وصله ناجور دموکراسي!

 

 

 

فواد عبداللهی

 

مافياي رسانه های اصلی سیستم حاکم در غرب تبلیغات وسيعي علیه ترامپ مولتی میلیاردر براه انداخته است. اینکه هدف این کمیپن صرفا "افشاگری" نیست را خود طراحانش هم مخفی نمیکنند.

حقیقت این است که ورود ترامپ به کاخ سفید به حيثيت و اعتبار چندین دهه دموکرات ها و جمهوریخواهان بعنوان احزاب اصلی در ساختار حاکم لطمه زده است. نفس عروج ترامپ خود نتیجه سرخوردگی و بی اعتمادی جامعه به کارنامه این احزاب، به قوانین حاکم و به وعده وعیدهای پوچ دمکراسی بازار و گشایش اقتصادی است.

در يک نگاه سطحي و گذرا، کمپ "پيروز" جنگ سرد با ظاهر فريبنده دمکراسي غربي بیش از یک دهه است که در منجلاب  بحران و رکود اسیر است و آمريکا در راس همه، خود تمام قد چهره مضحک اين نوع دموکراسي را به تصوير کشيده است. دنیا و به تبع آن جامعه آمریکا دنبال پاسخی به این بي افقي دوره حاضر و بن بست و بی عدالتی عظیم، به این بی خانمانی، بی تامینی و کابوس از آینده نامعلوم است. تا دیروز دموکراسی و اقتصاد بازار بعنوان تنها "پاسخ معتبر" به وضع جهان جار زده می شد. امروز اما در غیاب دخالت طبقه کارگر در عرصه سیاسی و احزاب کمونیستی مدعی قدرت در غرب، پوپولیسم افراطی از قفس گریخته امثال ترامپ به اپوزیسیون احزاب بستر اصلی تبدیل و از حاشیه به متن پرتاب شده اند.

حالا بورژوازى بزرگ و طبقه حاکمه آمریکا با به قدرت رسیدن ترامپ در درازمدت جریانى را نمی بیند که میتواند پاسخ اقتصاد سياسي و خلاء فکري ناشى از شکست نظم نوین جهانی در آستانه ورود به دنیای چند قطبی را پر کند و بتواند طرح ریاضت اقتصادى مطلوب سرمایه داران آمریکایى را با سهولت بیشتر به خورد مردم بدهد. این را همه شان می دانند. اينکه ترامپ و ابوابجمعى او "آمريکا را دوباره عالي کن" و "بازگرداندن امنيت" را چگونه تفسير خواهند کرد نه مورد ترديد است و نه نيازى به حدس و گمان دارد. مساله اساسى اينست که بورژوازى آمريکا ناچار است در دل جهان چند قطبي موجود در برابر رقبايش تن به آرايش "جديدي" بدهد و شرايط عبور آمريکا از تنها سرکرده جهان را به تنها يکي از قدرت هاي امپرياليستي در کنار اروپا، روسيه و چين فراهم کند.

اما تا اينجاي کار مشمئز کننده است که چگونه ميدياي "مين استريم" پا به پاي احزاب اصلي شکست خورده در انتخابات آمريکا در ابعاد عظيم مشغول پروکاسيون عليه "رقيب" خود و طراحي يک چهره شيطان از يک دلقک تحت عنوان "دست نشانده روسيه" و همزمان دمکرات و منزه جلوه دادن اوباما و کلينتون و خيل جمهوري خواهان خجول است.

اين کمپيني براي سازماندهي يک انقلاب مخملي با کنار زدن ترامپ اين وصله ناجور بورژوازي است. سيستم آشنايي است! نزد رسانه هاي حاکم سالهاست که اصالت در دروغ بافتن است! اما ما در جهان "پسا حقيقت" زندگي نميکنيم، بعکس هميشه در دنيايي از بي عدالتي و دروغ زيسته ايم. سياست بورژوازي چنان با تزوير آغشته شده و دروغ چنان آزادانه و عادي شناور شده است که حتي براي اثبات کوچکترين ادعا نيازي به ضعيفترين لنگري از شواهد ندارد. سياستي که در کشورهاي اروپاي شرقي، کاملا حساب شده و خيلي "دمکرات" و "متمدنانه" با کشف "تقلب هاي انتخاباتي" سه سوته توسط انقلاب هاي مخملي، دوستان خود را سر کار آورد. بويژه در کيس عراق همين نوع دروغ ها و کمپين ها و رو کردن اسناد به بهانه اينکه "صدام به سلاح هاي کشتار جمعي مسلح است"، زمينه بمباران و نابودي کل مدنيت آن جامعه را فراهم کرد؛ در ليبي و سوريه با همين نوع "افشاگري" و رو کردن اسناد و منحرف کردن موج انقلابات بهار عربي شرايط رشد غده هاي عفوني معادل القاعده و داعش را در قلب جهان متمدن فراهم کردند.

اکنون طراحي يک محور شر ديگر، اينبار نه در حيات خلوت هاي پرتي چون خاورميانه و آفريقا که در قلب آمريکاي "دمکرات"، آنهم به بهانه نزديکي ترامپ به روسيه قرار است بکمک حفظ موقعيت از دست رفته بورژوازي آمريکا بشتابد. به همين خاطر ژورناليسم "شرافتمند" بعنوان مهمترين دستگاه جنگي ساختار حاکم، عروج ترامپ را محصول "هک شدن کامپيوترهاي ستاد انتخاباتي کلينتون توسط روسيه" معرفي ميکند و همزمان کمک هاي ميلياردي نهادهاي مالي همچون "گلدن ساکس" و "مورگان استنلي" به ستاد انتخابات کلينتون را حتي قابل اشاره هم نمي داند. ميگويند با رو شدن اين "اسناد" ترامپ بيش از ۱۸ ماه دوام نمي آورد و به زير کشيده ميشود، و کيست که نداند اين تبليغات پاخورده گوشه اي از سناريوي به زير کشيدن رئيس جمهوري منتخب شان است.

احزاب اصلي شکست خورده انتقام ميگيرند، حاضر نيستند به اين راحتي آينده سياسي - اقتصادي امريکا را به نخاله اي چون ترامپ واگذار کنند حتي اگر به قيمت نشان دادن چهره "واقعي" دمکراسي و بازيهاي دمکرات مابانه تاکنوني شان باشد. جاي دوري نرويم، همانگونه که فتاح السيسي بنام دفاع از امنيت و مقابله با تروريستهاي اسلامي عليه رئيس جمهوري منتخب و دمکراسي در مصر کودتا کرد، نمايندگان دمکراسي غربي نيز قرار است با دميدن در شيپور تبليغات جنگ سردي به بهانه همکاري ترامپ با "دشمن" و "به خطر انداختن امنيت ملي"، "بدون خونريزي" با يک انقلاب مخملي برکنارش کنند. "آنکه با ما نيست بر ماست"، دورويي اين ژورناليسم را نشان مي دهد.

با اين اوصاف مي توان با يک حساب سرانگشتي درک کرد که اهميت نزاع و سختگيري امروز هيئت حاکمه امريکا با همه يال و کوپال تبليغاتي، جاسوسي و مالي عريض و طويل اش عليه کمپ ترامپ، نه بر سر دفاع از "امنيت" امريکا،  نه به خاطر هارت و پورت "همکاري با پوتين" بلکه در گواهى اى است که آينده موقعيت آمريکا و کاهش وزن اش به نسبت گذشته در مقابل رقباي خود در دنياي چند قطبي امروز بدست ميدهد. نه آنچه راى آورد، بلکه آنچه راى نياورد جوهر حقيقى دعواي امروزشان است.

ظاهرا هيچيک از مدعوين عربده جوى مراسم پرشکوه افتتاح عصر دمکراسى بازار و جهان تک قطبي در دو دهه گذشته، رغبت زيادى به شرکت در مراسم اختتاميه آن ندارد.