جایگاه اسلحه و کاربرد آن در کردستان

"در حاشیه تحرکات نظامی حزب دمکرات کردستان ایران"

 

 

مظفر محمدی

 

در طول حیات جمهوری اسلامی اسلحه در کردستان حرف اول را زده است. جمهوری  اسلامی بدون لشکرکشی و تحمیل یک جنگ تمام عیار قادر به تصرف منطقه و استقرار در کردستان نبود. حزب دمکرات و متحدینش هم بدون اسلحه قادر به حفاظت از سنت و سیاست های  ناسیونالیسم و قوم گرایی و منافع بورژوازی کرد در کردستان نبوده و نیست. کمونیسم و کارگران در کردستان هم بدون اسلحه توان دفاع از ازادی و انسانیت و برابری نمی داشتند. بنا بر این اسلحه در هر کدام از این بخش ها و در دست هر طرف در خدمت اهداف و سیاست معین و تثبیت و تحکیم آن قرار داشته است. تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی در کردستان با زبان اسلحه با مردم حرف می زند و تا زمانی احزاب بورژوایی و ناسیونالیست کرد و قوم پرستان و سلفی گری مسلح اند، کارگران و کمونیست ها و زنان و جوانان ازادیخواه و برابری طلب بی نیاز از اسلحه و کاربرد آن در این توازن قوا نخواهند بود.

 با این مقدمه مشخصا سراغ آخرین تحولات در رابطه با کاربرد اسلحه در کردستان که اغاز دور جدید فعالیت نظامی حزب دمکرات کردستان ایران نامیده می شود، می رویم.

 

سنت، سیاست و اهداف ناسیونالیسم کرد

بورژوازی کرد شاخه ای از بورژوازی ایران و با منافع مشترک طبقاتی است. احزاب بورژوایی و ناسیونالیست کرد هم مدعی سهیم شدن در قدرت و ثروت بهر وسیله ممکن از مذاکره و سازش با جمهوری اسلامی و آمادگی برای شرکت در ارگانهای سرکوب و از جمله پارلمان تا فشار نظامی و غیره اند. احزاب ناسیونالیست در کردستان ضد طبقه کارگر، ضد کمونیسم و ضد انقلاب کارگری اند. مذهبی اند. مردسالار و ضد برابری زن و مردند. پرونده حزب دمکرات هر صفحه اش مهر علیه کارگران و زحمتکشان، حمایت از اربابان و زمینداران بزرگ، ترور فعالین کارگری، جنگ با کمونیست ها و ده ها خصوصیت دیگر ضد انسانی را بر خود دارد. این پرونده و عملکرد تاریخی حزب دمکرات کردستان ایران همواره و مدام باید جلو روی جامعه کردستان و بخصوص کارگران و زحمتکشان قرار گرفته شود.

این که جنبش ناسیونالیسم کرد در شکاف دولت ها به حیات خود ادامه داده است و در کردستان عراق هم به همین سیاق قدرت رسیده است باید به درجه زیادی به معرفه کارگران و زحمتکشان کردستان تبدیل شده باشد.  تشکیل دولت اقلیم کردستان بدون تحولات منطقه و حمایت امریکا و ناتو ممکن نبود. حزب دمکرات کردستان ایران هم زمانی به برنامه رژیم چینج امریکا و ناتو آویزان شد و اکنون ابزار و آلت دست عربستان و ترکیه و بخشی از دولت  اقلیم قرار گرفته است. این سیاست جدیدی نیست ادامه سیاست همیشگی این جنبش و احزابشان بوده و هست.

سیاستی که به عقب مانده ترین بخشهای جامعه و ناآگاهی و احساسات ناسیونالیستی و قوم پرستانه و مذهبی سنی گرایی و ... متکی است. احزاب ناسیونالیست کرد به توهم و ناآگاهی و عدم اتکا به خود توده های مردمی متکی است که فکر می کنند بدون حمایت و دخالت دولتهای منطقه و فشارها و تهدیدهای دول امپریالیستی کاری از پیش برده نمی شود. این ذهنیت را احزاب ناسیونالیست کرد و جنبش شان به مردم داده است. ما این را در تجریه مبارزه توده ای و مسلحانه خود در کردستان شاهد بودیم که از جانب این بخش ناآگاه و آلوده به سنت ناسیونالیستی و نگاه به بالا، از ما سوال می شد، از کجا حمایت می شوید؟ وقتی می گفتیم هیچ کجا، سر تکان می دادند و می گفتند این نشد. بدون حمایت دولت و کشوری از عهده جمهوری اسلامی بر نمی آیید. تنها حضور و اتوریته نظامی ما انها را متقاعد می کرد که هنوز قدرت هستیم. بدون قدرت نمایی نظامی در مقابل دشمن، حمایت مردم از ما قابل دوام نبود.

از طرف دیگرجمهوری اسلامی و نهادهای گسترده نظامی و اقتصادیش علاوه بر میلیتاریزه کردن کردستان می گفتند ما امدیم مدرسه و جاده و درمانگاه می سازیم و برق و آب لوله کشی و بعدا لوله کشی گاز به همه روستاها... و می گفتند احزاب و پیشمرگان مانع هستند... اما علیرغم تمایل واقعی مردم به رفرمی که جمهوری اسلامی وعده می داد و در روستاها به درجه زیادی عملی می کرد، بدلیل نفرت و بی اعتمادی به رژیم حمایت از ما تا زمانی که قدرت داشتیم، قطع نشده است.

اینکه کردستان تا همین حالایش هم مورد توجه بخش آگاه جامعه ایران بوده است، بدلیل همین نقش مبارزه میلیتانت و رادیکال و مبارزه جویانه کارگران و زحمتکشان بخصوص از جناح کمونیست ها و چپ در کردستان است.

 اسلحه و قدرت نظامی برای مردم کردستان از کارگر و غیر کارگریک سنت و داده ی غیر قابل صرفنظر و با مبارزه اجتماعی عجین شده است. هرجریانی چه از راست و چه از چپ بخواهد از موضع مصلح و مسالمت جویانه و لطیف و بدون خار اسلحه که نماد قدرت علیه دشمن است باجامعه کردستان حرف بزند، شانس هیچگونه پیروزی ندارد. این انتخاب ما نیست. این داده جامعه در هر توازن قوایی بین مردم و حکومت جمهوری اسلامی است. کنار نهادن این ابزار قدرت بهر بهانه ای از جمله توازن قوا یا هر توجیه دیگری حکم مرگ هر جریان سیاسی است که بخواهد در کردستان برای کسب قدرت مبارزه کند. این را بورژوازی کرد و احزابش کاملا می فهمند. اما در میان کارگران و زحمتکشان کردستان هنوز این درک، بصراحت وروشنی بورژوازی ناسیولیست کرد نیست.

بنا بر این، در مورد نقش اسلحه در کردستان جای هیچ حرف و بحثی نیست. اما این که چگونه از این ابزار استفاده می شود و در خدمت کدام استراتژی و سیاست و هدف است جای بحث فراوان است و کارگران و زحمتکشان کردستان باید با چشمان باز به این مساله نگاه کنند.

باید این واقعیت به آگاهی کارگران و زحمتکشان کردستان تبدیل شود که مبارزه مسلحانه در سنت پیشمرگایه تی و سرازیر شدن از کوه بر افتاده و شانس هیچگونه پیشروی ای ولو به نفع ناسیونالیسم کرد ندارد. اسلحه در سنت ناسیونالیسم کرد حتی دیگر ابزار فشار تاکتیکی بر جمهوری اسلامی برای کسب امتیاز هم نیست. بخصوص زمانی که این  ابزار در خدمت منافع این و آن دولت منطقه از جمله امروزعربستان و ترکیه که با جمهوری اسلامی دعوای قدرت منطقه ای دارند قرار گرفته باشد. بنا بر این هر گونه تحرک نظامی و مبارزه مسلحانه در سنت و سیاق ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران به مبارزه و تلاش مردم برای آزادی و رفاه نامربوط است.

ولی متاسفانه این هنوز به آگاهی بخش وسیعی از مردم کردستان ایران تبدیل نشده است. بخصوص تشکیل دولت اقلیم کردستان و زمزمه قدرت گیری محلی ناسیونالیست ها در سوریه و ترکیه هم به این توهم دامن زده است که با مبارزه مسلحانه به شیوه و سنت ناسیونالیسم کرد در منطقه، کسب پیروزی های مشابه برای ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران هم ممکن است. این توهم را ریاکاری ناسیونالیسم کرد به جامعه القا می کند. در حالی که خود احزاب ناسیونالیست و مسلح  کردستان ایران بطور عیان و بی برو برگردی می فهمند که این نوع مبارزه مسلحانه نه برای کسب پیروزی و دستاوردی برای مردم کردستان بلکه بعنوان برگه ای در تخاصمات بین دولتهای منطقه و جمهوری اسلامی برای کسب امتیاز و امکانات مالی و تبلیغاتی و  ابزار بقا بکار گرفته می شود.

متاسفانه بخش وسیعی از مردم کردستان ایران بخصوص از سر ناآگاهی فراموش می کنند که تشکیل دولت اقلیم بدون حمله امریکا و ایجاد سناریوی سیاه در عراق و به قیمت تخریب جامعه چه بلحاظ اقتصادی و چه انسانی ممکن نبود. حاکمیت بورژوازی ناسیونالیست کرد در کردستان عراق و دولت اقلیم محصول و نتیجه جنایت بزرگ دولت امریکا و متحدینش علیه مردم عراق است. این هم واقعیتی است که باید مدام پیش چشم کارگران و زحمتکشان در کردستان ایران قرار داده شود.

از این منظر سیاسی و انسانی اگر نگاه کنیم ولو با هر گونه تعلق و سمپاتی و امید مردم به قدرت نظامی و نقش اسلحه در کردستان، مبارزه مسلحانه احزاب ناسیونالیست در کردستان ایران شایسته هیچگونه حمایتی نیست. سنت و سیاست مبارزه مسلحانه  ناسیونالیست ها بخصوص در شرایط امروز منطقه، ابزار مانورهای ماجراجویانه درخدمت اهداف کثیف و سیاستهای مخرب دولتهای بورژوایی در تخاصمات  بر سر هژمونی و برتری سیاسی و اقتصادی شان د ر منطقه است. ابزار تخریب مبارزه کارگران و زحمتکشان و مانع و مزاحم نقش اسلحه بعنوان ابزار قدرت دفاع از خود مردم است. 

در شرایط کنونی دورجدید فعالیت نظامی حدکا در کردستان ایران مشوق و محرک تجدید حیات و تشدید قوم گرایی در گوشه و کنار ایران هم هست. زمینه های تحرکات ناسیونالیستی، قوم پرستانه و سنی گری و سلفی گری هم اکنون در کردستان و بلوچستان و در میان شیوخ خوزستان و به تحریک دولتهای مرتجع منطقه از جمله عربستان سعودی وجود دارد.

 مبارزه مسلحانه ی جنبش و جریانات ناسیونالیستی کرد در کردستان ایران تاریخا و تا امروز، هیچ عنصر آزادیخواهی و انساندوستی و برابری طلبی در خود نداشته و نخواهد داشت. این ابزار در هر شرایطی چه در گذشته و چه حال و آینده در خدمت منافع کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان خواهان آزادی و برابری و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نبوده و نخواهد بود.

 

نقد سلاح

نقد سلاح در کردستان مانند هر نقد دیگری سیاسی و طبقاتی است. اسلحه در دست بورژوازی و ناسیونالیسم در کردستان صرفنظر از اینکه در چه زمان و مکانی آن را بکار می برد، در خدمت منافع طبقاتی بورژوازی و طبقات دارا است.

بحث بر سر نقش اسلحه بعنوان ابزاری در خدمت ناسیونالیسم و قوم پرستی و سلفی گری و بدتر در خدمت اهداف  امپریالیسم و دول مرتجع منطقه ازجمله شیوخ عربستان و دولت فاشیستی ترکیه و رییس اقلیم کردستان است. بحث بر سر نقش اسلحه در ایجاد سناریوی سیاه شبیه عراق و سوریه و لیبی و یمن در ایران است.

 کاربرد اسلحه برای احزاب بورژوایی و ناسیونالیست از جمله حزب دمکرات کردستان ایران ربطی به مساله ستم ملی و یا تلاش برای رفع آن ندارد. چرا که این ستم شامل بورژوازی کرد نه به لحاظ سیاسی و نه اقتصادی، نمیشود. بورژوازی کرد در بورژوازی سراسری ادغام شده است. نمایندگانش را با لباس کردی در پارلمان دارد و زبان کردی در دانشگاه ها و مدارس تدریس می شود... سرمایه بورژواهای کرد از مهاباد و سنندج تا تهران و دوبی و چین در تحرک و سوداندوزی است. پرده ریاکاری عوامفریبانه ی احزاب ناسیونالیست در کردستان را اگر کنار بزنیم، چیزی جز استفاده از اسلحه بعنوان ابزاری برای کسب امتیاز از حکومت مرکزی و شریک شدن در قدرت و ثروت نیست. شعار علیه تبعیض و ستم ملی نه مبارزه واقعی برای رفع تبعیض و عدالتخواهی بلکه وسیله ای برای فریب و بسیج توده های ناآگاه به صفوف خود است.

 این کار را هر بخش ناسیونالیست کرد با سیاست معین خودش انجام می دهد. جناحی از حزب دمکرات کردستان به رهبری خالد عزیزی مذاکره و تسلیم را در خدمت این منفعت بورژوازی کرد درست و مفید می داند و جناح دیگر حزب دمکرات به رهبری مصطفی هجری فشار و مانور نظامی را انتخاب کرده است. سیاستی  که در اساس خواست بورژوازی کرد و طبقه متوسطه در کردستان هم نیست. انتگره شدن بورژوازی کرد در بورژوازی سراسری ایران و اخیرا امضای 450 نفر از روشنفکران و سیاستمداران بورژوازی کرد علیه تحرکات نظامی حدکا ...، همه این را نشان می دهد که استراتژی و سیاست جناح مصطفی هجری حتی از خواست و منافع پایه طبقاتی و اجتماعی خود فاصله گرفته و منزوی است. نشان می دهد که طبقه متوسط و بورژوازی کرد حساب و مسیرش را از احزاب میلیتانت ناسیونالیسم کرد جدا کرده  است و این احزاب دیگر منافع آن ها را نمایندگی نمی کنند. حدکا با علم به این وضعیت که دیگر نمی تواند به پایه اجتماعی اش اتکا کند، سراغ دول مرتجع منطقه را گرفته است.  انزوای حدکا و استیصال این جریان همانند دیگر احزاب قوم پرست و مذهبی چون زحمتکشان و پژاک و سلفی ها آن ها را به الت دست و ابزار سیاستهای دول مرتجع منطقه تبدیل کرده است. برای مصطفی هجری دلارهای عربستان و ترکیه و ظاهر شدنش در تلویزیون پارتی با ده ها میکروفون و گاردهای مسلح  پشت سرش اولویت و ارجحیت پیدا کرده و جانشین انزوا و بریدن این جریان از پایگاه اجتماعی و طبقاتیش شده است.

 در نتیجه جنگ و صلح جنبش ناسیونالیسم کرد و احزاب و شخصیتهایش مطلقا ربطی به منافع کارگران و زحمتکشان کردستان و ازادی و رفاه جامعه و عدالتخواهی وحتی ربطی به  مساله تبعیض و ستم ملی ندارد. جنگ جناح دمکرات هجری و صلح و تسلیم جناح دمکرات خالد عزیزی هر دو از یک سیاست و استراتژی پیروی می کند و به یک اندازه مضر و خطرناک و علیه منافع زحمتکشان کردستان است.

 جواب ما به جامعه در رابطه با دوره جدید مبارزه مسلحانه حدکا علیه جمهوری اسلامی ولو تداوم داشته باشد یا نه که به نظر من به دلایل مختلف از جمله توازن قوای بین مردم و جمهوری اسلامی و توازن قوای منطقه ای رژیم، تداوم نخواهد داشت، این است که ، نه از زاویه منفعت حزبی و رقابت با حدکا یا هر جریان ناسیونالیست و قوم پرست دیگر، بلکه از زاویه منفعت طبقاتی و منفعت آزادی و برابری و حرمت انسان و برابری زن و مرد و امنیت جامعه...، جمع شدن اسلحه و پول دول منطقه در دست بورژوازی ناسیونالیست کرد مضر و خطرناک است. باید توده های کارگر و زحمتکش را به خطرات و مضرات آن آگاه کنیم. این سلاح برای کسب ازادی و رفاه مردم نیست. جنگ جناح های مختلف بورژوازی و دولتها و احزابشان بر سر تقسیم قدرت و ثروت است. بر سر کسب هژمونی و کسب قدرت برای سود اندوزی سرمایه و منفعت طبقاتی است

 زمانی حدکا  جزو نیروهای سناریوی سفید بحساب می آمد. اما امروز چنین نیست. در دوره های اخیر حدکا ی مسلح، نقش ابزار و الت دست سیاست رژیم چینج امریکایی، آلت دست دول منطقه از جمله ترکیه و عربستان و حزب بارزانی در کردستان عراق را بازی کرده است. این حدکا را به نیرویی سناریوی سیاهی و درخدمت منافع دولتهای منطقه تبدیل کرده است.

اگر حدکا نیروی مستقل و به اتکا به خود، برای ازادی و رفع تبعیض در مقابل جمهوری اسلامی قرار می گرفت و در این مسیر به ماجراجویی نظامی و جنگ زودرس دست می زد. ما موظف بودیم این حزب را از این کار باز داریم. اما در حال حاضر چنین نیست واستراتژی پایداری براین تحرکات ناظر است که این احزاب و سلاح شان را به آلت و ابزار سیاستهای دول مرتجع منطقه در خدمت اهداف و رقابتهایشان تبدیل کرده است. استراتژی ای که با کسب ازادی و رفاه برای مردم کردستان مطلقا سنخیت ندارد و بشدت با آن متناقض و در تضاد آشکار است.

ما در دورانی با علم به اینکه حدکا یک حزب بورژوایی و ناسیونالیست دشمن کارگران و کمونیسم است و توهمی به آن نداشتیم، با علم به اینکه جنگ حدکا و جمهوری اسلامی بر سر تقسیم قدرت و ثروت است...، با وجود اینها، ما جنگ این دو جناح بورژوازی را با یک چشم نگاه نکردیم. ما علیه این دو جناح همزمان وارد جنگ نشدیم. حتی زمانی که حدکا جنگی را به ما تحمیل کرد، یک طرفه آتش بس کردیم. حاضر بودیم وارد مذاکره بشویم و موازینی برای روابط خود با این حزب بورژوایی تعیین کردیم. الان اوضاع فرق کرده است.

 به فرض اغاز دور جدید فعالیت نظامی حتی در سطح ابراز وجود مسلحانه در کردستان مناسبات ما و مردم با حدکا و کل ناسیونالیسم کرد و قوم پرستان و غیره مثل سابق نخواهد بود. فضای کردستان با حضور جریانات قوم پرست و فدرالیست و سنی گری و سلفی و ناسیونالیستهای چون حدکا که ان هم نقش سناریوی سیاه را بازی می کند، تغییر کرده است. اگر کمونیست ها و کارگران و زحمتکشان، جوانان ازادیخواه و زنان برابری طلب به این شرایط جدید واقف و آگاه نباشند و نتوانند از همین حالا در مقابل این طیف وسیع وموج نیروهای مخرب سد و صف ببندند، سناریو و سرنوشت مهلکی را باید انتظار کشید. نباید یک ذره توهم یا شک داشت که  حدکا وجناح هایش و احزاب قوم پرست و فدرالیست و سلفی یک ذره به کمونیست ها و کارگران وجوانان آزادیخواه و زنان برابری طلب رحم نخواهند کرد.

تنها ضامن اینکه شاید بتوان بخشی از انها از جمله حدکا را به موازینی متقاعد کرد و از نقش سناریوی سیاهی شان کاست، همزمان با آگاهگری و سازماندهی کمونیستی و توده ای و سازماندهی اعتراضات اجتماعی، تبدیل شدن به قدرتی است که شاخه نظامی حزب ما و توده های مسلح در گارد آزادی سازمان یافته باشد.

 

راه های اعمال اراده ی کارگران و زحمتکشان و قدرت دفاع از خود

نقد سلاح از زاویه منفعت طبقاتی در کردستان کار همیشگی ما است. اما وظیفه ما فقط نقد و آگاهگری صرف نیست. یک وظیفه مهم دیگر کمونیسم و کارگران و مردم زحمتکش در کردستان قبول این واقعیت است که، نقش اسلحه بعنوان ابزار قدرت دفاع از خود مردم، صد چندان اهمیت و ضرورت پیدا کرده است. کارگران و مردم زحمتکش کردستان از زن و مرد و جوان نمی توانند به نقش اسلحه در خدمت دفاع از امنیت و حرمت انسانی و ازادی و برابری زن و مرد و علیه ارتجاع مذهبی و تهدیدات و ارعاب دولتی و دستجات مذهبی و قوم پرست ... بی توجه باشند. هر گونه تساهل و سر خود را پایین انداختن و توهم به این که  این ها به کم ترین اصول و موازین انسانی و متمدن پایبند باشند، خودکشی سیاسی است. مردم آگاه کردستان نباید حتی یک روز ابزارهای قدرت و از جمله اسلحه بعنوان ابزار قدرت دفاع از خود را فراموش کنند. سازماندهی گارد آزادی بعنوان ابزار قدرت دفاع از خود، در کنار مبارزه سیاسی و اجتماعی و مدنی، اتحاد و تشکل برای کارگران و زحمتکشان کردستان از زن و مرد و جوان حیاتی و سرنوشت ساز است.

باید جوانان کردستان و بخصوص کارگران و زحمتکشان را از توهم به مبارزه مسلحانه و نقش اسلحه در دست ناسیونالیسم کرد واتکا و امید به آن برحذر داشت. باید نقش اسلحه در کردستان را نه بعنوان ابزار فشار و تهدید بی پایه در ضدیت با رژیم و درخدمت اهداف دول مرتجع منطقه در رقابت باجمهوری اسلامی، بلکه بعنوان ابزار قدرت دفاع از خود مردم، به آگاهی و معرفه مردم کردستان تبدیل کرد و در عمل به سازماندهی آن پرداخت. این ابزار، گارد آزادی و کنترل محلات از همین حالا است.

تا زمانی که جمهوری اسلامی با زبان اسلحه و میلیتاریسم و تهدید و ارعاب با مردم حرف می زند، تا زمانی که جامعه از جانب ناسیونالیست ها و قوم پرستان و سنی گرایی سلفی و ارتجاع مذهبی تهدید می شود، کارگران و مردم کردستان از زن و مرد و جوان به سازماندهی گارد آزادی و داشتن سلاح بعنوان قدرت دفاع از خود در مقابل آنها نیازمندند.

کمونیسم در کردستان و در جنگلی از دستجات ناسیونالیست و قوم پرست و سلفی و باندهای سیاه جمهوری اسلامی، نمی تواند غیر مسلح باشد. کمونیسم غیر مسلح دندانش کشیده شده و قربانی بی دست و پا است.  گارد آزادی، حزب مسلح، ابراز وجود قدرتمند نظامی، حضور کمونیست ها در میان مردم  که به دلیل دشمنان تا دندان مسلح، نمی تواند مسلح نباشد، ابزارهای بی برو برگرد کمونیسم و کارگران در کردستان هستند.

ما در مقابل دعوت ناسیونالیست ها و قوم پرستان برای پیوستن جوانان به نیروی نظامی شان، در مقابل فریب سلفی ها و ارتجاع  و درمقابل مسلح کردن بخشی از ناآگاه ترین مردمان بخصوص در روستاها از جانب سپاه و بسیج جمهوری اسلامی، کارگران و زحمتکشان و جوانان مبارز را به سازماندهی گارد آزادی در محل کار و زیست خود در شهر و روستاها فرا می خوانیم. گارد ازادی در کردستان مسلح است. اما سازمانیابی وسیع جوانان محلات شهرها در شبکه های گارد یا هر نام دیگری که گارد را تداعی کند و الزاما مسلح نیست، می تواند فضای محلات را به نفع ازادی و انسانیت و حرمت انسان و برابری زن و مرد، تغییر داده و عرصه را بر ارتجاع و تحرکات قوم پرستانه و سلفی گری و مزدوران جمهوری اسلامی تنگ کند.

ما منتظر تغییر خودبخودی توازن قوا نیستیم. کمونیست ها، حکمتیست ها ضمن تلاش برای سازمانیابی مبارزه متحد کارگران و مردم زحمتکش و زنان و جوان برای ازادی ورفاه و امنیت،  وظیفه ی سازماندهی گارد آزادی، شبکه های جوانان گارد و کنترل محلات شهرها در کردستان را در سال های اخیر بر عهده داشته و در پیشبرد آن بعنوان بخشی از اولویت های خود، تلاش به عمل آورده اند. این سیاست و را ه حلی است که اراده ی توده های زحمتکش برای دخالت مستقیم و مستقل در سرنوشت خویش را به آن ها بر می گرداند و قدرت دفاع ا زخود را به کارگران وزحمتکشان می دهد.

نهایتا جمهوری اسلامی با یک قیام مسلحانه ی کارگران و زحمتکشان از پا در می آید. در قیام و انقلاب آتی کارگران و زحمتکشان، جمهوری اسلامی مانند رژیم شاه از هم نمی پاشد. دستجات مسلح مزدور و مرتجع در خدمت این رژیم تا پای جان خواهند جنگید. مردم کردستان و حتی بخشهای دیگری از ایران مانند بلوچستان و خوزستان که بدرجه بیشتری آلوده به سنت و سیاست قوم پرستی و ناسیونالیسم اند، باید بی برو برگرد متوجه باشند که در آن زمان هم لوله تفنگ ناسیونالیست ها و قوم پرستان و مزدوران دول منطقه، به طرف کارگران و زحمتکشان انقلابی و کمونیست ها و در خدمت حفظ نظام سرمایه داری و بردگی مزدی و تبعیض جنسی و سرکوب ازادی و برابری، بر می گردد.

 

 تیر ماه ۹۵- ژوئیه ۲۰۱٦