فرار از جواب

در خصوص "اکتشافاتی عمیق"

 

 

آسو فتوحی

 

تحرکات نظامی اخیر حزب دمکرات در کردستان در میان جریانات اپوزسیون با سکوتی معنی دار روبرو شده است. تقریبا هیچ یک از احزاب سیاسی، به جز حزب حکمتیست (خط رسمی) رسما در مورد این تحرکات، در تائید یا نقد آن، در مورد تاثیرات آن بر مبارزه مردم حرفی نزده اند.

ما با علم به اینکه در غیاب تقابل جریانی چپ و رادیکال و کمونیستی، با تحرکات نظامی اخیر حزب دمکرات جریانات راست پرو حکومتی روی مخاطرات این تحرکات سرمایه گذاری کرده و میدانداری خواهند کرد، تلاش میکنیم در مقابل تبدیل کردستان به میدان تاخت و تاز نیروهای قومی و مذهبی ارتجاعی، در مقابل کشیدن تقابلهای دولتهای ارتجاعی به کردستان، در مقابل میلیتاریزه کردن کردستان توسط جمهوری اسلامی و گسترش سرکوب، سدی ببندیم.

قطعا باید احزابی که سکوت کرده اند را به حرف آورد، اما کسی که برای سکوت و بی موضعی جریان خود به این اوضاع کلی گویی میکند، افاضات تئوریک ردیف میکند و مدال "نقد انتقادات ناپیگیر" دیگران را به گردن می اندازد، را نباید بی جواب گذاشت. این نوشته جواب کوتاهی است به تلاش یکی از این افراد در تقدس بی موضعی و سکوت زیر پوشش لفاظی های تئوریک! 

نوشته "درباره سیاست جدید حزب دمکرات" از سیاوش دانشور نمونه اعجاب انگیزی از کلی گویی برای فرار از موضع گیری روشن یا شاید هم دفاع شرمگینانه از هر تحرک نظامی به شرط تضعیف جمهوری اسلامی، است. نوشته ای که اتفاقا در مورد همه چیز هست جز تبیینی کمونیستی از سیاست جدید حزب دمکرات و سیاستی کمونیستی در مقابل آن.

سیاوش دانشور بسیار حکیمانه به تزهای کشافی دست یافته اند که بی انصافی است آن را مورد توجه قرار ندهیم. ظاهرا مسئله ای در این دنیا رخ داده و همه اشتباهی، نا دقیق و یا به قول خودش "غیر کنکرت" به آن پرداخته اند و سیاوش دانشور قصد دارد کنکرت به این مسئله بپردازد و آن هم مسئله تحرکات نظامی حزب دمکرات کردستان ایران است.

ایشان تلاش نموده اند مسئله را فرموله کنند و مسائل را "سر جای خودش" قرار دهند و به این منظور فرمول "درگل ماندن ناسیونالیسم و فدارلیسم" را دوباره کشف میکنند و به آنالیز کردن مسئله در این چارچوب می پردازند.

اجازه بدهید ما هم قدم به قدم با سیاوش دانشور پیش برویم و به تزهای ایشان بپردازیم.

۱- بن بست و استیصال ناسیونالیسم کرد و فدرالیسم

سیاوش دانشور قصد دارد مسئله بحران ناسیونالیسم را توضیح و اثبات کند. که فی النفسه مسئله درستی است. اما بدی ماجرا اینجاست که اولا این "کشف جدید" ایشان قبلا طرح شده و از آن زمان تا کنون بارها و از جانب شخصیتهای سیاسی مختلف احزاب چپ و کمونیست مورد برسی قرار گرفته است. ثانیا قاعدتا کار کمونیستها این است که سیاستهای ناشی از این بن بست و استیصال را در هر دوره نشان دهند، بر مبنای آن سیاست جدید تعیین کنند، اگر لازم است هشدار بدهند و بالاخره در مقابل آن سد ببندند. کاری که سیاوش دانشور برعکس مصر است از آن فرار کند و زیر عناوینی چون "نقد پایه ای کمونیسم کارگری به ناسیونالیسم"، "نقد اجتماعی- طبقاتی و فکری- سیاسی از ناسیونالیسم" مخفی شود.

از دیدگاه آقای دانشور بررسی مسائل روز و نیروهای درگیر درآن، بررسی سیاست احزاب در هر دوره و نشان دادن ربط این سیاست به افق یا بی افقی هر جریانی مهم نیست، لازم نیست، زائد است، خرده انتقاد و سطحی است. برعکس باید برخورد "ریشه ای" کرد. برخورد "ریشه ای" هم یعنی کلی بافی در مورد بن بستهای تاریخی آنها. در مورد حزب دمکرات هم به همین روش باید برخورد کرد و همه چیز را در بن بست ناسیونالیسم و بن بست فدرالیسم خلاصه کرد.

سیاوش دانشور شاه کلید و شابلون بررسی مواضع سیاسی را در دست گرفته و هر مسئله ای پیش بیاید به قول خودش مستقل از بررسی روندهاى سياسى منطقه اى، آن را در ترازوی سنجش خود قرار داده و مشتی کلمات را بعنوان "کشفیات جدید" و "نقد پایه ای" به رشته تحریر در می آورد.

سیاوش دانشور به شکست آمريکا در عراق و برباد رفتن روياهاى ضد انسانى فدراليستها اشاره میکند. اما به سوالات ایجاد شده در این رابطه جواب نمی دهد. اینکه اگر این نیروها شکست خوردهاند، امروز چه سیاست جدیدی را در پیش گرفته اند، اینکه اکنون کدام نیروها درعرصه سیاسی نقش آفرینی میکنند و کدام موئلفه ها روی میز قرار دارند؟

ایشان در جایی دیگری به تاریخ سنت حزب دمکرات میپردازد و مینویسد :"سياست توجه مجدد به ايجاد سرپلهائى براى مذاکره با رژيم اسلامى و شرکت "کردها و سنى ها" در مضحکه انتخابات رژيم، ايجاد نهادهائى از آخوندهای مرتجع و مفتخور اسلامى در کردستان ايران، یا تحرک محدود نظامی که تلاش دارد تصویر یک اپوزیسیون مُسلح را بدهد". حتی "تاریخی تر" و "عمیقتر" به تاریخ شکستهای پی در پی ناسیونالیسم کرد، به افول آن پس از شکست "نظم نوین جهانی" و ... میپردازد و باز از جواب دادن به این سوال ساده که تحت چه شرایطی و چرا "ناسیونالیسم کرد در بن بست"، "شکست خورده" و "مستاصل" که دیروز در حال ایجاد سرپل رابطه با جمهوری اسلامی بود، روزی طرفدار حمله نظامی امریکا به ایران میشود، روز دیگر طرفدار فدارلیسم قومی و امروز همان حزب در بن بست و مستاصل وارد جنگ مسلحانه میشود؟ چرا نیرویی که یک روز شعار شرکت در انتخابات برای "خدمت به ملت کُرد" را سر میدهد و روز دیگر آماده ایفای نقش در پروژه "نا آرام کردن" ایران است.

آقای دانشور باور کنید با کلی گویی نمی شود جواب هر زیر و بمی در نبض جامعه را داد. نمیشود با تکرار "ناسیونالیسم در بن بست است" آب پاکی بر همه جوانب مسئله و مواضع نیروهای درگیر ماجرا ریخت. بخصوص اگر مانند شما معتقد بود این ناسیونالیسم در بن بست و این تحرک حدکا از حمایت محافل ناسیونالیست و فدرالیست در کردستان و ایران برخوردار است. اما سیاوش دانشور بطور جدی از باز کردن گره کور ماجرا یعنی بررسی "روندهاى سياسى، بازیگران آن، نقش این بازیگران و هدف و نتیجه روندها" و موضع گیری روشن بر این مبنا امتناع میکند.

مگر میشود جواب جنبش سبز را فقط با شعار جمهوری اسلامی در بن بست بوده و هست، اینها تلاش میکنند خود را از بحران نجات دهند و ..... داد؟ مگر روند تحولات بهار عربی و بازیگران آنرا با دو فرمول ساده میشد تمام کرد؟ مگر میشود به جای اعتراض به سرکوب و خفقان، به جای تلاش برای سازمان دادن مقابله ای اجتماعی با آن به "نقد ریشه ای" از هویت سرکوبگر جمهوری اسلامی مشغول شد و کسانیکه تلاش میکنند علاوه بر نشان دادن هویت سرکوبگر جمهوری اسلامی مبارزه ای فعال و بستن سدی جدی را در مقابل این سرکوبگری سازمان دهند به "کار سطحی" منتسب کرد؟  یک کلام در مورد چگونگی سد بستن در مقابل این سرکوب حرف نزنید و نام آنرا هم "نقدی پایه ای و متفاوت" بگذارید؟ کسی که مشغول "نقد عمیق و پایه ای" از حاکمیت بورژوازی است اما سیاست و موضع روشنی برای مقابله با آن ندارد اگر ریخی در کفش نداشته باشد در بهترین حالت آکادمیستی پاسیو است. "نقد تاریخی و مستند بن بست ناسیونالیسم کرد" آقای دانشور راه فرار ایشان و جریانشان از موضع گیری روشن در مورد بازتاب این بن بست در سیاست امروز حزب دمکرات و مخاطرات آن برای طبقه کارگر و مردم در کردستان، است.

زمانیکه احزاب ناسیونالیست کرد در کنار بخشی از نیروهای سیاسی در ایران افق خود را به حمله نظامی امریکا بستند، زمانیکه اعلام کردند "بعد از سوریه نوبت ایران است"، زمانیکه از محاصره اقتصادی مردم به بهانه ضدیت با جمهوری اسلامی دفاع کردند، ما کمونیستها تلاش کردیم با نقد، با زیر فشار گذاشتن آنها، با روشنگری آنها را منزوی کنیم و همزمان علیه شان سدی ببندیم.

اما "ناسیونالیسم در بن بست" عجیب شاه کلیدی است. ظاهرا با این شاه کلید میشود به تحلیل در مورد نقش پ ک ک و جنگ آن با دمکرات، به موضع و رابطه دولت ترکیه و بارزانی، همزمان به مسئله هجری و عربستان و احتمالا به مسئله تحرکات قومی تمام بخشهای ایران، پرداخت. شاید هم کل دنیا از نیروهای ی پ گ تا نیروی های جدید به میدان آمده شعب الشیعی و "عرب ها"، شکست پروژههای عربستان ترکیه و تغییر روند در ترکیه، موضع گیری های جدید و در دستور قرار گرفتن عملکردهای جدید از جانب بازیگران ریز و درشت در منطقه را همگی با این فرمول میشود روشن ساخت و قابل توضیح اند!

احتمالا با شاه کلید "مذهب افیون توده ها" است هم می شود قال قضیه مسئله تحرکات مذهبی از داعش و القاعده و الشباب تا سلفی را کند و موضع نیروها و بده بستان ها و لابی های آن وسط هم "پیش پا افتاده" و "خرده انتقاد" هستند و "مایه تعجب" آقای دانشور نمی شوند.

گویا مسئله ناروشن بودن مقولات ناسیونالیسم، فدرالیسم، کمونیسم، پیشمرگایتی، مبارزه در دل جامعه، طبقه کارگر، حق استفاده از اسلحه، و دوجین مفاهیم و الفاظ دیگر است! دست شما درد نکند همه منتظر به راه مانده بودیم شما بیائید و این مفاهیم را برای ما روشن کنید.

فرمول "شکست و در گل ماندن ناسیونالیسم" صحیح اما  اکتفا کردن به همین فقط شانه خالی کردن از موضع گیری روشن است. نتیجه تمام نقد "عمیق و پایه ای" سیاوش دانشور از ناسیونالیسم در بن بست" محملی است برای موضع نگرفتن و سکوت در مقابل سیاست امروز حزب دمکرات بر متن همین بن بست!.

 

۲- همسویی احزاب ناسیونالیستی با دولتهای منطقه

سیاوش دانشور مینویسد: "ثانیا: قرار گرفتن این یا آن نیروی ناسیونالیست در معادلات منطقه ای و یا نزدیکی و گرفتن کمک مالی از یک کشور منطقه نیز ابدا جدید نیست. این تاریخ کل ناسیونالیسم کرد و بسیاری از نیروهای اپوزیسیون است. سیاست کمونیستها تامین استقلال سیاسی و مالی و "ملی" ناسیونالیست ها و بورژواها نیست".

ظاهرا بررسی و اعلام موضع دقیق و روشن و به موقع لازم نیست. رویدادهای روز دنیا برای ایشان نه جای عجیب دارد،  نه جدید اند، نه نیازی به تحلیل مشخص دارد، برعکس همگی یک فرمول واحد دارند. میشود با فرمولهای کلیشه ای و همیشگی به آنها پرداخت و ادعا کرد که جمعبندی حکیمانه و دقیقی بدست داده شده.

اما گفتن اینکه این همسویی "جدید نیست" به زبان ساده یعنی چرا شلوغ کرده اید! اتفاق جدیدی نیفتاده، این کار همیشگی این جریانات است. دیروز با امریکا همسو بودند و امروز با عربستان. حتما اینرا هم باید جزو "نقدهای" پایه ای و اجتماعی ایشان از ناسیونالیسم کرد گذاشت.  سیاوش دانشور پشت تز "جدید نیست" مخفی میشود تا از همسویی امروز حزب دمکرات با یکی از این دولتهای مرتجع منطقه حرفی نزند. ایشان بدهکار هم هست که گویا جریاناتی که این همسویی را محکوم میکنند مشغول تلاش در تامین استقلال سیاسی و مالی و "ملی" ناسیونالیستها و بورژواها هستند! واقعا دست مریزاد. تردستی جالبی است!

کمونیستها هیچوقت به بهانه اینکه این ائتلافهای ارتجاعی "طبیعی است"، "همیشه بوده"، "جدید نیست" و توجیهاتی اینچنینی از زیر تعیین سیاست روشن شانه خالی نکرده اند. برعکس در هر دوره مخاطرات  چنین همسویی هایی را برای جامعه و طبقه کارگر و مبارزه مردم برای آزادی و رفاه و سعادت را نشان داده اند.

این درجه از خونسردی آقای دانشور در مورد این همسویی ها را نباید انکار همسویی امروز حزب دمکرات با عربستان و یا تطهیر این همسویی دانست؟

 

۳- مبارزه مسلحانه

سیاوش دانشور زیرکانه با اعلام اینکه سیاست در خاورمیانه نظامی شده است، با نوشتن در مورد "کمونیسم و مبارزه مسلحانه" و تکرار نقدهای  عمومی به "سنت پیشمرگایه تی"، "اردوگاه نشینی"، باز از زیر این سوال که تحرکات نظامی امروز حزب دمکرات در چه چارچوبی است نه تنها فرار میکند که آنرا توجیه میکند.

سیاوش دانشور باز هم به جای پرداختن به تحرکات نظامی امروز حزب دمکرات، آسمان ریسمان میبافد که باید در مقابل "سنت پیشمرگایه تی" و "اردوگاه نشینی" مبارزه مسلحانه شهری را سازمان داد. ظاهرا نقد اینکه چه سیاستی بر این مبارزه مسلحانه حاکم است "خرده انتقاد" است و اگر حزب دمکرات به جای فرستادن واحد از مرزها به داخل ایران دست به سازماندهی مبارزه مسلحانه از شهرها میزد، اگر تشکیلات داخل حزب دمکرات یا هر حزب و سازمان دیگری با بسیج توده ای دست به مبارزه مسلحانه با سیاست امروز حزب دمکرات و در همین سناریو و چارچوب میزد، سیاوش دانشور حرفی برای گفتن نداشت. سیاوش دانشور باز برای پوشاندن بی موضعی خود پشت نقد سنت مبارزه مسلحانه ناسیونالیستی و دفاع از مبارزه مسلحانه یا "حق مبارزه مسلحانه" مخفی میشود. ظاهرا از نظر ایشان حق مبارزه مسلحانه اتوماتیک هر مبارزه مسلحانه ای را برحق و قابل دفاع میکند.

جهت اطلاع آقای دانشور، صاحب مسئله یعنی مصطفی هجری طی مصاحبه ای رسما اعلام میکند که این عملیات ها را برای نا امن نشان دادن ایران و جلوگیری از سرمایه گذاری در آنجا در دستور گذاشته است! حزب دمکرات بر متن شکستهای تاکنونی اش، که آقای دانشور علاقه زیادی بر بررسی آن دارد، بر متن کور شدن افق رژیم چینج، در شکافهای منطقه مکان و موقعیت جدیدی را پیدا کرده. مکان و موقعیتی که سیاوش دانشور آنرا "جدید" نمیداند اما این مکان جدید یعنی سناریوی قومی و مذهبی کردن مبارزه طبقه کارگر و مردم محروم در ایران که قرار است سوت آغاز آنرا از کردستان و از طریق تحرکات نظامی زد. از آقای دانشور باید پرسید این چه ربطی به حق استفاده از اسلحه در راستای منافع طبقه کارگر یا حفظ مدنیت جامعه، مقابله با نیروی قهریه حکومت یا هر نیروی ارتجاعی دیگر از طرف اپوزسیون مورد ادعای آقای دانشور دارد؟ باید پرسید حزب دمکراتی که به جامعه بیربط شده، مشروعیت مبارزه مسلحانه در آن جامعه را از کجا می گیرد؟ سوال این است که امروز حزب دمکرات بازیگر کدام سناریو است؟

قطعا استفاده از اسلحه علیه جمهوری اسلامی و همچنین استفاده از اسلحه علیه هر جریانی که بخواهد امنیت و آزادی و جان مردم را به خطر بیندازد آزاد است اما به بهانه جنگ با حکومتی مستبد و در عمل پیش برد اهداف نیرویی کثیف تر از آن ممنوع است. کشاندن جنگ نظامی و اقتصادی ایران و عربستان به قیمت جان و مال مردم یک منطقه ممنوع است. آقای دانشور با هزار فرمولبندی تئوریک نمیتوانید این واقعیت را زیر فرش قایم کنید. 

آقای دانشور آیا با این فرمول میشود در مورد تحرکات نظامی سلفی ها و هر جریان قومی و مذهبی دیگری هم نظر داد؟ همانطور که شما نوشته اید که "بسیاری از جریانات اسلامی تا مغز استخوان مسلح هستند". جواب شما به این سناریو که این جریانات اسلامی تا دندان مسلح تحت شرایطی خاص، طبق سیاست یکی از قطبهای ارتجاعی در منطقه تصمیم به جنگ مسلحانه با حکومت ایران گرفتند و به اشاعه اسلام و کشتار و فعالیت مذهبی و مسلحانه دست بزنند، چیست؟ طبق تزهای شما باید گفت اولا کسی نباید به این جریانات اتهام پول گرفتن بزند چون این سنت خیلی از جریانات سیاسی است. ثانیا همسویی اینها و بدتر مزدوری اینها جدید نیست و اینها هویتشان همین است در نتیجه مسئله را جدی نگیرد! ثالثا چون مبارزه سیاسی در خاورمیانه نظامی شده و استفاده از اسلحه برحق است و اینها مخالف جمهوری اسلامی اند نمیشود به آنها انتقادی کرد. کافی است بگوئیم "اسلام افیون توده ها است" و مسئله حل است. قطعا آقای دانشور تحرکات جریانات مذهبی و سایر جریانات قومی را با چنین خونسردی و "تعمقی" بررسی نمیکنند. ایشان مثل بخش نیروهای سیاسی به "خلق کرد" و "مبارزات" آنها علیه رژیم و نتیجتا احزاب آن بدهکاری تاریخی دارد. 

به همین دلیل به طور جدی از گفتن اینکه این تحرکات نظامی، مانند جنگ نیابی دولتهای متخاصم در زمین سوریه که به قیمت فلاکت مردم آنجا تمام شده است، از گفتن اینکه این نوع مبارزه مسلحانه ماجراجویی و قمار سیاسی به قیمت خانه خرابی بخشی از جامعه است و باید مقابل آن ایستاد، فرار میکند.

هرچند این شیوه لاپوشانی بیجوابی سیاسی و ناروشنی موضع زیر پوشش مباحث تئوریک تردستی آشنایی است. اما این درجه بازی با مفاهیم کمونیسم از سر بی حرفی و بی جوابی به مسائل روز به سخره گرفتن فعالین، نیروهای سیاسی و هر انسان فهیمی در جامعه ایران است.

اگر نوشته سیاوش دانشور را از "نقدهای عمیق و پایه ای" آن، از نقدهای عمومی و کلی از ناسیونالیسم کرد، بن بستهای آن و .... بتکانید تزهای اصلی مطلب را کشف میکنید.

اینکه ناسیونالیسم کرد در بن بست است و احزاب ناسیونالیست کرد همیشه برای خروج از بن بست تلاش کرده اند و اینبار هم حزب دمکرات دنبال راهی برای انسجام تشکیلات خود است. اینکه احزاب ناسیونالیستی و سایر احزاب خیلی وقتها از دولتهای دیگر کمکهای مالی و نظامی دریافت کرده اند و این معضل جدیدی نیست. اینکه جمهوری اسلامی همیشه دنبال بهانه برای سرکوب است و نتیجتا تحرکات نظامی اخیر نقشی در میلیتاریزه شدن فضای کردستان ندارد. نتیجه اینکه چرا شلوغ میکنید؟ اتفاقی نیفتاده "ناسیونالیسم در بن بست مثل همیشه با یکی از دولتهای منطقه همسو شده" و تلاش میکند از بحران بیرون بیاید"، "مبارزه مسلحانه هم که حقانیت دارد فقط ای کاش حزب دمکرات به جای سنت پیشمرگایه تی از سنت مبارزه مسلحانه شهری استفاده میکرد!"

سیاوش دانشور حق دارد زمانیکه میگوید "کمونیست ها در قبال تحرک جدید حدکا، مستقل از تحلیلهای مختلفی که میتوانند داشته باشند، باید این واقعیت را ببینند که دور جدیدی از بازی در متن بحران سیاسی در ایران و منطقه شروع شده است. این دوره جدید، اگر قرار است مانند دور قبلی مُهر کارگر و کمونیسم را برای دهه های متمادی بر جامعه کردستان بکوبد، نیازمند کمونیست هائی انقلابی و روشن بین است که جسارت و تصمیم های مهم آنها سیاست و تاریخ را شکل میدهد." اما قطعا سیاوش دانشور و دوستانش جز این کمونیستهای روشن بین، انقلابی و کارگری نیستند.

 

۳۱/۰٨/۲۰۱٦