آزادی موصل یا جنگ  قطب های ارتجاعی

 

 

 

 

ریبوار احمد

 

جنگی ویرانگر منطقه و جوامع بشری را با خطر بزرگی مواجه کرده است. مدیای نوکر عمیقا مشغول شستشوی مغزی مردم منطقه و جهان است. خودشان می گویند عملیات موصل فاجعه ای ترسناک است. این جنگ کشمکش بر سر آینده عراق و خاورمیانه را به مرحله دیگری رسانده است. مبحث زیر بطور همه جانبه در باره این جنگ است.  

 محورهای اصلی این بحث عبارتند از:

 نتایج ویرانگر جنگ و ایدئولوژی توجیه اهداف واقعی پشت تبلیغات جنگی.

جنگ بر سر چیست؟ ماهیت واقعی "جنگ علیه ترور"، جنگ قطب های ارتجاعی.

نقش دولتهای منطقه، ایران، عربستان سعودی، ترکیه و حکومت عراق و دولت اقلیم، شرکت پیشمرگ.

عواقب و تاثیرات جنگ بر سر امنیت منطقه و جهان، آینده عراق.

 خطوط یک سیاست سوسیالیستی ، موضع انترناسیونالیستی.

 

آزادی سازی یا ویران کردن موصل

 موصل سومین شهر بزرگ عراق بعد از بغداد و بصره است. استانی است با چند میلیون جمعیت و یکی از مناطق شهری و روشنفکری و صنعت و آموزش . این شهر در روز روشن از جانب ارتش عراق که صاحب دریایی از سلاح و مهمات بود در مدت چند ساعت به داعش تقدیم شد.

 موصل بیشتر از 2 سال است تحت تسلط وحشیانه داعش ویران و برای  شهروندانش تبدیل به جهنمی شده است. در مدت این دو سال تظاهر به تدارک آزاد سازی موصل در جریان است. در این دو سال ارتش عراق و حشد شعبی و انواع میلیشیای سازماندهی شده از جانب جمهوری اسلامی ، همچنین نیروی پیشمرگ از جانب امریکا که خود در راس تروریسم بین المللی دولتی است، آموزش داده می شود و  برای آزادی موصل آماده می گردد.

 اکنون موصل در درون خود اسیر دست داعش است و از هر طرف بانیروی عظیم نظامی گوناگون محاصره شده است. دولت ها و دارو دسته های ضد انسانی جهانی نیروهای این محاصره را تشکیل داده اند. از طرفی میلیشیای شیعه است که برای خونریزی  همه کسانی که مهر سنی به پیشانیشان خورده است، آماده شده، از طرف دیگر نیروی پیشمرگ پرورش یافته با قوم پرستی کردی و ژاندارم پرورش یافته با فاشیسم ترکی است. این هنوز یک وجه مساله است وگرنه آشکارا همه دول تروریست پرور دنیا و منطقه در این محاصره و عملیات دست دارند. از جمله، جمهوری اسلامی که به اندازه جمعیت موصل از مردم ایران را کشته و اعدام کرده است، اسراییل که در جهان بعنوان قصاب انسان در فلسطین مشهور است، عربستان سعودی و دول خلیج که سمبل ارتجاع و شمشیر زنی و سر و گردن زدن اند،  دولت فاشیست ترکیه که پرونده قتل عام ارمنی ها را زیر بغل دارد و حالا هم با درندگی مشغول ترور و سرکوب نظامی و کشتار مردم کردستان است، ارتش بشار اسد آدمکش، بازماندگان ناسیونالیسم عرب صاحب تاریخی که با خون نوشته شده...، همه این دستهای آلوده به خون، در دو جبهه مقابل هم قرار گرفته اند. یک طرف را امریکا رهبری می کند، امریکایی که تنها کشوری است که با استفاده از سلاح اتمی، در چند ثانیه صدها هزار انسان بیگناه رادر هیروشیما و ناکازاکی به خاکستر تبدیل کرد. طرف دیگر تحت رهبری روسیه است که هنوز بوی بمب های کشتار جمعی اش در چچین و حلب به مشام می رسد.

  آسمان موصل  صحنه ترافیک هوایی جنگنده های امریکا و غرب و روسیه و متحدینشان شده که خطر جدی وقوع حوادث را بوجود آورده است. اگر از گلوله و باروت سلاح کلاسیک وکوچک بگذریم، هنوز چند برابر ساکنین موصل تنها بمب و موشک آماده شده که بر سر این شهر ریخته شود. این در شرایطی است که بنا به آمار دولتها و نیروهای محاصره کننده، بالغ  بر یک میلیون انسان بی گناه و بی دفاع در این شهر گیر افتاده اند. مردمی که اگر بخواهند فرار کنند قبل از هر چیز باید از زیر تیغ خونین داعش بگذرند. اگر دست میلیشیای شیعه بیفتند قتل عام می شوند. اگر هم شانس یاری کند و زنده بمانند و به کردستان برسند، در شرایط فاجعه بار تحقیر و گناهکار نامیدن  به عنوان "عرب داعشی" زندگی کنند. اگر نه در موصل محاصره شده و بمباران و وحشیگری داعش، در انتظار مرگ بنشینند.

 اگر نقشه عملیات "آزادی موصل" اجرا شود، مشکل است نشانی از شهر و مدنیت باقی بماند. بنا بر این عملیاتی که قتل عام مردم موصل و ویرانی شهر را موجب می شود، تنها پروسه ویرانسازی است نه آزاد کردن. این همان پروسه "آزادی" افغانستان از طالبان و عراق از صدام حسین است. اقدامی که علاوه بر کشتار جمعی مردم بی گناه و ویرانسازی جامعه، نشانی از مدنیت باقی نگذاشت و به میدان کشمکش القاعده و مجتبی صدر و لشکر بدر و داعش تبدیل شد.

  

توجیهات ایدئولوژیکی جنگ!

 همزمان با محاصره و تدارک جنگ و صف بستن نیروهای داخلی و منطقه ای و جهانی، هر نیرو و بلوک این جنگ، ذهن مردم را با بمباران تبلیغاتی پر کرده و افکار عمومی جهان و منطقه را با ایدئولوژی جنگی تحت فشار و تاثیر قرار داده اند. امریکا و متحدینش در دو سال اخیر،آرم قهرمانی جنگ علیه تروریسم و حفظ امنیت جهان از ترور را به سینه زده است. چنین وانمود می کنند که گویا جنگ علیه داعش و مشخصا عملیات "آزاد سازی موصل" نقش مهمی در جنگ برای نابودی تروریسم و داعش دارد. چنین وانمود می کنند که امریکا و غرب ،رهبری دفاع از مدنیت و حفظ آن از بلای تروریسم را برعهده دارند، که نه تنها مردم خاورمیانه را غرق خون کرده، بلکه در دل مدنیت غرب هم شهروندان را به کشتار و مرگ تهدید نموده است. برای مردم نگران و بدون بدیل و راه حل اروپا، که شاهد کشتار جمعی در فرانسه و آلمان و بلژیک و 11 سپتامبر و غیره هستند چنین می نماید که  این مردم باید از امریکا و متحدینش قدردانی کنند که گویا انتقام  قربانیان را از دشمن می گیرند و بشریت را از دست انسان کشی آنها نجات می دهند.

 روسیه هم که در رقابت منطقه ای دخیل است، ابتدا به حمایت جمهوری اسلامی و دفاع قاطعانه از حاکمیت سرکوبگرانه بشار اسد نقش خود را ایفا نمود و متعاقبا  به بهانه ناکارآمدی حملات امریکا و غرب و هم پیمانانشان، با توان بیشتری مستقیما وارد میدان شد. روسیه همچنین با ادعای پیگیر و قاطع بودن در شکست دادن داعش، مدال افتخار "نابودی داعش" را از بلوک رقیب خود یعنی امریکا ربوده و بر سینه زده و به تبلیغات ایدئولوژیکی خود تبدیل کرده است.

 ترکیه و عربستان سعودی ودولتهای خلیج و ایران و اسراییل هم هر کدام بنا به منافع شان در کنار یکی از این بلوک ها جا گرفته اند و پروپاگاند حفظ مدنیت از خطر تروریسم، دفاع از امنیت ملی خود و مقابله با خطرات تقسیم عراق را به ایدئولوژی جنگی و توجیه دخالتشان در این جنگ تبدیل کرده اند. همگی چنان فضایی بوجود آورده اند که اگر دنیا این همه محافظ و نگهبان می داشت، دیگر بشریت نیازی به نگرانی در مقابل تروریسم نداشت.  اما علیرغم این، نگرانی عمیق و وسیعی جهان را فرا گرفته است. در حقیقت هر اندازه بشر آزادیخواه در مقابل بمباران تبلیغاتی و ایدئولوژی جنگی بی اراده شده و افق روشنی نداشته باشد، اما قلبا نمی تواند دلسوزی ریاکارانه ی این بلوک ها و دولت ها را باور کند.  

در عرصه داخلی عراق هم میلیشیای شیعه تحت کنترل عبادی و جریانات اسلامی شیعی، در واقع با نقشه و فرمان جمهوری اسلامی ، چنین به مردم وانمود می کنند که آنها به مثابه دولت و نمآینده مردم عراق وظیفه خود را آزادی مردم از تروریست ها و تامین امنیت  شهروندان، قرار داده اند.

 ناسیونالیسم کرد و احزاب حاکم در جنبش ناسیونالیستی کردستان هم شرکت در این عملیات را مایه افتخار خود می دانند. گویا نیروی پیشمرگ در ابعاد جهانی این افتخار را یافته است که به جای همه مردم جهان علیه ترور می جنگد و لقب قهرمانی این مرحله را بدست آورده است. از این بابت حاکمان اقلیم کردستان، جهان متمدن را بدهکار خود می دانند.  بعلاوه شرکت فعالانه نیروی پیشمرگ در این عملیات را یک وظیفه ملی و قومی می شمارند و شرکت در این جنگ  را علاوه بر افتخاراتش، امری لازم برای بازگرداندن مناطق جدا شده به اقلیم کردستان می دانند. مسعود بارزانی پز فرماندهی جبهه های جنگ را گرفته بدون اینکه باکی داشته باشد که مردم کردستان و جهان یادشان نرفته است که دو سال پیش زمانی داعش موصل را اشغال کرد، بدون توجه و بدون نگرانی از امنیت جهانی، اعلام کرد که  "داعش با  کرد ها مشکلی ندارد و ما هم با داعش مشکلی نداریم. ما در این فرصت که داعش عروج کرده ، بخشی از مناطق جدا شده را بازپس گرفتیم و دولت مستقل کردستان را تشکیل می دهیم." 

 داعش هم  از قبل ستم حکومت مرکزی بر مردم سنی مذهب عراق و نفرت مردم منطقه از ستمکاری  امریکا و غرب به بقایش ادامه می دهد. این که می بینیم در قلب اروپای متمدن جوانانی آماده می شوند که دست از زندگی شسته و به مجاهدین اسلامی بپیوندند، یا بمب به خود ببندند و در میان مردم منفجر کنند مساله ای بسیار پیچیده تراز آن است که این کار را فقط حماقت و دیوانگی تلقی و ارزیابی کرد. امریکا به بهانه آزاد کردن عراق از دیکتاتوری صدام، جامعه مدنی عراق را به ویرانه تبدیل کرد و 13 سال است جهنمی درست کرده است که مردم در آن می سوزند و صدها هزار کشته داده اند. امریکا با بی شرمی از اسراییل حمایت می کند که خون مردم فلسطین را در شیشه کرده  است. در قلب تمدن غرب، راسیسم چنان مردم را هراسان کردە که جوان 20-30 ساله ایکه در غرب از مادر متولده شده و هیچ جایی جز کشوری که در آن متولد شده است را موطن خود نمیداند و حتی نمی تواند به زبان مادری  حرف بزند، با وجود این، بدلیل کله سیاه بودنش و اینکه از نژآد عرب یا مسلمان است، با او مثل بیگانه رفتار می شود. کاندید ریاست جمهوری جدید امریکا می خواهد با شعار دشمنی با مردم مسلمان و سیاه پوست و بستن در ها به رویشان، در انتخابات پیروز شود. 

 درداخل عراق از زمانی که اسلام شیعی قدرت اصلی را قبضه کرد جنگ پاکسازی قومی علیه سنی مذهب ها را برپا نمود. در دوره حاکمیت نوری مالکی این ستم کاری به اوج رسید. اکنون میلیون ها شهروند به تاوان این که سنی مذهب اند تحت تسلط داعش قرار گرفته اند، اگر از داعش فرار کنند  و به مناطق دیگر عراق بروند، توسط میلیشیای شیعی قتل عام می شوند. یا اگر به کردستان برسند بعنوان عرب و داعشی تحقیر خواهند شد. و اگر از موج دریای اژه هم نجات یابند و به اروپا برسند، حق پناهندگی ندارند...

 چاره این میلیون ها انسان بی گناه چیست؟ در غیاب یک آلترناتیو متمدن و انقلابی، داعش بعنوان جریانی اسلامی آدمکش و تروریست با سو استفاده از این همه بی حقوقی و ستمها که بر میلیون ها انسان، رفته، عروج کرده است. داعش با استفاده از ستمی که بر این بخش جامعه رفته و نفرتی که بوجود آمده، این مردم را زیر پرچم خود گرد آورده است. این هم ایدئولوژی جنگ و جهاد داعش است نه صف بستن برای بهشت و نعمات آن.  

 

جنگ علیه تروریسم

 بزرگ ترین دروغ و ریاکاری پشت این عبارت خوابیده است. در این عبارت سر سوزنی از حقیقت وجود ندارد که مغز مردم  جهان را با آن شستشو می دهند. این ها افغانستان را به نام جنگ علیه تروریسم ویران کردند و یک نوکر خود را به حکومت گماردند. اما تا کنون تروریسم نه تنها این جامعه را هراسان کرده، بلکه همه جهان را در مقابل خطری بزرگ قرار داده است. 

در 2003 به بهانه از بین بردن خطر سلاح کشتار جمعی بر سر جهان و رهایی مردم عراق از دیکتاتوری صدام حسین، یک جنگی خونین بپا کردند و جامعه را به عقب تر راندند و بدنبال آن ده ها گروه و دارو دسته تروریست را جای صدام گماردند و جامعه را غرق ترور و سناریوی سیاه کردند.

در لیبی به نام خاتمه دادن به دیکتاتوری قذافی، ترور و توحش را به جان مردم انداختند.

در سوریه به نام خاتمه دادن به استبداد بشار اسد، این مملکت را به لانه تروریسم تبدیل کردند و جهنمی ساختند که دودش به چشم همه مردم منطقه می رود.

 اکنون نیز "عملیات آزادی موصل" را وسیله برپایی جهنم دیگری کرده اند. معلوم نیست حلقه بعدی این بربریت و ریاکاری چیست و کجا است! بنا بر تجارب تا کنونی این عملیات  موج دیگر تروریستی را به منطقه خواهد کشاند. آیا بعد از این همه سال از ترور دولتی و کشتار و ویرانگری با سلاح کشتار جمعی و بمباران  و بعد از ده ها سال پرورش تروریست های اسلامی و باز کردن راه برای تروریسم ، هنوز فاجعه دیگری لازم است تا مردم جهان به حقیقت  دروغ و فریبکاری امریکا و غرب  و ابر قدرت ها پی ببرد؟! این ها سناریوی تلخ و سیاه قومی و مذهبی و عشیره ای را به میدان آوردند و مردم منطقه را به جان هم انداختند. قبل از این سناریو و بربریت کنونی، کسی در عراق با ساز شیعه و سنی نمی رقصید و اکنون  همان مردمان اند که شکم همدیگر را پاره می کنند.

 سازندگان همه جنبش های ارتجاعی و تروریسم اسلامی و خود داعش، رهبران جنگ "ضد ترور" امروز اند. اسلام سیاسی از پایه و اساس جنبشی تروریستی است و استراتژی اش بر ترور و  تهدید و کشتار پایه ریزی شده است. هیچ جریان اسلامی بنا به خصلت و ماهیت از تروریسم بری نیست. برجسته بودن یا نبودن این خصلت، به شرایط و توازن قوا و فرصت ها بستگی دارد. در طول تاریخ، عملیات انتحاری خارج  از تروریسم اسلامی هم وجود داشته است. اما اکنون اسلام سیاسی است که این عمل را به سنتی برای کشتار کور و دستجمعی مردم تبدیل کرده است و این سنت را تماما از آن خود کرده است.

باندهای اسلامی با پیام ارتجاعی و فرتوت و دشمنی کور با هر گونه آرزو و خواست انسانی و آزادیخواهانه و بیگانگی شان با شیوه زندگی جهان امروز و کهنه پرستی و ضدیت با زن و حقوق زنان، هیچ گاه بر اساس فعالیت سیاسی و ایدئولوژیکی و تشکیلاتی نه تنها درجهان، بلکه در خاورمیانه و افریقا نقش و پیشرفتی نداشته اند.

تاریخ پیدایش نقش این وحوش به زمان جنگ سرد بین بلوک شرق و غرب بر می گردد. همچنین زمانی که کشمکش های نیمه دوم قرن بیستم در جوامع خاورمیانه و افریقا، منافع بلوک غرب را به خطر انداختند. بطور مشخص و قبل از هر چیز این باند های اسلامی توسط امریکا و بلوک غرب پرورش یافتند. امریکا و دول غربی این ها را پرورش دادند و پول و اسلحه در اختیارشان گذاشتند تا در جنگ سرد علیه بلوک شرق بکار گرفته شوند و در مساله فلسطین برای ناسیونالیسم عرب دردسر ایجاد کنند و علیه جنبش های چپ و کارگری در منطقه مورد استفاده قرار گیرند. وگرنه این باندهای اسلامی در حاشیه جامعه و تاریکخانه های مذهبی عمر می گذراندند.

تروریسم اسلامی را در افغانستان علیه شوروی مسلح کردند و سرانجام به قدرت رساندند. در جهان عرب و مشخصا مصر و فلسطین کە در قطب بندی آن دوره کنار بلوک شوروی ایستادە بودەند، بلوک غرب به رهبری امریکا هم دارو دسته های اسلامی را در مقابل ناسیونالیسم عرب علم کرد. در ایران هم پشت خمینی و جریان حزب الله را گرفتند و به قدرت رساندند تا انقلاب 1979 ایران را شکست دهند. به این ترتیب اسلام سیاسی به مثابه جنبشی تروریستی در عرصه سیاسی منطقه صاحب نقش شد و جایگاه خود را یافت. لازم نیست برای روشن شدن حقایق به تاریخ ده ها سال پیش برگردیم. جریانات اسلامی امروز لیبی با حمایت غرب و ناتو برای تنبیه کردن کسانی امثال قذافی که از فرمان امریکا سرپیچی می کردند، نقش کنونی را یافتند. داعش که اکنون دنیا را با تروریسم اش تهدید می کند، ساخته ی امریکا است. خانم کلینتون اشکارا اعتراف کرد که داعش را آنها درست کردند و امروز در مبارزه انتخاباتی آن را به او گوشزد می کنند و نمی تواند انکار کند.

 امریکا چند سال پیش در مقابله با بشار اسد طرفدار روسیه داعش را از میان اپوزیسیون "انقلابی" سوریه بیرون کشید و مسلح کرد تا به امروز رسید. از دیروز و سالهای قبل بگذریم، هم اکنون امریکا مستقیم و غیر مستقیم مشغول مسلح کردن دارو دسته های اسلامی (جنبش اسلامی و جبهه نصره در سوریه) است که داعشی های فردا هستند. در این باره روز یکشنبه 2 اکتبرنمآینده روسیه در سازمان ملل (ویتالی جورکین) در جلسه ویژه شورای امنیت، مساله ای را رسما مطرح کرد. در گزارشی از ایسنا که از شبکه خبر کانال روسی (rusia today ) نقل شده است، یکی از فرماندهان جبهه نصرت به نام (ابو لعز) در گفتگویی با پرگین تودنهو فر ، نویسنده کتاب 10 روز زندگی با داعش در خلافت اسلامی و خبرنگار روزنامه کوئلر آلمان است و در روز 17 سپتامبردر حلب انجام شده است می گوید:

" از واشنگتن سلاح و مهمات به دست ما می رسد. آموزش دهندگان امریکایی برای آموزش نظامی جبهه نصرت و چگونگی استفاده از سلاح های جدید، به سوریه آمده اند تاعلیه دولت سوریه پیروزی کسب کنند." او همچنین می گوید: "تانک هایی که برای ما فرستاده می شوند از لیبی و از طریق ترکیه به دست ما می رسد. موشک هایی که بعضا پایگاه پرتاب موشک بهمراه دارند. ما اکنون به موشک "تاو" امریکایی مجهز هستیم و توانسته ایم کنترل مناطقی را در دست بگیریم. زمانی که جبهه نصرت در محاصره قرار گرفت، افرادی از دولتهای عربستان و ترکیه و قطر و اسراییل و امریکا را بهمراه داشتیم که با استفاده از ستلایت و راکت و دوربین شناسایی امنیتی ویژه با ما همکاری کردند. "

این خبرنگار همچنین میگوید: جبهه نصرت بارها برای انجام کارهایش، از جانب این دولتها کمک مالی گرفته است. نصره خود اعتراف می کند که  ازجمله :

" یک فقره 500 میلیون لیره عربستان سعودی دریافت شده و بار دیگر برای کنترل یک مرکز آموزش نظامی در (المسلمه) یک میلیون و نیم دلار کویتی از سعودی ها گرفتیم. اکنون اسراییل هم با ما همکاری می کند چرا که او در حال جنگ با دولت سوریه و حزب الله است. همچنین غرب راه را برای مجاهدین هموار میکند تا به سوریه برسند. ما مجاهدین زیادی از آلمان و فرانسه و بریتانیا و امریکا و همه کشورهای غربی داریم."

 همان روزنامه نگار در گفتگویی با محمد علوش یکی از فرماندهان نظامی جنبش اسلامی که عضو کمیته عالی اپوزیسیون برای گفتگو با دولت سوریه است، از زبان علوش می گوید: "گروه ما قبلا بخشی از جبهه نصرت بود و قبل تر در ترکیه بود و بعد به اپوزیسیون آزاد پیوست."

 در حقیقت، اسلام سیاسی بدون همکاری و پشتیبانی غرب و دولتهای گوش به فرمان شان،  نیرویی صاحب نقش و مطرح حتی در خاورمیانه نمی توانستند باشد و باقی بماند.

مشکل کنونی غرب و امریکا و روسیه و بارزانی فرمانده کل نیروی پیشمرگ هم در کنارشان، مشکل تروریسم نیست. همه برای تشویق و تقبل داعش آماده اند بشرطی که پا را از گلیم خود فراتر نگذاشته و افسار گسیخته نشود و منافع آنها را به خطر نیندازد. برای مثال داعش می تواند در خاورمیانه هر قتل عامی می خواهد بکند ولی به منافع امریکا و اروپا ضرر نرساند. همانطوریکه هم اکنون در سومالی و افریقا چندین گروه مسلح را به جان مردم انداخته اند و به کشتار جمعی مردم مشغول اند بدون اینکه غرب از تروریسم شان حرفی بزند و یا عملیات نابودی شان را سازمان دهد! هر کدام از این بلوک ها و صف بندیهایشان آماده اند برای خلیفه داعش فرش قرمز پهن کنند بشرطی که منافع آنها را مد نظر داشته و در این صف بندی جای خود را ببیند. مگر 2 سال پیش وقتی کە داعش موصل را اشغال کرد بارزانی وارد معامله با او نشد؟ مگر با صراحت پیام آشتی به داعش نفرستاد و نگفت ما با هم مشکل نداریم. مگر شنگال را به داعش تسلیم و تقدیم نکرد؟

 از اینها گذشته ، چیزی از این آشکارتر وجود دارد که امروز داعش با همکاری و کمک های همه جانبه عربستان سعودی و قطر و ترکیه، این گوش به فرمانان آمریکا، تروریسم افسار گسیخته اش کار میکند و صاحب قدرت است؟ کسی هست نداند که ترکیه لانه داعش و پلی برای رفت و آمد و بازرگانی و خدمات بیمارستانی و مداوای مریض ها و ... داعش است! آیا مردم نمی دانند که عربستان سعودی حتی مخارج حجاج  را به داعش سپرده است! کسی هست نداند که قطر بانک داعش است! پرونده تجارت و بازرگانی سرمایه داران اقلیم کردستان و صاحبان قدرت با داعش پرونده ای است که همه مردم کردستان از آن مطلعند؟ آیا ممکن است این تروریست های دولتی و این داعش پروران مشکل شان تروریسم باشد و برای نابودی ترور بجنگند؟!

 اگر این ها سر سوزنی با تروریسم مشکل داشته باشند  بیایند و زحمت جنگ و قهرمان بازی و ویرانگری جامعه و کشتار نکشند و در عوض زحمت بکشند و خود را جمع کرده و از منطقه بیرون بروند. به جای جنگ علیه داعش، جلو نوکرانشان را بگیرند و سلاح و مهمات و پول در اختیارشان نگذارند. به این ترتیب داعش از کلید خاموش میشود. و مردم منطقه تحت تسلط داعش آن را با اردنگی بیرون خواهند کرد.  مگر مردم کوبانی علیرغم حمایت این دولتها از داعش، این کار را نکردند!

در کردستان هم بارزانی و احزاب ناسیونالیست بجای اینکه نقش قهرمان عملیات شکست داعش و آزادی موصل را بازی کنند و فرزندان مردم کارگر و زحمتکش را برای اجرای فرمان اربابان به کشتن بدهند و آشوب قومی برپا کنند، سراغ داعش های خوابیده در جامعه کردستان و به مقابله با داعش هایی که پشت نقاب مخفی شده اند، بروند. قوانین برگرفته از داعش را کنار بزنند و به داد وزارت اوقاف شان برسند که به کارگاه تولید داعش تبدیل شده است

 

جنگ سه قطب بر سر قدرت

 پشت پروپاگاند و ایدئولوژی جنگی همه جناح های این جنگ تروریستی که مردم جهان و منطقه را فریب می دهند، جنگی ارتجاعی و خونین بر سر قدرت و نفوذ بلوک های جهانی و متحدین منطقه ای شان در جریان است. این جنگی بر علیه  تروریسم نیست. هیچ جناح و شرکت کننده در این جنگ با ترور و تروریسم مشکل جدی ندارند و خود بری از تروریسم نیستند. عملیات ویرانسازی موصل چیزی نیست جز جنگی تروریستی بر سر قدرت و منطقه نفوذ. در آوردن موصل از چنگ داعش خطر تروریسم را برسر جهان کم نمی کند. امریکا و غرب پس از شکست شان در عراق و سوریه و تغییر شرایط منطقه به نفع  جمهوری اسلامی در بلوک مقابل به رهبری روسیه و همچنین بعد از ناکامی سپردن جبهه های جنگ به نوکران منطقه ای مانند عربستان و قطر و اسراییل و ترکیه، تروریسم داعش را به مستمسکی برای بازگشت مستقیم خود به میدان جنگ و تغییر توازن قوا به نفع قدرتمند شدن نفوذ منطقه ای اش تبدیل کرده است.

هدف امریکا عبارت است از تثبیت و گسترش ابرقدرتی اش در منطقه و جهان. عبارت است از کوتاه کردن دست مخالفانش. کمافی السابق از هر فرصتی برای قدرت نمای و جنگ و قلدری خود و تحکیم جایگاهش درجهان و منطقه خاورمیانه، استفاده می کند. بطور مشخص هدف امریکا و غرب و ناتو در سناریوی سوریه، کنار گذاشتن بشار اسد متحد روسیه و جمهوری اسلامی است. و این کار به قیمت کشتار بی شمار مردم بی گناه و ویرانی جامعه و تحمیل فلاکت انجام می شود. و این بار امریکا نمی خواهد سربازان خود را به جنگ بفرستد و جنازه کشته هایش را به امریکا برگرداند. در عوض به بمباران و کشتار جمعی مردم ستمدیده می پردازد. تمام قدردانی و تشویق نیروهای عراقی به این منظور است که آنها بجای سربازان امریکایی به جنگ بکشاند و اگر این جنگ قربانی ای بگیرد از این سربازان است. در خاتمه بمباران و صاف شدن شهر و فرونشستن گرد و خاک، نیروهایش را به بازدید جنازه کشته شدگان بفرستد.

 در قطب مقابل هم به رهبری روسیه، دخالت در جنگ سوریه به معنای حمله پیگیرانه تر تحت عنوان از بین بردن داعش و تروریسم به منظور در آوردن افسار شرایط منطقه از دست امریکا و غرب و نگه داشتن بشار اسد و سوریه تحت نفوذ خود است. به این ترتیب، جنگ واقعی سوریه و منطقه و جنگی که به نام نابودی داعش و تروریسم اکنون در جریان است و با شروع عملیات موصل تشدید می شود، جنگ دو قطب جهانی است که هر کدام دولتهای همپیمان خود در منطقه را دارند. جنگی است برسر قدرت و منطقه نفوذ و سرکردگی در آرایش سیاسی منطقه.

 دولتهای حاشیه هر دو قطب نیز، در چهارچوب منافع قطب های خود و در کشمکش های منطقه ای اهداف معین خود را تعقیب می  کنند.

 جمهوری اسلامی که حکومت عبادی و نیروهای اسلامی شیعه عراق را تحت تسلط خود دارد، سرنوشتش را به قطب روسیه گره زده است. رژیم ایران، عراق را به مثابه بخشی از منطقه نفوذ خود می بیند. قدرت در عراق مانند مثلثی است که یک ضلع  بزرگ و دو ضلع کوچکتر دارد. ایران ضلع بزرگ مثلث  که شیعه های عراق است را بعنوان پایگاه نیرومند و اصلی خود در قدرت قطعی کرده است. ضلع دیگر مثلث ناسیونالیسم کرد است که بازهم بخش (اتحادیه میهنی و گوران)در حیطه نفوذ ایران قرار دارد. ایران در این کشمکش ها که در جریان است با چنگ و دندان از مناطق تحت نفوذ خود دفاع می کند و نمی خواهد آن را از دست بدهد. از هم پاشیدن یکپارچگی عراق تهدیدی است برای مناطق تحت نفوذ ایران. نگرانی ایران از خطر شکل گیری یک دولت سنی متحد ترکیه و عربستان سعودی است. جمهوری اسلامی از خطر ازهم پاشیدن یکپارچگی عراق و  چرخیدن اوضاع در کشمکش های کنونی به نفع ترکیه –عربستان  را احساس می کند. حتی شکل گیری دولت قومی کردستان عراق هم مایه نگرانی جمهوری اسلامی است چرا که این دولت احتمالی تحت نفوذ امریکا مانده و ضلع دیگر مثلث را از دست بدهد. همچنین شکل گیری چنین قواره و دولتهایی در منطقه و همسایگی ایران در فردای این تحولات در داخل ایران هم برای جمهوری اسلامی دردسرساز است. به این دلایل رژیم ایران در جایگاه برنده ی جنگ عراق و دفاع از منطقه نفوذ خود، به جنگی می رود که رقبایش راه انداخته اند. و به همین دلیل است ایران چه با دخالت مستقیم و چه با استفاده از ارتش عراق و میلیشیای مختلفی که خود سازمان داده است، به فرماندهی قاسم سلیمانی بر سر شرکت در جنگ موصل، پافشاری می کند.

در مقابل، محور ترکیه – سعودی – قطر است که بر نیروهای سنی وناسیونالیسم عرب و حزب دمکرات کردستان عراق به مثابه نیروی اصلی کردستان، سرمایه گذاری کرده و با کارت ترکمن ها هم بازی می کند. هدف و نقشه این ها هم روشن است که می خواهند در این جدال و رقابت با ایران برنده شوند و حداقل در منطقه نفوذ ایران سهمی برای خود جدا کنند. تفاوت مساله دراینجا این است که برخلاف ایران که در جنگی شرکتی می کند که خارج از اراداه اش برپا شده، این محور، خود جنگ را راه انداخته وپشت داعش و کلیت اسلام سنی ایستاده است. 

 این ها هم همزمان با فریب کاری و توجیهاتشان برای لشکر کشی ودخالت در جنگی که گویا علیه تروریسم است، هم اکنون نیز به داعش سلاح می دهند و تقویتش می کنند.  این محور در حالی که قطبی که به آن وابسته اند در عراق و سوریه ناکام مانده اند، می خواهند در این جنگ بالانس اوضاع را به نفع خود تغییر دهند و آرایش سیاسی آینده عراق و سوریه و منطقه را در جهت منافع خود تغییر دهند، همانطوریکه در جنگ جرابلس یک گام جلو رفتند.

 ترکیه آشکارا اعلام می کند که اگر ایران ضلع اصلی مثلث عراق را برای خود تثبیت کرده، او برای دخالت در اوضاع سیاسی عراق به دوضلع دیگر یعنی ناسیونالیسم کرد و ناسیونالیست های عرب و سنی مذهب امید بسته است. به این دلیل است اردوغان در گفتگویی با کانال خبری "روتانای" عربی، اصرار می ورزد که :"موصل ملک موصلی ها و صاحب تلعفر، تلعفری ها هستند و بعد از آزادسازی این مناطق تنها باید عرب سنی و ترکمان ها و کردهای سنی مذهب باقی بمانند." این که ترکیه نیروهای نظامی خود را در مناطق اطراف موصل مستقر کرده واین که اردوغان و مسئولین ترکیه موضع تندی دارند، این که ارتش ترکیه مستقیما و بدون اجازه عملا به جنگ موصل وارد می شود یا نه، ذره ای این حقیقت را تغییر نمی دهد که از هر فرصتی برای قدرتمند کردن جریانات اسلامی سنی و ترکمن ها استفاده می کند تا در مقابله با ایران بر سر آینده قدرت ونقشه سیاسی عراق گامی به جلو بردارد. شکی نیست این کار دولت ترکیه برای لاپوشانی بحران همه جانبه در داخل کشور و محدود کردن نیروهای کرد که مشکل بزرگی برای ترکیه هستند هم، موثر واقع می شود.

 هر دو قطب و نیروهای تشکیل دهنده آن و وابستگان عراقی شان منفعت و اهداف روشنی تعقیب می کنند و نقشه کار خود را دارند. اما آن که در این میان دچار سرگیجه و بی افقی است احزاب جنبش ناسیونالیست کرد است. این جنبش و احزابش همیشه  در شکاف دولت های منطقه و جهان زیسته اند و این هم سیاست و هم تاکتیک شان است. آنها در شرایط کنونی هم به کشمکش های کنونی چشم دوخته اند و تلا ش می کنند از این راه جایگاه بهتری برای خود پیدا کنند. آنها به این دل بسته اند که بارزانی در جایگاه فرماندهی عملیات دیده شده و از طرف معاون رییس جمهور امریکا پیام قدردانی دریافت کند به این دلیل که به فرمان امریکا و با نیروی پیشمرگ  بعنوان "همپیمانی جهانی جنگ علیه ترور" شرکت کرده است. این احزاب که اکنون بین دو قطب جهانی و منطقه ای تقسیم شده اند، هر کدام از زاویه قطب خود برای شرکت در جنگ "متفق" اند.  این ها مثل همیشه آماده و گوش به فرمان سیاست ابرقدرت های مرتجع اند. در واقع نه تنها دولت اقلیم کردستان  فاقد آینده روشن است، بلکه  بورژوازی ناسیونالیست کرد و مساله کرد هم در سیاست و  استراتژی هیچ یک ا زاین دو قطب جایی ندارد و تنها به مثابه کارت و ابزاری بکار گرفته می شوند و در حال حاضر بصورت دوفاکتو با حاکمتیشان معامله می کنند. و این امر تا کی دوام می آورد معلوم نیست. اما روشن است که همیشه ناکامی سیاست گره زدن سرنوشت خود به نیروهای جهان و منطقه به قیمت فاجعه بزرگی برای مردم کردستان تمام می شود. این بار می خواهند مردم را قربانی کنند بلکه در قبال این خوشخدمتی ها دریچه ای برای حاکمیت بحران زده شان باز شود.

 در جبهه دیگر جنگ یعنی داعش هم جنگ بر سر قدرت است. داعش باند تروریستی افسار گسیخته ای است که توانسته است بخشی از ناسیونالیسم بی افق عرب را جذب کرده و برای کسب قدرت سیاسی تلاش می کند. داعش از مسایلی چون مصیبت های مردم عرب و مسلمان، ستم غرب بر شرق، دشمنی دولتهای غربی با مردم مسلمان، ستم و کشتار جمعی سنی مذهب ها از جانب دولت مالکی و میلیشیای شیعه و جمهوری اسلامی و ... ، برای تحریک مردم و آوردن شان به صف خود و قدرتمند شدن موقعیت و حاکمیت خود استفاده می کند. دشمنی داعش با امریکا و غرب در شرایطی که مردم منطقه به درستی امریکا و غرب را منشا و بانی فلاکت و مصیبتهای خود می دانند، یک سرمایه سیاسی است. مصیبت هایی چون راه اندازی جنگ و اشغالگری و ویران کردن جامعه، مصیبت مردم فلسطین از جانب دولت تروریست اسراییل، مصیبت سنی مذهب ها به دست حاکمیت شیعی در عراق....و..تروریسم ابزار اصلی در دست اسلامی سیاسی برای تعمیق شکاف و اختلاف دینی و مذهبی و قومی در خاورمیانه است. این اختلافات و شکاف ها زمینه مناسبی برای رشد آنها است و راه را برای به قدرت رساندنشان هموار می کند.

 

جنگ تروریستی خطر تروریسم را بیشتر می کند

 جنگ تروریستی کنونی که گویا جنگی برای نابودی تروریسم است، نه تنها خطر تروریسم را از بین نبرده و کم نمی کند، بلکه بزرگ تر و خطرناک تر می کند. بازپس گیری موصل و حتی رقه از داعش، بخشی از قلمرو این جریان را از دستش خارج می کند، اما باز از جای دیگر سر بر می آورد. تا علل و زمینه های رشد داعش و اسلام سیاسی وجود دارند، تا زمانی که تروریسم اسلامی از جانب دولت های غربی و همپیمانانشان حمایت شود، اینگونه عملیات ها ذره ای از خطر تروریسم کم نمی کند. برای تروریست ها، اگر رمادیه نشد، موصل. یا عراق نشد سوریه یا لیبی و آسیا و افریقا و همه آن جوامعی که از جانب امریکا و غرب از هم پاشیده شده و به لانه تروریسم تبدیل گشته اند. 

 ما حداقل از 11 سپتامبر به بعد هر روزه شاهد پروپاگاند وسیعی به نام جنگ علیه تروریسم هستیم. هر روز شاهد حلقه  دیگر لشکر کشی و جنگ و ویرانسازی و کشتار جمعی مردم ستمدیه به نام جنگ علیه تروریسم هستیم. آمار قربانیان این جنگ ها به بهانه تامین امنیت مردم جهان، بیش از حد تصور و قابل شمارش نیست. شماره نابودی مدارس و بیمارستان ها و مسکن مردم و  پل و جاده ها.. خیلی بیشتر از تلفاتی است که تروریسم اسلامی وارد کرده است. جوامع خاورمیانه را چنان به عقب رانده اند که با صدمات تروریسم اسلامی قابل مقایسه نیست. شکاف و اختلافات قومی و ملی   که در میان پیروان ادیان و مذاهب در نتیجه سیاست و عملکرد امریکا و غرب و  ناتو گسترش یافته  و به زمینه ای برای توسعه و بازتولید تروریسم اسلامی تبدیل شده است، بسیار بیشتتر از آن است که با نقش مستقل جنبش تروریسم اسلامی بوجود آمده باشد. به این ترتیب روز به روز و سال به سال خطر تروریسم بیشتر و بیشتر شده است. اگر 15 سال پیش کشتار مردم بیگناه امریکا هدف قرار گرفت، اگر 13 سال پیش تنها بغداد و شهرهای عراق مشمول کشتار دستجمعی مردمانش در محلات کار و زندگی شد، اکنون بعد از 15 سال کشتار و ویرانسازی و چند فقره جنگ "ضد تروریسم" ، داعش و تروریسم اسلامی در منطقه وسیعی قدرت گرفته است. فراتر از این، از افریقا تا خاورمیانه، از آسیا تا اروپا و امریکا و استرالیا، از بغداد تا پاریس و بروکسل و برلین و واشنگتن، تروریسم اسلامی جوامع بشری را غرق خون کرده است. تاریخی که اینچنین با مرگ و خون و فاجعه نوشته شده  هیچ شک و گومانی در پوچ بودن "جنگ علیه تروریسم" باقی نگذشتە است. چیزی که به نام جنگ علیه تروریسم در جریان است، چیزی نیست جز جنگ تروریستی تروریست ها! جز جنگ میان تروریسم دولتی به رهبری امریکا با تروریسم اسلامی دیروز به رهبری القاعده و امروز به رهبری داعش و فردا به رهبری باند دیگری از گوش به فرمآنهای امروز امریکا و غرب. در نتیجه، تا زمانی که این جنگ ادامه داشته باشد و تا بشریت متمدن جهان میدان را برای قطب های تروریستی خالی کند، باید چشم انتظار گسترش بیشتر و قربانی های بیشتری باشیم.

 هیچ وقت هدف رهبران "جنگ علیه تروریسم" و این گونه عملیات نظامی برای از بین بردن تروریسم و اسلام سیاسی نیست. بلکه همیشه هدف ارتجاعی ای را در لابلای خود پیچیده است. تا آنجایی که به مقابله با تروریسم اسلامی بر می گردد، تنها نشان دادن قدرت است تا طرف مقابل مرز خود را بشناسد و  پا را از گلیم خود درازتر نکند و افسارش رها نشود. اگر این مرز و چهارچوب را رعایت کنند و نشکنند، حتی می توانند به مثابه دولت اسلامی و تروریست سر کار بمانند و حاکمیت کنند. اینکه چه بلایی سر مردم و جامعه در می آورند برای غرب و امریکا امری عادی است. حتی تروریسم شان مقبول است به شرطی که قربانیانشان مردم جوامع خاورمیانه و افریقا باشد و به امریکا و غرب دست درازی نکنند.علاوه بر این ریشه کن کردن تروریسم اسلامی با عملیاتی از این قماش از اساس جار و جنجالی پوچ و بی اساس بیش نیست. همانطوری که منصور حکمت می گوید:

"اما تحليلهاى خودشان نشان ميدهد که اسلام سياسى و تروريسم اسلامى يک مقر مرکزى و يک فرماندهى واحد و يک سازمان هرمى ندارد، يک حرکت بين‌المللى متشکل از سلولها و سازمآنها و شبکه‌ها و محافل دولتى است که در يک سلسله روابط رسمى و غير رسمى، بصورت يک جنبش زيرزمينى، با ابتکارات وسيع در سطح محلى، به هم بافته شده است "

 عملیات نظامی برای باز پس گرفتن موصل از دست داعش، بدون اتخاذ روشی که زمینه های پیدایش داعش و اسلامی سیاسی را از بین ببرد و بدون تلاش برای بریدن دستهایی که از داعش حمایت و آنها را سیر و مسلح می کند، تنها می تواند نتیجه اش این باشد که به جای تمرکز نیرو در موصل یا هر جای دیگر، گروه ها و شبکه هایشان را در جهان پخش کنند و جوی خون راه بیندازند و حتی انتقام شکست نظامی شان را با حملات تروریستی گسترده تر در شرق وغرب از مردم مدنی بگیرند.

 

کردستان و عملیات "آزادی موصل"

 این جنگ، جنگ مردم نیست، بعدا به این بحث در عرصه بین المللی و برای اتخاذ سیاستی برای بشریت متمدن می پردازم. اما در این جا می خواهم بگویم که این موضع برای مردم کردستان معنای ویژه تری دارد. به این دلیل که احزاب بورژوایی کرد در حاکمیت مثل همیشه عزم جزم کرده اند برای خوش خدمتی به امریکا و متحدینش، مردم کردستان را فدا کنند وبه  صف مقدم این جنگ بفرستند. مردم را به این شستشوی مغزی داده اند که گویا بخشی از مناطق جدا شده را به اقلیم کردستان باز می گردانند. انگار تا همین حد که هست خوشبختی مردم کردستان را تامین  کرده اند! این ریسک بسیار بزرگی نه تنها به جان فرزندان کارگران و زحمتکشان در صفوف پیشمرگ  و قربانی کردنشان است، بلکه فراتر و خطرناک تر از آن سرنوشت مردم کردستان را به آشوب و استیصال و فاجعه بزرگ می کشاند. همانطوریکه نقشه کشیده شده و خود سران جنگ و مسئولین وزارت جنگ امریکا و غرب به صراحت می گویند، جنگ موصل فاجعه ای سهمناک است. فاجعه ای که در تاریخ با خون نوشته می شود. شرکت مردم کردستان و نیروی پیشمرگ به نام مردم در بوجود آوردن این فاجعه، شکاف قومی عمیق و دشمنی ترسناکی را به دنبال خواهد داشت که به آسانی خاتمه نمی یابد.

آن بخش از ساکنین مناطق  اگر شانس داشته باشند و از این جنگ و فاجعه جان سالم بدر برند، بهمراه مردم عرب زبان بطور کلی، نیروی پیشمرگ و مردم کردستان را شریک کشتار و ویرانسازی ای می دانند که توسط نیروهای امپریالیستی و دولتها و میلیشیای شیعه انجام می شود و تخم انتقام را در درونشان می کارد. فرستادن نیروی پیشمرگ به جنگی که بخاطر راضی کردن دل ابرقدرت ها و به امید رسیدن به اهدافی که اعلام کرده اند و بهرمند شدن ناسیونالیسم کرد از جایگاهی در آینده عراق و گسترش قلمرو قدرت فاسد و عشیرتی کنونی شان، تنها از عهده این احزاب بر می آید که 25 سال است مشغول غارتگری اند و ستم کاریشان به حدی رسیده است که تا حدودی فاشیسم و سرکوبگری رژیم بعث را از یاد مردم برده است.

 بارزانی فرمانده کل نیروی پیشمرگ که دیروز با داعش معامله می کرد و شنگال را تقدیم داعش کرد، امروز می خواهد نیروی پیشمرگ را روانه جنگ موصل کند تا پایه های حاکمیت نامشروع خود را محکم ترسازد. او باکی ندارد  که با پیام "مناطق جدا شده به کردستان برگردانده می شود"، از نظر مردم موصل و عرب زبان، نیروی پیشمرگ، اشغالگر و گوش به فرمان امپریالیست ها تلقی می شود. این بازی با آتش و برپایی یک آشوب دیگر است. شکی نیست هیچ افتخار و آینده بهتر و آزادیخواهانه از این راه نصیب مردم کردستان نخواهد شد. هنوز زخم هایی که بخاطر هورا کشیدن سران ناسیونالیسم کرد برای حاجی بوش در کشتار مردم عراق در 1991 و سپس جلوداری نظامی برای جورج بوش پسر در جنگ اشغال عراق ، به مردم کرد زبان و عرب زبان زده اند، التیام نیافته است. شرکت در جنگ و ویرانسازی موصل این زخم را تازه و عمیق تر می کند.

 اگر مساله بازگرداندن مناطق مورد مناقشه و جدا شده است، نیازی به کشتار مردم عرب و کشتار غیرمسئولانه پیشمرگ نیست. این مساله راه حل سیاسی دارد. خانواده های طالبانی و بارزانی می توانند همکاری و غارتگری را کنار گذاشته و قبل از هر چیز خوشبختی مردم مناطق موجود را تامین کنند. مردمی  که گرفتار شده اند و به خیابان ها ریخته اند. وبه این صورت است می توان توجه مردم ان نواحی را برای پیوستن به اقلیم کردستان جلب کرد. حاکمیت در کردستان می تواند با تامین خوشبختی و آزادی و رفاه برای مردم، انتخاب پیوست شدن آن مناطق را در دستور مردم بگذارد و به این پیوند مشتاق شان کند.

 هم اکنون بخش بزرگی از شهر کرکوک تحت حاکمیت ناسیونالیسم کرد است، در حالیکه هنوز در کرکوک مردمی که حقوق و دستمزدشان نزد عبادی است شانس بیشتری دارند نسبت به کسانیکه دستمزد و حقوق شان نزد بارزانی و طالبانی است. در این صورت چرا باید مردم آرزوی پیوستن به منطقه قلمرو دو خانواده طالبانی و بارزانی را داشته باشند.

 

جنگ تروریستی، آینده عراق و میدان نبرد مردم آزادیخواه!

خطوط سیاست سوسیالیستی در عراق و کردستان

 نگاه کوتاهی به محتوای مدیای رسمی و غیر رسمی از پیام و ارزیابی های سران جناح های شرکت کننده در این جنگ، اگر عمیق تر هم ببینیم در شناخت اهداف هر جناح و طرف، به روشنی آشکار است که عملیات موصل می رود تا کشمکش جناح ها بر سر سرنوشت عراق و قدرت سیاسی به مرحله جدیدی وارد شود. علاوه بر اهداف ابرقدرت های جهان که قبلا  گفتم، در این جنگ گسترش اختلافات و الگوی قومی و  مذهبی مد نظراست. در میان نیروهای داخل عراق هم هر کدام با هدف دسترسی به سهم بیشتر از آینده عراق در گسترش اختلافات قومی و مذهبی شرکت می کنند. هر کدام علیرغم اختلافات و منافع متفاوت شان برای رساندن اختلافات قومی و مذهبی به حد ترسناک تر از وضعیت کنونی نقش ایفا می کنند. همگی مصرند که مساله قدرت و دولت را با مشخصات و هویت  قومی و مذهبی تعیین کنند.

برای مثال حکومت عبادی و میلیشیای شیعی طرفدار ایران، برای خالی کردن زیر پای سنی ها و دفاع از احتمال شکل گیری قدرت سنی یا به معنی دیگری فتح قلعه بزرگ نیروهای سنی مذهب به جنگ موصل می روند. قیس خزعلی فرمانده "تیپ ها یا کتایب الحق" در این باره صراحتا می گوید: "نیروهای حشد شعبی در جنگ موصل پیروز می شوند و در این شهر می مانند. در آنجا هم انتظار می رود فاجعه و کشتاری را که دررمادیه و فلوجه و مناطق سنی نشین انجام دادند، در اینجا تکرار شود. اگر این کار این را نکنند موصل برای آنها قابل فتح شدن نیست.  

 نیروهای سنی مذهب و میلیشیا و عشایر و ناسیونالیست های عرب شرکت کننده در این عملیات نیز این هدف را تعقیب می کنند که بعد از شکست داعش در موصل و مناطق اطراف باقی بمانند و در تعیین نقشه سیاسی و قدرت ارتجاعی داعشی عشیره و طایفه خود نقش بازی کنند. آنها برای تامین این هدف منافع و افق خود را به محور عربستان- ترکیه وصل کرده اند. ارزیابی این محور نیز این است که اگر بتواند این منطقه را به قلمرو نفوذ خود تبدیل کنند، هم امکانی برای سنی ها جهت دخالت در آرایش سیاسی بورژوازی عراق فراهم و هم دست عربستان و ترکیه را برای بازی با این کارت در شرایط های مختلف در مقابل ایران و نفوذ آن در عراق و منطقه باز خواهند کرد. در این زمینه ترکیه تمایل خود برای شکل دادن به حاکمیت سنی ها در موصل را مخفی نمیکند.

ناسیونالیسم کرد هم  شرکت در این جنگ را راهی برای تثبیت  موقعیت خود در آرایش سیاسی آینده می داند. می خواهند از این فرصت برای گسترش قلمرو خود و به گفته خود، "بازگرداندن بخشی از مناطق جدا شده کردستان به منطقه اقلیم" استفاده کنند. آنها، هم چنین ارزیابی می کنند که می توانند در این فرصت، حاکمیت خود در بخشی از آن نواحی را عملی کنند در توازن قوای آینده عراق و کشمکش با حکومت مرکزی عراق برگه ای برای چانه زنی داشته باشند. همزمان این وضعیت را فرصت مناسبی می دانند برای تسلبح بیشتر و آموزش نیروی پیشمرگ برای تقویت نقش آن در توازن قوای نظامی آینده عراق. در شرایط کنونی که توده های مردم کردستان علیه حاکمیت غارتگر و بحران زده به خیابان ها آمده اند، شرایط جنگی کنونی هم فرصتی است تا با استفاده از هیاهوی جنگی و عملیات " آزادی موصل" خواستهای مردم را حاشیه ای کنند و یقه خود را از آن  رها کنند.

 تا جایی که به بدیل آزادیخواهانه بشریت متمدن و توده های کارگر و زحمتکش و کمونیسم بر میگردد، تنها چاره کارساز برای همه مشکلات و آینده پر از خوشبختی، انقلاب کارگری و برپایی جامعه سوسیالیستی  است. اما متاسفانه به دلیل ناآمادگی طبقه کارگرو موقعیت ضعیف کمونیسم طبقه، در این شرایط  و اوضاع و احوال افق پیروزی نزدیک برای این بدیل وجود ندارد. از این گذشته، باقی ماندن عراق یکپارچه با یک دولت غیرقومی و غیر مذهبی فارغ از دسته بندیها و هویت قومی و دینی که همه شهروندان را  یکسان نگاه کند ، می توانست آینده بهتری برای این جامعه باشد.عراق متحد و غیرقومی و سکولار ضامن اتحاد و همبستگی و همسرنوشتی مردم فارغ از هویت قومی و مذهبی در مقابل کشمکش قومی و مذهبی که الگوی تحمیل شده غرب و  امریکا به این جامعه است، می باشد. جامعه ای که بلحاظ زندگی اقتصادی و سیاسی و مدنی پیشرفت و آرامش و رفاه و خوشبختی و آینده بهتری می داشت. اما باز هم متاسفانه بدلیل ناآمادگی صف آزادیخواهی و سکولاریسم و طبقه کارگر و کمونیسم ، به نظر می رسد این فرصت هم در این دوره از دست رفته است.

 اکنون واقعیت این است که عراق عملا به قلمروهای قومی و مذهبی منطقه ای تقسیم شده است. شکاف میان شیعه و سنی، اختلاف قومیت ها و مذاهب بر اثر سیاست امریکا و غرب عمیق تر شده است. بطوریکه نگه داشتن این جامعه درچهارچوب نقشه جغرافیایی و سیاسی کنونی عراق، عملا تنها جنگ و کشمکشهای ارتجاعی و بی انتها ی کنونی را تداوم می بخشد. در نتیجه ادامه این وضعیت عملا به معنای ادامه جنگ و اشوب 13 سال اخیر است که مردم را در ابعاد وسیعی قربانی می کند. پافشاری بر بازگردان عراق یکپارچه، حداقل درشرایط کنونی هم تخیلی و هم ارتجاعی و پر درد و دردسر برای ساکنین این کشور است که با هویت قومی و مذهبی به دشمن خونی همدیگر تبدیل شده اند. خیالی است چون علاوه بر دشواری کار، این پرچم اکنون از جانب هیچ نیروی صاحب جایگاه و موقعیت و رل سیاسی جدی صرف نظر از اینکە بورژوایی باشد یا کارگری بلند نمی شود. ارتجاعی است زیرا در این شرایط پافشاری ظاهری برسر یکپارچگی عراق بدون استراتژی روشن برای این کار، عملا به معنای رفتن زیر پرچم نیروهای بورژوایی است که می خواهند به نام یکپارچگی عراق و شیوه های فدرالیسم قومی و مذهبی، جنگ قومی و طایفه ای راه بیندازند، نانش را بخورند  و کینه و نفرت قومی و مذهبی را ابدی کنند. عواقب دردناک این شرایط هم آشکار است، زیرا این نیروها تفکر طایفه ای و قوم پرستی را به میان مردم برده و آن را به پرچم  مردم  تبدیل کرده اند.  تداوم هر یک روز بیشتر این شرایط به قیمت کشتار و به عقب کشاندن جامعه و ایجاد موانع بزرگتر پیش پای آینده ای آزاد و انقلاب رهاییبخش طبقه کارگر و توده های ستمدیده تمام می شود. حتی به دلیل کشمکش های قومی و تبلیغات برادری و همسرنوشتی کارگر و بورژوا بر اساس مذهب و قومیت مشترک و ایجاد خوشباوری، معلوم نیست در این وضعیت برای خواستهای ابتدایی و خدمات و رفاهیات یقه چه کسی را باید گرفت. و این مانع جدی برپایی جنبش های نارضایتی و سیاسی انقلابی قدرتمند برای تحمیل خواستها و تغییرات جدی است.

 از این منظر، کمونیسم و جبهه آزادیخواهی باید با چشمان باز به این شرایط نگاه کند. به جای برخورد و موضع ایدئولوژیک، برخورد سیاسی و واقع بینانه به این وضعیت لازم است. باید چیزی که به واقعیت تبدیل شده است را از قبیل اینکه عملا عراق به چند منطقه تقسیم شده است و درهر کدام حاکمیت منطقه ای و میلیشیایی مسلط است را دید. اکنون دیگر میدان جنگ طبقه کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی و سکولاریسم، میدان جنگ بر سر نقشه سیاسی عراق واحد نیست. نه یکپارچگی عراق، نه تقسیم و رسمیت دادن به تقسیم بر اساس قومی و مذهبی، نه بهم پیوستگی فدرالی قدرتهای میلیشیا، هیچکدام پرچم جنگی نیست که امروز از جانب  جبهه آزادیخواهی و طبقه کارگر و علیه ستم و ناامنی و جنگ و بی افقی برافراشته شود.

 عرصه های اصلی نبرد امروز این جبهه عبارتند از:

یکم- عرصه مبارزه و پافشاری بر سر اعمال اراده مردم در قدرت و غیر قومی و غیر مذهبی بودن هر قدرتی  که در هر گوشه ای سر کار می آید. یعنی جنگ را باید بر سر ماهیت قدرت هایی که در این مناطق عملا جدا ازهم شکل می گیرند، برد. اجازه داده نشود هویت  قومی و مذهبی و تبعیض شهروندان با استفاده  از قوانین و عملکرد قدرت ها ، تعمیق شود و تثبیت گردد. نباید به شکل گیری و به رسمیت شناختن هیچ قدرت و دولت قومی و مذهبی راه و مجال داد. چراکه بجز جنگ و پاکسازی قومی و مذهبی نتیجه دیگری نخواهد داشت و این بار جنگ تحت نام دولت شیعه و سنی، دولت کرد و عرب، ادامه می یابد. هنوز تقسیم عراق رسمیت نیافته  است، اما مبارزه و تلاش بر سر خصلت و ماهیت قدرت، بر سر اعمال اراده مردم و غیر قومی و غیر مذهبی بودن هر قدرتی که در مناطق جدا از هم عراق سر کار می آید، هم، یکی  ازعرصه های نبرد کارگران و زحمتکشان برای یک ارایش بهتر و هم، مبنای خوبی است تا در جریان تحولات موضوع  یکپارچگی عراق هم مطرح بماند. یا حد اقل دولت هایی که برپا می شوند، همسایه خوب و دوست همدیگر بمانند  و مردم بجای دشمنی همسرنوشتی را انتخاب کنند. با در نظر گرفتن اوضاع کنونی، این، راه یک آینده همسرنوشت و حداقل فارغ از دشمنی همدیگردر میان مردمی است که به دین و مذهب و قومیت دسته بندی شده و به دشمن همدیگر تبدیل گشته اند.  

در حال حاضر، عرصه مهم مبارزه ای که می تواند جامعه را از نکبت و کشتار داعش و همه جناح های بورژوایی قومی و مذهبی دور کند، به میدان آمدن صفی مستقل برای پافشاری بر سر غیرقومی و غیر دینی بودن هر قدرت و بعنوان مبنای قانون اساسی و دیگر قوانین مدنی است.

 دوم- دفاع ا زمدنیت و حقوق و آزادیهای مدنی و رفاهیات. در 13 سال گذشته عقب نشینی بزرگی را به این جامعه تحمیل کرده اند.  هنوز جریان تخریب بیشتر مدنیت و زیر پآنهادن ابتدایی ترین حقوق مدنی ادامه دارد. آینده ای که غرب و امریکا برای این منطقه تعیین کرده اند، همچنین نقش و عملکرد نیروهای قومی و مذهبی کماکان مدنیت را بیشتر و بیشتر نابود و عقب نشینی بیشتری را تحمیل می کند. سنگر دفاع از مدنیت ، حقوق مدنی، دفاع از آزادیهای سیاسی و اجتماعی، گسترش جنبش نارضایتی توده ای برای تحمیل  خدمات رفاهی و رفاهیات اجتماعی، عرصه دیگر مبارزه کمونیسم و طبقه کارگر و توده های مردم آزادیخواه است. ضروری است قدرت را برای تحمیل مدنیت و آزادی و رفاه اقتصادی و اجتماعی، تحت فشار شدید قرار داد. نباید اجازه داد به بهانه جنگ و هیچ وضعیت ویژه ای، حقوق و ارزشهای مدنی پایمال گردند.

 سوم- در جنگ کنونی، در ادامه و نهایت به مساله یک سیاست سوسیالیستی در برابر جنگ تروریستی و دخالت امپریالیستی و دولتهای مرتجع منطقه به طور کلی می پردازم. اما در این بخش تا جایی که به موضع ویژه مردم عراق و کردستان در قبال این جنگ و خود عملیات باز پس گیری موصل بر می گردد، به مثابه مردمانی که مستقیما برای جنگ فراخوان و اعزام می گردندد، لازم است بر این پای فشرد که نباید مردم به بخشی از این جنگ تروریستی بر سر قدرتی تبدیل شوند که نیروهای بورژوایی قومی و مذهبی برای آن سربازگیری می کنند.  نباید به سیاهی لشکر و پیاده نظام این نیروها  تبدیل شوند که به نام جنگ داعش و آزادی موصل فراخوان می دهند. بعلاوه شرکت در این جنگ مردم را به قربانی اهداف ارتجاعی این نیرو ودولتها تبدیل می کند و جامعه به طرف مشکلات و جنگ قومی و طایفه ای هل داده می شود. مردم آزادیخواه عراق و کردستان ونیرو و جریانات مدافع مدنیت در سراسر عراق و منطقه می توانند و ضروری است در صف مقدم جنبش بشریت متمدن برای خاتمه دادن به جنگ تروریستی و کوتاه کردن دست قطب های این جنگ بایستند.

 

این جنگ جنگ بشریت متمدن نیست

موضع بین المللی در مقابل این جنگ، وظیفه  کمونیسم است این سکوت را بشکند

 این جنگ تروریستی سرنوشت همه بشریت و انسانیت را با خطر بزرگی مواجه کرده است. بشریت متمدن قربانی اول و آخر این جنگ است. اما هیچکدام از قطب های این جنگ، صف مردم نیستند. بشریت متمدن باید صف متمایز و سنگر مستقلی علیه همه جناح های این جنگ ویرانگر ببندد. جبهه مردم یعنی به صحنه امدن مستقل در ابعاد بین المللی برای مقابله با اسلام سیاسی، علیه سیاست و دولتهایی که پشت اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی ایستاده اند، و بالاخره علیه گردنکشی و لشکرکشی و سیاست های ارتجاعی که صف بندیهای جهانی به اسم "جنگ علیه تروریسم" انجام می دهند. وظیفه کمونیسم است که سکوت کنونی را بشکند و پیشگام به صحنه آوردن مجدد جنبش عظیمی شود که در دوره جنگ 2003 غرب به رهبری امریکا علیه عراق خود را نشان داد. بویژه با در نظر گرفتن این که دول غربی به بهانه فریبکارانه جنگ علیه داعش و نابودی تروریسم، مردم متمدن کشورهای غربی را دچار پاسیفیسم و بی تفاوتی کرده اند. این بی تفاوتی و انفعال، نه تنها در مقابله با بربریت این دولت ها در خاورمیانه، بلکه حتی در عرصه مبارزه و نارضایتی های کارگری و توده ای در خود غرب برای تحمیل خواستها به دولتهایشان دیده می شود.

 امید بستن به این که ابرقدرتها و امپریالیست ها با این جنگ خطر تروریسم را بر سر جوامع بشری کنار می زنند، یک خوشباوری غیر قابل توجیه و در حقیقت زهری است که به این مردم تزریق می شود. موضع بشریت متمدن نمی تواند با خوشباوری و زانوی غم در بغل گرفتن در مقابل بربریتی بایستد که هر دو قطب جهان و وابستگان منطقه ای شان در عراق و سوریه و کل منطقه به نام جنگ علیه داعش انجام می دهند. اعلام موضع فعال و پیشرو و به صحنه آمدن وسیع در  ابعاد جهانی برای ایستادگی در مقابل این بربریت و شکست دادن همه جناح هایش، عرصه نبرد بشریت متمدن است. عملی کردن این اقدام، وظیفه طبقه کارگر و کمونیسم و نیروهای جنبش سوسیالیستی و آزادیخواهان است.

 عرصه های نبرد و سنگر بشریت آزادیخواه، سنگر دفاع از حقوق مردم فلسطین برای تشکیل دولت مستقل، سنگر ایستادگی علیه ستم مذهبی و دینی، علیه راسیسم و تبعیض نژآدی و ملی و مذهبی، پافشاری بر سر همبستگی و همسرنوشتی مردم آزادیخواه و ستمدیده جهان...، سنگر پافشاری بر سر حقوق جهانشمول انسان و مقابله با "نسبیت فرهنگی"،  بر سر غیرقومی و غیر مذهبی بودن قدرت و دولت و قانون اساسی و دیگر قوانین مدنی، مبارزه برای مجبور کردن ابرقدرت ها و دولت های مرتجع  برای خاتمه دادن به دخالت و رها کردن مردم برای تعیین سرنوشت خود و تعیین تکلیف قدرت بنا به اراده و خواست خودشان و...

 این اقدامات عملی، به صحنه آمدن وسیع ودخالت فعال و پیشرو طبقه کارگر و نیروهای سوسیالیست و ترقیخواه در سراسر جهان را طلب می کند.

 بدون شک از میان برداشتن داعش و بیرون کردنش از مناطقی که اشغال کرده است و بطور مشخص آزاد کردن مردم به گروگان گرفته شده موصل، خواستی انسانی و آزادیخواهانه و پیشرو است و باید به شدت بر آن تاکید کرد و پای فشرد. اما این وظیفه مردم موصل و مردم عراق است که با حمایت بشریت آزادیخواه جان و نیروهای رادیکال و انقلابی و سوسیالیست ها و همه آن نیروهایی که هیچ هویتی جز هویت انسانی را به رسمیت نمی شناسند و برایش مبارزه می کنند، به انجام رسد. اما سرکوب داعش چیزی نیست کە مردم ستمدیده موصل به تنهایی برای خود مصادره اش کنند و مانع هیچ کس دیگر باشند کە بخواهد این کار کند. اما این کار با جنگ تروریستی و بمباران و ویرانسازی این شهر و کشتار مردم به دست ابرقدرت ها ی امپریالیست و نیروهای ارتجاعی منطقه ممکن و قابل دسترس نیست.

 بشریت متمدن نباید به این نیروها اجازه دهد که نفرت مردم از داعش را  بهانه رسیدن به اهداف ضد انسانی خود کنند. نباید اجازه داده شود لشکرکشی و جنگ تروریستی و ویرانکاری را به نام "جنگ علیه تروریسم" به مردم بفروشند. چیزی که بشریت متمدن باید به این نیروها تحمیل کند و آنها را به تسلیم بکشاند، این است که بار و بندیل شان را ببندند و از منطقه بیرون روند. همچنین مجبورشان کرد که خود و وابستگان گوش به فرمانشان از همکاری و مسلح کردن داعش و تروریسم اسلامی دست بر دارند. به این ترتیب این گانگستریسم از منبع و پایه کنار گذاشته می شود. بقیه کار می ماند که مردم منطقه این باند ها را ریشه کن کرده و به اراده خود قدرت دلخواه خود را سازمان دهند.

 

در 3 پاراگراف!

 عملیات "آزادی موصل" حلقه ای دیگر اما فاجعه بار تر از سناریوی جنگ و لشکر کشی در خاورمیانه است، که بیش و کم ربطی به داعش و از بین بردن تروریسم ندارد. داعش و  گانگستریسم و تروریسم اسلامی ساخته خود امریکا و غرب نه تنها در سوریه و عراق بلکه در کل خاورمیانه و افریقا است. این ها را خود پرورش داده اند و مسلح کرده و  برای استفاده علیه رقبایشان و اجرای سیاست و اهداف ضد انسانی و ارتجاعی شان و برای ایجاد سد و مانع بر سر راه رشد جنبش کارگری و چپ و سوسیالیست و ترقی خواهانه، به میدان فرستاده اند.

 جنگ علیه تروریسم که یک ده و نیم است به نام آن کشتار جمعی و ویرانسازی انجام میشود، جنگی تروریستی از جانب همه قطب ها بر سر قدرت و نیرومند کردن پایگاه سیاسی و منطقه نفوذشان است. این جنگ تروریستی بر خلاف جنگ های مرسوم و کلاسیک  میان دولت ها، در مقابل ریختن خون هر سرباز دول امپریالیستی، جان صد ها انسان مدنی و بی گناه و بی اطلاع از دلایل و اهداف این جنگ، در خیابان و مدارس و اماکن عمومی و خانه های مردم قربانی می شود. بجای بمباران هر سربازخانه و مقرات نظامی ده ها مدرسه و بیمارستان و مزارع و جاده و آثار مدنی و مساکن مردم ویران می شود. به همین اعتبار جنگی تروریستی است. از دیدگاه امریکا و غرب و دولتهای سرکوبگر همپیمانشان مانند عربستان سعودی و ترکیه و قطر و اسراییل، راهی است برای جبران شکست های سابق شان در عراق و سوریه و منطقه. از دیدگاه بلوک روسیه و همپیمانانش مانند جمهوری اسلامی و حکومت عبادی در عراق، راهی است برای به شکست کشاندن و عقیم کردن تلاش غرب و امریکا و محکم کردن پایگاه خود و پیشگیری از سناریو و تلاش هایی که منافع خود و دنبالچه های منطقه ای اش را بخطر می اندازد. برای تروریسم اسلامی هم جنگی بر سر قدرت و جا گرفتن در بنیاد قدرت بورژوازی منطقه است. هیچکدام از دو بلوک جهانی و منطقه ای با تروریسم و حتی به قدرت رسیدنش مشکلی ندارند. هدف شان نشان دادن قدرت و رام کردنش در جهت منافع خود است.

 این جنگ، جنگ مردم عراق و بشریت متمدن نیست. بلکه برعکس جنگی برای خرد و نابود کردن زندگی و اراده سیاسی و تلخ کردن سرنوشت و نابود کردن سیمای مدنی باقی مانده دراین جوامع است. جنگی برای تثبیت بربریتی است که در آغاز این صده ودر ابعاد  گسترده جهانی بر سر بشریت متمدن بطور کلی  و مردم خاورمیانه بویژه تحمیل شده است. عرصه نبرد بشریت متمدن در حقیقت به شکست کشانیدن این بربریت ، از تروریسم و انسان کشی داعش و همه تروریسم اسلامی در خاورمیانه و همه جای دنیا، از گردنکشی و تروریسم دولتی و هردو قطب جهانی و هم پیمانان و همکاران شان  درمنطقه، به میدان آمدن برای پشتیبانی از مردم متمدن منطقه برای دفاع از مدنیت و آزادی و رفاه است.  این وظیفه و اقدام، به میدان آمدن وسیع و پیشروانه ی گسترده تر از جنبش علیه جنگ در سال 2003 را نیاز دارد. اقدامی برای کوتاه کردن دست قطب های تروریستی مقابل هم، برای ناکام کردن سناریوی قومی و مذهبی کردن خاورمیانه و ابدی کردن جنگ پاکسازی قومی و مذهبی، برای به شکست کشانیدن راسیسم و فاشیسم و ستمکاری دولتهای قدرتمند، برای دفاع از حقوق جهانشمول انسان و تثبیت هویت انسانی و دور انداختن هویت ارتجاعی قومی و نژادی و مذهبی در سراسر جهان، برای دفاع از حقوق مردم فلسطین در ایجاد دولت مستقل، در یک کلام، برای ریشه کن کردن همه زمینه هایی که داعش و تروریسم اسلامی  از قبل ان ها عروج کرده و بوجود آمده است. بربریت حتمی نیست. گسترش جنبش ترقی خواهانه و پیشروانه بشریت متمدن در سطح وسیع جهانی می تواند یک بار و برای همیشه این خطر را از سر جامعه بشری بر دارد. می تواند فشار شدیدی بر قطب های جهانی بیاورد و ناچار به ترک منطقه شان کند  و تصمیم در مورد سرنوشت سیاسی خاورمیانه به مردمانش سپرده شود. می تواند دست پرورش دهندگانی که  داعش و ترویسم اسلامی را  مسلح و به میدان فرستاده اند کوتاه کند. به این وسیله و از این راه است که مردم خود خواهند توانست تروریسم و انسان کشی اسلامی را تار و مار کنند. امنیت و ارامش و خوشبختی درجهان مستلزم به میدان آمدن عظیم بشریت متمدن علیه راسیسم و تروریسم دولتی و تروریسم اسلامی و تبعیض است. مستلزم پافشاری بشریت متمدن بر خاورمیانه غیر قومی و غیر مذهبی و هویت انسانی و حقوق جهانشمول انسان است.

 

اکتبر ۲۰۱٦

*از بیانات منصور حکمت در باره جنگ افغانستان

 ترجمه از کردی به فارسی : دفتر کردستان حزب حکمتیست (خط رسمی)