رویداهای جهانی

فرانسه

 

 

 مصاحبه پیشوند با ثریا شهابی

 

پبشوند: در حالي كه عروج ترامپ و جريانات دست راستي بسياري را در جهان در حيرت  فرو برد، چه مي‌شود كه افرادي مانند ملانشون به عنوان گزينه‌هاي محتمل رياست جمهوري در فرانسه انتخاب مي‌شوند؟

در جهان چه چيزي در جريان است كه راست پوپوليست و چپ افراطي در حال رشد هستند؟

حضور افرادي از جنس ملانشون در كاخ اليزه يا انتخاب احتمالي جرمي كوربين به نخست وزيري بريتانيا چه تغيير واقعا ملموسي بر زندگي توده ها خواهد گذاشت و سرنوشت مبارزه طبقاتي چه مي‌شود؟

با تصوير موجود، شركت در انتخابات كشورهاي غربي آيا درست است يا غلط؟

 

ثریا شهابی: در پاسخ به این سوال که در جهان چه چیزی در جریان است و بقول شما ما دو قطبی راست پوپولیست و چپ افراطی را در حال رشد می بینیم٬ باید بگویم که:  عروج این دو قطب٬  در شکلی که امروز در غرب در جریان است٬ تنها فازی است از جنگی قدیمی  که بیش از دو دهه است در غرب در جریان است. جدالی از سوی ارتجاع جهانی برای حفظ نظامی پوسیده ٬٬ در مقابل  جنبش جهانی عظیم ترقیخواهی چپ٬ آزادیخواهانه و عدالت طلبانه برای زیر و رو کردن آن در جریان است. در این بین تلاشی هم در جریان است برای تغییر یا به اصطلاح اصلاح آن! 

راست پوپولیست٬ پوشش راست افراطی خارج از بسترهای سنتی و متعارف در غرب است٬ که در شکل ترامپ ها و پدیده برکزیت ها و نایجل فراژ ها (که قرار است خانم می از حزب محافظه کار بریتانیا پلاتفرم اش را با ادب به آخر برساند) و مارین لوپن ها در فرانسه٬ عروج کرده است. جریاناتی که در این و آن مقطع سوار بر موج نارضایتی ساختارشکنانه محرومین٬ میشوند. این جریان ها٬ راه حل ندارند. پایان ترامپیسم و برکزیتسم٬ بی راه حلی آنها را در مقابل چشمان همگان گذاشت. 

چپ افراطی٬ تا جایی که به احزاب اصلی پارلمانی در اروپا و آمریکا باز میگردد٬ بیش از عامل فشار٬‌پدیده بزرگتری نیستند. مطرح هستند و در صحنه٬‌ اما تعیین کننده نیستند. چپ افراطی رادیکال٬ نه در هیئت گرایشات پارلمانی که در بطن جامعه معترض و به تنگ آمده پرطپش و در میدان است. هرچند به نام خودش و با پرچم خودش در میدان نیست. 

 راست افراطی و راست طرفدار حفظ وضع موجود در غرب٬ بی آینده اند. مخرب هستند و خسارت ساز هستند٬ اما راه حل ندارند چرا که شکل دادن به اقتصاد های ملی٬ که آمال این جریانات است٬ ممکن نیست. 

چپ احزاب سنتی پارلمانی٬ که نمونه برجسته آن جرمی کربن در حزب لیبر است٬ عامل فشار اند٬‌ تا  جریاناتی که شانس قدرت گیری و ایجاد تغییرات مهمی داشته باشند. 

اما جنبش عمیقا اعتراضی و رادیکالی در بطن جوامع غربی هست٬ که خواست های خود را هم به راست افراطی و هم چپ افراطی احزاب پارلمانی٬‌ تحمیل میکند. 

در مورد این سوال که: «حضور افرادي از جنس ملانشون در كاخ اليزه يا انتخاب احتمالي جرمي كوربين به نخست وزيري بريتانيا چه تغيير واقعا ملموسي بر زندگي توده ها خواهد گذاشت و سرنوشت مبارزه طبقاتي چه مي‌شود؟» . کربن شانسی ندارد. چرا که پرچم ماکرو اعتراضی و اپوزیسیون نظام٬  امروز در دست اش نیست. او مطالبه محور است٬ تا عنصری مدعی قدرت سیاسی. جایی که پاسخ های ماکرو مردم را از این راه حل بطرف راه حل دیگر سوق می دهد٬ مثلا برکزیت٬ چپ نوع «کروبنیسم» در هیئت معترضی که چند مطالبه دارد٬ که خوب مطالبه محرومین است اما مطالباتی نیست که در این شرایط پرتحول و سرنوشت ساز  قدرت بسیج کنندگی داشته باشد٬ ظاهر میشود. مستقل از حزب لیبر٬ که در بحران هویتی است٬ کربن پاسخی به معضلات نظام ندارد. امروز در بریتانیا صحبت از پایان کرنیسم است. که میتوان جداگانه در موردش صحبت کرد. 

در مورد انتخابات فرانسه٬ با قطعیت نمی توان نتیجه اش را پیش بینی کرد. اوضاع در غرب خیلی سیال است. هر ترور و عملیات خارج از برنامه حاشیه ای٬  میتواند ورق را برگرداند. تا امروز رسانه ها اعلام کرده اند که ملانشن پس از ماکرون و لوپن نفر سوم از احتمالات است. 

من فکر می کنم اگر ملانشن انتخاب شود توازن قوا علیه لوپن به سمت به چپ شیفت میکند. اما فکر نمی کنم که برنامه های او٬ هم مثل کربن٬ بتواند مشکلی از اقتصاد فرانسه را حل کند. سنت سوسیال دمکراسی دهه ۷۰ اروپا٬ امروز تکرار شدنی نیست. آن موقع بورژوازی غرب در موقعیت امروز نبود. حداکثر پلاتفرم سیاسی و اقتصادی کربن و ملانش٬ دادن مسئولیت بیشتر به دولت برای تامین اجتماعی٬ کنترل اقتصاد٬  و مهار سیاست های ریاضت اقتصادی است. با هر فرمولی که بیان کنند این حداکثر اصلاحاتی است که میخواهند . که امروز با توجه به وضعیت بن بست اقتصادی و سیاسی بورژوازی غرب٬ این ها جواب نیست. جواب راه حلی خارج از نظام و سیتسم است٬ و از پائین است. 

بنابر این در مورد سوال شما: خضور افرادي از جنس ملانشون در كاخ اليزه يا انتخاب احتمالي جرمي كوربين به نخست وزيري بريتانيا (که به اعتقاد من محتمل نیست)٬  حتما تاثیراتی (به اعتقاد من ناپایدار)  بر زندگی توده های محروم خواهد گذاشت اما تاثیر تعیین کننده ای بر آن  نخواهد گذاشت. سرنوشت مبارزه طبقاتي با دخالت توده ها خارج از نظام پارلمانی موجود٬ بخصوص خارج از فونکسیون دمکراسی پارلمانی٬ تعیین خواهد شد.

در مورد این سوال که: با تصوير موجود، شركت در انتخابات كشورهاي غربي آيا درست است يا غلط؟ به اعتقاد من ما با یک جواب برای همه کشورها روبرو نیستیم. شما هر تحلیلی که از این و آن انتخابات و روند های اصلی داشته باشید٬ بعنوان کمونیست ممکن است جایی تصمیم بگیرد که شرکت در یک انتخابات معین (به فرض دمکراتیک بودن و آزاد بودن) موضوعیت دارد یا ندارد. بدون اینکه حقایق را بپوشانید که محتوای طبقاتی پلاتفرم کسی یا حزبی که به او رای می دهید یا مردم را به رای دادن به او تشویق می کنید٬  چی است! این میتواند برای یک حزب کمونیستی در یک مقطعی٬ تاکتیک درستی باشد. محاسبه کند که فرصت و شرایط پیشروی جنبش و حزب اش با این انتخابات٬ فراهم تر میشود. بنظر من یک پاسخ در مورد همه انتخابات ها٬ صدق نمی کند. جایی انتخاباتی را (بشرط اینکه حداقل موازین یک انتخابات ازاد و دمکراتیک و سالم را دارد٬ به دلیل فقط یک فاکتور٬ تحریم کنید یا به خاطر تسهیل شرایط پیشروی طبقه کارگر٬ تشویق کنید. 

 

 

  *  لینک مصاحبه در سایت پیشوند