انتخابات عرصه ای از جدال طبقات

مصاحبه نینا با مظفر محمدی

 

 

نینا: انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی بزودی برگزار میشود. بر اساس اخبار جمهوری اسلامی تا کنون طیف وسیعی برای شرکت در انتخابات نام نویسی کرده اند و گویا بخش بزرگی از کاندیداتورهای مجلس از صافی شورای نگهبان عبور کرده اند. جمهوری اسلامی با همه جناحهای آن و شخص ولی فقیه بر اهمیت شرکت مردم در انتخابات و حتی مخالفان تاکید دارند. در میان مباحثات بر سر انتخابات بحث دولت روحانی و شخصیتهای آن تا طیفی از اصلاح طلبان و دگراندیش و زنان تکنوکرات٬ بر مشارکت زنان و تلاش برای انتخاباتی دمکراتیک تاکید دارند. همزمان عده ای از طیف توده اکثریتی تا ناسیونالسیت و قوم پرست و "دگر اندیش" نوشته ای به نام "فراخوان برای لغو نظارت استصوابی بر انتخابات" امضا کرده و لغو نظارت بر انتخابات را گامی به سوی انتخاباتی دمکراتیک نام گذاشته اند.  

به عنوان اولین سوال جایگاه این انتخابات در این دوره معین چیست. فراخوان به شراکت مخالفان در انتخابات و تلاش همگی برای شرکت وسیع آنان کجای آن قرار داد. و تکلیف مردم چیست؟ 

مظفر محمدی: انتخابات های بورژوایی در هر دوره رنگ و بوی آن دوره را با خود دارد. بستگی به این دارد که در آن دوره اولویت و یا مهمترین مساله و معضل شان چیست. برای بورژوازی ایران و جمهوری اسلامی هم همین است. بطور مشخص اگر بگویم، جمهوری اسلامی با روی کار آوردن دولت اعتدال چهره نرمی به دول غربی و افکار عمومی بین المللی از خود نشان داده است. این رژیم تازه از یک توافق با امریکا و غرب بر سر مساله اتمی برگشته است. با این امید که با برداشته شدن تحریم ها وضع اقتصادی اش را بهبودی ببخشد و گشایشی حاصل شود. در خاورمیانه درگیر جنگی در چند جبهه است. در سوریه بهمکاری روسیه برای نجات متحد خود بشار اسد می جنگد. در عراق برای کمک به متحدینش و جناح اکثریت شیعه طرفدار خود به جنگ داعش رفته است. در لبنان هم حزب الله را باید برای کمک به بشار تجهیز و تغذیه کند. در ابعاد داخلی گرانی و تورم و بیکاری و جنبش توده ای برای معیشت و علیه گرسنگی تهدیدش می کند... همه اینها مسایل و پیشرفت ها و موانع پیش پای بورژوازی حاکم ایران هستند. انتخابات مجلس خبرگان و مجلس اسلامی نمی تواند بدون تاثیر از این اوضاع باشد. 

اگر از من بپرسی مهمترین معضل جمهوری اسلامی در شرایط کنونی نه معضلات خارجی و بین المللی و نه جدال جناح های درون خودش است که ظاهرا همه به حل آن کمر بسته اند. مهم ترین جدالی که رژیم با آن روبرو است رابطه و جدال بین مردم و دولت است. 

انتخابات می خواهد این تصویر را به جامعه بدهد که علیرغم فقر و فلاکت و گرسنگی و گرانی و تورم و بیکاری میلیونی و اعتراضات کارگری و توده ای، مردم کماکان به جمهوری اسلامی امیدوار یا به آن متوهم اند و راه حل دیگری ندارند. در نتیجه باید تنور انتخابات داغ نگه داشته شده و وانمود شود که به همین شکل تا کنونی و در شرایط بحران های اقتصادی و اجتماعی مداوم و تا کنونی، جمهوری اسلامی تنها آلترناتیو است. پس باید به آن رای داد.  

سوال اینجا است که طبقه کارگر و مردم زحمتکش جوابشان به این هدف جمهوری اسلامی از انتخابات چیست؟ قبلا مسایلی چون انتخاب بین بد و بدتر مطرح بود "اگر چه رگه های توهم به دولت بد روحانی در مقابل دستگاه بدتر جناح خامنه ای و وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران هنوز وجود دارد یا بخصوص اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی مدام به این توهم دامن زده است"، اما تجربه تا کنونی این دولت هم نشان داده است که روحانی و کابینه اش مبشر هیچگونه گشایش اقتصادی و تامین رفاه و بهبود سطح معیشت طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه نبوده و اختناق سیاسی و زندان و کشتار کارگران و اعدام های دستجمعی سرجایشان باقی است. زنان کماکان اسیر تبعیض جنسی هستند و در تعرضی مکرر در دانشگاه ها طرح جنسیتی کردن انتخاب رشته های درسی به اجرا در آمده است. اعتصابات کارگری اگر چه هنوز با سرکوب عریان روبرو نیستند، اما مطالبات کارگران کماکان بی جواب مانده اند.

انتخابات مجالس اسلامی قرار است به این امر کمک کند که علیرغم این ها هنوز دولت مطلوب مردم همین جمهوری اسلامی است.  پس باید موافق و مخالف، چپ و راست و مردم علی العموم به این انتخابات روی خوش نشان دهند و به مشروعیت جمهوری اسلامی مهر تایید بزنند.  

در این گیر و دار و کشمکش طبقاتی، مساله اصلی پیشاروی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه این است که چگونه باید به آن برخورد کرد. جناح های مختلف بورژوازی تصمیم خود را گرفته اند. کل بورژوازی و دستگاه های تبلیغ و تحمیق و فشارشان بسیج شده اند تا انتخابات آنطور که مطلوب جمهوری اسلامی است برگزار شود. در این میان ما شاهد غر و لندها و انتظارات وتوقع بخشهایی از بورژوازی از انتخابات هستیم. برای مثال بخشهایی از اصلاح طلبان و لیبرال ها و از جمله ناسیونالیستهای رنگارنگ می گویند اگر نظارت استصوابی و تایید صلاحیت ها از بالا نباشد انتخابات دمکراتیک است و مشکلی وجود نخواهد داشت. به نظر می رسد در این دوره برخورد شورای نگهبان و شخص خامنه ای این است که این نگرانی را رفع کرده و شرایط مورد نظر طیف ناراضی یا مخالف خود در میان بورژوازی را تامین می کنند.  

و باز سوال این است که  کارگران کمونیست و بخش آگاه طبقه کارگر به این ترفندها و سیاستهای بورژوازی در حاکمیت و در اپوزیسیون تمکین کرده و فریب این بازی های بین جناح های مختلف بورژوازی را میخورند یا نه.

برای طبقه کارگر آگاه ملت واحد و یکپارچه پوچ است. جامعه به طبقات تقسیم می شوند. انتخابات بورژوازی و پارلمان هایشان هیچکدام ربطی به منافع طبقه کارگر ندارند. دعواها و اتحادهایشان هر دو در خدمت تامین منافع طبقه خودشان است. هر آرایشی به خود بگیرند و هر تصویر بد و بدتر و خوش خیم و بدخیمی از خود بدهند باز برای جواب به نیاز سرمایه و تامین سود از قبل کار مزدی هر چه ارزان تر و بر گرده طبقه کارگر است.

 

نینا: بحث شراکت زنان در انتخابات و نام نویسی تعداد زیادی از آنها را به عنوان گامی در جهت دمکراسی اسم میبرند و آنرا نشانه توجه به زنان و کاهش فشار بر آنها اسم گذاشته اند. در این زمینه از شخص رفسنجانی تا تعدای از زنان تکنوکرات و... در اهمیت این اقدام و در دفاع از حضور زنان گفته و نوشته اند. در جامعه ای که قوانین ضد زن آن زبانزد خاص و عام است٬ که بردگی و بی حقوقی زن بخشی از قوانین مملکت است و زن حتی اجازه انتخاب لباس و پوشش خود را ندارد٬ جامعه ای که بی حقوقی طبقه کارگر و تشکل و تحزب و حق اعتراض و اعتصاب آن ممنوع است٬ بحث آزادی برای زنان و دمکراسی از کجا می آید؟ آیا اساسا شراکت زنان در مجلس آینده تحولی به نفع زنان و یا باز شدن دریچه ای به آزادی است؟  

مظفر محمدی: اجازه بدهید دو موضوع را از هم جدا کنیم. اول مساله زن و جایگاهش در این انتخابات برای جمهوری اسلامی و دیگری بحث دمکراسی که عام تر است و دراین دوره بیشتر بر سر زبان ها است. 

تا آنجا که به مساله زن بر می گردد. زن ستیزی اسلامی و اتکا به  قوانین شرعی ضد زن در طی بیش از سه دهه هویت سیاسی و ایدئواوژیک نظام جمهوری اسلامی بوده است. جمهوری اسلامی بر اساس قوانین مذهبی و شریعت اسلام تلاش کرد تا زنان نیمی از انسان ها جامعه را بی حقوق و بی مزد و ساکت و دور از هر نوع دخالت در مسایل جامعه و منزوی و خانه نشین کند. اما سال به سال این هدف بشدت ارتجاعی و ضد زن با عقب نشینی و شکست رژیم همراه بوده است. زنان و دختران جوان میلیون میلیون وارد دانشگاه ها شده و درب ادارات کار و دولتی را از پاشنه کنده اند تا وارد بازار کار و اشتغال شوند و برای تامین زندگی و تعیین سرنوشت، سر پای خود بایستند. مقاومت زنان علیه خانه نشینی و تمکین به شریعت اسلامی باعث شده است که جمهوری اسلامی هدف شوم  و آرزوی انزوای زنان را با خود به گور ببرد.  

اما نیاز بورژوازی به رای زنان در انتخابات به معنی تمکین جمهوری اسلامی به آزادی زن نیست. زن حضور ترسناکش را در جامعه به رژیم تحمیل کرده است و بورژوازی می خواهد از این حضور هم به نفع خود استفاده کند. چند ده میلیون زنان جوان و دختران تحصیل کرده، می توانند نقش مهمی در انتخابات بورژوازی ایران بازی کنند. ازنظر بورژوازی شرکت زنان در انتخابات به معنای اعطای آزادی به زن است و این یک ریاکاری بیشرمانه است. این ها از خود نمی پرسند که این نصف جمعیت جامعه که بیش از سه دهه است از ابتدایی ترین حقوق انسانی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی محروم شده اند چرا باید در انتخاباتشان شرکت کنند. و اگر شرکت کنند به که رای بدهند؟ به مجلس ضامن شریعت اسلامی در خانواده؟ به دستگاه قضایی که نقشش جز بی حرمتی به زن نیست؟ به ادارات منکرات که حتی در خصوصی ترین مساله شان از جمله لباس پوشیدن و آرایش کردن و موزیک گوش دادن و رقصیدن و آواز خواندن...، پلیس زندگی زنان اند ؟ به دولت حافظ  آپارتاید جنسی؟ چرا؟ مگر کسی مغز خر خورده که به قوانین ونهادهای سیاسی و قضایی و پلیسی و امنیتی پاسدار تبعیض جنسی و هتک حرمت زن بعنوان انسان برابر، رای بدهد! 

زنان کارگر، زنان و دختران آگاه و تحصیل کرده، معنای دیگری از آزادی دارند. جواب دیگری به بورژوازی حاکم و مجلس اش دارند. زمانی زنان می توانند در حیات جامعه دخیل و شریک شوند که بدوا بعنوان انسان برابر و شهروند متساوی الحقوق جامعه برسمیت شناخته شوند. معنای آزادی برای زن ، برابری کامل زن و مرد در همه حقوق انسانی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است. لغو پوشش اجباری، حقوق کاملا برابر زن و مرد کارگر در کارخانه و ادارات و مراکز اشتغال، برابری در انتخاب شغل، مسکن همسر و برابری در حضانت فرزندان و ... است.  

برای ده ها میلیون زن در ایران برابری کامل زن و مرد پیش شرط شرکت در هرگونه انتخاب و انتخابات است. بورژواهای "شریف" و دمکرات و لیبرال و اصلاح طلب با چه رویی و چه جسارت بی شرمانه ای به خود اجازه می دهند رای زن در انتخابات را بعنوان جزیی از آزادی زن به حساب بیاورند. وقتی زن درجه دو است. وقتی برده جنسی مرد است. وقتی یک لشکر حزب الله و  منکرات و حراست و لباس شخصی و نیروی نظامی و انتظامی برای کنترل زندگی و احساساتش بسیج شده، وقتی یک لشکر آخوند کف بر لب شبانه روز از بلند گوی مساجد به حرمت و انسانیت زن توهین و مردانگی را علیه زن تشویق می کنند. وقتی ده ها هزار بنگاه معاملاتی خرید و فروش زن به نام صیغه تاسیس شده است. وقتی زندگی مستقل برای زن ممنوع است. وقتی... 

در چنین شرایطی صحبت از آزادی زن و انتخابات نه تنها حرف مفت و چرندی است بلکه باز خود یک نوع سو استفاده از موقعیت نیمی از انسان های جامعه در خدمت بازسازی و تقسیم قدرت بین جناح های مختلف بورژوازی است. زنان کارگر و دختران جوان  تحصیل کرده نباید این را بپذیرند! 

اگر رفسنجانی و اعوان و انصارش پذیرفته اند که زنان دیوار حصار تندروی ها را گسسته اند و پذیرفته اند که زن ایرانی ثابت کرده که با مرد برابر است...، در واقع دارند به هزیمت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی اعتراف  می کنند. این هزیمت واقعی است، اما هیچ زن عاقلی نمی تواند ادعاهای طیفی از بورژوازی در حاکمیت و در اپوزیسیون را از زبان امثال رفسنجانی و اعوان و انصارش به پشیزی بخرد. هزیمت کنونی جمهوری اسلامی از زنان ایران به قیمت آسانی بدست نیامده است. ادعای ریاکارانه رفسنجانی فقط تا آخر انتخابات مجلسین برد دارد، این شعار انتخاباتی بخشی از بورژوازی ایران برای خریدن رای زنان است. هیچ زن  عاقل و آگاه به حقوق و منافع انسانی خود نمی تواند این مجیزگویی بورژواهایی که زندگی دو نسل از زنان ایران را تباه کردند، بپذیرد. جواب ده ها میلیون زن در ایران از کارگر و روشنفکر و جوان و خانه نشین به انتخابات جمهوری اسلامی این است که در این انتخابات شرکت نمی کند و به مشروعیت نظام فاسد و گندیده بورژوایی و اسلامی اش رای نمی دهد! 

درمورد بخش دوم سوال، دمکراسی هم خود یک ابزار بورژوازی علیه آزادی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه است. دمکراسی برای بورژوازی مثل ارتش و زندان و دستگاه قضایی است. مکمل آن است. بورژوازی جهانی بخصوص در غرب ده ها سال است کلاه گشادی به نام دمکراسی را سر طبقه کارگر و مردم کرده است. دمکراسی پارلمانی برای بورژوازی به این معنی است که طبقه کارگر و توده های زحمتکش هر چند سال یک بار پای صندوق های رای بروند و به جناحی از بورژوازی برای پاسداری نظام سرمایه داری رای بدهند و به خانه هایشان برگردند تا سرنوشتشان توسط مشتی حقه باز سیاسی و خدمتگزار سرمایه تعیین شود.  

در دمکراسی بورژوایی نظام سرمایه داری مقدس است. کار مزدی و بردگی مزدی مقدس است. تبعیض و استثمار و تصاحب همه امکانات جامعه توسط مشتی سرمایه دار و سیاستمدارهایشان مجاز است.

در دمکراسی بورژوایی طبقات سر جای خود هستند و تداوم جامعه طبقاتی تضمین شده است. طبقه حاکم مجاز است هر کجا لازم شد جنگ راه بیندازد و رای دهندگان سیاهی لشکر و سربازانی هستند که باید  قربانی شوند تا ملت و مملکت و کشوری را که مال آنها نیست با کار مزدی و عرق و خون و جانفشانیشان حفظ کنند. این است دمکراسی بورژوایی در پیشرفته ترین کشورهای مهد دمکراسی و بازار آزاد سرمایه. 

 الگوی جمهوری اسلامی برای انتخابات منهای نظارت علنی استصوابی ، با الگوی دمکراسی بورژوایی غرب متفاوت نیست. در دمکراسی امریکایی هم سرنوشت انتخابات ها را کمپانی ها و لابی های یهودی و کلیسا و کارتل های اقتصادی و جناح های سیاسی و امنیتی بورژوازی در قدرت و در اپوزیسیون، تعیین می کنند.  

اکنون در ایران هم بزعم کل جناح های بورژوایی در حاکمیت و در اپوزیسیون، مانع دمکراسی،  نظارت استصوابی است. با شل شدن این نظارت و دعوت "آقا" از مخالفین نظام برای شرکت در انتخابات، دیگر مانعی بر سر انتخابات "دمکراتیک"برای طیف های گوناگون بورژوازی و پادوهای شان امثال توده و اکثریت باقی نمی ماند.    

اما آیا با این ترفندها بازار کساد انتخابات جمهوری اسلامی رونق می یابد یا نه سوالی است که طبقه کارگر و زنان و مردم آزادیخواه ایران باید جواب بدهند. 

اتحاد نامقدس کل جناح های بورژوازی در حاکمیت و در اپوزیسیون و خودی و غیر خودی و حتی طردشدگان دیروز صحنه سیاسی ایران که آب از لب و لوچه شان آویزان شده، بخودی خود نمیتواند بازار انتخابات را گرم کند. بورژوازی به رای دهندگان نیاز دارد. به لشکری از متوهمین و انسان هایی نیازی دارد که در استیصال و بی افقی بسر می برند. به سیاهی لشکری نیاز دارد که هنوز هم در انتظار و چشم براه  تغییری در زندگی و گشایشی در معیشت و نفس کشیدنی درفضای آزاد از طریق تغییراتی در بالا هستند.  

بورژوازی معتدل و متحد امروز، نه نشانه ی امیدی به بهبود زندگی مردم و کوتاه آمدن شان از سودآوری سرمایه، بلکه در پس فضای اعتدال و گشاده رویی انتخاباتی امروز، تهدیدی جدی خوابیده است. تهدید طبقه کارگر که فکر بهبود معیشت و شرایط کار و زندگی را از سر خودبیرون کند. اتحاد نامقدس بورژوازی تهدید جامعه ای است که تا دیروز تفرقه ظاهری و شکاف بین بورژوازی را نقطه ضعف دشمن خود و امیدی به تغییر از بالا تصور می کرده است. 

وضعیت کنونی جمهوری اسلامی و اتحاد صفوف بورژوازی، تهدیدی برای طبقه کارگر،زنان و کل زحمتکشان جامعه است. نشان این است که بورژوازی کمربندها را سفت کرده و تصمیم گرفته است تا در مقابل هر گونه اعتراض به  فقر و فلاکت و بیکاری میلیونی و فساد و فحشا و اختناق سیاسی و خواست طبقه کارگر برای متشکل و متحد شدن و خواست زنان برای برابری کامل زن و مرد، یکپارچه و متحد بایستد.  جمهوری اسلامی و دولت اعتدالش خوب می داند که دیگر شعار و وعده گشایش اقتصادی و تامین رفاه جامعه و فضای باز سیاسی و در انتظار نگه داشتن جامعه، از نظر طبقه کارگر و مردم زحمتکش پوچ است و کارساز نیست. می داند که دست همه رو شده است. می داند که اگر متحد و یکپارچه ظاهر نشود از عهده دریای نفرت مردم و طغیان اجتماعی ناشی از فقر و فلاکت و گرسنگی و بیکاری چند ده میلیونی خانواده های کارگری و زحمتکشان جامعه بر نخواهد آمد. می داند که اگر جامعه برخیزد، آثاری از کل رژیم شان را باقی نخواهد گذاشت. 

بورژوازی متحد ظاهر شده است و از مردم و حتی مخالفین می خواهد در انتخابات شرکت کنند و به نظام بردگی مزدی و آپارتاید جنسی و به گرسنگی کشاندن جامعه  شان، مشروعیت بدهند. 

بورژوازی ایران امروز و در آستانه انتخابات دیگر، بعنوان یک طبقه متحد در مقابل طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه تمام قد و دریده و دروغگو و مجیز گو و ریاکار با تمام اعوان و انصارشان ایستاده است و پیامش به طبقه کارگر وزحمتکشان جامعه، نه رفاه و آزادی و امنیت، بلکه این است که، راه دیگری ندارید جز اینکه به من رای بدهید.

بورژوازی ایران در حاکمیت و اپوزیسیون بعنوان یک طبقه متحد بخوبی می داند که کارگران را به مثابه یک طبقه متحد در مقابل خود ندارد. زحمتکشان جامعه را به خاک سیاه نشانده است. اگر چنین وضعیتی حاکم نبود، اگر طبقه کارگر آگاه به منافع طبقاتی و متشکل و متحد بود، انتخابات هم یک عرصه جدال طبقاتی می بود. 

اما نه در دنیای بورژوازی جهانی و نه در ایران  چنین نیست. دراینجا انتخابات کاملا یک طرفه است. طرف مقابل جدال یعنی طبقه کارگر بمثابه یک طبقه واحد و متحد و متشکل حضور ندارد. کارگران و زحمتکشان فاقد اتحاد و تشکل و تحزب، آحاد و افرادی هستند که کارشان فقط رای دادن است. بورژوازی نمایندگان و مبلغین و سیاستمداران و عمله و انکره خود را جلو می فرستد تا توده های میلیونی کارگر و زحمتکش به آنها رای بدهند.

شرکت احتمالی توده های کارگر و زحمتکش و زن و جوان و بازنشسته ی منفرد و متفرق در انتخابات مجلس بورژواها، خود در واقعیت پرده دیگری از ابراز استیصال و درماندگی  خوهد بود.   

هدف انتخابات مجلس جمهوری اسلامی خفت دادن بیشتر مردم است. نباید زیر بار این ذلت و خواری رفت. نباید در این انتخابات که  هیچ ربطی به منفعت طبقه کارگر ندارد جز مشروعیت دادن به دشمن طبقاتی خود، شرکت کرد. 

در انتخابات "دمکراتیک" بورژوازی، اقشار متوسط جامعه و روشنفکرانشان که اگر اجازه یابند شعر و ادبیات و فلسفه ببافند و دکان روشنفکریشان را با دغدغه کم تر باز نگه دارند، به هدف خود می رسند. اما برای طبقه کارگر مساله فرق می کند. برای طبقه کارگر آزادی به معنای آزادی تشکل و تحزب او است. طبقه کارگر بدون تشکل و تحزب امکان دخالت در انتخابات و امکان دفاع از  آزادی و رفاه و امنیت جامعه را ندارد. 

 

 نینا: در کردستان نیز چهرهای اصلی اصلاح طلب و روشنفکران ناسیونالیست همراه جبهه متحد کرد برای شراکت مردم در انتخابات راه افتاده اند. پیام این ها برای مردم کردستان چیست؟ 

مظفر محمدی: بورژوازی کرد جزیی جدایی ناپذیر و غیر قابل تفکیک از کل بورژوازی ایران است. بورژوازی ناسیونالیست کرد احزاب و شخصیتها و نهادهای خود را در درون و بیرون حاکمیت جمهوری اسلامی دارد. حضور احزاب ناسیونالیست کرد در آنطرف مرز که هنوز با کلاشنکف هایشان گاهی مانور می دهند تغییری در این وضعیت نداده و نمی دهد. گرایش و جنبش ناسیونالیستی کرد با احزاب و نهادها و شخصیتهایش از قبیل م جبهه متحد کرد، فراکسیون نمایندگان کرد در مجلس و دیگر نهادها و شخصیتهای ناسیونالیست، همواره در کنار دولت بورژوایی ایران و وفادار به منافع آن بوده است.  در واقع بخشی از گرایش و جنبش ناسیونالیسم کرد در کردستان هستند. ضد رژیمی گری چپ و راست این جنبش و  شعارهای مقطعی سرنگونی جمهوری اسلامی و یا تحریم مصلحتی انتخابات، جز بعنوان عامل فشار بر رژیم برای برسمیت شناختنش و به بازی گرفتن برای سهم بیشتردر قدرت و ثروت جامعه نبوده و نیست.  

جامعه کردستان هم مثل بقیه ایران طبقاتی است. طبقه سرمایه دار کرد، مثل برادر بزرگ هایش در حاکمیت و پوزیسیون و اپوزیسیون، با نهادها و شخصیتهایش وارد انتخابات مجلس جمهوری اسلامی می روند و این را حق خود می دانند.  

از منظر کارگران در کردستان بعنوان جزیی از کل طبقه کارگر ایران، شرکت ناسیونالیستهای رنگارنگ کرد در انتخابات طبیعی است. اگر شرکت نکنند باید تعجب کرد! پس ایراد در شرکت بورژوازی کرد و نمایندگان فکری و سیاسیش در انتخابات نیست. از زاویه منفعت کارگر و زحمتکش کردستان ایراد آنجا است که سموم گندیده ناسیونالیسم را بعنوان حق و مطالبه مردم کردستان به آنها بفروشند. ایراد انجا است که جبهه متحد کرد و دیگر مبلغین و کاندیداهای ناسیونالیست کرد، خود را بعنوان دوست و دلسوز مردم کردستان یا "ملت کرد" قالب کنند. 

از نظر کارگران و زحمتکشان کردستان چیزی به نام ملت واحد کرد پوچ است. مسخره است. دروغ است. چرا باید میلیون ها کارگر شاغل و بیکار و کارمند و معلم و بازنشسته و زنان اسیر تبعیض جنسی و مردسالارانه با سرمایه داران و بورژواها و خرده بورژواهای مرفه یک ملت واحد به حساب بیایند. بر اساس کدام منفعت اقتصادی و سیاسی و انسانی این دو طبقه در کنار هم قرار می گیرند. آیا واقعا معضل کارگر و زن و جوان در کردستان لباس کردی یا زبان و فرهنگ و قومیت و مذهب است؟ آیا لباس و زبان و فرهنگ و مذهب می تواند دو طبقه دشمن و متخاصم کارگر و سرمایه دار را در کنار هم قرار دهد؟  

آیا سرمایه دار کرد در استثمار کارگران کردستان دست کمی از براداران بورژوای خود در ایران را دارند؟ آیا مشکل کارگر کرد زبان این است که در کردستان سرمایه کم تری به کار افتاده است؟ آیا ٨ تا ١٠ میلیون بیکار در ایران مشکلشان ستم ملی و قومی است؟ آیا گرانی و تورم و فقر و بیحقوقی و اختناق دامنگیر طبقه کارگر ایران و مردم زحمتکش امری سراسری نیست؟   

 آیا آخوندهای سنی و کرد کم تر از آخوندها و امام جمعه های شیعه و فارس علیه کارگر و زن زبانشان دراز است؟  

ناسیونالیسم و "کردایه تی" تنها یک ابزار در خدمت بورژوازی کرد برای سهیم شدن بیشتر در قدرت و ثروت است. قدرت و ثروتی که هیچ کارگر و زحمتکشی در کردستان در آن سهیم نخواهد بود. 

از منظر کارگر و زحمتکش در کردستان جواب این است که بگذار ناسیونالیستهای کرد زوزه بکشند، اما قوم پرستی آنها را نباید به پشیزی خرید. بگذار امثال مهتدی ها و عزیزی ها و دیگر متحدانشان در جبهه متحد کرد از فرط اشتیاق امر "آقا" در دعوت از مخالفین به شرکت در انتخابات و حذف نظارت استصوابی آب از لب و لوچه شان آویزان شود، اما کارگران و معلمان و زنان و جوانان و زحمتکشان شهر و روستاهای کردستان به انها اجازه نخواهند داد که خود را بعنوان نماینده مردم معرفی کنند و رایشان را بخواهند. در اینجا هم باز انتخابات یک طرفه است. جمهوری اسلامی مشکلی با شرکت ناسیونالیستهای کرد در انتخابات ندارد هیچ، بلکه آن ها را تشویق هم کرده و می کند. اما شرکت کارگران و مردم زحمتکش همچون سراسر ایران در این جدال طبقاتی بدون آمادگی و بدون تشکل و  تحزب و بدون آزادیهای بی قید و شرط سیاسی غیرممکن است. غیرممکن است در چنین شرایطی نمایندگان واقعی طبقه کارگر و مردم زحمتکش بعنوان نماینده برخاسته از رای شوراها و و سندیکاها و مجامع عمومی کارگری و توده ای در انتخابات شرکت و به مجلس بروند. بورژوازی طبق برنامه خود نمایندگان طبقه خود را به مجلس می فرستد و به سینه انها آرم نماینده ملت کرد و کارگر و غیره می چسپاند و فراکسیون کردها و کارگرها و غیره درست می کند و چنین وانمود می کند که مجلس اش برخاسته از رای و انتخاب توده های کارگر و زحمتکش است. این پوچ است.  

در کردستان هم مثل سراسر ایران، کل مسایل جامعه ( اقتصاد، سیاست، انتخابات و غیره) در میان جناح های مختلف بورژوازی اعم از کرد و فارس و ترک و غیره، باقی می ماند. در هر گونه آرایش جدید آنها کل منافع بورژوازی قومی و غیر قومی سرجایش است و دست نخورده باقی می ماند. اگر بازنده ای وجود داشته باشد سیاهی لشکری است که پشت جناح های بورژوازی صف می بندند و صفهای رای دادن به آنها را تشکل می دهند. اگر این اتفاق بیفتد یک تراژدی ناشی از استیصال و تمکین مردم به دشمن است.  

پیام و جواب کارگران و مردم زحمتکش کردستان به احزاب ناسیونالیست کرد، به جبهه متحد کرد و همه کاندیداهای با نقاب مردمی و دلسوز و شعار صنعتی کردن کردستان و آباد سازی و غیره، این است که حق ندارند به نام کارگر و به نام معلم و زن و جوان و زحمتکشان کردستان حرف بزنند. آنها بروند متحدین و رای دهندگان خود را در میان طبقات دارا و بورژواها و خرده بورژواهای مرفه پیدا کند. برای آنها سخنرانی کنند و نوشابه و کیک پخش کنند. هیچ کارخانه و مدرسه و دانشگاه و محلات کارگر نشین و میادین شهرها جایی نیستند که کاندیداهای مجلس اسلامی در آنجا حضور پیدا کرده و مدعی نمایندگی منافع کارگران و معلمان و زنان و جوانان شوند. هر کجا این ها به خود جسارت دادند که خطاب به کارگران و زحمتکاشن بگویند باید چهار پایه را از زیر پایشان کشید. 

اپوزیسیون بازی و ضد رژیمی گری ناسیونالیسم کرد ولو با حفظ کلاشنکف بر دوش، یک توهم است. پوچ است. بخاطر منحرف کردن افکار عمومی و تظاهر به دفاع از منفعت مردم آنهم تحت نام کردایه تی است.

ابزار دخالت طبقه کارگر در سیاست و اقتصاد و انتخابات و غیره، شوراها و مجامع عمومی و سندیکاها و نمایندگی های سراسری کارگری است. بدون این هیچ خبری از رفاه و آزادی و امنیت نیست.  

طبقه کارگر و مردم زحمتکش در سراسر ایران صرفنظر از قومیت و ملیت و زبان و مذهب و فرهنگ و غیره، یک منفعت مشترک و واحد دارند. در آستانه انتخابات بورژوازی ایران به مثابه طبقه حاکمه ای که می خواهد تغییری در آرایش سیاسی خود بدهد، کل بورژوازی متحد شده است.  زمان آن است که طبقه کارگر هم به مثابه طبقه به میدان بیاید، پایه های تشکل و تحزب اش را بگذارد، وقتی بورژوازی از رفاه و آزادی و آزادی زن حرف می زند، با علم کامل به اینکه این یک شعار ریاکارانه و فریبکارانه ای بیش نیست، اما باید در مقابلش ایستاد و معنای آزادی واقعی را برایش تعریف کرد. 

آزادی شاه کلید رابطه کار و سرمایه و طبقه کارگر و سرمایه دار است. در فقدان آزادی به معنای واقعی طبقه، کارگر از اتحاد و تشکل و تحزبش محروم است. کارگری که متشکل و متحد و متحزب نیست امکان دخالت موثر در اقتصاد و سیاست و سرنوشت جامعه را ندارد. تنها با تحمیل آزادی بدون قید و شرط است که طبقه کارگر می تواند مطالبات فوری اش به کرسی بنشاند و در سرنوشت سیاسی خود و جامعه دخالت جدی و موثر و تعیین کننده داشته باشد.