"آموزش زبان مادری"

یا آموزش به زبان مادری

 

 

مظفر محمدی

 

آرمان بورژوازی ناسیونالیست کرد متزلزل شده است!

ناسیونالیست های کرد، در رابطه با جمهوری اسلامی اکنون دو بخش راضی و ناراضی از رژیم را تشکیل داده اند. یک بخش که اساسا در اپوزیسیون اند، گلگی دارند که دولت امید و اعتدال روحانی، آموزش به زبان کردی را برسمیت نشناخته است. این ها می گویند دولت روحانی با مطرح کردن آموزش زبان کردی در مدارس و دانشگاه ها به جای آموزش به زبان کردی  به آنها کلک می زند. از طرف دیگر، نماینده بخش راضی ناسیونالیسم کرد،  محمد قسیم عثمانی نماینده اهل سنت بخاطر تقسیم عادلانه قدرت و ثروت و امکان فرصت برابر برای اقوام و ادیان و مذاهب، از نظام جمهوری اسلامی تشکر کرده است. او از نمایندگان مجلس دوره جدید از کردستان است که به هیات رییسه مجلس راه یافته و با لباس کردی در مجلس شورای اسلامی ظاهر شده و از تحقق آرمان های ناسیونالیسم کرد به وجد آمده است.

بخش ناراضی ناسیونالیسم کرد، نگران این است که  جمهوری اسلامی و دولت روحانی با کارهایی که انجام داده و می دهند دارند زیر پای کردایه تیشان را خالی می کنند. مگر نه این است که محمد قسیم  بعنوان نماینده راستین کرد با لباس مقدس کردی در مجلس اسلامی حاضر شده و هویت کردایه تی را نمایندگی می کند! وقتی جمهوری اسلامی با نمایندگان محترم اهل سنت و ناسیونالیسم کرد و زبان کردی و لباس و فرهنگ کردی مشکلی ندارد، معلوم است دیگر چیزی برای ناسیونالیسم کرد باقی نمی ماند.

با نگاهی به شبکه های رادیو و تلویزیون کردستان جمهوری اسلامی، خیلی ها معتقدند که نیازهای فرهنگی شان برآورده شده است. شعرا و ادبا و استادان دانشگاه کرد زبان به اشاعه فرهنگ و زبان و ادبیات کردی می پردازند و از زبان کردی مشترک حرف می زنند. این شبکه ی دولتی با اشعار و موسیقی کردی و تقدیس فرهنگ روستایی و عقبمانده و پخش برنامه های هنری و فرهنگی، میلیون ها نفر شنونده و بیننده را بخود جذب کرده است. چیزی که تلویزیون های احزاب ناسیونالیست به گرد پایش نمی رسند. از نظر شبکه تبلیغات کردی رژیم، "زن کرد شیر مرد است." به قول یک بیننده و شنونده رادیو و تلویزیون کردستان جمهوری اسلامی، فقط سرود " ای رقیب" مانده که پخش شود. این دستگاه تبلیغاتی هیچ  کم و کسری کردایه تی ندارد!"

بعلاوه، بورژوازی کرد در مساله اقتصاد و سرمایه گذاری و استثمار نیروی کار ارزان با جمهوری اسلامی مشکلی ندارد.

تنها چیز باقی مانده برای ناسیونالیست های کرد اپوزیسیون جمهوری اسلامی، اجازه حضور در کنار رژیم و رفع ممنوعیت فعالیت شان است. این ارزوی دیرینه ای است که در خواست خودمختاری برای آنها برآورده نشده است. ناسیونالیستها خواهان دخالت در اداره و مدیریت جامعه هستند. آنها می گویند فارس ها و شیعه ها همه مراکز تصمیم گیری و مدیریت را قبضه کرده اند. یعنی اگر بجای علی رضا قروه ای، کرد و شیعه، خالد عزیزی سقزی کرد و سنی قرار بگیرد. این آرزوی دیرینه هم جامه عمل می پوشد. باید پرسید، آخر این همه جنگ و جدال و مذاکره مخفی و علنی برای همین؟!

اما بیایید فرض کنیم که، به قول ناسیونالیست های ناراضی کرد،  ستم فرهنگی و مذهبی هست. آموزش به زبان مادری نیست. لباس و اداب و رسوم کردی تحقیر می شود و کردها در اداره و مدیریت جامعه دخالت داده نمی شوند...

 گیریم همه این ها درست. اما آیا واقعا جدال کارگران و زحمتکشان کردستان با جمهوری اسلامی بر سر اینها است؟ مشکل فرزندان کارگران این است که در مدرسه به زبان کردی درس نمی خوانند؟ مشکل کارگران و زحمتکشان با جمهوری اسلامی این است که لباس و فرهنگ و اخلاقیات کردایه تی  تقدیس نمی شود؟ مشکل این است که استانداران و فرمانداران و مدیران ادارات دولتی از میان کارگران انتخاب نمی شود...؟ مگر در تهران یا اصفهان و تبریز مدیران  و روسا از کارگران تشکیل شده اند؟ 

ستم ملی در کردستان تاریخا وجود داشته است. اما این ستم نه بر سرممنوعیت زبان مادری و فرهنگ و مذهب و لباس و آداب و رسوم مردم کردستان، بلکه اساسا بر سر قبضه قدرت و حفظ حاکمیت و استثمار کارگران و مردم زحمتکش است.

شعار تمامیت ارضی بورژوازی حاکم بر ایران چه در زمان حاکمیت پهلوی و چه در جمهوری اسلامی، تنها و تنها بخاطر حفظ حاکمیت و قدرت و استثمار بر تمامی کشور با مرزی که دور آن کشیده شده و ایران نام گرفته، است.

 در مقابل این وضعیت، بورژوازی کرد که در قدرت و حاکمیت شرکت داده نشده و یا کم شریک شده،  ناسیونالیسم و ملی گرایی را بعنوان ابزاری برای دامن زدن و اشاعه ی احساسات قومی و ملی در خدمت جبران عقبماندگی و به بازی گرفته نشدنش قرار داده است. تا از این نمد کلاهی برای خود بدوزد. بر متن این شرایط، جنبش های ناسیونالیستی از دوره های پیشین دوران قاضی محمد و تا کنون بوجود آمده و احزاب ناسیونالیست کرد شکل گرفته اند.

تا زمانی که ناسیونالیسم و قومگرایی پا به میدان نگذاشته است، ایران کشوری است تحت حاکمیت بورژوازی و در حوزه و قلمرو اقتصادی و سیاسی و جغرافیایی معین. زمانی که در انقلاب مشروطیت،  باقر خان و ستارخان از آذربایجان به تهران حمله کردند، هیچکس نگفت ترک ها آمدند. انقلاب مشروطیت رنگ این و آن ملت و قوم و طایفه نداشت. در دوره انقلاب 57 هم مردم کردستان بعنوان جزئی از کل ایران، در این انقلاب شرکت کردند. خواستهای انقلاب سراسری و برای آزادی و برابری بود.

زمانی که جمهوری اسلامی به سازماندهی حاکمیت بورژوازی پرداخت، بورژوازی کرد و احزاب آن تلاش کردند در این امر شریک شده و گوشه لحاف قدرت را بگیرند. کارگران و مردم زحمتکش هم جز به خواست های آزادی و رفاه که خواستهای انقلاب بهمن بود به چیز دیگری فکر نمی کردند و مدت زمان معینی دفاع از انقلاب و مطالباتش، سنگر مقاومت مردم کردستان در برابر دیکتاتوری جدید حاکم شد.

زمانی مساله ملی و ملت حداقل سر زبان می افتد و به جلو صحنه رانده می شود که بورژوازی کرد برای سهیم شدن در قدرت پرچم  ناسیونالیسم و ملی گرایی را بعنوان ابزار فشاری بر بورژوازی حاکم بر می افرازد. ابزاری که تا هم اکنون هم دست بورژوازی کرد است و نانش را می خورد.   

با شکست انقلاب، بورژوازی کرد به سنگر ناسیونالیسم و ملی گرایی خزید و تنها راه سهیم شدن در قدرت را ایستادن در این سنگر دانست... خودمختاری و متعاقبا فدرالیسم شعار ارتجاع بورژوایی و ناسیونالیست کرد شد.

در مقابل، جناح چپ هم با شعار حق تعیین سرنوشت برای مردم کردستان در مقابل حملات بورژوازی حاکم و جمهوری اسلامی ایستاد...

تا کنون بیش از سه دهه از این تحولات می گذرد. ناسیونالیست ها کماکان در سنگرناسیونالیسم و ملی گرایی و قوم پرستی و خودمختاری و فدرالیسم ارتجاعی ایستاده ولو یک قدم جلو نرفته اند، اما حداقل کاری که کرده اند، بخشی از مردم کردستان را در انتظار اینکه بالاخره یک روز "کردها" به حق خود می رسند نگه داشته اند. و این حق چیزی نیست جز اینکه بورژوازی کرد و احزاب شان در قدرت و ثروت سهیم شوند. قدرت و ثروتی که اگر بدست آورند، ربطی به منافع کارگران و مردم زحمتکش کردستان ندارد. همانطوریکه حاکمیت بورژوازی ناسیونالیست کرد در کردستان عراق ولو با گرفتن تمام قدرت و ثروت در کردستان چیزی نصیب زحمتکشان این دیار "اقلیم" نکرده است. اقلیمی که در آن از ستم ملی خبری نیست، اما ستم طبقاتی و قبضه قدرت و ثروت توسط بورژوازی بطور کامل برقرار شده است.

این درس و تجربه است که به کارگران و مردم زحمتکش کردستان ایران می گوید، سنگر ناسیونالیسم و ملی گرایی و قوم پرستی و خودمختاری طلبی و فدرالیسم را به بورژوازی کرد بسپارد و راه جداگانه خود را برود.

 

این راه کدام است؟

1- ستم ملی به یمن شوینیسم بورژوازی فارس و ناسیونالیسم بورژوازی کرد بعنوان مانعی بر سر وحدت طبقاتی کارگران در سراسر ایران و ایجاد تفرقه و تقسیم زحمتکشان به اقوام و ملیت ها و مذاهب و غیره عمل می کند. رفع این ستم برای بورژوازی کرد، آموزش به زبان مادری، اشاعه فرهنگ و اخلاقیات ناسیونالیستی و قوم پرستانه با برقراری خودمختاری و شریک شدن سرمایه داران و احزابشان در اداره سیاسی و پلیسی جامعه کردستان است. تقسیم ایران به مناطق فدرال وایجاد زمینه های جنگ قومی شعار بخش دیگر بورژوازی ناسیونالیست و قوم پرست کرد است. برای کارگران و مردم زحمتکش کردستان، راه رفع ستم ملی با رفراندوم و انتخاب بین جدا شدن و یا ماندن در چهارچوب ایران است. شکی نیست منفعت کارگران و زحمتکشان کردستان در اتحاد طبقاتی با کل طبقه کارگرایران است. کارگران در کردستان بدون پشتوانه عظیم طبقاتی کل طبقه کارگر، از قدرت لازم برای پیروزی بر سرمایه داران و بورژوازی کرد و احزاب مسلح شان برخوردار نخواهند بود. 

2- در شرایط کنونی مساله آزادی و رفاه و امنیت موضوع حیاتی جامعه ایران صرفنظر از قومیت و ملیت و زبان و فرهنگ و مذهب و غیره است. هر گونه پیشروی و پیروزی در این امر بدوا به اتحاد و هماهنگی و همبستگی مبارزاتی کل کارگران و زحمتکشان در سراسر ایران، بستگی دارد. در این جا است که راه  جنبشهای طبقاتی و اجتماعی بر سر آزادی و رفاه و امنیت، با بورژوازی و ناسیونالیسم در هر رنگ و لباس جدا می شود.   

3- مشغول کردن ذهن بخشهایی از مردم کردستان به مسایلی چون تقدیس ملیت و قومیت و زبان و فرهنگ و اخلاقیات ناسیونالیستی و قوم پرستانه و سنی گری که ضدیت با کارگران و ضد زن بودن در بطن آن خفته است، باید مذموم و زشت و ارتجاعی  تلقی شده و هویت انسانی و برابری طلبانه و ازادیخواهانه و برابری زن و مرد جایگزین آن شود. کارگران و زحمتکشان جامعه مطلقا نفعی در هویت های ملی و مذهبی و قومی نداشته و ندارند.

 

 تیر ماه ۹۵ (ژوئن ۲۰۱٦)