی حول نقشه عربستان و دولت ترامپ در منطقه و ایفای نقش سناریوی سیاه در کنار بقیه ناسیونالیست های کرد و مجاهد و احتمالا دیگران، کسی یا کسانی در کومه له را نگران میکند؟

 آیا در کومه له پاسخ انتقادات احتمالی ناسیونالیست های کرد هم با همین زبان و ادبیات و فرهنگ و ادب داده میشود؟