در حاشیه مبارزات کارگران نفت و نامه "نمایندگان" آنها

 

 

 

 

امان کفا

 

 

بدنبال اعتراضات کارگران نفت، اخیرا چندین نامه و پیام به نمایندگی از این کارگران در خبرگزاری های متعدد به چاپ رسیده است. شکی نیست که بدنبال مذاکرات برجام و انتظارات مطرح شده از قراردادهای جدید در صنایعی چون خودرو سازی و نفت، جایگاه ویژه تری به این رشته ها داده شده است. جایگاهی که علاوه بر اهمیت اقتصادی و سیاسی عمومی این صنایع، برخورد به اعتراضات کارگران در این رشته ها را، برای جمهوری اسلامی و کارفرمایان شرکت های موجود حساس تر کرده است. به عبارتی دیگر، در ایران امروز، اعتراض کارگران در این رشته ها و مقابله کارفرمایان با آن، بنا به همین موقعیت این بخش از پرولتارياي صنعتی در ایران، از اهمیت خاصی در کل جامعه برخوردار کرده است. قطعا باید در فرصتی دیگر مفصلا به آنچه در این صنایع، و مشخصا نفت در جریان است پرداخت. اما هدف این نوشته کوتاه جلب توجه فعالان این اعتراضات به نکات و سیاست های مشخصی است که در بخشی از این نامه ها و پیام ها دنبال می شود.

یکی از نکات و محورهای اصلی که پس از توافقات جمهوری اسلامی و گروه پنج بعلاوه یک، توسط هیئت حاکمه رو به جامعه مطرح شد، این بود که با خاتمه پیدا کردن  تحریم ها، با سرمایه گذاری خارجی و ارتباط با بازار جهانی، "بهبود اقتصادی" در راه است. اما پس از سه سال، دیگر کارفرمایان و مقامات جمهوری اسلامی نمی توانند بیش از این از بهانه تحریم های بین المللی، بمثابه فاکتور اصلی در تحمیل یکدوره طولانی دستمزدهای نازل و بیکارسازی ها در ایران استفاده کنند. فراتر از این، بهانه عدم توانایی ایران در فروش نفت نیز از میان رفت و مبالغ زیادی از بدهی ها و پولهای بلوکه شده به جمهوری اسلامی بازگردانده شد. علاوه بر این حساب های نقدی، بالارفتن سقف تولید و صادرات نفتی و گاز، و همچنین افزایش قیمت نفت در بازار، را نیز باید به مولفه های وجود پول اضافه کرد. به این ترتیب، نه تنها دولت و وزرا، بلکه سازمان ها و مراجع بین المللی نیز،  بر این نکته توافق دارند که‌ امکانات مالی و ذخیره های بانکی جمهوری اسلامی به درجه زیادی بالا رفته است.

علیرغم فساد و دزدی در جمهوری اسلامی اما هنوز میزان این گنج چندین میلیارد دلاری به حدی است که دولت "اعتدال" هم نمی تواند بیش از این ادعای بی بضاعتی کند.

در یک چنین شرایطی اما سهم کارگران نفت نه تنها افزایشی نیافته است، بلکه کارگران نفت و سایر صنایع اصلی با تعرض مجدد جمهوری اسلامی روبرو اند. بالابردن سن بازنشستگی و افزایش مدت سابقه خدمت،‌ از بین بردن پرداختی های مربوط به کار در مناطقی که سختی محیط کار، و دوری از خانواده و محل زندگی وجود دارد، و عدم وجود حداقلی از مزایای موجود برای کارگران غیر رسمی و قراردادی، نمونه هایی از افزایش فشار بر کارگران نفت است. زنگنه و کارفرمایان علت لغو این نوع پرداختی ها را، برابری کار/ حقوق در صنعت نفت اعلام کرده اند و سعی دارند کارگران را در رقابت با یکدیگر قرار دهند. اما در برخی از نامه ها، بجای پاسخ طبقاتی کارگری به این لاطائلات زنگنه، اعلام داشته اند که این کار به مهاجرت از مناطق جنوبی دامن زده است و عملا به کاهش "علاقه" و‌ "بی انگیزگی" کارگران انجامیده  و باعث  "مشکل پرسنل" در حال حاضر و آینده می شود! به این ترتیب عناوینی که میان  مدیران در مورد اهمیت دوراندیشی در سازماندهی نیروی کار رایج است تا با دخیل کردن کارگران بتوانند بازدهی کار را افزایش دهند، جایگزین خواست ها و معیارهای کارگری شده است.

کار به جایی رسیده است که حتی برخی به کاهش میزان اضافه کاری اعتراض کرده و ادعا دارند که سقف پایین ساعات اضافه کاری، به از بین رفتن منبع درآمد قابل توجهی برای کارگران تبدیل شده است.  گویی اینجا هم، عدم "دور اندیشی" زنگنه، برای کارگران مشکل ایجاد کرده است. تحت لوای "دفاع از کارگران"، افزایش ساعات اضافه کاری جایگزین خواست های کارگری نظیر افزایش حقوق پایه کارگر و دستمزد مکفی برای برخورداری از یک زندگی قرن بیست و یکمی، شده است.

مسلم است که خواست پایه ای کارگر آگاه در مقابل "پاداش برای شرایط سخت کار" و در مقابل افاضات مدیران، تخفیف فشارها و بهبود شرایط زندگی و کار، که مستقیما به کاهش عمر و زندگی کارگر منجر شده و میشود، افزایش مدت استراحت، کوتاه تر کردن ساعت کار، تهیه امکانات پزشکی برای جلوگیری از هرگونه آسیب ناشی از کار، جلوگیری فشار جسمی و روحی به کارگر، است. برای کارگر آگاه، قبول پاداش نقدی، ‌در ازای عمر کارگر، ‌به هیجوجه قابل قبول نبوده و نیست. هیچ بورژوا و سرمایه داری، مگر حاضر است که بخشی از عمر خود را بفروشد، که کارگر مجبور به قبول آن باشد؟

نکته دیگری که در نامه ها به چشم می خورد، حضور جناحی از رفرمیست های بورژوایی است که سعی دارند به توهم پراکنی و امیدوار کردن  کارگران به این یا آن بخش و جناح از هیئت حاکمه دامن بزنند. برخی از خامنه ای و برخی دیگراخیرا از روحانی، "تقاضای" رسیدگی به وضعیت کارگران نفت کرده اند! گویی که قسم و آیه خوردن به نقش و شهادت کارگران نفت در ادای سهم به این دولت اسلامی سرمایه، باعث جلب نظر این عالیجنابان شده، و به مشکل کارگران رسیدگی خواهند کرد! تلاش میکنند با دامن زدن به این توهم اعتراض رادیکال کارگران نفت را "آرام" و "معتدل" کنند. واقعا کدام کارگر نفتی است که بعد از سی و هشت سال،‌ هنوز به جناحی از این هیئت حاکمه امید بسته باشد. این جماعت به اصطلاح رفرمیست، بخشی و امتدادی از همان نیروی حکومتی هستند که موقعیت و تحمیل وضعیت موجود را به نام "نمایندگی" کارگران، فرموله می کنند. نه در نفت، نه در هیچ رشته و صنعتی، نه در ایران و نه در هیج گوشه ای از این دنیای سرمایه، بورژوازی حقی به کارگر اعطا نکرده است. حق گرفتنی است و تنها تضمین دستیابی به آن، قدرت و توان کارگر، به شکل اتحاد اراده او در تشکل های خود ممکن می گردد.

نکته دیگری که در این نامه ها نیازمند پاسخ و عقب راندن است، تلاشی است که سنتا کارفرمایان و جمهوری اسلامی به آن دامن زده اند. ادعا می شود که "معلوم نیست نفتی ها، با این همه حقوق و مزایا، دیگه چه می خواهند؟" این تصویر تبلیغ می شود و نمونه ای از تلاشی است در تبدیل دستآورد کارگران نفت برای بیرون کشیدن حق خود از حلقوم سرمایه را، به اهرمی برای نفاق انداختن میان کارگران نفت و دیگر کارگران ایران و منزوی کردن کارگران نفت و اعتراض آنها. همه جا هوا کرده اند که کارگر نفت حقوق بالا می گیرد و نباید اعتراض داشته باشد. در صورتیکه هر درجه از پیشروی و تحمیل مطالبات رفاهی، افزایش دستمزد و ... توسط هر بخشی از طبقه کارگر، نه عامل تفرقه، بلکه دال بر قدرت طبقه کارگر است. برعکس پیشروی کارگر نفت را باید مبنا و سکویی برای پیشروی طبقه کارگر کرد. کارگر نفت، از این بابت بدهکاری به کارگران ایران ندارد.

مقابله با چنین ترفندهای غیر کارگری، بخشی از مبارزه کارگر فعال و کمونیست نفت، و بوجود آوردن اتحاد بخش های مختلف طبقه کارگر در ایران است؛ امری که پیشروی و دستیابی کارگران به خواسته هایشان را ممکن تر می سازد.