ترامپ برای "کرد" چگونه خواهد بود؟!

 

 

ریبوار احمد

 

 خبر پیروزی انتخاباتی دونالد ترامپ سراسر دنیا را فرا گرفت. پرسش بالا به موضوع بحثها و مجادلات تلویزیونی  زیادی در کانالهای کردی تبدیل شد. جوابگویی به این سوال، هدف این نوشته نیست، بویژه اینکه از منظر دیدگاهیکه این سوال را وسیعا و در سطح عمومی گسترش داده است. بلکه میخواهم خود این دیگاه و طرز تفکر را بررسی کنم. البته و بالاخرە با معیاری کە  خود صحیح میدانم، جوابی هم به آن پرسش خواهم داد.

 مردم جهان از دو زاویه مختلف به این پیروزی مینگرند  و موضع میگیرند. آنها یی که از این پیروزی ابراز خوشحالی میکنند، یا آگاهانه از این شارلاتان دفاع میکنند و یا اینکه خوشباورانه فکر میکنند که هرجوری باشد این شارلاتان بازی باعث می شود اوضاع و بالانس فعلی را تغییر دهد. بخش زیادی از متوهمین و خوشباوران ممکن است از اوضاع فعلی دنیا دل خوشی نداشته و ناراضی باشند، اما امید به هرگونه تغییرات مترفی و انقلابی را فعلا از دست داده اند. بخاطر همین، هر موئلفه ای که تغییراتی ایجاد کند، ولو تغییر مثبت یا منفی ، از آن استقبال میکنند.  آنهایی هم که ابراز ناخوشنودی میکنند، اکثرا نگران این موضوعند که ممکن است لمپن بازی ترامپ، اوضاع جهان را بسوی شرایط مخربتری برده و  معیارهای انسانی و مترقی را به تمسخر گرفته و بی ارزش نموده و  اوضاع بسیار نابسامان و موضوعات داغ روز مانند جنگ و عدم آسایش و تبعیض و محرومیت را با شرایط ناهموارتری روبرو کند و فجایع سنگین و غیرقابل جبران تری گریبان بشریت امروز را بگیرد. بدون تردید خوشباوری به اینکه اگر خانم کلینتون برنده این انتخابات میشد خیلی از واقعیات امروز جهان، چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی را تغییر میداد، نیز کم نبوده و نیست.

این واقعیتی ست که بنیانهای سیاست در امریکا، درسطوح داخلی و خارجی، بعنوان یکی از نیروهای بزرگ ستمگر و سمبل میلیتاریزم و جنگ و تبعیض واستفاده کنند ه از بمب اتمی و ....، مورد تائید دارودسته حاکم بر امریکا از هردوجناح دمکرات و جمهوریخواهش میباشد. ترامپ رئیس جمهور باشد یا کلینتون، تفاوتی در این بنیانها ایجاد نمیکند. هرکدام از این طرفین رئیس جمهور باشند، توده های مردم هیچ رل و نقشی در تثبیت و پیشبرد سیاستهای ارتجاعی چهارسال آینده در امریکا و جهان نداشته و نخواهند داشت. حتی همان کسانیکه بپای صندوقهای رای کشانده شده اند، هیچ نقشی در تعیین و پیشبرد بنیانهای اجتماعی و سیاسی نخواهند داشت و یا حتی از آن مطلع نیز نخواهند شد.

در حقیقت، راه تعقیب و تلاش برای آزادیخواهی و انسانیت وبرخورداری از آرامش و شرایطی بهتر، انتخاب بین، ترامپی که مانند یک شارلاتان بازاری به سیاست نگریسته و مستقیما با شعار و پرچم دشمنی با پناهندگان و مردم مسلمان و در اختیار گذاردن زندگی و سلامتی و کلیه نیازمندیهای زندگی مردم بدست  بازار بی پروا و بی دروپیکر و سودجو بمیدان آمده، یا خانم کلینتونی که همان سیاستها را با نام و پوششی دیگر به اجرا میگذارد، نیست. از منظر انسان آزادیخواه، هرکدام از این کاندیداها صندلی رئیس جمهور را اشغال کند، تغیر چندانی در اوضاع نمیدهد. همینیکه کاندید شدن برای این پست مستلزم دارابودن صدها میلیون دلار یعنی میلیاردربودن است وگرنه از عهده پیشبرد کمپین انتخاباتی برنخواهد آمد، بدوا این پیش فرض را جلو جامعه گرفته است که در این سیستم حاکمیت تنها مختص میلیاردرهاست. هرچند رآی کافی نیاوردن خانم کلینتون که اولین زن کاندیدای ریاست جمهوری در تاریخ امریکا ست، خود بیانگر جایگاه و موقعیت زن در این سیستم دمکراسی ست.

  اما هدف من در اینجا مکثی براین نکته است که چرا معیارها و بنیانهایی که در سطح جهان انتخابات امریکا را با آنها ارزیابی میکنند، در مقیاس و چهارچوب فضای سیاسی ناسیونالیستی کردستان و میدیای کردستان، جایی ندارند؟ آزادی و انسانیت و آرامش جهانی که امروز به موضوعات مهمی تبدیل شده اند، همچنین سرنوشت صدها میلیون مردم امریکا، هیچ ارزشی در میان بحثها و ارزیابیهای الیت سیاسی ناسیونالیستی کرد حاکم ندارد. بجای همه اینها، تنها معیاری که به قبله نما تبدیل شده، این سوال است که میگوید کلینتون برای "کرد" بهتر است یا ترامپ؟  امروز که ترامپ برنده انتخاباتی اعلام شده، این طرز تفکر با تمام توان فریبکارانه خود برسر این مسئله که "آیا ترامپ برای کرد چگونه خواهد بود؟"، تمرکز کرده است. و اینکه، سیاست و طرح ترامپ برای آزادی و انسانیت و موضوعات داغ روز که به سرنوشت بشریت امروز بستگی داشته و برآن تاثیر میگذارد چی و چگونه خواهد بود، هیچ ارزشی پیش این طرز تفکر ندارد. اگر برای "کرد خوب" باشد، رئیس خوب است و و اگر هم برای "کرد بد باشد" رئیس بدی است! انگار "کرد" نوع ویژه ای از بشر است و خوبی و بدی این نوع انسان ویژه ربطی به خوبی و بدی کل بشریت ندارد!! اما در حقیقت، خوبی و بدی ترامپ با "کرد" از این منظر، هیچ چیزی غیر از این نیست که ترامپ با احزاب ناسیونالیستی کرد و حاکمیت گندیده و مافیایی و ارتجاعی اش چگونه رفتار خواهد کرد؟ و یا اینکه این حاکمیت و احزاب بورژوا ناسیونالیستیشان چه جایگاه و موقعیتی در سیاست و ترامپ خواهند داشت؟ اگر امید ی به این وجود داشته باشد که جایگاه و نقشی برای آنها در سیاست میلیتاریستی و ارتجاعی و سناریوی تلخ و فاجعه آمیزشان در خاورمیانه، مدنظر گرفته است، تصویر اینگه گویا ایشان با "کرد" خوب است را به جامعه حقنه میکنند، و اگر چنین نباشد، اورا برعکس توصیف میکنند. از این بگذریم که هیچ چیزی از این عیانتر و روشنتر نیست که بحث در رابطه با یافتن راه چاره ای مترقی برای مسئله کرد، بعنوان یکی از مسائل بزرگ و داغ خاورمیانه، بعنوان مسئله مردمیکه دهها سال است به وحشیانه ترین وجه وادار به تحمل ستم ملی شده، بعنوان حق مردم کردستان برای ایجاد دولتی مستقل، نتنها هیچ جایگاهی در سیاست هیچیک از جناحهای حاکمیت امریکا نداشته و ندارد، بلکه تاکنون حتی از برسر زبان آوردن آن هم امتناع کرده اند. در مقابل، هردوجناح تاریخی از حمایت مستقیم از دولتهایی را پشت سر خود دارند که مستقیما این مردم را سرکوب کرده اند. تا همین امروز نیز، هیچیک از جناحهایشان در برابر سیاست میلیتاریستی و سرکوبگرانه رژیم اردوغان همپیمانشان حتی در سطح ابراز نگرانی هم اعلام موضع نکرده اند.

آن دیدگاهی که "آیا رئیس جمهور منتخب امریکا با "کرد" چگونە خواهد بود" را مبنای ارزیابی خود قرار میدهد، نتنها ارتجاعیست، بلکه ضدیت کاملی با انسانیت و ارزش و شخصیت انسانی مردم "کرد" دارد. برهمین مبنا، مایه شرمساری ست. مشکل است چنین دیدگاهی در میان راستروانه ترین جنبشهای جهانی را که تا این حد غرق شده در و موکد بر قومیت و نژادپرستی را مشاهده کرد که علنا سرنوشت و منافع ملیت خود را از منافع کل بشریت جدا بکند.

مردم کردستان بخشی از کل بشریت و جامعهُ کردستان نیز مانند هرجامعه دیگر سرمایه داری، جامعه ای طبقاتی ست. اقلیتی سرمایه دار و میلیاردر بوده، و اکثریت بزرگی نیز غرق در استثمارو فقر بسر میبرند. از نظر و برمبنای منافع طبقاتی هرکدام از این طبقات و در میان هر طبقه، جوابهای محتلفی برای مشکلات و مصائب اجتماعی ارائه میشود. برهمین مبنا هم، افقهای سیاسی گوناگونی خود را بنمایش میگذارند. آن دیدگاهی که تمامی اتفاقات و تحولات جهانی را با و برمبنای معیار اینکه سود و ضررش برای "کرد"  چیست ارزیابی میکند، دیدگاه بورژوازی قومپرست "کرد" (ناسیونالیزم کرد) و بازتاب این افق بورژوازی در جامعهُ کردستان است. برای این جنبش و احزاب و حاکمیتش، این معیار نتنها برای رئیس جمهور امریکا بلکه شامل هر مسئول پایین دستی نیز میشود که چگونه با آنها برخورد کرده و بجایگاه و نقش آنان مینگرد. این را هم بعنوان خوبی یا بدی با "کرد" قلمداد میکنند. گویی اینکه تمامی مردم کردستان دارای یک منفعت بوده و یک افق، خوشبختیشان را میسر میکند!

از منظر این دیدگاه نتنها سیاست و حزب و قدرت و اسلحه هویت کردی دارند، بلکه حتی آواز و موسیقی و هنر وکتاب، عادات و غذا و رفتار، تا زن و مرد و کودک، همه بدون پسوند "کرد" از معنی کاملی برخوردار نخواهند بود. از این هم بیشتر، در این سالهای اخیر ورزش و گل و سلام هم دارای هویت کردی شده اند. فوتبالیستی کردی که در بازی فورتبال گلی میزند توسط میدیا و روزنامه ها بعنوان کسی که افتخاری نسیب کردها کرده، معرفی میشود! خیلی از آنهاییکه چند دقیقه با تلفن با خطهای تلویزیونی تماس میگیرند بخش زیادی از وقت خود را صرف ابراز "سلام کردی" به هر فرد "کرد" در هر گوشه دنیا میکنند. در حالیکه همه میدانیم که الان در کردستان عراق میلیونها مردم عرب و فارس و ترک و هندی و بنگلادشی و سریلانکایی و اروپایی و .... زندگی و کار میکنند، خیلیهایشان حتی برای امور و همکاریهای انسانی در اینجا زندگی میکنند و حضور دارند. خیلی از این مردم آنقدر زبان کردی را یاد گرفته اند که سلام و علیک را درک بکنند و حتی در موارد اتفاقات داغ روز یا برای اطلاع از رویدادهای کردستان لحظاتی را پای کانالهای کردی مینشینند. در تمامی جوامع انسانی به بینندگان سلام میکنند، اما در میدیای کردی و علیرغم اینکه بینندگان کردزبان باشند یا نه، فقط به "کردها" سلام میکنند. اگر در یکی از کانالهای انگلیسی یا آلمانی یا سوئدی کسی پیدا شده و بگوید به انگلیسیها یا آلمانیها یا سوئدیها سلام میکنم، حتی اهالی همان جوامع آن را رسوا و با جنجال روبرو میکنند. اما در سایه قومیت پرستی کردی، آنچه برای مردم مترقی جهان معنی جداسازی و قومپرستی و پشت کردن به انسانیت داشته  و برهمین مبنا هم مایه شرمساری بوده، در دیدگاە ناسیونالیزم کرد مایه افتخار است!

این دیدگاه، این روش، این معیار، این سنت، این چهارچوب فکری، عقب مانده است، قومپرست و راسیست است. از جانب مردم آزادیخواه و مترقی، از طرف آنهاییکه برای خود و همه مردم هویت انسانی قائلند، برای مردمیکه خود تاریخی طولانی از قربانی شدن توسط تبعیض و ستم ملی را دارند، این دیدگاه و معیار و روش و عادات و چهارچوب فکری، عقب مانده و ارتجاعیست، و فقط بایستی آن را دور ریخت. برهمین مبنا، جواب سوال سرتیتر این نوشته، این است که ترامپ بعنوان یک کاراکتر لمپن سیاسی غرق شده در روش میلیتاریستی و قلدری و ستمکاری دارودسته حاکمیت امریکا، اعلام کرده که دشمنی سختی با معیارهای انسانی و آزادیخواهانه و تعلق انسانی و زندگی و رفاه و آسایش مردم امریکا و جهان را دارد. جدا از و سوای اینکه ترامپ با احزاب و حاکمیت بورژواناسیونالیستی کرد چگونه رابطه ای خواهد داشت و در میان سیاستهای ارتجاعی خود چه جایگاه و نقشی برای آنان درنظرگرفته و یا میگیرد، مردم کردستان هم بعنوان بخشی از کل بشریت از لمپن بازیهای وی بی نصیب نخواهند ماند!

 

۱۰ نوامبر ۲۰۱٦

 

ترجمه از کردی به فارسی: بهزاد یونسی