پرونده تان را سنگين تر نکنيد!

 

 

 

 

فواد عبداللهي

 

بيش از ۴۰ روز است تعداد بيشماري از فعالين سياسي و اجتماعي در زندان رجايي شهر کرج و ساير زندانهاي ديگر، در اعتصاب غذا به سر مي برند؛ ۴۰ روز است در دفاع از کرامت انساني خود، در اعتراض به ناامني، ناحقي، له شدن ابتدايي ترين حقوق انساني، راهي جز اعتصاب غذا برايشان باقي نگذاشته اند. آيا جمهوري اسلامي مي‌داند که حداقل همان تعداد نفري را که به اعتصاب غذا کشانده است، تبديل به دشمن خوني خودش کرده است؟ خودش حساب کند که چند نفر را تا همين الان کشته و بدبخت کرده و چند ميليون دشمن از مردم ايران براي خودش تراشيده؟ البته، اگر احتياجي باشد، خودشان بهتر از همه مي‌دانند که در وسط چه اقيانوسي از نفرت مردم تنها مانده اند.

براستي معيار و محک ناامني، استبداد و توحش در يک جامعه را بايد در ذات حاکميت جمهوري اسلامي، از سران ريز و درشت نظامي که بدون زندان و شکنجه گر و زندان بان يک روز هم دوام نخواهند آورد، مشاهده کرد. اگر آزادي در اين جامعه پشيزي ارزش داشت کسي مجبور نبود در اعتراض به بي عدالتي، اعتصاب غذا کند. اگر جان انسان نزد اين مجنون هاي در حاکميت و قدرت، بهايي داشت، کسي مجبور نبود بر تن و جسم خود تيغ بکشد. تنها در يک نظام مستبد و مختنق که عشق به عدالت و انسان و رهايي را در غل و زنجير کرده اند، آخرين فشنگ در ته خشاب، انعام حاکمين به محکومين مي شود.

اما تا همين الان اش، اين جزيره کوچک، در اقيانوسي به عظمت تاريخ و جهان و انسانها، با نظامي فوکول کرواتي رو به جامعه جهاني و تا دندان مسلح رو به مردم اش، با حجم نامتناهي از خون هايي که از همين مردم ريخته است، دارد کشور مقاومتها و افسانه ها و اسطوره ها ميشود. اين روزها و اين اعتصابها در تاريخ ايران و با اعلام جرمي به قدمت سرکوب و شقاوت خواهند ماند. در مورد اين مقاومت ها در زندانها بايد گفت و گفت و گفت، نوشت و نوشت و نوشت. هر تک جمله، هر تک حرکت، هر سکوت سنگيني که از هر فريادي کوبنده تر است بايد آن را تا حدي انعکاس داد که جلادان جمهوري اسلامي و دولت اعتدالشان، تماشاچيان بي حرف و حاميان خاموش جهاني اين نظام، کر و ديوانه شوند.

امروز ديگر تماما با مردم ايران است که کاري بکنند. نشان بدهند که انگيزه و قدرتشان براي دفاع از آنها که در زندانهاي اين نظام محکوم به مرگ تدريجي شده اند و براي دفاع از زندگي، آزادي و بقا خود و عزيزانشان از جنون اين‌ حاکميت، قدرتمندتر است. اين آن جايي است که ديگر مرزهاي سياسي و ملي و رنگ پوست و لهجه محو خواهند شد.

يکي از معيارهاي مهم در يک جامعه انساني، تامين امنيت جان انسانها است.

معيار و محک و ارزش يک جامعه آزاد آزادي بي قيد و شرط بيان انسانها است؛ به اين دليل ساده که انسان خواهان نقد، تغيير و زير و زبر کردن کل ”ارزش“ها است. در جمهوري اسلامي و متعلقاتش از بي بي سي و فرخ نگهدار و وراج هاي بي خاصيت ”اصلاح طلب“ و بيماران شکنجه گر اش همه قلبشان هم‌زمان و هم ريتم مي‌تپد: همه‌شان ضد آزادي، خوشبختي و برابري هستند.

زندانيان را آزاد کنيد! پرونده تان را سياه تر و سنگين تر نکنيد!