بیمه سلامت ایرانیان و سهم طبقه کارگر از آن

 

 

 

مصطفی اسدپور

 

حکومت ایران گنج قارون خود را پیدا کرده است. صندوق بیمه اجتماعی کارگران در ایران فرسنگها فراتر از داستان کذایی گنج قارون در سرزمین موسی، یک شماره حساب بانکی است که با یک اشاره به داد کسر بودجه و حیف و میل های دولت محترم میرسد. با تکیه به این حساب زمانی مخارج جنگ با عراق تامین شده است و زمان دیگر از پولهای بادآورده آن سبیل دردانه های کهریزک چرب شده و هنوز کسی نمیداند چند پرونده از نوع بابک زنجانی و قائم مقام قرارگاه خاتم الانبیا تا خرخره به لجنزار صندوق بیمه اجتماعی کارگران در ایران گره خورده است.  صندوق تامین بیمه های اجتماعی مرکز انباشت سهم بیمه های درمانی و بیمه های اجتماعی (عمدتا بیمه بازنشستگی و تا حدی بیمه بیکاری) کارگران است.  در فرسنگها فاصله از ساده­ترین و بدیهی­ترین وظیفه یک دولت حکم مبنی بر حفاظت از این صندوق در مقابل انواع بازیهای تورم و بازار، و بکارگیری هر چه موثرتر از منابع این صندوق فقط و فقط به نفع کارگران؛ در ایران جمهوری اسلامی دهن­کجی به منافع مستقیم کارگران را از امام تا امام، از دولت تا دولت؛ یکی بعد از دیگری  به  ارث گذاشته است. هیچ وقت به اندازه سه ساله اخیر مقوله بیمه­­های اجتماعی موضوع بحث افکار عمومی نبوده است؛ هیچ وقت به اندازه سه ساله اخیر دولت در این زمینه با اعتماد بنفس و قاطع و بلبل زبان ظاهر نشده است؛ و هیچ وقت به اندازه وقایع و رویدادهای سه ساله اخیر زبان گویای واقعیت معمولا پنهان دولتهای حاکم نبوده­اند:

انتصاب مرتضوی، بعنوان قاضی پرونده کینه جویی های جنون­آمیز حکومت علیه مخالفین آن به سمت وزیر بیمه های اجتماعی درست پس از پرده برداری از قهرمانی ایشان در دفاع از نظام در شاهکار کهریزک، و آنهم از طرف  باصطلاح "رئیس جمهور پوپولیست و افراطی طرفدار مردم زحمتکش" هنوز گوشه کوچکی از تحولات مد نظر ما در عرصه بیمه های اجتماعی کارگران است. مساله اصلی در این تحولات نه بر سر رشوه و فساد میلیارد دلاری، نه بر سر ریخت و پاشهای میلیون دلاری مابین باجناغهای همه رنگ و هردنبیل اصلاح طب و اصول گرا، بلکه بر سر طرح بیمه سلامت است. اینکه عاقبت  لفت و لعاب حکایت  تکراری  محاکمه یک قاضی وفادار و کارفرمای مربوطه  به کجا میرسد؛ اینکه هنوز سایت اینترنتی یک روزنامه از سر انتظار عدالت و فساد زدایی دکان کلاشی خود را دایر نگه داشته است؛ هیچ تغییری در این واقعیت نمیدهد که مرتضوی به عنوان بهترین مجری طرح بیمه سلامت به پست وزیر رفاه گماشته شد، خدمات وی در این زمینه ستایش شده است، و امروز این طرح بدون کم و کاست از طرف دولت روحانی تعقیب میشود.

 

"بازی با آتش"

طرح بیمه سلامت یک بازسازی ساختار بیمه ها است. بیمه­های اجتماعی در ایران قطعا نیاز به تجدید نظر جدی داشته است. یک سازمان سنگین، بدون انگیزه و نارسا  در دست دولتهای دزد و دشمن کارگر نمیتوانست پاسخگوی نیازهای کارگران باشد. اما اصلاحات ساختاری موجود که از آن بعنوان بزرگترین اصلاح ساختار دولتی در تاریخ ایران از آن نام برده میشود، نه برای تضمین و تسهیل دسترسی به سلامت اعضای زحمتکش آن بلکه برای دور نگه داشتن آنها از همین سطح نازل سلامتی موجود است. امروز جمهوری اسلامی در افتتاحیه طرح بیمه سلامت بجز یاوه گویی محض چیزی برای گفتن ندارد، نه وعده و نه اعتباری که  گرو بگذارد، نه شخصیتی که جلو بیاندازد.  کم نیستند سیاستمدارانی که در دستکاری یک نظام 40 ساله با بیرقهای قرمز به دولت در بازی با آتش اخطار میدهند.

 

طرح بیمه سلامت ایرانیان چیست؟

سال ۱۳۹۱ با تغییر تابلوی سازمان بیمه خدمات درمانی به سازمان بیمه سلامت سوت رسمی آغاز بکار یک الکلنک رسمی در بازار سیاست ایران بصدا درآمد. بنا به طرحهای اولیه قرار شده "بخش بیمه پایه تمامی صندوق‌های بیمه‌ای کشور از تامین اجتماعی گرفته تا شرکت نفت و شهرداری در این سازمان ادغام شود و این سازمان یک بسته واحد بیمه پایه درمان را برای تمام آحاد جامعه تعریف کند، به‌این‌ترتیب این صندوق‌ها موظف می‌شوند خدمات یکسان و رایگان را را به بیمه‌شدگانشان ارایه دهند. در ماده ١٠قانون بیمه همگانی نیز در توضیح خدمات بیمه پایه آمده است: حداقل شمول و سطح خدمات پزشکی و دارو، شامل خدمات پزشکی اورژانس، عمومی و تخصصی (سرپایی و بستری) انجام و ارایه آن در نظام بیمه خدمات درمانی بر‌عهده سازمان‌های بیمه‌گر قرار می‌گیرد. از دیگر اهداف این سازمان برچیدن دفترچه‌های کاغذی و ساماندهی و نظارت بر عملکرد بیمه‌های تکمیلی درمان می‌توان نام برد."(روزنامه شرق سال ۱۳۹۱ )

از همان ابتدا بند ناف این تحول بزرگ اقتصادی با بحران "مسکن در داروخانه ها" گره خورد و به صورت آن جامعه تف انداخته شد. بدهی سازمان­های بیمه به داروخانه­ها، فروش مسکن را از دفترچه بیمه به بازار آزاد کشاند. همان دارو به ناگهان و در سایه شریفه دولت از دسترس مردم خارج گردید تا به قیمت دلخواه به همان مردم، اما این بار مستاصل در مقابل نیاز خود، فروخته شود. این طرح بیمه سلامت است. میتوان این طرح را به روایت دولت و بنگاه های خبری آن، به روایت داستان سلسله بی پایان "مشکلات  و موانع اقتصادی و اداری" دید. میتوان آنرا از زاویه آبشخور وزرا و خدمتگزارانی دید که با دریافت حقوقهای کلان سایه منت شان بر سر ملت برای معضلاتی که هرگز حل نشد تمامی ندارد، دید. میتوان آنرا از زاویه آمار پوچ، مزخرف و توخالی وزیر کار و همپالکی­هایش مبتنی بر پوشش بیمه سلامت دید. در عین حال میتوان پدیده بیمه سلامت را در زندگی واقعی مردم دید.

"از امروز بیمه شدن همه ایرانیان را اعلام می‌کنیم. کسانی که بیمه نیستند به دفاتر پیشخوان دولت و بیمه سلامت ایرانیان برای دریافت دفترچه و اقدامات لازم مراجعه کنند." این اظهارات وزیر کار در فروردین سال ۱۳۹۳ قریب دو سال پس از تاسیس بیمه سلامت است. (روزنامه شرق، ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ ). ایشان گفت: سرانه بیمه روستاییان از چهارهزارو٨٠٠تومان به ١٥هزارتومان و در شهرها نیز به ٢٢‌هزارتومان افزایش پیدا می‌کند.  بر اساس این طرح قرار است همه ایرانیانی که تحت پوشش هیچ بیمه‌ای نیستند به سازمان بیمه سلامت مراجعه کنند و از خدمات این سازمان بهره‌مند شوند.  بی جهت به خود زحمت نداده و از خود نپرسید این چه بیمه و چه خدماتی است که با ۱۵ هزار تومان سر و ته آن هم میاید. معاون وزیر در گفتگوی تکمیلی در همان شماره نشریه شرق اعلام داشت این وزارتخانه طرح لازم را دارد اما اجرای آن منوط به تامین بودجه ٨۰۰ میلیون تومان از صندوق یارانه ها است. این پول هرگز تامین نشد و حدود ۱۳ میلیون نفر از مردم کماکان بدون بیمه باقی ماندند.

صندوق سلامت ایرانیان را میتوان از زبان ماموران اجرایی آن با کسر بودجه اش شناخت، میتوان در واقعیت امر به عنوان دفترچه ای بی ارزش به آن اشاره کرد، میتوان از آمار رسمی کمک گرفت و دید که اکنون تا ٧۰ درصد مخارج درمانی مردم از جیب خودشان پرداخت میشود، و میتوان از قول وزیر کار به آن نگاه کرد: ...  باید سبدی از انواع بیمه‌ها ارائه کنیم که هر شخص به هر میزانی که دستمزد دارد، بتواند از یک نوع بیمه اجتماعی بهره‌مند شود. به این ترتیب که می‌خواهیم دو، سه نوع دیگر بیمه پایین‌تر از حداقل دستمزد تعریف کنیم به این معنا که ایرانیان می‌توانند در یک بسته از بیمه اجتماعی متنوعی برخوردار  باشند تا براساس میزان درآمد خود این بیمه‌ها را خریداری کنند. ( روزنامه شرق ۲۰ فروردین سال ۱۳۹٤ )

این ایستگاه آخر بیمه سلامت ایرانیان است. لوس بازی آقای وزیر را باید به ایشان بخشید. اما ایشان بی جا میکند طلب مدال قهرمانی از مردم دارد. سبدهای مد نظر ایشان همیشه وجود داشته اند. در آن جامعه هر کس بنا به دستمزدی که میگیرد از یک نوع بیمه اجتماعی بهره مند میشود، از جمله خود ایشان و برادران مجلس و هیئت وزرا. اما سوال اساسی در مورد "دو سه نوع دیگر از بیمه پایین تر از حداقل دستمزد تعریف کنیم ..." است. می شود پرسید مگر حداقل دستمزد مصوب هیئت وزیران شما چقدر است که بشود با آن هزینه درمان (بنا به محاسبه دوایر دولتی معادل ٧۰ درصد درآمد) را پرداخت کرد؟ جناب وزیر!  در سی سال اخیر در مقامات مختلف زیر پای شما با عبارت "کارگران زیر  سطح  حداقل دستمزد" سنگفرش شده است. بخش عظیمی از همین کارگران از زیر سنگ هزینه بیمه های اجتماعی را پرداخته اند. همین کارگران هم اکنون مشتریان ثابت بازار و تجارت کثیف حکومت شما حول دارو و درمان است. این تجارت علنی است. قانونی است.  جناب وزیر، یک نسل از کارگران آن جامعه در یک تلاش بی حاصل برای برخورداری از همان بیمه فکسنی زیر پای قراردادهای سفید له شده اند. میشود از شما در مورد اقدامی (هر اقدامی) برای جبران خسارت وارده  بر  این جمعیت عظیم  کارگر پرسید؟  بخش بزرگی از پولی که دزدیده شد هزینه بیمه کارگران بود  و در یک توافق و توطئه مشترک وزارتخانه متبوع شما و کارفرمایان به تاراج رفت.  حیف است که کارگران ایران از زبان خود شما از وفاداری تان به حق  کارگر چیزی نشنوند!

زمانی پرونده بیمه های اجتماعی باز خواهد شد. این وظیفه کمیته انقلابی شهر تهران و شهرهای بزرگ ایران است. در لابلای این پرونده ها و آمار و ارقام آن بخش مهمی از تاریخ طبقه کارگر معاصر نقش بسته  است. در ورق زدن این صفحات نه در میان عکسهای سیاه سفید دوران قدیم بلکه با داستان زندگی  پدران و مادران نسل حاضر و چه بسا  کارگری در همسایگی خود ما سر در خواهیم آورد. قربانیان سوانح کار، قربانیان فرسودگی کار، طول عمر کوتاه، بیماریهای ناشی از سوء تعذیه و اپیدمی های دیگر که در کنار عظیم ترین و مدرن ترین ابزار و امکانات پزشکی در حسرت مسکن از درد بخود پیچیدند.

 

آخرین خاکریز مقاومت

بیمه­های اجتماعی آخرین خاکریز دفاعی توده زحمتکش و در هسته اصلی آن خانواده­های کارگری در ایران است. پس از گسترش جنون آمیز پدیده بیکاری، پس از دوره های طولانی از فلاکت عمومی در اشکال زندگی زیر خط فقر  گرانی، و در دوره طولانی از استنکاف دولت از وظایف پایه ای در مقابل سلامتی مردم؛ امروز یک دفترچه بیمه اجتماعی همه امید میلیونها خانواده زحمتکش را تشکیل میدهد. واقعیت اینستکه این دفترچه از ارزش زیادی برخوردار نیست. شفا بخش نیست.  بازنشستگی، و سالهای پایانی عمر بدون سر افکندگی را تامین نمیکند. برای بسیاری از آنها این دفترچه یک سمبل است، سمبل آرامش، سمبل کسی بودن، سمبل ارزش داشتن، سمبل مفید بودن و خلق کردن.

امروز حق انسانها برای برخورداری از کار برسمیت شناخته نمیشود. در عوض هر کس بر اساس سودی که میتواند و انهم بر اساس شرایط دلخواه طبقه بورژوا میتواند تولید کند از امکانات اجتماعی برخوردار خواهد شد. قرار است  از کودکی و جوانی  حتی در ایام بیماری و کهولت نیز انسانها بر اساس پولی که در جیب دارند از سلامتی و آسایش برخوردار باشند. این دنیا غیر قابل قبول است. این نظم غیر عادلانه است. اما بالاتر از همه این دنیا بغایت مسخره است.

به جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران نگاهی بیاندازید! آیا اجازه خواهیم داد فشرده ای از شخصیتهای تهی از احترام، دون پایه های بیگانه با آنچه  میتواند با انسانیت تداعی شود؛ زندگی ما را رقم بزنند. این بورژوازی عصر معاصر ماست، قضاوت در مورد درجه "خوبتر"  یا "بدتر" بودن یکی در مقابل آن دیگری، نمی تواند امر ما باشد؛ امر ما خلاصی از شر آنهاست.