امریکا یا روسیه؟

 قبله "کورد" کدام است؟

 

 

 

 

محمد فتاحی

 

ناسیونالیسم کرد به دلایل متعددی هیچگاه جنبشی ایستاده بر پاهای خود برای پیروزی بر رقیب خود و کسب قدرت نبوده است [۱]  علل این مسئله میتواند متنوع باشد که هدف تحقیقاتی این مقاله سیاسی نیست. یک علت پایه ای غیبت استراتژی پیروزی بر "دشمن" ناشی از احساس تعلق بورژوازی کرد به همان سیستم سیاسی اقتصادی حاکم بوده است. بر همین اساس ناسیونالیسم کرد تمام کوشش خود را بر اعمال فشار بر دولت مرکزی متمرکز نموده است تا آنرا ناچار به شریک کردن خود در قدرت سیاسی حاکم کند. چنین هدفی در بالاترین سطح خود تنها قادر به راه اندازی فشار به رقیب خود برای کسب "پیروزی" است. به زبان دیگر، برای رسیدن به چنین هدفی کاری بیش از فشار لازم نیست. این فشار هم، بسته به شرایط میتواند با اتکا به اهرم های متعدد جهانی و منطقه ای و یا داخلی اعمال شود، همانطوریکه سهم مد نظر هم میتواند بسته به شرایط متفاوت و کم و یا زیاد باشد.

اگر از تعریف هدف ناسیونالیسم کرد به عنوان حرکتی برای سهم خواهی بورژوازی کرد از دولت مرکزی بگذریم، برای یک قضاوت روشن از حرکت امروز آن باید گذشته آن را کوتاه مرور کرد؛ در دوران مدرن خاورمیانه که محل اسکان مردمان کردزبان بوده است، شکل گیری جنبش ناسیونالیستی کرد به عنوان مدرن ترین تحرک سیاسی این جوامع در شکل گروهها و احزاب سیاسی، مربوط است به شروع دوران تقسیم جهان به دو بلوک غرب و شرق به رهبری امریکا و شوروی. حضور نیروهای متفقین در دوران جنگ جهانی دوم در ایران امکانی فراهم کرد تا ناسیونالیسم کرد توسط دولت وقت شوروی به بازی گرفته شود. آنروزها دولت شوروی در بخشی از مناطق آذربایجان و کردستان با اتکا به حضور نیروهای ارتش سرخ، دو حکومت محلی در تبریز و مهاباد سازمان داد. شعار "ستالین پیشه وایه، بو کوردان وه ک باب وایه"(استالین پیشوا است. او برای کردها نقش پدر را دارد) [۲] شعار نیروهای نظامی قاضی محمد و حزب دمکرات کردستان بود. معامله بعدی شاه با دولت استالین زمینه جمع کردن دو حکومت محلی را تضمین کرد.

سیاست خشن بلوک امریکا در مقابله با هرگونه اپوزیسیونی در درون مرزهای بلوک خویش از یک طرف و سیاست استفاده از آنها برای گرفتن امتیاز از بلوک رقیب توسط شوروی، موجب شد احزاب سیاسی ناسیونالیسم کرد در مناطق مختلف، در تمام دوران جنگ سرد برنامه های ناسیونالیستی خود را با فرمولاسیون های "سوسیالیستی" تنظیم کنند. آن دوره نه فقط احزاب سیاسی همچون پ ک ک و حزب دمکرات کردستان ایران و اتحادیه میهنی کردستان عراق بلکه عشایر بارزانی هم "سوسیالیسم" میخواستند!

فروپاشی اروپای شرقی و بلوک شوروی و پیروزی جهان دمکراسی به رهبری امریکا، این بار "مامه بوش" (عموبوش) را به موقعیت پیشوا و پدر "کورد" رساند [۳] و جای سوسیالیسم در برنامه تمام ناسیونالیست های کرد را هم این بار عنوان دمکراسی اشغال کرد.

به شهادت تاریخ سالهای بعداز پایان جنگ سرد و سردمداری جهان دمکراسی، تعرضات غرب و امریکا در منطقه خاورمیانه، به هر درجه جوامع بشری را نابود کرده اند، به همان درجه امید در دل ناسیونالیسم کرد کاشته اند. به قدرت رسیدن یک شبه نیروهای بارزانی و طالبانی به دنبال شروع ویرانگری امریکا در عراق در اوایل دهه نود نقطه اوج کاشتن این امید در دل ناسیونالیسم کرد بوده است. حمله بعدی به عراق در سال ۲۰۰۳  و به دنبال حمله به سوریه و تبدیل هر دو کشور به ویرانه توسط نیروهای جهان دمکراسی، پرجوش و خروش ترین روزها و دوران های ناسیونالیسم کرد بوده اند.

البته باید گفت که در تمام این دوران ها و تا امروز، این فقط بلوک های جهانی نبوده اند که مهر خود را به برنامه و پرچم و امید ناسیونالیسم کرد زده بوده اند. قدرت ها و دولت های محلی هم به نوبه خود احزاب ناسیونالیست کرد را در اختیار داشتند و به نوبت به عقد خود در آورده و یا ول کرده اند. دولت های منطقه مانند ایران و عراق و ترکیه و سوریه و عربستان و قطر و اسرائیل و... تقریبا همه هرکدام دوره ای از این احزاب را برای عملی کردن نقشه های خود در بطن بحران منطقه ای در اختیار داشته اند.

 

"کورد" و دنیای چند قطبی

عروج ناگهانی روسیه در متن پیشروی اش در سوریه، عروج یک قدرت جهانی مدعی، در جنگ قدرت برای تقسیم دنیای امروز است. عروج روسیه و در مقابل شکست امریکا در سوریه تناسب قوا در سطح جهانی را تغییر و آرایش نیروها در مناطق مختلف را تحت تاثیر خود قرار داده است. در کنار روسیه جمهوری اسلامی هم به عنوان یک قدرت منطقه ای عروج کرده است. عراق با اعتماد به نفس تر شده است. دولت سوریه و بشار اسدی که همه میخواستند برود هم به صحنه برگشته است. ترکیه ای که در مقابل روسیه خروس شده بود، امروز همراه روسیه در دفاع از دولت سوریه عملیات هوایی انجام میدهد. این یعنی در پروسه کشمکش قدرتهای اصلی تر بین المللی، قدرت ها و دولت هایی منطقه ای هم بنا به شرایط روز تغییر موضع و سنگر داده و آن جبهه و این جبهه میکنند.

آنوقت در امریکای شکست خورده کسی سر کار آمده است که تمام دنیا را علیه خود بسیج کرده است.

در چنین فضای سیاسی روزانه متغیری، ناسیونالیسم کردی که همیشه به یک یار ثابت قدم بین المللی و منطقه ای امید بسته بوده و نوبتی یا برای امریکا سینه میزده یا برای بلوک مقابل، امروز واقعا و به معنای دقیق کلمه، در اوج کثرت حامی و بازی دهنده، سرگردان سرگردان است.

از قوی ترین نیروهای ناسیونالیست کرد امروز دولت بارزانی و حزب پ ک ک تا ضعیف ترین های شان در میان انشعابات از دمکرات و کومه له امروز در امر یارگیری و پذیرفته شدن توسط این یا آن  قدرت منطقه ای گیر کرده اند. پ ک ک در پروسه درگیری های سیاسی روسیه و ترکیه، توسط روسیه طوری شیر شد که در طول کمتر از یک هفته یک ائتلاف سراسری در ترکیه را برای یک جنگ سراسری علیه ترکیه سرهم بندی کرد و بلافاصله تحت عنوان قیام مردم در شهر کوچک جزیره در جنوب کردستان ترکیه خیز آزادسازی منطقه در خاک آن کشور را برداشته بود. انگار از طرف روسیه و شخص پوتین به آنها طوری تفهیم شده بود که روسیه بعداز پیشروی در سوریه و عقب راندن امریکا، پیشروی اش را این بار در خاک ترکیه و با اتکا بر نیروهای پ ک ک میسر میکند. امروز همه شاهد حضور عملیات مشترک نیروهای هوایی ترکیه و روسیه در سوریه در دفاع از سوریه متحد اند. خواننده این سطور میتواند خود را به جای رهبری پ ک ک تصور کند تا سختی بین انتخاب بین روسیه "بی وفا" و امریکای شکست خورده در محل و نیروهای دولتهای هر روز در یک سنگر، کدام را انتخاب کند؟ حزب و اقلیم بارزانی که هر هفته یکبار دولت مرکزی را به برگزاری رفراندوم استقلال تهدید میکرد و مناطق تسخیر کرده د دوره حضور داعش را به منطقه خود ضمیمه میکرد، این بار چگونه باید مواظب باشد تا دولت مرکزی به همکاری حزب جلال طالبانی گوشمالی اش ندهد؟ حزب دمکرات کردستان ایران هنوز امیدی به عربستان دارد یا همراه بخش دیگر ناسیونالیست های کرد ایرانی از فرط کثرت مشتری ترجیح میدهند باز هم به جمهوری اسلامی مراجعه کنند و به دستاودهای دوره انتخابات سال تازه ریاست جمهوری ایران، همراه بقیه ناسیونالیست های چپ و راست ایران وارد دوره انتظار بشوند؟ یا به امید ترکیبی از ترامپ و عربستان و اسرائیل؟ واقعا کدام؟

نامه اخیر جمعی از خبرگان ناسیونالیست برای "آقای خامنه ای" و آرزوی بازی دادن "کورد" توسط ایشان برای شکل دادن به یک خاورمیانه جدید، شاید یکی از مناسب ترین گزینه ها برای ناسیونالیسم کرد باشد. تاکید عبدالله اوجلان بر اهمیت اسلام نوع شیعه شاید از نبوغات ایشان در تشخیص دست بالای جمهوری اسلامی به همراه هلال شیعی در منطقه باشد تا در سایه آن نه فقط ماهانه دستمزد ثبات از این رژیم دریافت کنند، بلکه در منطقه دارای یک حمایت قدرتمندی توسط بلوک شیه شوند که زیست طولانی آنها در شیارهای بحران منطقه ای را تا آینده ای دور تامین و تضمین کند.

در طول این مدت البته یک امر معلوم است؛ کثرت تعداد دول بازیگر در دل بحران کنونی تقسیم قدرت در جهان و منطقه موجب میشود هر فصلی نوبت بازی دادن یکی از اینها توسط یکی از آنها برسد، طوری که هر روز یا پیشمرگه کورد حمله میکند، یا گریلای کورد. یا رهبر پیشمرگه ها در مذاکره و مفاوضه است یا رهبر گریلاها. نتیجتا عنصر ناسیونالیست کرد همیشه میتواند دل خوش باشد به اینکه "کورد" در سیاست منطقه فعال است و میدان بازی و اسم و رسم دارد. این امر ابدا ایرادی ندارد. فعال هر جنبشی حق دارد جنبش و نیرو و امید خود به پیروزی را سر دستانش بلند کند. روشنفکران ناسیونال کمونیستی که بعضا "تیزهوش" تر از فرماندهان گریلای پ ک ک سنگر بمب گذاری در مناطق صنعتی و زندگی مردم و از این طریق کشتار کارگر و زحمتکش را نشان میدهند و شیادانه از لنین هم برای تاییدش نقل قول می سازند هم حق دارند شخصا همسایگان غیرکرد را برای هدف شناسایی کنند. تعداد چنین کمونیست هایی که لباس گوسفند به تن کرده اند، متاسفانه اصلا کم نیست. اما برای کمونیست سازمانده کارگر و جنبش و قدرت کارگر، پیشروی در کار کمونیستی در گرو توضیح صمیمانه مضررات توهم به پیشمرگ و گریلا و  افشای نقش اینها در خدمت به دولت های عربستان و جمهوری اسلامی و ترکیه و سوریه و عراق و اسرائیل و آن دیگری در سطح منطقه ای و جهانی است.

 


[۱]

توجه باید کرد که بحث در مورد جنبش ناسیونالیسم کرد است و نه هر تحرک عشایر و فئودال های مناطقی که کرد زبان بوده اند و تحرک شان هم مربوط به دوران رشد سرمایه داری در کردستان نیست، لذا ناسیونالیستی و یا ملی گرایانه نیست.

[۲]

به نقل از مردمانی که آن زمان را به یاد دارند

[۳]

عکس بوش پدر در سال ۱۹۹۱ به عنوان محبوب ترین یاور ناسیونالیسم کرد بر سینه های نیروی نظامی پیشمرگان طوری خودنمایی میکرد که کسی به سختی قادر به گفتن چیزی در نقد طراح ویرانی عراق بگوید.