چرا باید از فیدل کاسترو و کوبا دفاع کرد!

 

 

 

بختیار پیرخضری

 

کمونیستهایی که معیار انقلاب و  کمونیست بودن را انقلاب کارگری و جامعه سوسیالیستی مبنا قرار میدهند حتما هیچ توهمی به اینکه  "سیستم حکومتی کوبا سوسیالیستی نیست و  فیدل کاسترو کمونیست نبود و انقلابی هم که کرد کارگری- کمونیستی نبود " ندارند. سیستم حکومتی کوبا  سوسیالیستی نیست. اما اگر نسیمی از سوسیالیسم هم بر این مملکت وزیده باشد، تاثیرات آن، وجهه کوبا را در جهان  از خیلی نظرها مهم و با اهمیت کرده است که پائینتر بهش می پردازم .

 در مقابل هم البته نه کاسترو و نه سایر رهبران آن جنبش مخالف کمونیسم نبودند و به اقرار خودشان از جمله خود کاسترو انقلاب کمونیستی نکرده اند بلکه یک دیکتاتور و دست نشانده آمریکا را به زیر کشیدند و کشور و مردمش را آزاد کردند و در مقابل قلدری و کدخدا منشی و زورگویی آمریکا سرسختانه و سر بلند ایستادند.

 بعد از انقلاب اکتبر هر گونه مبارزه ضد استعماری و رهایی بخش و ضد امپریالیسم بخصوص در آمریکای مرکزی و جنوبی از طرف آمریکا و متحدنینش و حتی در فضای جهان به نام کمونیسم و با کمونیسم تداعی میشد. کوبا هم از این قاعده مستثنی نبود و اگر چه بنا به معیارهای مارکسیستی و لنینی آن انقلاب، کارگری و سوسیالیستی نبود.  با این وصف کوبای کوچک و کاسترو کلی توطئه ها را از جانب آمریکا علیه خود خنثی کرد و ایستاد و سر خم نکرد. نمیتوان با معیار سوسیالیسم و کمونیسم جامعه ای که سوسیالیستی نبود را ارزیابی کرد و به آن نقد کرد و چنین توقعی نه واقعی است و نه درست. اما کوبا با همه اینها در بسیاری از زمینه ها از دمکرات ترین کشورهای جهان علیرغم فقری که به آن تحمیل کردند قدمها جلو بود و همین کوبا و کاسترو را نزد محرومان جهان ارزشمند جلوه میداد.

 نقد جدی ما کمونیستها به جنبش رهایی بخش و چریکی و  رهبرانشان  کاسترو، چگوارا، هوگو چاوز، خوزه مارتی و سایر رهبران این جنبش به جای خود باقی است اما هر بحثی جا و مکان خود را دارد.

 در دوره ای کل بورژوازی چپ و راست با کل رسانه های شان مشغول کوبیدن کاسترو و انقلاب کوبا هستند و در عین حال کمونیسم و آرمان های آزادی خواهانه و برابری طلبانه را به همین بهانه سیبل قرار داده اند و شدیدا می کوبندش،  جای نقد و خرده گرفتن به کاسترو و کوبا در حال حاضر جایز  نیست و منصفانه نیست. اتفاقا و  برعکس باید  آمریکا و متحدانش را مورد حمله قرار داد که هیچ گونه صدای آزادی خواهی را تحمل نمیکنند و مردمی که میخواستند از یوغ بردگی و استعمار آزاد بشوند را تحریم اقتصادی کرده اند و تا توانستند رهبران این جنبش مثل چگوارا را کشتند و بیش از شصد بار خواستند کاسترو را ترور کنند.

 این کشور و سیستمش سوسیالیستی نبود، اما مردمش از یک رفاه نسبی و برابر برخودار هستند. فاصله طبقاتی بین یک وکیل و دکتر با یک رفتگر بسیار ناچیز است. همین مسائل و بحث بازار آزاد  باعث شد که اقلیت بسیار  کوچکی از مخالفان حکومت کوبا که طرفدار بازار آزاد و به برده کشیدن کارگران بودند و در عین حال موافق حکومت باتیستا بودند کشور را ترک کنند و پناهنده کشور آمریکا شدند. این اقلیت همان هایی بودند که موافق پینوشه دیکتاتور شیلی که با سگهای تربیت شده به کمونیستها و هر مخالف دیگری تجاوز میکردند، بودند. این حرف من نیست در تاریخ ثبت شده اما چون پینوشه با کودتای سازمان جاسوسی سی آی آی سر کار آمد کمتر رسانه ای در مورد جنایاتش حرف میزنند و او را دیکتاتور نمی دانند و در مقابل فیدل کاسترو که هویت، مقام و شان انسانی را به مردم تحت ستم کوبا برگرداند و میراث دار بهداشت و درمان و تحصیل رایگان و ....است را بی شرمانه دیکتاتور میخوانند. از جمعیت یازده میلیونی کوبا و چند صد میلونی آمریکای مرکزی و جنوبی و  جمعیت چند صد هزار نفره پناهنده در میامی آمریکا فقط کمتر از دویست – سیصد نفر از مرگ کاسترو ابراز خوشحالی کردند و همراه دول بورژوازی وی را دیکتاتور خواندند که رسانه ها اولین واکنشی که نشان دادند همین بود و آنرا در بوق و سرنا کردند .

 تکلیف بورژوازی و دشمنان کمونیسم که مشخص است اما در این میان بخشی از چپها هم مشغول خرده گرفتن به کاسترو هستند.  هر جنبش و رهبر سیاسی را می توان نقد کرد اما باید مواظب بود  ناآگاهانه در کمپ دشمن نیفتاد. دشمنانی مثل بورژوازی انگلیس و امریکا که به خاطر مرگ پادشاه دیکتاتور عربستان پرچم هایشان را تا نیمه پائین می آوردند اما برای مرگ کسی که یار و یاور محرومان بود ابراز خوشحالی میکنند.

 در طول این چند روز اظهار نظرها و سوال و جواب های مختلفی در این رابطه شده است. به عنوان مثال به ما میگویند که شما که از کاسترو ضد امریکایی دفاع میکنید چرا از ضد آمریکایی های دیگر دفاع و حمایت نمیکنید.

 ما هر گونه قلدری و هجوم  امریکا و تحریم ها در برابر مردم کشورها را محکوم میکنیم اما روشن است که ما از کیم ایل سونگ و دو رهبر بعدی کره شمالی که هم ضد آمریکایی و هم در تحریم آمریکا و کل غرب است  نه فقط هیچ دفاعی نکرده و نمیکنیم بلکه شدیدا با خودشان و سیستم حکومتی شان مخالف هستیم. اسلام سیاسی و رهبرانش از خمینی و خامنه ای گرفته تا ابوبکر بغدادی و بن لادن و ....که ساخته دست خود بورژوازی امریکا هستند در ظاهر ضد آمریکایی و ضد امپریالیسم بوده و هستند اما آیا ما صرفا به خاطر ضد آمریکایی بودن از کوبا و کاسترو در مقابل آمریکا و دیگران دفاع میکنیم.  قطعا نه و این امری بدیهی است که اشاره کردم. کم نیستند دولتهایی که خود را ضد آمریکا و ضد امپریالیسم معرفی میکنند و ما آنها را مثل آمریکا و بقیه ضد کارگر و کانون ارتجاع میدانیم و علیه آنها در جنگیم. نه تنها از این به اصطلاح ضد امریکاها دفاع نمی کنیم بلکه در کنار مبارزه با سرمایه داری جهانی و در راس آن آمریکا، شدیدا در یک مبارزه سخت و هزینه بردار  با جمهوری اسلامی و کل اسلام سیاسی هم هستیم. کاملا مشخص است  این طیف که بسیار آگاهانه  دفاع ما از بخشی از دست آورد های فیدل کاسترو و جنبشش برای مردم تحت ستم کوبا را همتراز با دفاع از خامنه ای و کره شمالی قلمداد میکنند پوچ و بی معنا است و به این بهانه یکبار دیگر ضدیت و دشمنی شان را با کمونیسم و آرمان های آزادی خواهانه و برابری طلبانه ابرازمیکنند.

 در این میان طیفی هم متاسفانه روشن نیستند و مسائل را با هم مخلوط میکنند و فقط به عکس کاسترو و خامنه ای و روابط اقتصادی شان برای نفی دستاورد های کاسترو اکتفا میکنند. نقد این طیف تا آنجا که همه چیز را زیر سوال نبرند و فقط این مسئله باشد، ایرادی ندارد . اما اگر دست آوردها و اقدامات بسیار مثبت آن انقلاب را زیر سوال ببرند بدون هیچ تعارفی کنار طیف راست و تبلیغات ضد کمونیستی قرار میگیرند.

 ما هم موافق دیدار و روابط کوبا و جمهوری اسلامی نیستیم. اما این را باید در نظر گرفت که اولا کاسترو و حاکمیت کوبا خود را ضد امپریالیسم میدانند و از این سر از "مخالفت" و "ضد امریکا" بودن خمینی و حکومتش خوشحالند و بعلاوه این کشور بیش از پنجاه سال  است که در تحریم آقتصادی شدید است و برای بقای اقتصادش مجبور است واردات و صادرات و سرمایه گذاری داخلی و خارجی داشته باشد. در نتیجه بسنده کردن صرف به این روابط نه فقط تحلیل و نقد درستی نیست بلکه افتادن در کنار تبلیغات ضد کمونیستی است که شب و روز رسانه های بورژوازی منتشر میکنند. مگر خود آمریکا و انگلستان و بقیه با خمینی و با جمهوری اسلامی کم رابطه داشته اند. مگر خمینی جلاد بر شانه همین ها و علیه چپ و کمونیسم و آزادیخواهی به قدرت نرسید. هر چه هست کوبا و کاسترو در دنیای سیاهی که در آن زندگی میکنیم و با هر اشکال و نقدی که ما داشته باشیم که داریم، هنوز حق و حقوق انسانها و حرمت و کرامت آنها از هر جای دیگری بالاتر است و این قابل ارج است.

 کاسترو با همه فشار و محاصره ٥٠ ساله اقتصادی از جانب آمریکا و  صدها برنامه برای ترور و کودتا علیه او در مقابل قلدری و ژاندارم منشی آمریکا استوار ایستاد و تسلیم نشد. این درجه از مقاومت  و دفاع از  انقلاب و انقلابی گری قابل تقدیر است.

 درست است که در کوبا بطور واقعی آزادی های سیاسی  محدود بوده و کاسترو عمری خود بر مسند قدرت ماند و جایگزینی نپذیرفت. اما با همه اینها دیکتاتور خواندن کاسترو از جانب دولتهایی بورژوایی دنیا که دیکتاتوری بخش عمده هویت شان است تنها یک فشار و تبلیغات جنگ سردی بیش نیست.

 جان کندی و چرچیل، جورج بوش و توتی بلیر ، تاچر و ریگان و.... نه تنها در اعمال دیکتاتوری و بی حقوقی در کشورهای خود بلکه در لشگر کشی به هر جای دنیا که خواسته اند و در کشتار وسیع مردم دنیا از آفریقا گرفته تا آمریکای مرکزی و جنوبی ، ویتنام و ژاپن، عراق و افغانستان تا سوریه و لبنان و... دریغ نکرده اند و کارنامه ننگین و انسان کشی شان پر است از جنایت و کشتار. اینها و جانشینان و ادامه دهندگان راهشان کاسترو را دیکتاتور و خود را دمکرات میخوانند.

 کاسترو که با هیچکدام از این جنایتکاران قابل قیاس نیست. آمریکا دهها کودتا را علیه حاکمیتهای دول مخالف خود از آفریقا تا آمریکا لاتین سازمان داده و دیکتارورهای گوش به فرمان خود را بر زندگی مردم حاکم کرده است. اگر بحث دیکتاتور بودن است روسای دولتهای بزرگ جهان و حتی در مهد دمکراسی غربی دهها برابر او دیکتاتور بوده اند. در نتیجه فقط بی انصافی نیست که استقلال، بازگرداندن هویت و شان و حرمت انسانی مردم ، رفاهیات و دستاوردهای  انقلاب کوبا را برای مردم کوبا و آمریکای لاتین و جنوبی نادیده گرفت و مخالفش ایستاد بلکه این عملا شارلاتانیسم و قرار گرفتن کنار کمپ راست افراطی و سی آی آی و هم جهت شدن با کودتا چیان و دیکتاتورهایی امثال پینوشه ، باتیستا و سایرین است.

 اینها اتهام نیستند و بی دلیل این اصطلاحات را به کار نمیبرم. اگر  این تاریخچه تیتر وار کوبا و مبارزات در آن کشور را که پائینتر ضمیمه خواهم کرد بخوانید ممکن است حق را به من بدهید که همچین تصویری از این طیف راست داشته باشم.

 اگر مخالفان و منتقدان کاسترو یک ذره انصاف داشته‌ باشند و این درصد از رفاه و شادی، طول عمر شاد و طولانی ، امید به زندگی و .... مردم کوبا را نه با کشورهای همسایه خودش بلکه با ثروتمندترین کشورهای جهان از جمله خود آمریکا مقایسه کنید متوجه واقعیات و صورت مسئله اصلی میشوند و میبینند که دفاع ما یکطرفه و بی خود نیست.

 دستاوردهای انقلاب کوبا به رهبری کاسترو را در زمینه ریشه کن کردن بی سوادی در کشور،  بهداشت رایگان برای همه حتی بالاتر از سطح استاندار جهانی، آموزش رایگان تا سطح عالی، حق و حقوق مساوی زنان با مردان در بسیاری از مناسبات اجتماعی،  موقعیت کودکان و بسیاری مسائل مهم رفاهی دیگر را میتوان دید که باعث شده که نسبت به جمعیت و منابع طبیعی و زیر زمینی و ثروتمند بودن جزو کشوری شاد که درصد امید به زندگی از تمام کشورهای جهان و سطح استاندار جهانی هم بالاتر باشد.

 بعد از تاریخچه کوتاه در زیر لیستی از این دست آوردها را که منبع هایشان، سازمان جهانی بهداشت،  ویکی پیدیا فارسی و انگلیسی، چندین مقاله و رسرچ و مصاحبه و مستند تلویزیونی هستند، ضمیمه میکنم.

 این مسائل چون معضل درصد زیادی از مردم کشورهای توسعه یافته امریکایی و اروپایی هستند و روزانه با آن دست و پنجه نرم میکنند،  رسانه های بی وجدان و مزد بگیر بورژوازی هم نمی توانند این دستاوردها را هر چند با شیوه خودشان بازگو نکنند.

 تاریخچه مختصر و خلاصه وار از کشور کوبا

  نیروهای اسپانیایی در سال ۱۵۱۱ بیش از صد هزار بومی کوبایی را به بردگی گرفتند، مسیحیت را بهشان تحمیل کردند و در معادن مختلف به کارشان گرفتند. پس از چند دهه این نسل و بچه هایشان همگی دچار بیماری واگیری شدند و به مرور مردند. دلیل این بیماری تماس بومیان و عدم مقاومت بدنشان با مواد شیمایی درمعادن بود.

  این کشور به مدت چهارصد سال مستعمره اسپانیا بود و رنگ آزادی و "مستقل" بودن را به خود ندیده بود.

  در سال ۱۸۹۵ نیروهای اسپانیایی با حدود دویست هزار سرباز  به جنبشی که خوزه مارتی برای جنگ با استعمار اسپانیا و  استقلال راه انداخته بود حمله وسیعی کردند و در طی این جنگ بین دویست هزار تا چهارصد هزار مردم کوبا کشته و بر اثر گرسنگی و بیماری جان باختند.

   در سال ۱۸۹۸ پادشاه اسپانیا کشور کوبا و چند کشور مستعمره خود را در ازای بیست میلیون دلار به آمریکا فروخت.

  پس از این همه کشتار مردم کوبا بالاخره در سال ۱۹۵۳ به رهبری فیدل کاسترو و همرزمانش جنبش رهایی بخش حوزه مارتی را زنده کردند و کمتر از یک دهه مبارزه بر علیه حکومت باتیستا که دست نشانده آمریکا بود آن را به زیر کشیدند.

 در دوران حکومت باتیستا کشور کوبا به فاحشه خانه سفید پوستان آمریکایی و بانکداران و صاحبان کمپانی و کارمندانشان تبدیل شده بود.

 این لیست پایین تمام دست آوردهای فیدل کاسترو و انقلاب کوبا نیست بلکه فقط مهمترین مسائلی هستند که از نظر استاندارد جهانی سطح رفاهیات اجتماعی مردم یک کشور را با آنها می سنجند.

 آمارهای زیر از  سازمان بهداشت جهانی است.

 *سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۳، امید زندگی در کوبا برای مردان ۷۷ و برایزنان ۸۰ ثبت کرد. (میانگین جهانی ۶۸ سال)

* میزان مرگ و میر کودکان در کوبا ۸٫۷ در هر ۱۰۰۰ نفر است. مجموع هزینه‌های بهداشت به ازای هر نفر در کوبا ۳۶۳ دلار است. بیست برابر ارزانتر از هزینه بهداشت هر فرد در آمریکا است.

 *احتمال مرگ کودک قبل از ۵ سالگی: ۶ در هر ۱۰۰۰ نفر (میانگین جهانی ۶۵ نفر در هر هزار نفر)

میزان شیوع ایدز: ۱ نفر در هر هزار نفر (میانگین جهانی ۸ نفر در هر هزار نفر) درصدی از جمعیت که در مناطق شهری زندگی می‌کنند: ۷۶٪ (میانگین جهانی  ٥٠ درصد )میزان شیوع سل: ۲ نفر در هر هزار نفر (میانگین جهانی ۱۷۰ نفر در هر هزار نفر). میزان افراد چاق در جمعیت مذکر ۸٪ و در مؤنث ۱۵٫۴٪ است.۹۵٫۲٪ جمعیت کوبا به آب آشامیدنی سالم دسترسی دارند.۹۴٪ جمعیت کوبا دارای دستگاه‌های بازیافت آب و استفادهٔ مجدد از آن هستند.

 همچنین: در کوبا مراقبت‌های بهداشتی به عنوان یک حقوق شهروندی درنظر گرفته می‌شود. مراقبت‌های بهداشتی همگانی برای تمام شهروندان مجانی است. کوبا دارای بالاترین نسبت دکتر به بیمار در سطح جهان و برابر با ۶/۷ در هر ۱۰۰۰ نفر است.

 در سال ۲۰۱۴، نرخ مرگ و میر نوزادان در کوبا، یکی از کم‌ترین نرخ‌ها در جهان و برابر با ۴/۲ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده بود.

 مراقبت‌های پزشکی در کوبا بر پیش گیری امراض تأکید دارد، تا این که تنها متکی به دارو باشد، و یا دسترسی محدود به داروهایی داشته باشد که گاهی از طرف آمریکا در محاصره و تحریم است. مجله لانسیت در سال ۲۰۱۴ نوشت: «اگر دستاوردهای کوبا بتواند در سراسر طیف گسترده‌ای از کشورهای کم‌درآمد و متوسط رواج پیدا کند، سلامت جمعیت جهان دگرگون می‌شود.» کوبا پیشگام توسعه داروهایی جهت معالجه و پیشگیری سرطان ریه هاست، و از قطع عضو بدن، مرتبط با دیابت، پیش‌گیری نموده است.

 *درکوبا، تعداد قابل توجهی از قضات، وکلای دادگستری، دانشمندان علوم، کارگران فنی، کارکنان بهداشت عمومی و حرفه‌ای را زنان تشکیل می‌دهند.

 *کوبا از نظر نجات کودکان در رتبه اول فهرست ما در «کشورهای کمتر توسعه یافته» قرار دارد.

 *کوبا با بیش از ۴۸ درصد زنان به عنوان نماینده مجلس، با بالاترین درصد زنان پارلمان در ردیف سوم در جهان است.

 *زنان در دوران حاملگی ۹ ماه حقوق کامل، و سپس ۳ ماه را با ۷۵ درصد حقوق، مرخصی زایمان خود را دریافت می‌کنند.

 *دولت برای سقط جنین و طرح تشکیل خانواده یارانه می‌دهد، و برای مراقبت قبل از بارداری ارزش والایی قائل است.

 * ۹۹٫۸٪ مردم کوبا باسواد هستند(آمار سال ۲۰۰٦ )

 * در کوبا، میزان مرگ و میر نوزادان در واحد جمعیت، از برخی جوامع جهان اول و توسعه یافته نیز کمتر است.

 *میانگین امید به زندگی در کوبا ۷۷ ،٫۶۴سال است.

 *طبق آمار سال ۲۰۰۶، کوبا تنها کشور جهان است که دارای استانداردهای مورد قبول صندوق جهانی طبیعت در زمینه توسعهٔ پایدار است.

 *نرخ بیکاری در کوبا ۱٫۷ درصد و نرخ تورم ۱٫۵ درصد است.

 * توسط دانشکده حقوق کرنل در ماه اکتبر سال ۲۰۱۵ نشان می‌دهد که در کوبا هیچ‌کسی محکوم به اعدام و یا هیچ‌کس در انتظار اعدام نیست. دادگاه عالی کوبا، آخرین زندانی باقی مانده محکوم به اعدام، حکم یک آمریکایی کوبایی محکوم به قتل در اجرای حمله تروریستی سال ۱۹۹۴ به این جزیره را در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۰ تخفیف داد؛ و از آن زمان تاکنون هیچ حکم اعدامی نداشته است.

 

در پایان هم جمله ای را که همان ساعات اولیه مرگ کاسترو روی صحفه ام در فیس

بوک نوشتم اینجا هم میگذارم.

Revolutions never die!

Even leaving a legacy of free health care and education under the

oppressive economic sanctions of the US is enough to say Rest in Power

Comandante #Fidel.

 انقلاب هرگز نمی میرد!

فقط  بهداشت و تحصیل رایگان در کوبا، بخصوص زیر فشار تحریم های اقتصادی آمریکا

کافی است که با احترام گفت بدرود و با اقتدار بخواب فرمانده #فیدل!

 

۲۹ نوامبر ۲۰۱۶