نگاهی به لیبی امروز!

"سرنوشتی که محتوم نبود"

 

 

دانا فرزین

 

لیبی در قاره افریقا و دارای 6 میلیون جمعیت است. مردم لیبی بین ملیت ها و اقوام و ادیان مختلف و گروه های قومی، عرب زبان، بربر، یونانی، ایتالیایی، ترک ، هند و پاکستانی تقسیم شده است. زبان های اصلی کشورعربی و انگلیسی است. مهم ترین منابع مالی لیبی نفت و گاز است. منابع رسمی می گویند که درآمد سالانه بیشتر از 40 میلیارد دلار و درآمد سرانه هم بالغ بر 6000 دلار در زمان حاکمیت معمر قذافی بود ه است. در حال حاضر میزان بیکاری بیش از 30 درصد نیروی کار است.

همزمان با انقلابات معروف به بهار عربی، در لیبی هم اعتراضات مردمی شروع شد. اعتراضاتی که با سرکوب مواجه گشت. در این زمان با صدور قطعنامه ای از سازمان ملل پرواز هواپیماهای جنگی دولت قذافی بر فراز سوریه ممنوع شد و دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه اجرای این دستور را برعهده گرفتند. همزمان چند کشور دیگر اروپایی و عربی هم از این فرمان حمایت کردند و علیه دولت قذافی با امریکا هم پیمان شدند.

دولت امریکا و متحدین اروپاییش تحت لوای حمایت از مردم لیبی، وارد کارزار شدند که بر اثر بمباران های مداومشان، تعداد کشته شدگان مردم عادی چند برابر شد و کل زیربنای اقتصادی مملکت ویران گردید. سرانجام دولت قذافی سقوط کرد و شخص او بطور فجیعی به قتل رسید.

سازمان ملل بسرعت حمایت خود را از شورشیان به قدرت رسیده لیبی اعلام کرد و از کشورهای دیگر خواست حاکمیت جدید را برسمیت بشناسند. در مدت یک هفته اکثر کشورهای عضو سازمان ملل از اتحادیه اروپا تا کشورهای عربی و افریقا رهبری جدید لیبی را به رسمیت شناختند و اعلام کردند که لیبی از این ببعد کشوری امن خواهد شد که امکان تامین رفاهیات اقتصادی بیشتر و ازادیهای سیاسی که از آن محروم بودند را فراهم خواهد کرد. اما بر خلاف این تصور و ادعا، از همان آغاز معلوم بود که با وجود جریانات قومی ومذهبی و میلیشیای مسلح شان تحت حمایت دول غربی و امریکا، لیبی در خاک و خون یک جنگ داخلی بین گروه های مختلف بر سر قدرت و ثروت این کشور، در خواهد غلطید.

با یک نگاه به اوضاع کنونی لیبی بعد از قذافی می بینیم که گروه های میلیشیایی و نظامی قومی و مذهبی مانند لاشخورهایی بر سر لاشه ی تکه پاره شده لیبی و بر سر تقسیم قدرت و ثروت با هم در جنگ و جدال دایمی اند و سناریوی سیاه و جنگ داخلی را بر مردم تحمیل کرده اند. نیروهای کنونی ترکیبی از روسای  اقوام و مذاهب هستند که درمیان آن ها، جبهه متحد میهنی به رهبری یک رییس عشیره به نام محمود جبرییل و جنبش اسلامی لیبی که بخشی از جنبش اخوان المسلمین و از برادران حزب عدالت مصر و حزب نهضت تونس شمرده می شود بهمراه چندین فرقه و گروه قومی و مذهبی و میلیشیایی دیگر هر کدام مدعی سهم خواهی از قدرت و ثروت لیبی هستند.

در زمان حاکمیت قذافی نیروهای اپوزیسیون خارج کشور هم تشکیلاتی به نام جبهه ملی برای آزادی لیبی تشکیل داده بودند که با همپیمانان خود به ریاست شخصی به نام محمد مقری کنگره ملی لیبی را بوجود آوردند. با سرنگونی قذافی این جبهه و دیگر بخش های اپوزسیون به لیبی برگشتند. بهنگام جنگ علیه قذافی و با از هم پاشیدن ارتش لیبی، حدود 30هزار نیروی مسلح بوجود آمد. این نیرو بهمراه میلیشیای جریانات قومی و مذهبی دیگر، اکنون بعد از 5 سال بالغ بر 250 هزار مسلح شده است. رهبران این نیروها درتوافقی ضمنی و با تقسیم قدرت و ثروت در لیبی یک حاکمیت پوشالی قومی و مذهبی شبیه حکومت عراق بوجود آورده  اند. سران تشکیل دهنده این حاکمیت کل درآمد نفت و گاز لیبی را تصرف و بخشا به مخارج میلیشیای خود می رسانند. همانطوریکه در عراق هم همین سناریو به اجرا در آمده است. برای مثال مخارج حدود دو میلیون سرباز ارتش عراق و میلیشیای سازمانهای اسلامی و شیعی و سنی و کرد از درآمد نفت این کشور تامین می شود.

نیروهای میلیشیای مسلح وابسته به جریانات قومی ومذهبی در لیبی عبارتند از:

1-      اسلامی ها: سازمان طرفداران شریعت، تیپ های شهدای 17 ی شوبات، سپر لیبی، تیپ های قلقالی و صاعقه، نیروهای مسلح داعش..

2-      نیروهای طرفدار حکومت اکثرا بخشی از ارتش سابق لیبی دوران قذافی اند.

3-      نیروی کرامت به فرماندهی سرهنگ خلیفه عنتر که از فرماندهان سابق ارتش قذافی است و پس از آنکه بخش زیادی از افسران ارتش عراق از جانب میلیشیای جدید کشته شدند، تشکیل شده است.

اکنون لیبی عملا به چند بخش تحت تسلط نیروهای قومی و مذهبی میلیشیایی داخلی و حامیان خارجی شان تقسیم شده است.  توافق ضمنی این نیروهای سناریوی سیاهی در چیزی به نام حکومت لیبی صرفا برای تقسیم قدرت و ثروت میان خود است. کاری که مدام بر سر کم و کیف آن در جدال و گاها جنگ با هم قرار دارند.

به این وضعیت باید دخالت و اهداف دول امریکا و اروپایی و بعضی دولتهای عربی را اضافه کرد که هر کدام با اتکا به نیروی طرفدار و یا مزدور خود در پی تامین منافع اقتصادی و سیاسی خویش اند.

در حال حاضر هیچ امیدی به ایجاد یک حاکمیت واحد ولو به سیاق دولتهای بورژوایی متعارف کنونی که به سازماندهی اقتصاد و سیاست و امنیت و به درجه ای تامین زندگی مردم متعهد باشد، وجود ندارد. دورنمای یک قالب و کشور واحد لیبی تکه پاره شده، در شرایط کنونی مطلقا وجود ندارد. این سناریویی است که در عراق و سوریه و یمن و غیره و هم شاهد هستیم...

چیزی که در این میان معنی دار است این است که کشورهای قدرتمند جهان از قبیل امریکا و متحدین اروپاییش و حتی دولی چون عربستان و ایران وغیره، از این وضعیت در عراق و سوریه و لیبی و یمن و ...، علاوه بر بهره برداری اقتصادی، بهره برداری سیاسی و روانی کاملا معینی می کنند. نمونه های خودساخته ی کشورهای عراق و لیبی و سوریه را جلو چشمان جهانیان می گیرند تا به طبقه کارگر و مردم جهان بگویند که تجربه انقلابات خاورمیانه و شمال افریقا به نام بهار عربی یک اشتباه و خطا است و نتیجه اش همین است که امروز در عراق و سوریه و لیبی می بینید. پس ساکت باشید و به سهم خود راضی و خدا را شکر کنید که تحت حاکمیت بورژوازی عاقل و زیر لوای دمکراسی و سرمایه داری بازار آزاد حقوق و دستمزدی ولو بخور و نمیر دارید. این سرنوشت شما است. این سرنوشت بشر دنیای امروز است. سرنوشتی که ما بورژوازی جهان با ابرقدرتی امریکا برایتان تعیین کرده ایم. می خواهند طبقه کارگر و زحمتکشان جوامع امروز را از فکر کردن و دست بردن به انقلاب پشیمان کنند.

بورژوازی امریکا و غرب با دخالت و تجاوز خود در منطقه علاوه بر اینکه دست دول دیگر منطقه مانند عربستان و ترکیه و ایران را هم باز گذاشته اند که از این لحاف پاره پاره شده سهم خود را بگیرند، به طبقه کارگر و مردم منطقه این پیام را هم می رسانند که سرنوشت تحت حاکمیت صاحبان شرکت نفت عربستان و جمهوری اسلامی و دولت اردوغان...، بهتر از سناریوی عراق و لیبی و سوریه است. دست به کلاهتان بگیرید که باد نبرد.

اما این سیاست ضد بشری بورژوازی جهان امروز و در راس آنها دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه و غیره، نمی تواند کاربردی طولانی مدت داشته باشد. هر چه هست طبقه کارگر و مردم آزادیخواه منطقه را نمی توان برای همیشه تسلیم سناریوی دشمنان طبقاتی خود و تهدید بورژوازی جهانی و کشورخود، نگه داشت. خواست رفاه و ازادی و امنیت را ممکن است بتوان مدتی با ارعاب و جنگ و تحمیل سناریوی سیاه سرکوب کرد و به عقب نشاند، اما طبقه کارگر و انسان آگاه جهان امروز را نمی توان برای مدت طولانی در شرایط جنگ و فلاکت و فقر و گرسنگِی و بیکاری و فحشا و بردگی مزدی کر و کور نگه داشت. جنگ طبقاتی کارگران با سرمایه داران و دولتهایشان و جنگ گرسنگان علیه شکم سیران مفت خور در همه جای دنیا در راه است. جدال کارگران و زحمتکشان در یونان و اسپانیا و فرانسه در مهد دمکراسی بورژوایی و در ایران تحت حاکمیت زور و شکنجه و اعدام، تنها نمونه هایی از حرکت عظیم طبقاتی و اجتماعی برای زندگی بهتر است.

 

 تیر ماه ۹۵ (ژوئن ۲۰۱٦)